طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 آذر 1392 - 22:19
به مناسبت 16 آذر روز دانشجو

خلیل موحداکثر دانشجویان را دانشجویانی تشکیل می دهند که به جای بازیگری در میدان گاه سرشار از خطر و راه رفتن روی مین سیاست، ترجیح می دهند نقش تماشاگر بی طرف را ایفا کرده و به جای آن که جسم و جان خود را در هوای دغدغه ی ملک و ملت فسرده کنند، فقط و یا بیشتر به رتق و فتق زندگی...

خلیل موحد

 

میان دانشجو و قدرت سیاسی مسلط چه نسبتی وجود دارد و مناسبات آن ها چگونه تعریف می شود؟

چنین می نماید که می توان در یک تقسیم بندی – تقسیم بندی های دیگری نیز یافت می شود- و بر بنیاد واقعیت های عینی و کم و بیش مشترک در بین ملت ها و کشورها،میان طبقه و یا به تعبیر فنی تر جامعه ی دانشجویی با حاکمیت های مستقر سه رویکرد وجود دارد : رویکرد فعال اثباتی(جانبدارانه و حمایتی)؛ رویکرد فعال سلبی(انکار و نقد واعتراض)؛ و رویکرد بی¬کنشی و نظاره گری( خاموشی گزینی و ناپیگیری تأییدی و یا تکذیبی). بخشی از کسانی که طبق تعریف آموزشی و حقوقی، در جوامع در ذیل عنوان دانشجو قرار می گیرند و در حوزه ی عمومی سیاسی یا فرهنگی و یا اجتماعی به شکلی مشارکت داشته و در حدود و ثغور انفسی( فکری وذهنی) و آفاقی( امکانات و تسهیلات بیرونی) تأثیرگذار می باشند، نسبت به حکومت، سوگیری جانبدارانه دارند. اینان در مجموع یا بر اساس دیدگاه های ایدئولوژیک و یا معطوف به آرمان های انسانی، دادخواهانه و میهنی خویش و یا برای پاسداری از موقعیت های سیاسی و امتیازات اداری و داشته های مالی خود، بسته به ظرفیت های خود، در دسته ی حامیان پرشور و یا کم حرارت نظم موجود و ساختارسیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رسمی حاکم جای می گیرند. این نحله، حداقل تا زمانی که حاکمان بر وفق باورهای عقیدتی و یا آمال عدالت طلبانه و آزادی خواهانه آنان رفتار کرده و یا تا وقتی که آسیاب سیاست و اقتصاد در سمت وسوی منافع مشروع و یا نامشروع شان در گردش بوده و جاه و مال شان از قلمرو تیررس حوادث خارج است، خود را موظف به حمایت از حکومت ها می دانند.

در جبهه ی روبه رو اما دانشجویان ناراضی و مخالف با وضعیت مستقر و حاکمیت های رسمی زیست می کنند. جهت گیری این گروه کوشندگان فعال در ساحت عمومی نسبت به اسکلت بندی و سازواره ی قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حاکم، شکل وشمایلی سلبی داشته و آن ها همه و یا لااقل برخی از اندیشه ها، رفتار ها و کردارهای حاکمان را برتبابیده و خواهان تغییر و تحول در مناسبات میان حاکمیت- ملت و سامانه ی حکمرانی می باشند. این دو دسته از دانشجویان، اعم از موافقان و منتقدان متحرک معمولن – و نه البته همیشه- از نظر کمیت، نسبت به کلیت جمعیت دانشجویی، در اقلیت اند؛ زیرا به هر حال تلاش در حوزه ی عمومی سیاسی و یا مرتبط با آن ، نیازمند مجهز بودن به سرمایه های چندی از جمله اراده ی ذهنی، توان روحی، صرف وقت، به حاشیه راندن عرصه خصوصی و زندگی شخصی و گاه برای برخی پرداخت هزینه های بعضن سنگین است.

اکثر دانشجویان را – به احتمال فراوان در همه و یا اغلب کشورها- اما دانشجویانی تشکیل می دهند که به جای بازیگری در میدان گاه سرشار از خطر و راه رفتن روی مین سیاست، ترجیح می دهند نقش تماشاگر بی طرف را ایفا کرده و به جای آن که جسم و جان خود را در هوای دغدغه ی ملک و ملت فسرده کنند، فقط و یا بیشتر به رتق و فتق زندگی فردی خود، تحصیل و گرفتن مدرک به هرشیوه، کسب درآمدهای بالا به هر روش و بهبود و افزایش رفاه و برخورداری اقتصادی و مالی خود به هر طریق، زشت یا زیبا می پردازند. دانشگاه و دانشجو در واقع نمودی از افکار متکثر و قطب بندی های طبقاتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جوامع بوده و نمی توان آن ها را در تمام موارد، تافته ای جدا بافته از ساخت و بافت اجتماعی هریک از ملت ها تلقی کرد. در کشورهای مختلف چه دمکراتیک و چه استبدادی نیز همه ی مردم در عرصه ی سیاسی حضور پررنگ و یا برابری نداشته ؛ بلکه اغلب سر در گریبان زیست خصوصی خود دارند . البته این که بسیاری از مردم در کشورهای آزاد و یا بسته، در میدان رقابت ها و یا جدال های پسندیده و یا ناپسندیده ی سیاسی ورود نکرده به زعم خود نمی خواهند «سر ندرد» خود را به درد آورند، معلول علل روانشناختی، جامعه شناختی و سیاسی متنوع است که باید آن را در جای خود به تفصیل پردازش کرد. گرچه به اجمال می توان اشاره کرد که در ممالکی که انتحابات آزاد، منصفانه و پاک برگزار می شود و زمامداران مشروعیت و مقبولیت خود را از آرای آزادانه و سالم و از کانال انتخابات ادواری مردم دریافت می کنند و عموم مردم به قول معروف، شکم شان سیر است، غیر از زمان انتخابات، دلیلی برای اعلام حمایت مستمر از حاکمان و یا اعتراض نسبت به آنان نمی بینند. در کشورهای تامگرا و توتالیتر و یا دیکتاتوری های سیاسی ولی علت العلل بی عملگی بیشتر مردم و موضع محافظه کارانه ی آن ها در قبال بیداد حکومت ها، ترس و وحشتی است که از نتایج و پیامدهای نقد و مخالفت خود دارند. آن ها از بیم برباد رفتن جان و مال و شغل و حیثیت خود، خار در چشم و استخوان در گلو، لب فرومی بندند. از طرف دیگر ، حمایت از یک ساختار سیاسی و یا از یک حکومت و دولت و یا ستیز با آنان، بالذات و فی نفسه، کنشی فرخنده و یا نامبارک قلمداد نمی شود. آن چه که فضیلت محسوب می شود دفاع معقول و پیگیرانه از بنیان های دمکراتیک و حکومت های مبعوث اراده ی خلق و باورمند و ملتزم به کرامت و حقوق انسان، آزادی و عدالت و در عین حال و عندالزوم نقد و اعتراض به سیاست ها و رفتارهای ناصواب آنان است.


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین