خلیل موحد: پیش از آغاز کارم در آموزش و پرورش در مهر سال 1364 و برای این که سرزده وارد کلاس خاطرات نشوم، گفتنی است کنکور سراسری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور در تیرماه سال 1358 در بوشهر و در سالن فرهنگ برگزار شد. این نخستین کنکور سراسری پس از انقلاب بود. دفترچه ی آن از طریق پست توزیع...
معلمی در پیشگاه دبیران پیشین
خلیل موحد
پیش از آغاز کارم در آموزش و پرورش در مهر سال 1364 و برای این که سرزده وارد کلاس خاطرات نشوم، گفتنی است کنکور سراسری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور در تیرماه سال 1358 در بوشهر و در سالن فرهنگ برگزار شد. این نخستین کنکور سراسری پس از انقلاب بود. دفترچه ی آن از طریق پست توزیع می شد. من گرچه دیپلم رشته ی طبیعی بودم؛ اما در آزمون گروه علوم انسانی شرکت کردم. در آن سال و سال های پیش از آن، در پذیرش بر بنیاد نمره و رتبه در کنکور، پدیده ای به نام سهمیه ی فلان نهاد و بهمان سازمان وجود نداشت و رقابت میان همه ی شرکت کنندگان در سراسر کشور در هر گروه آموزشی و بر اساس نمره و رتبه ی افراد در آن گروه بود. آزمون شامل دو بخش عمومی و تخصصی می شد. ادبیات فارسی، زبان خارجی و هوش و استعداد تحصیلی، سه ماده ی درسی آزمون عمومی برای همگان بود. هردو امتحان عمومی و اختصاصی تستی بود.
در آن سال، در کل کشور 200 هزار نفر در کنکور شرکت کردند و حداکثر 30 هزار نفر به دو روش متمرکز و نیمه متمرکز پذیرفته شدند. ده دوازده رشته می توانستیم انتخاب کنیم. من هم در دانشگاه قبول شدم و مهر 58 به کلاس رفتم. اما در خرداد 59 و پیش از برگزاری امتحانات پایان ترم، به علت رخداد موسوم به انقلاب فرهنگی، دانشگاه ها تعطیل شد و این تعطیلی برای رشته ی من، الهیات، تا فروردین 62 به درازا کشید. من پس از بازگشایی بار دیگر به کلاس دانشگاه بازگشتم و پس از دو سال و چهارماه درس خواندن و آزمون دادن بی امان، در تیر ماه 1364 از دانشکده ی الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، لیسانس گرفتم. اگر دانشگاه ها به آن روز نمی افتادند، من به جای تیر سال 64 باید. حداکثر تا تیر 62 دانشگاه را تمام می کردم.
من بعد از پایان دانشگاه چون به آموزش و پرورش تعهد دبیری داده بودم، به تهران رفتم و خودم را به وزارت آموزش و پرورش معرفی کردم. وزارتخانه همان گونه که می خواستم و پیش بینی می شد، من را به آموزش و پرورش بوشهر معرفی کرد. در اداره کل آموزش و پرورش بوشهر، مرحوم "ناصر میگلی نژاد" معاون آموزشی بود و من را به جای"حسین بختیاری نژاد" به اهرم فرستاد. من چهار روز در هفته با مینی بوس و با دیگر خانم ها و آقایان که همکار بودیم، بین بوشهر و اهرم آمد و شد داشتم. من در دو دبیرستان پسرانه ی "امام صادق" و دخترانه ی " سمیه " اهرم تدریس می کردم.
من نخستین باری که به عنوان دبیر وارد کلاس درس شدم با رخداد نا معمول و شگفتی آوری که جایگاه آرشیوی داشته باشد، رو به رو نشدم. دانش آموزان تنگستانی چه درس محوران و چه کسانی که درس خواندن برای شان اصالت ویژه ای نداشت، آیین کلاس را پاس می داشتند و ساز ناسازی با سامانه ی کلاس نمی نواختند.
از خاطرات کلاس درس در اهرم اما یکی این بود که در تنها دبیرستان پسرانه ی اهرم، بر در هر کلاس و در تابلویی کوچک نام یکی از بزرگان حوزه مانند محمد حسین طباطبایی و مرتضی مطهری نوشته بودند، این نام گذاری گرچه با دانش نسبتی داشت؛ اما برای دبیرانی مانند من، گاه مایه ی تعجب نیز بود؛ زیرا میان خیلی از دانش آموزان با این نام ها پیوندی نمی دیدیم.
خاطره ی دیگر مربوط به کلاس چهارم فرهنگ و ادب همان دبیرستان است. در کتاب دینی کلاس چهارم درسی در باره ی خلقت انسان بود و من دو دیدگاه آوازه دار در باره خلقت، فیکسیسم (ثبات انواع) و ترانسفورمیسم (تبدل انواع) را شرح می دادم تا رسیدم به بحث آفرینش در متون دینی و گفتم: مطابق برخی دیدگاه ها، آدم و حوا نخستین انسان ها بوده و پسران و دختران آن دو با یکدیگر ازدواج کرده و نسل های بعدی به وجود آمده اند. این را که گفتم، یکی از دانش آموزان که هیکلی تپل داشت و در ردیف نخست در کنار در کلاس نشسته بود با خنده گفت :آقا! اگر این طوری که شما میگین، درست باشه، پس همه ی ما نغلیم (حرام زاده هستیم). کلاس هم زیر خنده و من هم با خنده گفتم : نه، نگران نباش، آن زمان، این چیزها مطرح نبوده.
اما رویدادی که در روزهای آغازین سال نخست تدریسم، برای ام شاید باور کردنی نبود، همکار شدن با برخی از آموزگاران و دبیرانی بود که در دهه ی 40 و 50 دانش آموز آن ها بودم. من افزون بر چهار روز تدریس در اهرم، صبح های سه شنبه و چهارشنبه در دبیرستان پسرانه ی شریعتی بوشهر، در کلاس چهارم رشته ی اقتصاد که دو شعبه ی پر جمعیت و پر تنش داشت، منطق و فلسفه- که کم و بیش سرشتی زمخت دارد- درس می دادم. علاوه بر این، شب ها نیز در دو دبیرستان پسرانه ی سعادت و دخترانه ی زینبیه، کلاس های شبانه داشتم و عصرها که از اهرم بر می گشتم، گاه یک راست به سعادت و یا زینبیه می رفتم.
با رفتن به دبیرستان شریعتی به دیدار آقایان: "رستم ظفرمند"، "کریم قاسمی"، "محمدرضا قائدنیا" و مرحوم "حسن برازجانی" سرفراز شدم. ظفرمند- که تن و روانش از آسیب دور باد- معاون دبیرستان شریعتی بود. او درسال آموزشی 47 - 46 در دبستان مهران سنگی، آموزگار کلاس پنجم من بود. ظفرمند گرچه در کلاس پرتلاش بود؛ ولی دست بزن هم داشت؛ اما من از غضبناکی ایشان در امان ماندم. کریم قاسمی- که پاینده و فرحناک باشد - نیز در دبیرستان سعادت در سال های 51- 48 دبیر دینی ما بود. قاسمی در مجموع مناسبات دوستانه ای با دانش آموزان داشت و درباره ی مسائل غیردرسی مانند سینما و فوتبال و هم آوردی های بوکسورهای پر آوازه حرفه ای: "محمد علی کلی "، جوفریزر"، "جورج فورمن" و... نیز با ما سخن می گفت. وقتی سینما فانوس فیلم" قیصر" را آورد، ار آن ستایش کرد و گفت: این فیلم جدیدی است و داستان قشنگی دارد و بروید آن را ببینید. در مورد فینال جام جهانی 1970 مکزیکوسیتی که در آن تیم ملی فوتبال برزیل 1-4 ایتالیا را شکست داد و برای سومین بار قهرمان جهان شد نیز با یکدیگر در باره ی گلزن های آن رویارویی گفت و گویی داشتیم.
قائدنیا - که برای اش سلامتی جسم و جان آرزومندم - در کلاس ششم طبیعی دبیرستات سعادت دبیر فیزیولوژی گیاهی بود و برای آموزش تصویری آن درس به ما می کوشید. زنده یاد برازجانی اما فقط دو سه هفته در کلاس پنجم دبیرستان سعادت دبیر ادبیات ما بود.
من پیش از این گرچه نسبت به معلم شدن، خیلی بی خیال هم نبودم؛ ولی شاید هرگز در اندیشه ام نبود که روزی فرا رسد که همکار آموزگار و دبیران پیشین خود شوم. دیدگاه ام این بود که تا ما برویم سربازی و یا برویم به دانشگاه و برگردیم و آموزگار و یا دبیر شویم، در مدارس از نسل پیشین خبری نخواهد بود.
نام پیشین دبیرستان شریعتی، دبیرستان پهلوی بود و ساختمان نوساز آن در مهرماه سال 1344 گشایش یافت. ساختمان کنونی آن شاید در دهه ی 80 ساخته شد. در اولین و آخرین سالی (سال آموزشی 65 - 64 )که دبیر شریعتی بودم، آن دبیرستان فقط دو رشته ی اقتصاد و علوم تحربی داشت؛ مدرسه زمین والیبال و بسکتبال، سالن نمایش و امتحاتات، آزمایشگاه و کتابخانه نیز داشت. آقای محمد علی مطیع الله مدیر و آقای رستم ظفرمند و ماندنی گوهرشناس معاون بودند.
مرتبط:
» گزارش خبری و تصویری از مراسم نکوداشت فرهنگیان بازنشسته بوشهر [بيش از 9 سال قبل]
» ضرورت بتصویب قوانین رفع تبعیض حاکم بر وضعیت معیشتی معلمان [بيش از 10 سال قبل]
» تصاویر تجمع اعتراض آمیز معلمان بوشهر [بيش از 10 سال قبل]
» عمری که بر باد نرفت... [بيش از 8 سال قبل]
» صدها تجربه و دهها خاطره در هنرستان حاج جاسم [بيش از 4 سال قبل]
» اولین روز معلم بودنم [بيش از 4 سال قبل]
» روزی که دانش آموزان خلیج فارس را دیدند [بيش از 4 سال قبل]
» اولین سکانس معلمی [بيش از 4 سال قبل]
» من عربی نمی دانستم و دانش آموزان فارسی [بيش از 4 سال قبل]
» مدرسه ای که در و دیوار نداشت [بيش از 4 سال قبل]
» تعجب از نحوه آموزش [بيش از 4 سال قبل]
» همین دیروز بود ، شصت سال قبل... [بيش از 4 سال قبل]
» معلم را با دانش آموز جدید اشتباه گرفتند [بيش از 4 سال قبل]
» بجای هامبورگ به زبار رفتم [بيش از 4 سال قبل]
» دعاهای آن پیرمرد در روز اول کلاس [بيش از 4 سال قبل]
برچسب ها:
معلم
نظرات کاربران
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین