احمد سبحانیان: یستم آبان ماه ۱۳۶۰ اینجانب عضو اولین گروه فارغ التحصیلان مراکز تربیت معلم پس از پیروزی انقلاب بودیم که اولین ابلاغ محل کارم را از دست آقای پیروی مسئول آموزش اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر بعنوان دبیر علوم تجربی مدرسه راهنمایی آزادی چاهکوتاه که آن زمان از نظر مسافت آخرین روستا دارای مدرسه راهنمایی در شهرستان بوشهر بود، دریافت نمودم...
اولین سکانس معلمی
احمد سبحانیان
بیستم آبان ماه ۱۳۶۰ اینجانب عضو اولین گروه فارغ التحصیلان مراکز تربیت معلم پس از پیروزی انقلاب بودیم که اولین ابلاغ محل کارم را از دست آقای پیروی مسئول آموزش اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر بعنوان دبیر علوم تجربی مدرسه راهنمایی آزادی چاهکوتاه که آن زمان از نظر مسافت آخرین روستا دارای مدرسه راهنمایی در شهرستان بوشهر بود، دریافت نمودم. برای رفتن به محل خدمت و شروع اولین روز معلمی شوقی فراوان همراه با دلهره حاکی از پذیرش مسئولیت معلمی وجودم را فرا گرفته بود.
مدرسه راهنمایی آزادی چاهکوتاه اولین ساختمان بزرگ ورودی روستا با سه کلاس درس، یک اتاق بزرگ تر بعنوان دفتر مدرسه و یک سالن چند منظوره برای(امتحانات ، آزمایشگاه، انبار و.....) با حیاط بزرگ خاکی و دیوار نوشته های انقلابی، آموزشی و چندین درخت بزرگ با سر و صدای شادی آفرین دانش آموزان در زنگ تفریح مرا به عضویت خود برای پیوستن به دنیای زیبای تعلیم و تربیت پذیرفت.
با عبور از حیاط مدرسه و از میان دانش آموزان که با نگاهشان مرا دنبال می کردند به دفتر مدرسه مراجعه و با آقای حمید شجاعی معاون مدرسه که انسانی خوش برخورد ولی جدی می نمود، روبرو شده،خودم را معرفی و ابلاغم را تحویل دادم.
اولین ساعت کار من زنگ دوم بود که وارد کلاس اول راهنمایی همجوار دفتر مدرسه با حدود ۲۵ دانش آموز دختر و پسر بسیار متین و مهربان شدم، با توجه به اینکه پنجاه روز از آغاز سال تحصیلی گذشته بود و من جانشین دبیر باتجربه ای شده بودم پذیرش و بکارگیری دبیر جدید الورود برای مدیر مدرسه کمی سخت و همراه با ریسک بنظر می رسید، تا آخرین ساعت مدرسه در کلاس اول و دوم به مرور درس های گذشته علوم تجربی پرداخته و سپس درس جدید را آغاز می کردم ، البته روز اول ساعت هر کلاس برایم به کندی سپری می شد!
در اولین روز خدمت همکار بودن با دوستانی با صفا و باتجربه از جمله آقایان حمید شجاعی، ابراهیم بهمنش، خسرو زنگنه، عبدالکریم دهدشتی ، حسن فقیه و خانم ها معصومه هوشیار و زینب قهرمانی که مرا با بزرگواری پذیرفتند، غنیمتی بود که هنوز هم فراموش نکرده ام. پس از پایان اولین روز و گذراندن اولین سکانس دوران معلمی،تشویشی همراه با شوقی بزرگ برای قرار گرفتن در مسیر دشوار ولی شیرین و معنوی معلمی و پیوستن به جامعه بزرگ فرهنگیان تمام وجودم را فراگرفته بود که امروز هم پس از گذشت چهل سال از آن روز این احساس خوب و افتخار آمیز را برای توفیق همراهی و همنامی با معلمین ارزشمند جامعه دارم.
آخرین اخبار
- نهاد خانواده دارد ميپاشد؛ شما انتظار فرزندآوري داريد؟
- عبدوي جت در قهوه خانه باغ زهراي بوشهر
- خاطره يک ظهر تابستان در بوشهر
- بي توجهي ميراث فرهنگي به سيراف باستاني
- در هر اثر، تکه اي از يک هنرمند وجود دارد
- سالهاي خواندن و نوشتن
- نسيم جنوب ، کشف و پرورش نويسندگان نوپاي بوشهر
- نسیم جنوب؛ حامي جدي موسيقي محلي بوشهر
- افسوس هاي بيست و پنج سالگي «نسيم جنوب»
- ديرپا بمان
- بیست و پنج سالگي «نسيم جنوب» مبارک باد
- «نسيم جنوب»؛ نشريهاي فراسوي رسالت حرفه اي
- پاي بند به اصول و فرهنگ حرفه اي رسانه اي
- «نسيم» روح بخش بر چهره اين بندر کهنسال
- از زندانی شدن يك شهروند دلسوز، روزنامه نگار صادق و معلم رزمنده جلوگیری کنید
پربیننده ترین
- رازواره های تایتانیک ایرانی (رافائل) برای میراث فرهنگی بوشهر + تصاویر
- استقبال بالای میهمانان نوروزی از توربوشهرگردی شهرداری بوشهر+تصاویر
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- عکس های دیدنی از كودتای 28 مرداد سال 32
- دولت و شورای امنیت ملی، برای دومینبار، مصوبه اتصال استان فارس به خلیج فارس را تایید کرد
- آتشی، آتشی است نه منها نه به علاوه یک نفر دیگر
- قصۀ پرغصۀ افغانستان و آیندۀ این کشور
- باغ هزار چشم برويد ز من
- شیفه و اونبار بوشهریها
- اولین روز معلم بودنم
- تصمیم ملی شدن صنعت نفت، نتیجه اراده ی سیاسی یک ملت
- تأملی در نوروز
- بازداشت گروهی مخالفان مذهبی شاه در بوشهر
- سالهاي خواندن و نوشتن
- حکايت اولين دادگاه مطبوعات بوشهر