طراحی سایت
تاريخ انتشار: 23 مهر 1402 - 11:10
معرفي کتاب «واسموس در دوران عقب نشيني» از سيد يحيي حسيني،

 اثر ارجمند «واسموس در عقب ? نشيني» از سيديحيي حسيني، به دوراني تلخ، اما پر غرور مي ? پردازد، دوراني که رييسعلي به شهادت رسيده، پيکر مطهرش در انتظار انتقال به وادي السلام نجف است، و هم ? رزم نام ? آورش، سردار جاودانه دشتي، خالو حسين پولاد هم با تن زخمي و پس از  نبردي حماسي در کوه قزي، به غربت اسارت رفته، اما ديگر سران قيام نيز وضعي بهتر از اسارت ندارند...

 

معرفي کتاب «واسموس در دوران عقب نشيني» از سيد يحيي حسيني،

کتابي با شيوه تاريخ روايي و ناگفته ? هاي تاريخ مبارزات جنوب

اسد کرمي

تقريبا سه دهه اخير را اگر دوران رشد کمي و کيفي آثاري درباره تاريخ مناطق و اقوام بدا نيم، اما بيشتر آثار همان شيوه اکادميک، و با کاوش در منابع مکتوب و اسناد،   تنظيم شده که بايد چنين باشد، اما اين شيوه براي محققين و مخاطبين جدي اين آثار است، اما در برخي آثار هم که صرفا به تاريخ شفاهي يا بر گفتار يکنفر از مطلعين، پرداخته شده، هرچند فضاي کاره اي آکادميک را ندارد اما تعداد بيشتر اين آثار نيز، به   تعصبات منطقه اي و عشيره ? اي و شخصي، چنان مبتلا هستند که نه چندان مناسب محققين، نه باب سليقه افراد عادي است، گاها کدخدا يا خاني را تا قهرمان مبارزه با استبداد بالا کشيده اند که خود، چندين مستبد در محضرش ب راي تعليم استبداد، بايد شاگردي مي ? کردند و   مردمان زادگاهش هنوز پس از گذر چند نسل، رواياتي از آزار دادن مردم و رعيت بي پناهش مي ? گويند که واژه مستبد براي آن قهرمان جعلي، کم است.

اين ? ها را بايد در کنار رشد کمي اين آثار، لاجرم دانست، اميد آن ? که راهکار يا نهادي براي کنترل کيفي آثار پيش از چاپ، ايجاد شود، به هرحال، اين سه دهه، هرچه بود و هرچقدر هم آثاري عالي و فاخر در کارهاي پژوهشي و آکادميک را شاهد بوده ايم، مثل اثر فاخر «تاريخ خاندان آل مذکور» از عليرضا مظفري، يا چندين اثر فاخر ديگر از استاد ياحسيني و از دکتر س يدجعفر حميدي، و امثالهم، اما گويا همه اهل قلم و تحقيق، يادمان و يادشان نبوده که به غير از دانشجو و محقق و اهل قلم، افراد عام جامعه نيز هستند که اتفاقا علاقه جدي به خواندن دارند اما بارها ديده ام و از دوستاني که مثلا وکيل، يا از نيروي انتظامي، يا شرکت ? ها بو ده و در ميانه دهه نود، در جلسات هفتگي نقالي تاريخ دشتي، شرکت مي ? کردند، بارها گلايه مي ? کردند که «فلاني، آن اثر يا ليست آثار که گفتي، رفتيم خريديم اما نتوانستيم بخوانيم، براي ما جالب نيست که فلان ادعا در فلان اثر، طبق چه سندي گفته شده، ما ثمره تحقيق آن ? ها را با بياني نقالانه و روايي، عين سخنراني ? هاي همين محفل خودتان را مي ? خواهيم، مگر خود شما «مرا مي ? گفتند» موقع صحبت درباره حمله فلان خان دشتي به کنگان و آن اقدامات اندوهبار يا ماجراي سنگسار زني بيگناه که تنها گناهش تهييج مردان کنگان براي مقاومت و ماندن بوده، مگ ر هي برمي ? گردي و مي ? گويي، فلان مطلب را طبق فلان سند، يا به نقل از فلان نقالان منطقه مي ? گويم، نه، بلکه چکيده آن ? چه از مکتوبات متعدد و از نقالان شهير منطقه را گردآوري کرده اي، براي ما بطور ممتد، روايت و نقالي مي ? کني و همين نوع بيان هست که ما را از مرکز استان يا از عسلو در شب ? هاي چهارشنبه براي شرکت در محفل نقل تاريخ مقاومت به شهر و منزل شما مي ? کشاند».

اين ? جا بايد تاکيد کنم نه آن که اين دسته از افراد، فرق راست و دروغ را ندانند، يا دنبال شنيدن قصه به جاي روايت راستين تاريخ باشند، نه، بلکه مي ? گويند سير اثبات مطا لب را با نقالي تاريخ، همراه نکن تا بيشتر بشنويم و راحت تر بخاطر بسپاريم و اگر مطلبي احيانا داراي حب و بغض باشد پس از چندي، بر همگان عيان مي ? شود.

حالا با توضيح چرايي اين نوع نگارش و اين نوع روايت از تاريخ جنوب، و درباره چنين سليقه مخاطب عام، اين بار بايد با کمال مسرت بگويم که شاهد کتابي ارجمند با شيوه و روايتي ناب هستيم که بي قصد قبلي، فقط از ذوق ذاتي نويسنده ? اش، اين ? گونه نوشته شده   که هم محققين مي ? توانند از آن استفاده کنند چرا که ناگفته هايي از اين دوران تاريخ مقاومت جنوب دارد هم افراد عام   ولي علاقمند به گ هگاه خواندن و تا حدودي دانستن از تاريخ، مي ? توانند بي آن ? که ذره اي دلزده يا خسته شوند، آن ? را بخوانند.

مطالب کتاب، مربوط به دوران جنگ اول جهاني، اما ايام پس از دوره نبردهاي رو در رو با انگليس و آغاز دوران دوم مقاومت، شامل گريز و تعقيب هاست.

  دوراني سخت تر از نبرد رو در رو، دوراني که هرکسي از سختي هايش، سربلند بيرون نميايد. آوارگي، گرسنگي، وانهادن ملک و رمه و زراعت، عدم تشخيص دوست از دشمن، اقدامات دشمن در ايجاد تفرقه بين سران و بين مناطق و دايما زنده کردن اختلافات قديمي و دهها مصيبت ديگر را با خود دارد.

و حالا اين اثر ارجمند «واسموس در عقب ? نشيني» از سيديحيي حسيني، به دوراني تلخ، اما پر غرور مي ? پردازد، دوراني که رييسعلي به شهادت رسيده، پيکر مطهرش در انتظار انتقال به وادي السلام نجف است، و هم ? رزم نام ? آورش، سردار جاودانه دشتي، خالو حسين پولاد هم با تن زخمي و پس از نبردي حماسي در کوه قزي، به غربت اسارت رفته، اما ديگر سران قيام نيز وضعي بهتر از اسارت ندارند، زاير خضرخان، فرمانده فوج تنگستان،...   شيخ حسين آل دموخ فرمانده عرب ? هاي فدايي ايران و فوج چاهکوتاه، ... سردار غضنفرالسلطنه فرمانده مجاهدان دشتستان، با نديدن چاره براي رويارويي با اسلحه جديد ارتش بريتانيا که مسلسل بوده، چاره در پناه بردن به کوه و اردو زدن در دل تنگه ? ها و دهات زاگرس ديده ? اند، دوران تلخي است، زاير خضر اما همراهي استوار دارد که ايراني نيست اما رادمردي آريايي و به شدت دلداده مردم جنوب ايران و نجابت و صد اقت و خونگرمي آنها شده است، با غم اين مردم، اندوهناک مي ? شود در شادماني آن ? ها شادترين است و دايم در پي تدبيري براي کاستن از آلام آن ? هاست. او اسياواسموس آلماني، محبوب ترين اروپايي در تاريخ ايران است، او در دوران تلخ تعقيب و آوارگي مجاهدين، مي ? تواند به وطن خو د برگردد يا راهي کنسولي آلمان در جنوب آفريقا شود، اما آن ? قدر شرف دارد که عاشقانه و پايدار بر سر مهر با وطن ما و خانه دوم خودش مي ? ماند، نويسنده کتاب هم بجا و در صفحه 27 به همين امر اشاره دارد «واسموس ماند با همه تلخي ? ها و مرارت ? ها، گويي به وطن اجدادي و خانه پدري خودش حمله کرده اند».

اما دو همراه ديگر آلماني و يک سوييسي نيز دارد، اين ? ها که پس از روزها گريز و حماسه از خاک شوروي تا گرماي بوشهر، دهات به دهات، ده ? ها ماجرا گذرانده بودند تا به واسموس ملحق شوند، «اورتل» و «دتمر»، دو آلماني ديگرند که موسيو دتمر، رنج آوارگي را تاب نياورد، جان را فداي ايران ما کرد و در آرامستان اهرم دفن شد. شايد روزي که ما نيستيم تاريخ جان سپردن او يا تاريخ تولد واسموس، روز مهر و دوستي مابين دو ملت ايران و آلمان نامگذاري شود، و اي کاش که مزار دتمر را ارج در خور مي نهاديم، ضمنا همراهان و اسموس، از ايران شهنامه نيز آمده ? اند؛ از بدخشان، تاجيکستان جنوبي، تاجيک هم ? تبارمان عبدالقادر که آمده تا از وطن مادري تبار خودش دفاع کند، ايضا غريب نامي که برعکس تنگستان که او در آن ? جا مثل نامش، غريب است اما، در نقل نقالان دشتي، ناشناخته نيست او غريب، نوه مو لا احمد کوشکناري از جان فدايان ايران در ادوار پيشين است.

  کتاب، از شب وحشت و پر از خوف مردم اهرم و حمله ارتش بريتانيا براي کشتن زاير، واسموس و ديگر مجاهدان، شروع مي ? شود، شبي که سحرگاهش زاير و مردم بنا به تدبير واسموس، کل شهر را تخليه و به ماواي تنگ خاييز ر هسپار مي ? شوند، براي مخاطب عام، با خواندن اين کتاب، گويي پاي نقالي شبانه مجلس نقالان ده ? هاي پيشين نشسته است، موجز، شيرين، تماما متکي به روايات تاريخي، اما چيدن و نقل و نگارشي دقيقا شبيه نقالان مجلس آرايي که ديگر نيستند،... .

خواندن اين کتاب را از دست ندهيد ، و بنده نيز اگر عمري باقي بود در شماره ? هاي بعدي همين نشريه نسيم جنوب، مطالبي درباره آن مقطع تاريخ مقاومت، با اشاره به مطالب همين کتاب، مضافا ناگفته ? هاي همان دوران از منطقه دشتي، از سواحل دشتي و قاچاق اسلحه که بعضا به خاطر رقابت طوايف رقيب در امر قاچاق، خو نبار مي ? شود، و افراد مؤثر اما کمتر نامدار، در همان دوران، مطالبي خواهم نوشت، از اعدام و شهادت شيخ مزعل چاهکوتاهي، از يار ديرينه ? اش که نماينده دموخ ? ها براي تحويل اسلحه   در ساحل ملگنزه دشتي و سپس انتقال آن ? ها از بيراهه تا چاهکوتاه بوده بنام ملاحسيناجي ابن حا ج کنعان، خواهم نوشت، ضمنا از طايفه ميرزامومن که يازده نفر از آنان، در همان سال ? ها و بر سر رقابت بر سر قرق سواحل، بناحق و بي گناه توسط طايفه ديگر کشته شدند، و از   54 کشته در عرض 8 الي 9سال در ساحل معبر سلاح و مهمات، اندکي خواهم نوشت ... اگر عمري باقي بود.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1058)

 

 

برچسب ها:
اسد کرمي

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: