این سبک از نقاشی به واسطه جیوه برداری و اسید پاشی و فعل و انفعالات ناشی از آن بسیار خطرناک و سرطان زاست و تاثیرات مخربی بر ریه می گذارد. در این سبک از نقاشی شما میدان باز آزمون و خطا مطلقا ندارید؛ بر خلاف نقاشی رنگ روغن که با رنگ خطاها پوشش داده می شود؛ یا طراحی با مداد که با پاک کن و خلق سایه ها خطاها زوده می شود؛ در این سبک نقاشی...
ابراهیم دانش : خبرنگار هفته نامه نسیم جنوب بوشهر
این بار برای تهیه گزارشی از یک هنرمند یا بهتر بگویم کسی که کلکسیونی از هنر وهنرمندی را در وجودش دیدم .راهی شهر دیر شدم. در منزل شخصی پدریش انواع و اقسام کارهای هنری دارد. برای لحظه ای غبطه خوردم که چرا ما با این چنین افراد بیگانه ایم؟ چرا این شخص که این همه ذوق هنری دارد و توانمندی کارهایش در حد کارگاهی است هنوز غریبانه که حتی متولیان شهرستان اعم از اجرایی وفرهنگی از ایشان استفاده نمیبرند؟ مگر داشته ها ی فرهنگی چیست؟ مگر پتانسیلهای هنری چه میباشد؟ مگر ما چند نفر از این نوع داریم که به جامعه معرفی نمی نماییم ؟ مصاحبه با اين هنرمند ديري مي خوانيد:
- خود را معرفی بفرمایید ؟
- مصطفی بردستانی مشهور به ابن حسن که در محله (موشو) هم صدایم میکنند وبا این نام بهتر حال میکنم، متولد 1358 ساکن دیر و تا مقطع دیپلم (فنی وحرفه ای رشته برق) درس خوانده ام؛ در محله مسجد جامع ساکنم.
- قبل از اینکه از آثار هنریت بگویی در چه زمینه هایی هنری دیگر کار میکنی ؟
- بنده از کودکی علاقه به شعر وشاعری داشتم . گاها برای دل خودم شعرهایی میگویم و در زمینه دلنوشته ادبی ، مذهبی ، عرفانی ، تا دلت بخواهد نجوا نموده ام. کاریکاتورو آواز ترنه ای هم بلدم و عرضم به حضور شما خطاطی در سبکهای مختلف اعم از زبان فارسی یا لاتین در حد بیش از خودم مینویسم و دیگر اینکه نی و تار غذای روحی من است؛ راستی شروه هم میخوانم. خلاصه همه کاره ولی بیکاره .
- چطور شد که به سوی هنر آئينه كاري رفتتید ؟
- دوره راهنمایی که بودم بنا به اقتضای شغل پدریم به شیراز مهاجرت نمودیم ؛ در شاهچراغ بعداز زیارت و نماز مینشستم وهمین طور به آئینه کاری های حرم نگاه میکردم و لذت میبردم و میگفتم اگر یک زمانی این حرفه و هنر را یاد بگیرم افتخار خدمت گذاری به اهل بیت و بارگاه ائمه نصیبم شود؛ حتما اقدام میکنم و با مدد گرفتن از ائمه واهل بیت (ع) در بازار شیراز عبور مینمودم؛ چشمم به یک مغازه آئینه کار افتاد وارد شدم و پس از سلام علیک گفتم: میخواهم این رشته کار کنم؛ استاد که پیرمردی بود با خوشرویی تمام گفت: پسرم شاگرد مغازه نمیخواهیم. گفتم: نمیخواهم شاگردی کنم؛ میخواهم بیایم یاد بگیرم؛ با لبخندی گفت: این کار سخت و خطرناکی است برو یک رشته مناسبتر انتخاب کن. گفتم: اگر اجازه بدهی چند روزی با شما باشم . آدرس کارگاهش داد فردا به آنجا رفتم دوباره با من صحبت نمود وقتی اصرارم را دید گفت: ببین عزیزم از دیروز تا به حال قصدم اذیتت نبود ونمیخواستم توی ذوقت بزنم داشتم تو را تست میزدم ببینم تا چه اندازه مصمم هستی. تابستان که میشود بچه های زیادی برای فوق برنامه یا گذران تابستان پیشم میایند؛ ولی من بخاطر خطراتی که دارد نمیتوانم همه را پذیرش نمایم؛ ولی دو تا سه شاگرد که بتوانند آینده ساز باشند انتخاب میکنم. یادم نمیرود دوسه روز که نزد استاد کار کردم ؛ عصربا یک اثر کاری خودم وارد کارگاهش شدم ؛عینکش برداشت گفت: مصطفی از کدام مغازه خریده ای؟ گفتم کار خودم است. گفت: اگر دروغ بگویی میدانی چه کار میکنم؟ گفتم: استاد دروغ از مصطفی نخواهی شنید. بلند شد پیشانی مرا بوسید. همین عمل او برایم انگیزه بود و احساس غرور کردم . استاد محمد رضا دعایی معرف حضور همه اهالی فارس و کشور میباشد او در سطح بین الملل شناخته شده است؛ آئینه کاری حرم شاه چراغ و چندین بارگاه دیگر کار کرده است، او را همه میشناسند گرچه در دوسال گذشته خبر درگذشتش را شنیدم و خیلی متاثر شدم؛ ولی مطمئنم مردان نیک نام نمیمیرند چون آثارشان زنده است.
- در چه زمینه هایی نزد استاد کار کردی؟
- کاربر روی شیشه، نقاشی روی آئینه ، چوب ، گرانیت ، آلومینیم و حتی پارچه و تور نخی یاد گرفتم.
- در جنوب کشور از این نوع کارهاي هنري؛ هنرمندی سراغ داری؟
- اگر بگویم نه بهتر است؛ زیرا از قول استاد دعایی میگویم؛ او میگفت مصطفی، اگر بتوانی خوب یاد بگیری؛ در جنوب کشور خودت تنها هستی زیرا او آدرس همکاران و هنرمندان کشور را به نام و شهرت و حتی کارگاهی میشناخت. ولی تاکنون کسی نبوده در این مناطق این رشته را کار کند. نه اینکه بگویم بنده کسی هستم؛ خیر! با احترام وافر به همه هنرمندان در همه سطوح و رشته ها و رسته های هنری و همکاران. شاید یک از عمده دلائلش خطرناک بودن این رشته هنری است؛ که شاید بزرگان مایل باشند وارد هم میشوند؛ ولی وسط راه که مضرات و خطراتش را میفهمند ادامه نمیدهند.
- خیلی از خطرات ومضرات این کار حرف میزنی چه خطراتی دارد ؟
- اصولا کار با شیشه و آئینه ضمن اینکه ظرافت کاری میطلبد؛ به دلیل نوع فیزیکی کار و برندگی جسم؛ به قول استاد دعایی بازی با مرگ است که برایت میگویم. اولا نقاشی روی آئینه خطرناکترین نوع نقاشی میباشد؛ زیرا با مواد سمی و جیوه سر و کار داریم؛ در پشت آئینه ماده ای به نام جیوه وجود دارد؛ یعنی لعاب کاری شده؛ خود کار با جیوه و برداشت آن و اشتشمام جیوه سرطان زا ، عقیم شدن و مسمومیت حتی تا مرگ هم دارد؛ پس از طراحی الگو روی شیشه یا آئینه با ابزاری به نام راپید یا قلم خشک؛ خلق خطوط یا جیوه برداری میکنیم بعد با اسید سولفوریک؛ جیوه را شستشو میدهیم؛ حال اگر در میان راه؛ خطی یا حتی تار مویی بر نقش بیفتد؛ اثر غیر قابل ارزش است و اصلا قابل بازسازی یا ترمیم نیست و به همین منظور است که باید این کار را کاری مرگ زا ناميد. ولی چه کار میشود کرد علاقمندی و عشق به هنر این حرفها حالیش نمیشود.
- از چه سالی شروع به خلق آثار هنري كردي؟
- بنده از همان زمان که از شیراز برگشتیم یعنی در سال 1375 تا به امروز در رشته های هنری مشبک؛ خط، نقاشی ؛ خط و نقاشی بر آیینه؛ ویترای نقاشی بر گرانیت و شیشه و سوخته نگاری بر چوب به هنرنمایی مشغول هستم.
- پس میتونیم بگوییم استاد بردستانی صاحب سبک است ؟
- خیر کلمه استادی که شما میفرمایید در شان بنده نیست، بنده هنوز شاگرد بزرگان اهل هنر بوده و هیچگاه به خودم اجازه چنین عنوانی را نمیدهم، ولی در نقاشی برروی آیینه؛ دارای سبک و تکنیک مختص به خودم هستم که در استان بوشهر و حتی فارس می توانم از این نوع سبک نقاشی به نام خودم دفاع نمایم.
- از مشكلات کاری این رشته دیگر چه میتواند باشد؟
- همانطور که گفتم این سبک از نقاشی به واسطه جیوه برداری و اسید پاشی و فعل و انفعالات ناشی از آن بسیار خطرناک و سرطان زاست و تاثیرات مخربی بر ریه می گذارد. در این سبک از نقاشی شما میدان باز آزمون و خطا مطلقا ندارید؛ بر خلاف نقاشی رنگ روغن که با رنگ خطاها پوشش داده می شود؛ یا طراحی با مداد که با پاک کن و خلق سایه ها خطاها زوده می شود؛ در این سبک نقاشی به واسطه برداشت جیوه دیگر میدانی برای پوشش خطا نیست . و خود به خود اثر از قاعده هنر خارج می شود.
- آثار هنریت تاکنون به جایی هم هدیه یا ارسال نموده ای ؟
- همانطور که اویل صحبتم عرض کردم بر عهدی که با خودم و اهل بیت بستم که در صورتی که این هنر را یاد بگیرم خدمتگذاری کنم، به محض اینکه احساس کردم که میتوانم آثارم ارئه بدهم به همین منظور آثار ناقابلی تقدیم به مساجد و آستان مقدس بزرگ سرور دین حسین (ع) نموده ام (مساجد و حسینیه های دیر ؛ کنگان ؛ کویت ؛ بحرین ؛عجمان ؛ دبی ؛ و ادارات شهرستان و منازل دوستان در سطح کشور) و در حال طراحی یک اثر هنری برای تقدیم به حسینیه جماران که مشتاق هستم با دست خودم به تهران ببرم .
- آيا از اساتید دیگر هم بهره برده ای؟
- بلی، خدا رحمت کند مرحوم استاد محمد رضا دعایی كه می گفت تو ذوق هنری داری برو در زمینه های دیگر هم کار کن و مرا به استاد حافظ ذوالقدر معرفی نمود؛ مدتی نزد ایشان ضمن تلمذ و کار آموزی در زمینه معرق ؛ مشبک بر چوب ؛ برنج و کار بر گرانیت (کلاژ) هنر آموزی داشتم.
- تاکنون مقامی هم کسب نمود ه ای؟
- معمولا براي کسب مقام میباید از سوی ارگان ودستگاهی که متولی میباشد معرفی بشوی كه حقیتا تا این لحظه هیچ مسئولی حالی از احوال بنده جویا نشده و شاید هم یک از دلائل گمنامیم تنبلی از خودم بوده، ولی در شهرستان دیر اکثر مسئولین که بنده را میشناختند و میشناسند برای یکبار هم نشده مرا به فستیوال هنری یا نمایشگاهی دعوت نمایند و تنها یکبار خودم در مسابقه جهانی آبگینه ونیز ایتالیا شرکت نمودم و الحمد الله با کسب مقام دومی روسفید شدم. البته بنده عضو انجمن هنرهای تجسمی و سنتی کاران ایران هستم.
- مثل اينكه از دوران دبستان خاطر ه ای زيبا داري؟
- کلاس پنجم که بودم خانم فریبا کلهر و بیوک ملکی که از اساتید قلندر خانه ایران میباشند به دیر آمد ند و برای او چند صحنه نمایش اجرا کردم و در حضور آنان به تیم حریف گلی غافل کننده زدم؛ با توجه به وضعیت جسمانی که پسری چاقلو بودم ؛خیلی خوششان آمد.همین طور مرا صدا میزدند و می خندیدند در آن موقع چند عکس از من را در صفحه سروش کودک ونوجوان انداختند و عنوانش این بود = مارادونای هنرمند بوشهری ساکن دیر است .
- چه آرزویی داری؟
- آرزوی بزرگم فراهم شدن ازدواجم است که فکر کنم دور هم شده باشد.(با خنده) ولی آرزوی کاریم اول مکانی برای ارائه آثارم به همشهریان و هم استانی ها و کشور و اگر امکان داشته باشد شرکت در فستیوال جهانی آبگینه کاران که هر ساله در جهان برگزار میشود و کمتر شنیده ام از کشورمان کسی شرکت کننده باشد و بعد اگر امکان داشته باشد شرائطی برایم فراهم شود تا کارگاهی داشته باشم و اطلاعات و معلوماتم را در اختیار دیگران و علاقمندان این رشته اصیل ایرانی قرار بدهم و دیگر مکانی برای اینکه این آثارم به جایی مطمئن نقل و مکان بدهم تا هم مزاحم خانواده نباشم وهم اینکه از نطر امنیتی مطمئن باشم كه مشکلی برایشان پیش نمیاید؛ باور کنید شاید برای برخی از این آثار یکماه کار صرف شده؛ حیفم میاید در منزل که مهمان و بچه ها میایند بر اثر سهل انگاری بشکند؛ خیلی آنها را دوست دارم.
- در پایان حرف نگفته ای داری بفرما؟
- حرف که زیاد است و دل مالامال از گلایه ؛ خانواده ما ذاتا هنرمند هستند. برادرم در تار و گیتار صاحب سبک است ؛ برادر دیگرم دکترای ریاضیات و برنده مدال المپیک جهانی ریاضیات و در حال تحصیل کشور کانادا و بستگانم هم هر کدام در رشته هایی ذوق هنری دارند ولی بی توجه ای مسئولین آزارم میدهد؛ در جلسات از توجه به هنر و هنرمند میگویند و در عمل همچون حروف والی نوشته میشوند ولی خوانده نمیشوند. از هفته نامه نسيم جنوب كه يادي از ما نموده است متشكرم. باور كنيد وقتی در حسینیه ها و مساجد و ادارات دیر میروم و آثار خودم را میبینم خدا را شکر میکنم که چنین توانمندی را به من عطا فرموده است.
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین