طراحی سایت
تاريخ انتشار: 26 اسفند 1402 - 10:47
بمناسبت فرا رسيدن سال نو (1403)

حسين شادکامي :  در تعطيلات عيد نوروز با دوستان و همکلاسي ? هاي ? مان، ظهرها به سينما فانوس و بعدازظهر    کنار ساحل دريا قدم مي ? زديم  و عکس يادگاري از کشتي رافائل گرفتن و کافه نگرو رفتن    و کيک و بستني و يا آب هويچ بستني خوردن، به جاي    کافه پالوده حيدرک و شام نيز ساندويچي گبگو تو ششم بهمن و يا ساندويچ دروازه سر ميدون و پاتوق حسين آقا، به جاي سمبوسه و پکوراي    علي پکورايي که تغيير درخوردني ? ها با دوستان

بمناسبت فرا رسيدن سال نو (1403)

استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر

حسين شادکامي

گل اومد، بهار اومد، ميرم به صحرا / عيد اومد بهار اومد من از تو دورم

استقبال از عيد نوروز باستاني براي ما که از گذر نوجوا ني به جواني وارد مي ? شديم، يه حس حالي ديگه ? اي داشت انگار که يهويي چند سال بزرگتر شديم و ? مسير زندگي ديگه کسي   برايمان انتخاب نمي ? کرد و اولين استقلال   و آزادي فکري خود را لمس مي ? کرديم.

  از 15 اسفند رسم بر اين بود که با هديه دادن کارت پستال به همديگه خبر رسيد ن سال نو را به هم تبريک بگيم. خريد کارت پستال ? هايي از بناهاي تاريخي (تخت جمشيد، سي وسه پل ، مسجد وکيل ، مسجد ? گوهرشاد، عالي قاپو، پل ورساي، بازار وکيل، دروازه قرآن) و آرامگاه   بزرگان ومشاهير ( فردوسي، سعدي، حافظ، خيام، رودکي، عطار) و ساير مناظر و شهرهاي دي دني دنيا   از فروشگاه حسين دهدار نبش خيابان ليان غربي، براي هديه به معلمان و دوستان که پشتش مي ? نوشتيم «فرارسيدن سال نو به شما و خانواده تبريک عرض مي ? نمائيم» و امضا کرده و توي پاکت نامه مي ? گذاشتيم، يا پست   مي ? کرديم و يا دستي مي ? داديم، که اين ارتباط   بين هم ک لاسي ها دو سويه بود.

در انتخاب رنگ و نوع (کفش، شلوار، پيراهن و جاکت بهاره) ? که بقولي سي خومون مردي شده بوديم، خودمان خريد مي ? کرديم و مرحله ? اي از تحولي نوين در اين ايام   بود. قبلاً نوروز به نوروز يک سال بزرگتر مي شديم، ولي در اين نوروز حسابي چند پله بزرگتر شديم. ديگر کلاس رفتاري ما در حد فستيوال لوله غرابي و نشستن روي صندلي   چرخ فلک گرگو و گاري سواري   و شکستن تخم مرغ نبود. هم سن و سال ? هاي ما بازي ? هاي تاس و تردستي ? هايي که با پاسور و تک خال گرفتن بود و تيراندازي با تفنگ بادي سوزني (تنگسه ? اي) و ما   تماشاگه بچه هايي بوديم که با چه شور و شوقي، با انواع لباس ? هاي رنگ وارنگ به دور خود مي ? چرخيدند و شاد بودند. در اذهان   خاطره ? هاي بچگي، درون ما را زنده مي ? کردند.

در تعطيلات عيد نوروز با دوستان و همکلاسي ? هاي ? مان، ظهرها به سينما فانوس و بعدازظهر   کنار ساحل دريا قدم مي ? زديم و عکس يادگاري از کشتي رافائل گرفتن و کافه نگرو رفتن   و کيک و بستني و يا آب هويچ بستني خوردن، به جاي   کافه پالوده حيدرک و شام نيز ساندويچي گبگو تو ششم بهمن و يا ساندويچ دروازه سر ميدون و پاتوق حسين آقا، به جاي سمبوسه و پکوراي   علي پکورايي که تغيير درخوردني ? ها با دوستان، سبک زندگي را رنگي ديگر داده بود. از ديگر نشانه ? هاي استقلال، داشتن کيف پولي بود که اسکناس ? هاي خشک جاسازي شده بود. مهمانان نوروزي با برافراشتن چادرها در کنار سواحل و پارک ها،   شلوغي شهر از   مسافران   بوشهر را به يک شهر توريستي   و جذاب   مبدل مي ? ساخت و شهر چهره شاداب و رنگ تازه ? اي به خود مي گرفت. ديد و بازديدهاي شبانه از همسايه ها و آشنايان يک نگاه نو در ما احساس مي ? کرد و اين بلوغ رشد فکري به ما   اجازه بودن در جوار ساير جوانان ديگر را مي داد که خودباوري را درون ? مان تقويت مي ? ساخت و آينده ? نگري در   ذ هنمان ترسيم مي ? کرد.   نوروز سلطاني براي ? مان تداعي رشد و شکوفايي جواني در وجودمان   بود و معناي شعر وشعور هميشگي ايام نوروز که با آهنگ و همنوايي:

  گل اومد بهار اومد، مي ? رم به صحرا عاشق صحرائيم بي نصيب و تنها

  دلبر مه پيکر   گردن بلورم

گر بيام از اين سفر اي گل عذارم / از سفر طوق طلا برات بيارم

  از چمن ? ها گر گذشتي، ياد ما کن / گر شنيدي سرگذشتي، ياد ما کن

تازه برايمان مفهوم پيدا مي کرد و چهره دگرگون شدن و تغيير در وجودمان موج مي ? زد و فهم عشق و عاشقي در قلب ? مان   تبلور و جوانه کرده بود و خود را براي آينده با سرنو شتي جديد آماده مي ? ساختيم، تا سرگذشتي که پيش ? رو داريم را تجربه کنيم. نوروز بر همه پيروز.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

برچسب ها:
حسين شادکامي

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: