طراحی سایت
تاريخ انتشار: 22 مهر 1400 - 14:11

مهدی جهانبخشان : علاوه بر ساروج کوبها که در تابلو می بینید نحوه عمل آن توضیح داده خواهد شد، دیوارنوشته هایی پیداست که این دیوار نوشته ها پلاک بندی و تابلو راهنمای پیدا کردن آدرس در بوشهر بوده. نوشته ها عبارتند از : امیریه، محل حکمرانی دوران قاجار در بوشهر. چاپخانه اُخُوَّت که همزمان با چاپخانه عَلَوی در بوشهر فعال بوده. سیگارسازی کاووش که مانند مردم کشور کوبا، در منزل سیگار دستی می پیچیدند، البته نه سیگار برگ...

ساروج کوبان در بوشهر

مهدی جهانبخشان

 





این تابلو بسیار زیبا که گوشه ای از معماری بوشهر را نشان می دهد اثر استاد سید حسین موسوی، نقاش و مجسمه ساز برجسته بوشهری ست که نسل جوان آشنایی زیادی با این استاد بزرگ ندارد.

واما تابلو ساروج کوبان.

علاوه بر ساروج کوبها که در تابلو می بینید نحوه عمل آن توضیح داده خواهد شد، دیوارنوشته هایی پیداست که این دیوار نوشته ها پلاک بندی و تابلو راهنمای پیدا کردن آدرس در بوشهر بوده. نوشته ها عبارتند از :

امیریه، محل حکمرانی دوران قاجار در بوشهر. 

چاپخانه اُخُوَّت که همزمان با چاپخانه عَلَوی در بوشهر فعال بوده. سیگارسازی کاووش که مانند مردم کشور کوبا، در منزل سیگار دستی می پیچیدند، البته نه سیگار برگ. 

روزنامه دریا کنار که پس از چاپ توسط دونفر بنامهای قوسو و مَندو در شهر بوشهر با جارزدن بفروش می رسیده. 

در دیوارها سوراخهایی تعبیه شده که بعضی از شهروندان در دیوار خانه تعبیه کرده تا خیرین، برای روشنایی معابر، درآن شمع روشن کنند. البته کسانی نیز با نام چراغچی، با شروع تاریکی، چراغ های نفتی معابر را روشن کرده و با دمیدن صبح آن را خاموش می کرده اند. 

بالای درب خانه ها، برای دفع چشم زخم، کله پازن یابزکوهی نصب می کرده اند. 

و اما ساختن ساروج:

از شلدرار پنبه ای یا شُلدرار دُرُشکهف، گل رُس را آورده با آهک، در کوره بصورت همزمان می سوزاندند و پس ازآن به صورت قالب به فروش می رساندند. خریداران بعد وسیله چهارپا به آدرس خریداران می رساندند. البته سیمان هم به صورت خیلی محدود، برای متمولین (صاحبان ثروت) از هند و در بشکه های چوبی دویست کیلویی، وارد می شده. 

اکیپ ساروج کوبان در دسته های شش یا هشت نفری، ساروج را در میدان ریخته و از سر شب تا صبح با ریتم و خواندن آواز آن را می کوبیدند و بر خلاف حرکت عقربه ساعت چرخیده و با وسیله ای بنام علامه بر ساروج خام می کوبیدند، چهار نفر علامه را بر آن کوبیده و چهار نفر دیگر علامه را در هوا نگاه داشته که پس از کوبش چهار نفر اولیه بر ساروج بکوبند:

علامه، علامه، شاه نجف مولامه. 

ریتم بعدی:

صدبار گفتم همچین نکن. 

زلفای سیات قیچی نکن. 

دستمزد سردسته یا اوستا هفت تومان و دستمزد کارگر عادی سه و نیم تومان بوده. (70 و 35 ریال) 

هربار هم نوبت یکی از افراد بوده که در کناری بنشیند و استراحت کند. 

صبح اکیپ دیگر برای ساروج کاری، که معمولا در آب انبار یا عایق بندی دیوار به کار برده می شده می آمدند و آب به ساروج زده و دست بکار می شدند، برای این که دستها از ساروج آسیب نبیند، دست در کیسه ای از پوست گاو می کردند. ساروج را با همین دست در کیسه به دیوار می مالیدند و سپس با ماله بنایی صاف می کردند. در کنار ساروج وسیله ای شبیه برانکارد می بینید که مافه نام دارد و در به جای فرغون در حمل مصالح استفاده می شد. بر بازوی کارگران هم پارچه سبز  و در میانش دعایی نوشته توسط دعانویس ها و رمال ها وجود دارد که برای دفع چشم زخم است. به امید شناخت همه جانبه فرهنگی شهرمان بوشهر و به امید شناخت هر چه بیشتر بزرگان شهرمان.

(هفته نامه نسیم جنوب - سال بیست و چهارم - شماره 972)

برچسب ها:
#نسیم_جنوب , بوشهر

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین