طراحی سایت
تاريخ انتشار: 17 ارديبهشت 1400 - 11:37

زهرا رحمانیان کوشکی : سال ۶۶ اولین روز معلمی را در مدرسه ای که در و دیوار نداشت و تنها مکانی بود که می شد آن را برای مثلا مدرسه آماده کرد. در روستای چاه تلخ شمالی در خدمت همکاران عزیز خانم بلادی، حسینی، شریعت نیا، تشکری و عزیززاده بودم. از همان روز اول به اتفاق دیگر معلمان به فکر تغییر در فضای موجود افتادیم...

مدرسه ای که در و دیوار نداشت

زهرا رحمانیان کوشکی

با عرض تبریک و تهنیت خدمت همکاران عزیزم، دفتر خاطرات من دفتری از تجربه هاست، سطر به سطر خط به خط تلخ و شیرین و باصفاست. سال ۶۶ اولین روز معلمی را در مدرسه ای که در و دیوار نداشت و تنها مکانی بود که می شد آن را برای مثلا مدرسه آماده کرد. در روستای چاه تلخ شمالی در خدمت همکاران عزیز خانم بلادی، حسینی، شریعت نیا، تشکری و عزیززاده بودم. از همان روز اول به اتفاق دیگر معلمان به فکر تغییر در فضای موجود افتادیم. پس از تعطیلی کلاس ها عازم بوشهر می شدم و با کمک یکی از اهالی روستا که در اداره کل آموزش و پرورش شاغل بود به انبار نوسازی مدارس استان می رفتم. درب یا پنجره، تخته سیاه و... را به روستا می بردم کم کم فضای مدرسه شکل پیدا می کرد. اما محرومیت چنان بود که ناچار باید تلاشی فراتر از مدیر بودن یا معلم بودن می کردیم. یکی از خاطرات روز اول تدریس با توزیع و جمع آوری پول کتاب از دانش آموزان شکل گرفت.

با همکاران عزیز شروع به توزیع کتاب درسی و تحویل پول از دانش آموزان کردیم. یکی از شاگردان پول کتاب را نیاورده بود از او خواسته شد که پول کتاب را فردا حتما جهت ارسال و تسویه به اداره بیاورد.

فردای آن روز دانش آموز به همراه دایی خود به مدرسه مراجعه کرد و در رابطه با وضعیت خانوادگی دانش آموز توضیحاتی داد که آن ها حتی یخچال، پنکه، حمام و دستشویی ندارند.

بعد از این موضوع ما همه ی همکاران با همراهی چند نفر افراد خیر توانستیم مبلغی را جمع آوری کرده و یک عدد یخچال و پنکه از بنیاد برایشان تهیه کنیم و مدتی بعد یکی از اهالی روستا به نام آقای غلام حسین فیلسوف که کارمند خانه ی بهداشت بود همکاری کرد و حمام و دستشویی هم برایشان ساخت و تا مدت ها کمک ها از طریق همکاران به آن خانواده ادامه داشت.

برچسب ها:
معلم

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین