طراحی سایت
تاريخ انتشار: 18 اسفند 1400 - 12:39

جميل رزمي: سال هاست که با خود مي انديشم که ما را چه شده است و به دنبال چرايي عقب ماندگي و کمتر توسعه يافتگي شهرم بوشهرهستم به زمين و زمان مشکوک شدم، من بر اين باور هستم که من و شما چه بخواهيم و چه نخواهيم چه باشيم و چه نباشيم، اين شهر از ايني که هست بهتر خواهد شد و شکل يک شهر مدرن را با قابليت زندگي بهتر و با  امکانات خوب خواهد يافت. اگر بخواهم از منظرآسيب شناسي تحليلي بر چرايي عقب ماندگي آن نگاه کنيم شايد مفيد فايده افتد....

نسل مطالبهگري را در بوشهر تربيت نکردهايم

نسیم جنوب - جميل رزمي: سال هاست که با خود مي انديشم که ما را چه شده است و به دنبال چرايي عقب ماندگي و کمتر توسعه يافتگي شهرم بوشهرهستم.

به زمين و زمان مشکوک شدم، حتي براي فهم بهتر آن از پروفسور نبي پور سوال کردم که آيا مي شود ژن هاي ما در عقب ماندگي بوشهر هم مؤثر و دخيل باشند؟ پروفسور نگاهي و لبخندي  و ديگر هيچ...

من بر اين باور هستم که من و شما چه بخواهيم و چه نخواهيم چه باشيم و چه نباشيم، اين شهر از ايني که هست بهتر خواهد شد و شکل يک شهر مدرن را با قابليت زندگي بهتر و با  امکانات خوب خواهد يافت. اگر بخواهم از منظرآسيب شناسي تحليلي بر چرايي عقب ماندگي آن نگاه کنيم شايد مفيد فايده افتد. بحث جهان امروز اصلا بحث تمدن هاي گذشته  نيست چرا که آمريکا با 200 الي 300 سال تمدني را پايه گذاري کرده است که در همه زمينه ها حرف اول رامي زند، از نظر اقتصادي، علمي، سياسي، هنري و... که به آن هويت پويا يا هويت مدرن گفته مي شود و اين هويت مدرن نقطه مقابل هويت ايستا مي باشد. آلمان ها ضرب المثل قشنگ و حکيمانه اي دارند و مي گويند «درگل افتادن مهم نيست درگل ماندن خوب نيست».

اجازه مي خواهم خاطره اي از دهه  60 را  برايتان بازگو کنم.  در آن زمان من معلم جواني بودم و دوستاني داشتم که پاتوق شان دفتر روزنامه کيهان بود. يک روز اتفاقي با دوستم به آن جا رفتم. نمايندگي روزنامه کيهان درآن زمان بدست شخصي بود بنام آقاي توکلي بود. سالي که پاي من هم به آن جا باز شد براي اولين بار در آن جا همين بحث فرهنگ مردم بوشهر را من در آن جا و از زبان او شنيدم. او سر صحبت را باز کرد، ازخوبي شهر بوشهر و بوشهري ها گفت وگفت وگفت... من هم سرذوق آمدم و به عنوان يک بوشهري شروع کردم از مردم شهرم به نيکي ياد کردن که بله بوشهري ها مردمي داراي مناعت طبع، نجيب، آرام، سربه راه، متواضع  و قانع، خونگرم، مهمان نواز و غريب پرست هستند.

ميدان براي تاخت و تاز من مهيا شده بود و من بي مهابا با حرارتي خاص سعي مي کردم خصلت هاي خوب، منحصر بفرد و ناب مردم بوشهر را به او گوشزد کنم  و چقدر هم در خودم احساس خوبي داشتم. فرداي آن روز مرتضي يکي از دوستانم گفت وقتي که تو رفتي توکلي گفت: اين رفيق تان چي دارد براي خودش مي گويد؟ اين ديگه خيلي ساده است، تواضع برگ چه درختيه، قناعت کدومه، مناعت طبع کيلويي چند،  اي حرفا چيه ديگه!

حرف ها توکلي خيلي برايم  سنگين تمام شد. اولا که من ديگر به آن جا نرفتم و از آن به بعد من نسبت به اين کلمات نمي گويم دچار تنفر بلکه دچاريک نوع دلزدگي شدم، هرگاه که مي گويند مردم متواضع و قانع بوشهر حس خوبي پيدا نمي کنم.

از آن جهت اين داستان گفتم که امروز، بداني قدر و بر هيچش نبازي.

نسل بعد ازما خودشان را نبايد به واژه هاي از اين دست  به ظاهر اصيل اما ميان تهي زنجيرکنند.

من که اينک سال هاي پاياني عمر خودم را مي گذرانم بر اين باورهستم که ما نسل مطالبه گري را تربيت نکرده ايم که حداقل هاي حقوق شهروندي خود را بدانند و با قانون آشنا باشند  و در واقع نيازها و خواسته هاي حقيقي خودشان را بشناسند و با همه احترامي که به خيام و خيام خواني قائل هستم، دل خوش کرده ايم به همين خيام خواني ها و خواست هاي بسيار نازل و آبکي که خود بخود در طول زمان اتفاق خواهد افتاد و تحقق مي يابند. خوب دقت کنيد دراين شهر چند کتابخانه وجود دارد؟ يادم مي آيد دانش آموزانم را بردم تا با کتابخانه هاي شهرآشنا شوند. تمام شهر را گشتم نبود، حتما خواهيد گفت کتابخانه مصلحيان آن هم بسته بود. آخر سر بردمشان عباسعلي گفتم بنشينيد زيرکولر و کتاب بخوانيد  و حال آن که اگر مفهوم زيرساخت ها و کارهاي زيربنايي يک شهر را درست مي فهميديم و قدرت اجابت آنها را داشتيم، شايد نگويم ما امروز مي شديم  بندر زيباي ليورپول، بندر زيباي هامبورگو  حداقل مي شديم بندر پيانگ، يک بندر روستايي در مالزي که حتي اسمش راهم نشنيده ايد.  تمامي ساختارهاي آن از شهرمان بوشهر پايتخت انرژي ايران بيشتراست.

 و در نقطه تاريک نگاهم هرگاه به بوشهر فکرمي کنم هميشه آن را يک رستوران بين راهي تصورمي کنم که مسافران پس از صرف غذا براي شان فرق نمي کند که ظرف هايش را درسطل زباله بيندازند، بشکنند و يا رهايش کنند.  ما درباره شهري سخن مي گوييم که  يکي از بزرگترين مخازن انرژي دنياست، اما با اين وجود نتيجه اي که از اين مقاله گرفته مي شود اين است که بزرگ ترين آسيب را بايد در نگاه ساده انگاري و تساهل در حل مشکلات و تعارفات بي حد و حصر دانست. بوشهر مي تواند ابرشهر آينده شود، اگر بخواهيم. همين ديگر بس است.

(هفته نامه نسیم جنوب - سال بیست و چهارم، شماره ۹۵۵)


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین