طراحی سایت
جستجو:

کليپي در شبکه هاي اجتماعي با موضوع تلف شدن تعداد زيادي ماهي در ساحل گناوه منتشر شده است.

رييس اداره حفاظت محيط زيست گناوه گفت: محل تلف شدن ماهي ? ها در ساحل مال قائد با همراهي رييس دادگستري و دادستان گناوه به عنوان مدعي ? العموم و رييس دامپزشکي شهرستان بازديد شد.

کامبيز عبدالهي در گفت و گو با خبرنگار مهر گفت: در پي تلف شدن تعداد زيادي ماهي در ساحل مال قائد شهرستان گناوه، پيگيري براي مشخص شدن علل آن در دست بررسي است.

رييس اداره حفاظت محيط زيست گناوه در اين خصوص گفت: اين اتفاق مربوط به روستاي مال قائد گناوه بوده که علت آن در دست بررسي است.

کامبيز عبدالهي اظهار داشت: ماهي ? هاي تلف شده همه از يک نوع هستند و تنها در يک منطقه از ساحل گناوه مشاهده شد و احتمال اينکه ناشي از دور ريز صيد باشند که با جز و مد دريا به ساحل آمده ? اند وجود دارد اما براي تعيين علت اصلي بايد منتظر نتيجه آزمايش ? هاي کارشناسي بود.

وي بيان کرد: براي مشخص شدن علت دقيق تلف شدن اين ماهي ? ها نمونه گيري از آب و ماهي ? هاي تلف شده توسط کارشناسان اداره انجام شده که پس از مشخص شدن علت دقيق اين موضوع اطلاع رساني کامل انجام خواهد شد.

عبدالهي گفت: پس از مشخص شدن علت دقيق اين موضوع اطلاع رساني کامل انجام خواهد شد.

اميني، رئيس شيلات بندر گناوه نيز بيان داشت: از عواملي که ممکن است دلايل اين موضوع باشد، مي ? توان به آلودگي آب، شکوفايي جلبکي اشاره کرد.

ارسال شده 12 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نام خلیج فارس با هيچ کشوري بجز سرزمين مادري آن ايران مشترک نيست. بايد به  يادداشت کشورهاي حاشيه شاخاب پارس که امروز ديده مي ? شوند، پيشينه درازي ندارند.آن ? ها اين آبراه پارسي را به زبان انگليسي« گلف» مي ? نامند که شنونده سردرگم است که ورزش گلف مد نظر است يا «پرشيان گلف». البته تاريخ پيدايش همه اين کشورها را سالمندان و حتا ميانسالان ب وشهري به خوبي به ياد مي ? آورند.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

عالي بازدار:  بازنشستگان آموزش و پرورش اين سرمايه ? هاي ارزشمند مملکت که جواني خود را در راه اعتلاي وطن و خدمت به فرزندان آن صرف نموده ? اند نيز نيازها و انتظاراتشان همچن ان آزاردهنده است.کساني که در دوران ميانسالي و پيري، ناتواني و نيازمندي، بايد مورد حمايت هرچه بيشتر مسئولان باشند نيز حال خوشي ندارند ? . معلمان بازنشسته و مستمري ? بگيران حقوق و مطالباتي دارند که يا تاکنون پرداخت نگرديده يا به تعويق و تاخير...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

   محله جبري    در جنوب چهار محل(بهبهاني،کوتي،شنبدي و دهدشتي) و جنوب گمرک شهر بوشهر که بيشتري ن مردمان اين منطقه از مهاجران بخش ساحلي(تنگستان) و اطراف استان ساکن شدند. پيشينه اين مردمان سختکوش دريا و دريانوردي (ناخدا، ملواني و کارگر بارانداز) بودند ? . اين محله نو پا در شهر بوشهر توانست مهد آموزش و پرورش    شود و بيشترين احداث    مدرسه را در خود جاي دهد  (باقري، فردوسي، کورش کبير، مهرگان، مستوره کرد، دشتي، داريوش کبير و مصدق)...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (1)

واقعيتي ماندگار از زندگ ي معلمي در بندر بوالخير:  تصويري که ماندگار شد!

نسیم جنوب، دکتر عبدالرحيم مهرور

دنياي عجيبي است با انسان ? هاي متفاوت، هر کدام از آن ? ها در گذر زمان واقعيت ها و روياهايي تجربه نموده اند که مي ? تواند براي ديگران درس ? آموز و خوشايند باشد، زيرا تمام عالم هستي، زنده يا غير زنده از طريق امواج يا ارتعاشات با هم مرتبط هستند و اصطلاحاً مثل شبکه عنکبوتي به هم وصل هستند و افکار، گفتار، رفتارشان بر يکديگر تاثير مي گذارند.

43 سال قبل در 22 سالگي بعد از اين ? که دو سال کارمند استانداري کميته توزيع خودرو و ? در موقعيت خوب شغلي با امکانات رف اهي منازل سازماني و...   بودم، به همه آن ? ها پشت پا زدم ? و با يک   استعفاء شغل معلمي را انتخاب کردم آن ? هم در روستايي بنام «بندر بوالخير» با امکاناتي اندک، چون در آن زمان نه راهي و نه آبي مناسب بود، فقط هر چه بود صفا، صميميت و عشق به همنوع بود .

اولين روزي که به اتفاق همسرم ? پا به اين روستا گذاشتيم با ماشين کرايه ? اي بنام لندرور هلک هلک راه 60 کيلومتري را دو ساعت طي کرديم، آن ? هم با دست ? اندازهاي ناهمواري که دل و ? روده ? هاي ? مان بهم مي ريخت ? تا اين ? که به سلامت به آن ? جا رسيديم. بعد از استقرار در خانه ? اي   که از قبل از طرف مرحوم غلامحسين (زارغلوم) خليلي مدير مدرسه براي ? مان مهيا شده بود اسکان يافتيم. اين خانه متعلق به خانواده يتيمي بود که خودشان هم در آن سکونت داشتند و سرپرست آن در يک سفر دريايي طولاني به بندر «مليوار» که يکي از بنادر هندوستان بود همراه با 11 ملوان و ناخ دا همگي به علت طوفان غرق شدند بگونه ? اي که هيچ اثري از آن ? ها باقي نماند و غريبانه غريب ماندند.

اما اصل ماجرا: بعد از چند روز با همسرم جهت شب نشيني به اتاق آن ? ها که در همان حياط بود رفتيم ? تا اين ? که تصوير آقايي که به ديوار نقش بسته بود نظرم ? را جلب کرد، فوري ايشان را شناختم گفتم اين عکس کيست؟ گفت عکس همسرم است. اين تصوير همان کسي بود که در سنين کودکي(7 تا 8 سالگي) چندين نوبت هنگامي که براي بازي به خانه بستگان مادري مي رفتم ايشان را در آن ? جا مي ديدم تا اين ? که بعد از مهاجرت ? مان از زادگاهم محله جبري به منطقه سنگ ي محله ترک ? ها ديگر خبري از ايشان نداشتم و اين شخص کسي نبود جز محمد موجي همان برادر ناتني بستگانم که از آن زمان تا کنون 57 سال مي ? گذرد و مجددا ما را به همديگر وصل کرد.

محمد مردي خوش تيپ، جنتلمن و خوش مشرب با چهره ? اي بشاش و دوست ? داشتني که دريا و دريانوردي در ذاتش لانه کرده بود با امواج دريا مي زيست و تجربه کسب مي ? کرد و سال ? ها در اکثر مواقع بر اين امواج غالب بود تا اين ? که در شبانگاهي چنان امواج اقيانوس توان ? شان را گرفت که خسته و تنها تاب نياوردند و همراه با 11 نفر ديگر از بوميان بخش ساحلي، در غربت تنهايي و در يک شام غريبان براي هميشه غريبانه   به درياي هستي پيوستند.

نتيجه ? گيري: دنيا چقدر زيبا و غم انگيز است قدر زيبايي ? ها را بدانيم و غم ها را … روحشان شاد و يادشان گرامي باد.

* مالابار بندري در هندوستان که مليبار هم مي ? گويند اما بيشتر در گويش ما مليوار هست.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: شروعي خوب، پاياني بد


نسیم جنوب، فرخ روزبهي: بالاخره شيراز و وضع بي مثالش و تح صيل در رشته کارشناسي بهداشت محيط   را رها کردم. عطايش را به لقايش بخشيدم و بال بال زنان   خودم را به عشقم بوشهر رساندم تا آموزگار نقاط دور استانم شوم؛ و حالا در روستاي «فقيه احمدان» بودم. در گرگ و ميش هوا، ماشينم را گوشه حياط   کدخدا پارک کردم. پياده که شدم ک دخدا و عيالش را در مغازله اي دلچسب و چرب و چيلي با قليه ماهي و للک (گمنه) ديدم. سلام کردم، خيلي گرم و از صميم دل خوش آمد گفتند. کدخدا گفت: «بفرما آقاي روزبهي». گفتم: «نوش جانتان، مزاحم نمي ? شم، کلي کار دارم، شما بفرماييد».

از انبار بدون درب بين دو حياط که ي ک موتور برق و مقداري کاه و خرت و پرت ? هاي ديگر در آن بود به آن يکي حياط که اطاقم درآن قرار داشت و ماهي دويست تومان اجاره اش کرده بودم، رفتم.

خسته بودم، يکي از نان هاي خشکي را که از اولين نان ماشيني بزرگ باغ زهراگرفته بودم، نم آبي زدم و خوردم. تا موتور برق ک دخدا روشن بود، چند ورقي کتاب خواندم و سپس خوابيدم. دو روز بعد دوستم سيدابراهيم هاشمي با وانت بار حسين خولو (تنها ماشين موجود در محل که اهالي را جابجا مي ? کرد و آن ها مدام مي پرسيدند، ماشين خولو حسين آندسن؟) از راه رسيد از آن پس زندگي و کار در کنار دوستم و ص فاي اهالي و همکاران و به خصوص دانش ? آموزان ساده، صادق و دوست ? داشتني کلاس سوم ابتدايي که روز اول و طول سال را جذاب کردند، زيباتر شد. اما سال بعد (61) حکايت معلمي من به ناکامي کشيد!؟

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: معلمان دلسوز و دانش آموزان کوشا

نسیم جنوب، عبدالرحمن عباسي

سال 1356در روستاي «برمصاد» استان بوشهر، يک س ال قبل آن سيد مصطفي حسيني ? زاده کلاس مکتب گذاشت، تعداد از بچه ? ها که همسن بوديم وارد مکتب شديم مکتب خونه اتاق 3در5بود که از يک طرف بل خرما نهاده بود، از طرف ديگر ما مکتبي ? ها نشسته بوديم. روز اول با خوشحالي تمام وارد مکتب شديم، سيد مصطفي حروفها را شروع کرد از الف تا ب، دوتا حروف. ما چيزي نمي ? دانستيم با ديدن الف روزنه اي در وجود ما پديدار گشت به آن هجيوه مي گفتيم، کم کم سيد مصطفي به بقيه حروف ها را بترتيب درس ميداد تا رسيديم به سرهم بندي آنها، ابجد خوانديم، شروع سورها قل اعوذ، رفته رفته درسها روان مي شد برامان. شاگرد اول مکتب زاير غلامرضا خدادادي بود، بعد اردشير، غلامرضا عباسي و بنده رديف بعدي، حدود چند ماه گذشته که ما چهار نفر به ترتيب قرآن ختم کرديم، بقيه هم به رديف. بعد از قرآن کتاب عاق والدين سپس حافظ خوانديم، ديگه ما سواد داشتيم، خط مي نوشتيم.

  سال 56خبر دا دن معلم مي ? خواهد بيايد، ما هر روز منتظر قدوم معلم بوديم تا انتظار به سرا آمد، معلم آدمي قد بلند با ابهت خاص که وارد منزل منصور مستعان شد، فرداي آن روز دنبال جا مي گشتند، خونه محمد حسن حسيني پدر بزرگترين دانش آموز مدرسه موسي حسيني انتخاب گرديد.

  نيمکت ما گو ني بود، چند روز بعد معلم شروع کرد درس دادن، از خط شروع کرد اما ديد من دارم وسط کتاب مي ? خوانم. تعجب کرد و گفت چرا تو کتاب مي گردي؟ گفتم آقاي معلم ما داريم مي ? خوانيم. با تعجب گفت مگه سواد داري؟ يکماه گذشت، با تلاش ايشان و موافت رئيس آموزش و پرورش خورموج، من رفتم کلاس دوم، ديگه براي آقاي معلم راحت بود درس دادن براي ما، سال تحصيلي پشت سر گذاشتيم، معلم ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود که از همينجا دست او را مي ? بوسم.

  سال تحصيلي 57 شروع شد، اول آبان اين استاد بزرگوار جايش را داد به معلم ديگر حاج محمد خضري از اهالي رود حله. کلاس سوم ما همزمان شد با پيروزي انقلاب اسلامي که آن سال پشت سر گذاشتيم. سال 58 معلم (شهيد) محمود حيدري پور بود که به تنهايي چهار کلاس اداره مي کرد تا اينکه خبر از آمدن معلم ديگر شد. استاد بزرگوار رضا ريشهري زاده معلمي جوان با اورکت سبز و عينک که نشانه معلمي آن ميداد، اولين روز همه دانش آموزان جذب آن معلم مهربان شدند، من دست اين استاد را مي بوسم. آمدن ايشان همراه شد با سيل 58 که با شهيد محمود حيدري با زحمت زياد رفتند کردوان تا خبر سيل را به فرمانداري دشتي بدهند. خلاصه ما با زحمات معلمين عزيز توانست يم کلاس پنجم را در روستا تمام کنيم و با تلاش استاد ريشهري زاده آمديم مدرسه سعدي بوشهر. جالب اينجا بودکه در مدرسه سعدي معلم کلاس اول ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود.

روز معلم بر همه معلمين مبارک باشد درود بر روان پاک همه معلمان شهيد ومتوفي و آرزوي طول عمر ب راي   معلمين عزيز.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يک کار خير ماندگار

نسیم جنوب، خاتون جمالي

معلم ساده اي بود با باريکه حقوق   معلمي که مثل همه، تا آخر ماه نمي کشيد. گويا مدرسه کوچک روستايي را فرسوده يافته بود. مدرسه اي که تلاش دست ? اندرکاران براي گرفتن بودجه و بازسازي آن به جايي نرسيده بود. وقتي گف ت قصد بازسازي مدرسه را دارد، همه تعجب کرديم. يکي گفت: وظيفه ي تو نيست ? ، اين همه پول را دولت چه مي ? کند؟ خب مقداري را صرف مدرسه ? هاي فرسوده کند.

ديگري گفت: اين مدرسه در روستاي کوچکي قرار دارد و دانش ? آموز   چنداني ندارد، پولت را هدر مي دهي.

سومي خنده اي کرد گف ت: اگر پول زياده ? ات کرده مقداري را به ما بده.

من هم دستش را گرفتم و گفتم: فردا بيا تا تو را جايي ببرم و به تو بفهمانم که اگر قرار هست کار خيري انجام دهيم، کجا آن   کار را انجام دهيم.

فرداي آن روز بيمارستان نمازي کاري داشتم، در نتيجه   او را هم با خود بردم.

ب ه بيمارستان که رسيديم روبروي تصوير بزرگ دکتر نمازي روي ديوار ايستادم و به او گفتم: اين دکتر محمد نمازيست، جزو خيّرين و نيکوکاران روزگارخودش به شمار مي آيد و منشأ پديد آمدن آثار خيريه و ابنيه عام ? المنفعه بسياري هست، از جمله همين بيمارستان نمازي شيراز، بيمار ستاني که روزانه ? هزاران نيازمند از آن بهره مي ? جويند و دست هاي دعا، همواره برايش به آسمان   بلند است.اگر شخصي قصد کمکي دارد بايد اين ? جا کمک کند... .

همراه با   لبخندي، دستي به شانه ام زد و گفت: اين آقاي دکتر نمازي در ابتدا دکتر نمازي خيّر نبوده، او را سيستم آ موزشي قدرتمندي تربيت کرده است. سيستمي که همراه با آموزش، انسانيت را هم به او تعليم داده است... اگر در بحث آموزش و پرورش براي دانش ? آموزان، از هر جنبه اي قوي باشيم، مطمئن باش نمازي ? هاي زيادي   را به جامعه   تحويل خواهيم داد.

مي ? خواستم چيزي بگويم اما پاسخي براي م نگذاشته بود. وقتي خواستم دستش را بگيرم تا از آن ? جا   دور شويم، او را غرق در چشمان دکتر نمازي يافتم که نجواکنان به او مي ? گفت: دور نيست که از آن   مدرسه هم دکتر نمازي ? ها بيرون آيد، ان شالله.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يادبود رفقاي جان / شهیدان مواجی


نسیم جنوب، مژده مواجي: ده (10 ) ارديبه شت، يادبود رفقاي جان، افسروظيفه محمّدعلي مواجي و درجه ? دار وظيفه محمّدحسن مواجي که در آزادسازي خرمشهر، سال 1361 جانشان را فداي ميهن کردند. برادرم علي، در سال 1359 شعر بندر را سرود. آنجا که مي ? گويد«با چشمان نگرانش»، از دغدغه مردم مي ? نويسد. اظطرابِ وقوع جنگ. مردم ايران دهه ? هاي متوالي است که دغدغه ? هاي خيلي زيادي دارند. يکي از آن ? ها دلهره مدام از پيشامد جنگ است. بندر زادگاه من بر کناره دريا بر شن هاي گرم ساحل آرام غنوده است و با چشمان نگرانش به افق مي نگرد محمّدعلي مواجي «جنگ» چه کلمه شوم و نفرت ? انگيزي. در دروس خشک تاريخ، بيشتر در مورد جنگ ? ها تدريس مي ? شود. آن هم اکثرأ به طور تحريف شده از برد و باخت ? ها ?   . علي سروده ?? هاي زيادي از جنگ دارد. آن ? چه را که او با چشمان خودش شاهدش بوده و با پوست و گوشت خود حس کرده، به ? طور ملموسي به نگارش درآورده بود. نوشته ? هاي او تاريخ واق عي از چهره کريه جنگ و ويرانه ? هاي آن مي ? باشند. در کتابم، «تاوان عظيم انسان ? بودن» که در سال 2401 توسط نشر هليله منتشر شد، گذري است به زندگي علي و ? حسن.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

هلدينگ خليج فارس؛ نمادي از نابرابري و تمرکزگرايي

نسیم جنوب، وليد صفري

در دل پيچ و تاب ? هاي اقتصادي استان بوشهر، هلدينگ خليج فارس به عنوان يک بازيگر کليدي در عرصه توسعه منطقه ? اي نقش ? آفريني مي ? کند. اما اين روزها، شاهد خروج سرمايه ? هاي ک لان از استان بوشهر به سمت پايتخت هستيم، موضوعي که نه تنها بر اقتصاد استان بلکه بر جايگاه ورزشي آن نيز تأثيرگذار است. هلدينگ خليج ? فارس، که بايد محرک توسعه و پيشرفت باشد، اکنون به نمادي از نابرابري و تمرکزگرايي تبديل شده است.

خروج سرمايه ? ها از استان بوشهر، نه تنها فرصت ? هاي شغلي را کاهش مي ? دهد بلکه بر کيفيت زندگي مردم نيز اثر مي ? گذارد. اين مهاجرت مالي، نشان ? دهنده عدم اعتماد به ظرفيت ? هاي بومي و نيز نشانه ? اي از بي ? توجهي مديران ارشد استان است. مسئولان استاني، که بايد پاسدار منافع مردم و توسعه پايدار باشند، در بر ابر اين موج خروج سرمايه ? ها سکوت اختيار کرده ? اند. اين بي ? توجهي، نه تنها آينده اقتصادي استان را به خطر مي ? اندازد بلکه بر روحيه و انگيزه جوانان تأثير منفي مي ? گذارد. ورزش، که مي ? تواند به عنوان يک ابزار توسعه و همبستگي ملي عمل کند، در اين ميان قرباني شده و از ا ولويت ? هاي استان خارج شده است.

هلدينگ خليج فارس و مسئولان استاني بايد به ياد داشته باشند که توسعه پايدار تنها با توجه به تمامي ابعاد اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ميسر است. خروج سرمايه ? ها و بي ? توجهي به ورزش، نه تنها ميراثي نامطلوب براي نسل ? هاي آينده به جا مي ? گذ ارد بلکه بر توانايي استان در جذب سرمايه ? گذاري ? هاي جديد نيز تأثير منفي مي ? گذارد. اکنون زمان آن رسيده است که مسئولان با برنامه ? ريزي دقيق و توجه به نيازهاي واقعي مردم، گام ? هاي محکمي در جهت اصلاح اين روند بردارند.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ابهام در پادا ش ? ها و پرداختي ? هاي نامتعارف در دانشگاه خليج فارس بوشهر


نسیم جنوب: چند روزي هست که بحث پاداش ? ها و پرداختي ? هاي نامتعارف و خارج از روال در اواخر سال 1402 در دانشگاه مادر استان بوشهر يعني دانشگاه خليج فارس بر سر زبان ها هست و اسناد آن ? ها در فضاي مجازي منتشر و در بين کارک نان و اعضاي هيات علمي دانشگاه رد و بدل مي ? گردد. فارغ از قانوني يا غيرقانوني بودن اين پرداخت ? هاي کلان، اين موضوع حداقل به عنوان يک بي ? عدالتي در پرداخت پاداش در بين مجموعه دانشگاه تلقي مي ? گردد.   دانشگاه همواره به عنوان يک جامعه نخبگاني و روشنفکر در جامعه ديد ه مي ? شود که نه تنها خود الگوي مناسب براي اخلاق مداري و پاک دستي هست بلکه مي ? تواند به اين رويه درست و اخلاقي در جامعه جهت نيز بدهد. از اين رو شايسته هست که مديران دانشگاه خليج فارس به جهت حفظ صيانت از جايگاه علم و مقام و منزلت عالمان در جامعه، نسبت به اين م باحث و اسناد منتشره با واکنش مناسب و بجا، شفاف ? سازي نمايند و اعتماد عمومي جامعه را بيش از پيش نسبت به دانشگاه تقويت نمايند.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: يکي از بهترين روزهاي معلمي

نسیم جنوب، کبري گچي ? زاده - معلم بازنشسته

روز اولي که در دي ماه وارد کلاس پنجم شدم، من سومين معلمي بودم که طي اين چند ماه به کلاس آمده بود و دو معلم قبلي بنا به دلايلي از مدرسه رفته بودند. پس از معرفي من توسط آقاي فتح ? اله زاده مدير مدرسه، با دانش آموزان سلام عليکي داشتم و زنگ اول با معرفي و آشنايي با آنها گذشت.

زنگ دوم درس تدريس شروع کردم در س فارسي بود. چند نفر هرکدام چند جمله خواندند، وقتي نوبت به عليرضا رسيد، گفتم «پسرم بخوان». همگي يک صدا گفتند «خانم، عليرضا هيچوقت نميخونه، نميتونه بخونه». عليرضاسرش را پايين انداخت. کنارش نشستم، گفتم «اين قسمت براي خودم يواش بخوان، من تو اين کلاس بجاي مادر ت هستم.» او لکنت زبان داشت، وقتي برايم جمله ? اي خواند، با مکث کلمه ? ها را مي ? خواند و سرش پايين بود. گفتم «شما که خوب ميخوانيد». همانطور که کنارش نشسته بودم گفتم «پسرم حالا براي دوستات بخون». کلاس ساکت شده بود. عليرضا شروع به خواندن کرد. با هر کلمه تشويق همکل اسي ? هايش بيشتر مي ? شد. عليرضا دو جمله با مکث خواند و اما با اعتماد به نفس. آنروز يکي از بهترين روزهاي زندگي و کاريم بود. روز ديگر نيز همينطور. در عرض مدت کوتاهي عليرضا خودش پيشقدم بود که بخواند. ديگر ساکت تو نيمکت نبود، بلکه کتاب به دست جلوي کلاس مي ? ايستاد و مي ? خواند. او دانش آموز ديگري شده بود. ديگر منزوي نبود، با تک تک بچه ها دوست شده بود. تا پايان سال که ايشان به دوره راهنمايي رفت و من ديگر او را نديدم. ولي هنوز چهره معصومش را از ياد نبرده ? ام.

انشاءالله هرکجا هست سالم وموفق باشد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: لبخند و مهرباني مردم روستا


نسیم جنوب، فريبا درويشي: سال 1367 بود که اولين روز کاري من در مهرماه شروع شد. استرس و نگراني با هم عجين شده بودند و مرا نگران مي کرد. محل کار من روستاي نزديک بوشهر بنام «پهلوان کشي» بود. اين روستا از لحاظ جاده و آب و برق ضعيف بود مردمان مهرباني داشت که به معلم خيلي احترام مي گذاشتند. من هر روز صبح ساعت 7 بايد فلکه امام مي ايستادم تا سرويس ميني ? بوس بيايد. من نفر آخر بودم، وقتي من سوار مي ? شدم ميني ? بوس پر بود، من در کنار همکارم بنام خانم پورصباغ مي ? نشستم، خانم بسيار متين و آرومي بود، منم آروم بودم و توي ميني ? بوس فقط شنونده بودم. يکي از همکاران بسيار خانم شوخ ? طبع و خوش ? مشربي، تمام راه شوخي مي ? کرد و باعث خوشي دوستان مي ? شد.   من يک ? سال در آن روستا بودم ولي خاطرات زيادي با مردم مهربون اونجا دارم. وقتي تعطيل مي ? شديم بعضي از خانواده ? ها من را به ناهار دعوت مي ? کردند، يا سبزي و چيزهايي ديگر به من تعارف مي ? کردند، مي خواستند محبت خودشان را به نشان دهند، مشکلات خودشان را با من مطرح مي کردند و من سعي مي ? کردم به آن ? ها کمک کنم. وقتي از ميني ? بوس پياده مي ? شدم، نيم ساعتي مي ? رفتم تا به کلاس برسم، وارد روستا که مي ? شدم تا نزديک زانو خاک بود. وقتي توي کلاس بودم حس خوبي داشتم و خوشحال بودم در کنارشان هستم، روستا سرسبز و زيبا بود. بر خلاف استرس و نگراني که روز اول داشتم، لبخند و مهرباني مردم روستا باعث شد من بتونم به راحتي به کارم ادامه بدهم.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

وقتي به پهنه نيلگون خليج فارس و غروب رويايي ? اش نگاه مي ? کنم احساس غرور مي ? کنم، وقتي به حرکت کشتي ? ها و لنج ها مي ? نگرم احساس امي د، وقتي مي ? بينم که ميليون ? ها نفر از هم وطنان ? مان از راه ? هاي بسيار دور براي بازديد به سواحل جنوب مي ?? آيند و با نگاه به آن احساس آرامش مي ? کنند، آدم احساس مي ? کند که خداوند چه نعمت بزرگي به ما داده که بعضاً قدر آن را نمي ? دانيم...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

چرا مقاومت در برابر کنسرت موسيقي در بوشهر؟

نسیم جنوب، مهسا متقي

سخت ? گيري در مسير اجرا گروه ? هاي موسيقي درد بزرگي است و چرا نبايد از هن رمندان عرصه موسيقي حمايت شود؟

چرا جاهايي که به گفته خود مسئولان متعلق به هنرمندان است همکاري شايسته ? اي با هنرمندان ندارند؟!

با تکرار چنين رويه ? هاي دست و پاگيري شايد هيچگاه حاضر به اجرا در بوشهر نباشيم با اين وجود اميد است که همکاري شايسته و زيبنده ? اي با گروه ? هاي موسيقي شود.

در برگزاري کوچه فستيوال نيز عوامل برگزار متحمل تلاش و زحمات فراواني شدند که اميد داريم در سايه همکاري بيشتر مسئولان فرهنگ و هنر از بار سختي و مشقت ? هاي عوامل برگزاري کاسته شود.

بازتاب رويداد کوچه فستيوال براي بوشهر و به ويژه بخش ف رهنگي گردشگري بسيار بالا بوده و اکنون بوشهر به جايگاه قابل توجهي در حوزه گردشگري رسيده است.

اميدوارم کوچه فستيوال در کنار مردم و به کمک مسئولان برگزار شود چرا که با همدلي و همکاري براي برگزاري اين رويداد اتفاقات خوبي براي بوشهر رقم مي ? خورد.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

پيشنهاد تبديل زمين نيروگاه اتمي در بوشهر به پارکينگ

نسیم جنوب، منصور حاجي پور : نيروگاه اتمي بوشهر وظيفه دارد، در راستاي مسئوليت ? هاي اجتماعي خود براي مردم استان، از جمله بندر بوشهر اقدامات مفيد و موثري انجام دهد آن هم به گونه ? اي که شهروندان آثار   مثبت آن   را در عمل مشاهده نمايند.

زميني با ابعاد زياد واقع در خيابان امام خميني متعلق به نيروگاه اتمي بوشهر مي ? باشد که سال ? هاست بدون استفاده مانده است در صورتي که اين خيابان به دليل وجود مطب پزشکان متعدد، داروخ انه ? ها، آزمايشگاه ? ها و ... ترافيک سنگيني دارد و شهروندان همه روزه با مشکل ترافيک مواجه هستند.

پيشنهاد مي ? گردد دستگاه ? هاي ناظر و ذي ? ربط ضمن هماهنگي با مدير نيروگاه، نسبت به تبديل اين زمين به پارکينگ حتي بطور موقت و تا زماني که نيروگاه نياز به استفاده از اي ن زمين را ندارد به عنوان پارکينگ عمومي از آن استفاده شود تا با اين اقدام مثبت بخشي از مشکلات ترافيکي شهروندان بوشهري   حل گردد.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

مجتبي محمدي  :  اگر سيراف تا سال ? ها محور اقتصادي ايران در خليج ? فارس به ? شمار مي رود و يا بندر هرمز پس از سيراف چنين نقشي را بر عهده دارد به نهادينه کردن الگو حکمراني و مديريت خوب مربوط مي شود. مديريت و الگوي حکمراني که منافع سرزميني و منافع ايرانشهر و بعدها ايراني - اسلامي را مد نظر داشته است. بنابراين دليل تداوم رونق و شکوفايي بنادري چون سيراف و هرمز را مي ? توان در نهادينه شدن يک نگاه توسعه محور و...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در تاریخ ، نظر (0)

حسين زيرراهي :  نظام آموزشي ما بر اساس نظام آموزشي اروپاي قرن بيستم بنا نهاده شده است كه آن هم بر اساس نيازهاي صنعتي قرن نوزدهم طراحي شده است. خروجي چنين سيستمي دو چيز است : كارگر كارخانه و معلم براي همين نظام. ضمن اين ? كه اگر سواد خواندن و نوشتن و حساب را از آن حذف كنيم تقريبا هيچ مهارتي كه در زندگي آينده به كار دانش ? آموز..

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

جهش قيمت مسکن؛ بوشهر رکوردار کشور شد

  بر اساس مرکز آمار، قيمت مسکن در استان ? ه اي کشور از بهار 1400 تا بهار 1402 حداقل 2 برابر و حداکثر 3.5 برابر شده که بالاترين ميزان آن مربوط به بوشهر مي باشد.تورم مسکن در استان بوشهر بيشترين ميزان در کل کشور بوده است، طوري ? که قيمت مسکن در اين استان طي اين دو سال 3.5 برابر شد.ميزان رشد قيمت مسکن در بوشهر حتي از پايتخت هم بيشتر بوده، طوري که   در رتبه ششم کشور مي باشد.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

. به نظر من ماندگاري نام خليج فارس در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد. براي ماندگاري نام خليج فارس مي بايست در کنار حفظ اصالت ? هاي فرهنگي و تمدني، در ايجاد تبادلات بين المللي کوشيد. همان ? طور که در گذشته نام خليج فارس توسط دريان وردان سيرافي به اقصي نقاط دنيا برده شد...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در تاریخ ، نظر (0)

افراد منفي چه كم كي به ما مي ? كنند؟

نسیم چنوب، حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

 

يکي از دوستان از رفتار رواني كارمند بانكي مي ? ناليد كه قرار بود وامش را تاييد كند. مي ? گفت هر بار كه با او حرف مي ? زنم چنان خشمي سراپاي وجودم را فرا مي ? گيرد كه دلم مي ? خواهد به دو قسمت مساوي تقسيم ? اش کنم. گفتم ف لاني من كه دوست تو هستم و در كنار هم تفريح مي ? كنيم و لذت مي ? بريم كه نمي ? توانم چيزي از كنترل خشم به تو ياد دهم. اين وظيفه آن كارمند بانك است. ما به صورت طبيعي تمايلي به ارتباط با آدم ? هاي منفي نداريم. دوست داريم با انسان ? هاي بافرهنگ، فرهيخته، مودب، بخشنده، م هربان و خلاصه داراي هر نوع صفت مثبت در تعامل باشيم. درعوض از انسان ? هاي خشن، بي ? ادب، خسيس، مكار، دروغگو و غيره تا جاي ممكن دوري مي ? كنيم. نخست برويم سراغ تاثير انسان ? هاي مثبت.

اولين تاثير آدم ? هاي مثبت اين است كه وقتي با آن ? ها هستيم حال بهتري داريم. يا بقول م عروف از هم ? نشيني آن ? ها لذت مي ? بريم. مثلا يك آدم مؤدب هيچ ? وقت به شما توهين نمي ? كند. انسان صادق به شما دروغ نمي ? گويد. بخشنده اگر چيزي نياز داشته باشيم به ما ارزاني مي ? دارد. فرد مهربان و حامي دستمان را مي ? گيرد و ياري ? مان مي ? كند. وقتي به زندگي در ميان انسان ? ها ي مثبت دقت مي ? كنيم درست مثل زمان كودكي ? مان است كه تحت پوشش حمايت خانواده قرار داشته ? ايم. اين شرايط براي بچه ايدآل است ولي براي بزرگسال سرتاسر مثبت نيست. فكر كنيد هيچ ? وقت كسي به شما توهين نكرده باشد. يا هرچه خواسته ? ايد به شما داده ? اند. چه قدر براي بدست آورد ن خواسته ? هاي ? تان توان داريد؟ حال ببينيم زندگي در ميان آدم ? هاي با صفات منفي چطور است.

اگر بخواهم زندگي در ميان انسان ? هاي با صفات منفي را به چيزي تشبيه كنم شايد به گذر از يك جنگل پرخطر يا صعود به قله ? اي سخت بي ? شباهت نباشد. همه مسير پر از سختي و مشقت است ولي با هر گامي كه برمي ? داريد مقداري بر توان ذهني و جسمي شما افزوده مي ? شود. به راستي اگر در تمام عمر كمتر از گل نشنيده باشيم روحيه ? مان چطور است؟ معلوم است سوسول. با اولين توهين، تحقير يا بي ? اعتنايي دنيا روي سرمان خراب مي ? شود. چه كسي بهتر از آدم مكار و حيله ? گر م ي ? تواند پيچيدگي دنيا را به ما نشان دهد؟ آن ? كه چيزي به ما نمي ? بخشد غيرمستقيم وادارمان مي ? كند خود براي رسيدن به خواسته ? هاي ? مان بجنگيم. همكاري كه دانسته ? هايش را در اختيار ما نمي ? گذارد يا مغازه ? دار همسايه كه سعي مي ? كند ما را از بازار خارج كند ناخواسته تلاش برا ي يادگيري و مقاومت در ماندن در آن شغل را به ما ياد مي ? دهد. همسايه فضولي كه مي ? خواهد از همه چيز ما سر در بياورد و مدام روي اعصاب ما راه مي ? رود در واقع دارد اعصاب ما را قوي ? تر مي ? كند. كساني كه تجربه زندان را داشته ? اند در جامعه خيلي از ديگران راحت ? تر زندگي مي ? كنند. چون تحمل انسان ? هاي منفي در آن ? ها بسيار بالا است.   نتيجه اين ? كه هرگز در زندگي سعي نكنيم دور و برمان را فقط از آدم ? هاي خوب پر كنيم. چون به همان اندازه به آدم ? هاي بد هم نياز داريم. آن ? ها ما را قوي ? تر مي ? كنند.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ه فتم، شماره 1079)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

برگزاری پانزدهمين سالانه بهار تنگستان با عنوان “مجلس اير انشهر”


پانزدهمين سالانه بهار تنگستان با عنوان “مجلس ايرانشهر” با حضور ميهمانان خارجي و داخلي در روستاي گاهي تنگستان برگزار شد. به گزارش خليج فارس؛ اين همايش به سفارش شادروان غلامعلي خليلي از بزرگان روستاي گاهي تنگستان با محوريت نکوداشت شعر پارسي در ايام نو روز ساليان اخير برگزار مي ? شد، اما امسال موضوع آن به ايرانشهر و کشورهايي که زبان پارسي در آن جريان دارد اختصاص داشت که با استقبال مواجه شد. علاوه بر سخنراني ميهمانان ايراني اين برنامه (عليرضا قيامتي دکتر يامان حکمت و احمد شعار)، سفير کشورهاي تاجيکستان و ازب کستان نيز در اين همايش حضور يافته و پيرامون اشتراکات زبان فارسي سخن گفتند.

همچنين شيرين خليلي نوه شادروان غلامعلي خليلي بنيانگذار اين برنامه هم در سخناني از علاقه پدر بزرگش به ادبيات فارسي و سفارش وي جهت برپايي برنامه هايي براي نکوداشت اين زبان سخن گفت. در حاشيه اين همايش، غرفه نمايشگاه عکس تنگستان، صنايع دستي دريايي و کتاب هاي تاريخ بوشهر برپا شد.

در همين رابطه عبدالرحمن برزگر دبير اين همايش

گفت: تنوع در آئين ها و سنت هاي نياکان، ما را بر آن داشت که نخست، اشتراکات فرهنگي را در شعر پارسي که جلوه گاهي از ماه يت يکپارچگي ايران بزرگ است را دست مايه اصلي مجلس ايرانشهر قرار دهيم، از اين روي با دعوت از اديبان و فردوسي پژوهان کشورهاي پاکستان، افغانستان و ايران و همچنين سفير و رايزنان فرهنگي کشورهاي ازبکستان و تاجيکستان مجلسي براي هم آوآيي و هم پايگي ايران در مرزهاي سياسي و فرهنگي برگزار نمائيم.

وي افزود شهرستان تنگستان با 103 روستا و 3 شهر نيازمند داشتن «مرکز پايش و مطالعات روستايي» است تا بتواند تاريخ گذشته و افق پيش روي را مطالعه و مستند کند، البته تاسيس «بنياد تنگستان شناسي» از مطالبات جدي مورخين و فرهيختگان اين ش هرستان است.

عبدالرحمن برزگر با اشاره به بخش هاي جنبي اين همايش افزود امسال طرحي نو در انداختيم و از هنرمندان خوشنويس، نويسنده و عکاس شهرستان تنگستان با بر پايي غرفه کتابت سروده ? هاي فردوسي، برپايي نمايشگاه آثار نويسندگان و برگزاري اردو و نمايشگاه عکس بهره برديم.

برزگر خاطر نشان کرد که خانواده بزرگ زنده ياد غلامعلي خليلي توانسته ? اند در روستاي گاهي از توابع شهرستان تنگستان، طي پانزده سال با برگزاري نشست ? هاي مختلف ادبي چراغ فروزنده فرهنگ و هنر اين مرز و بوم را فروزان تر نمايند، از اين روي جا دارد از آقاي خضر خليلي به نمايندگي خانواده و مردم دوست داشتني دهستان بوالخير صميمانه تشکر نمايم. آري مي توانيم مجلس ايرانشهر را در جاي جاي استان ? مان برگزار نمائيم.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 

ني ? همبون؛ سازي که هيچ ? وقت در هيچ جنگي نواخته نشد

پرويز پرستويي

ساز ني ? همبون؛ سازي که هميشه براي ش ادي و مراسم ? هاي عروسي نواخته شد، سازي که صدايش هم شادي را نويد مي ? دهد. هم   با سوز و گدازش مي ? تواند بيانگر درد هر منطقه ? اي باشد.

در مرداد سال 1402 که به هيروشيما سفري داشتم مثل هر سال، به مناسبت ششم آگوست، روز حمله آمريکا، که هيروشيما را با بمب ? هايش به خاک و خون کشيد و 140 هزار نفر از مردم هيروشيما کشته شدند و هر ساله حدود 20 هزار نفر گروه ? هاي صلح طلب از اقصي نقاط دنيا گردهم مي ? آيند و صلح را   در محل وقوع بمباران، پاس مي ? دارند. محسن شريفيان عزيز هم با ساز ني ? همبون ? اش با ما همراه بود و با نواختن استادانه سازش، همه مردمي که در آن ? جا بودند را دورهم جمع کرد و شگفت ? زده شان کرد.

آن ? جا بود که محسن عزيز گفت اين ساز هيچ ? وقت براي جنگ نواخته نشد و به همين دليل است که شنونده با جان و دل به شنيدنش مي ? ايستد.

 

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

وقتي مالکيت جديد تيم ? هاي سرخابي پايتخت چندين بانک و پتروش يمي مي ? شوند، آدم «گََُُر» مي ? گيرد، البته اگر اهل بوشهر باشي و دلسوز هميشگي اين ديارِ سراسر محروم نه، بلکه مظلوم...  اين ? جا مرغ همسايه غاز هست و به جاي آن که صنايع نفتي و گازي که در همين استان کسب درآمدهاي مولتي ميلياردري مي ? کنند، اسپانسر تيم ? هاي هميشه ندارِ  استان باشند اما از آن ? جا که خون تيم ? هاي سوگلي پايتخت رنگين ? تر است بسان آهن ربايي جذب آن ? ها شده اند...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در ورزش ، نظر (0)

نادر اقدام :  سوال ما اين است که با توجه به اين ? که اين شرکت ? ها مستقر در اين استان بوشهر هستند و از مزايايي همچون حقوق ? هاي نجومي، حق ماموريت ? ها و  ساير امکاناتي که از چشم مردم عادي پنهان است، استفاده مي ? نمايند، چرا در زمينه حمايت ? ها از فعاليت ? هاي ورزشي استان بوشهر پاسخگو نيستند...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در ورزش ، نظر (0)

دکتر يونس قيصي  ? زاده :    اگر والدين مراقب سلامت روان خود نباشند و درگير بحران ? هاي روحي و رواني شوند، يک رابطه قابل اعتماد نمي ? تواند بين آن ? ها با فرزندان ? شان ايجاد شود. ايجاد استرس، مشکلات مداوم يا درگيري ? هاي مکرر در زندگي زناشويي و يا بيرون از محيط خانواده، بر خلق و خوي ما و توانايي ما در توجه و پاسخگويي به فرزندان ? مان تأثير منفي مي ? گذارد. بنابراين مهم است که سعي کنيد اين مشکلات را مديريت کنيد

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

بزرگداشت روز بوشهر از طرف انجمن بوشهري ? هاي مقيم تهران

روز جمعه 18 اسفند، مراسم بزرگداشت روز بوشهر و تجليل از اعضاي برجسته انجمن شادروانان مهدي علوي و پرويز هوشيار، در سال ن گردهم پارک شقايق سعادت آباد تهران برگزار شد. سنج و دمام آغاز گر برنامه بود که توجه حاضران در مراسم را به خود جلب کرد.

مراسم با سخنراني شيخياني ? شروع   شد و با صحبت ? هاي خانم علوي ادامه يافت. سپس کشاورز عضو دشتستاني انجمن، از ويژگي انجمن گفت واز شادروانان ع لوي و هوشيار تجليل کرد. کليپي از چگونگي انتقال و نصب ? اولين دستگاه چاپ در بوشهر از زبان شادروان علوي پحش شد و بعد ازآن کليپي ديگردر شرح فعاليت هاي شادروان پرويز هوشيار که توسط رحمان برزگر توليد شده بود همزمان با نوازندگي گروه هامون هوشيار ? (به ياد پدر) پخش شد.

سپس گروه موسيقي ? ميرشکاري، ملودي ? ويژن را با ترانه ? هايي باگويش بوشهري اجرا کردند.

در ادامه برنامه با واگويي خاطراتي از شادروان پرويز هوشيار از زبان خواهرش زيبا هوشيار دنبال شد، تا نوبت به جولايي رسيد که در سخناني شرح جگونگي تشکيل انجمن را بيان کرد. ش عر خواني رکني و باستي به خيام خواني گروه ميرشکاري ختم شد. همراهي حاضرين با گروه موسيقي، همه را به وجد آورد بود.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور :  مگر مي ? شود روي دريايي از گنج ? هاي متنوع نفت و گاز و شيلات و انرژي اتمي و نخيلات زندگي کنيم و نکبت ? ها و آلودگي ? هايش از آن مردم نجيب جنوب باشد ولي خوشي ? ها و رانت ? هاي جيب پر کنش براي ديگران باشد؟ راس تي اين چه عدالت فريبنده ? ايست که هميشه در شعارهاي دولت مردان نهفته است!  مگر مي ? شود درآمدهاي کلان هزاران هزار ميلياردي براي رفاه و آسايش استان ? هاي بزرگ  ? کشور هزينه شود ولي رنج ? ها، آلودگي ? ها و بيماري ? هايش (سرطان ? هاي خوني و تنفسي) براي مردمان جنوب باشد!...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مکتب بوشهر درادبيات داستاني ايران

 

به مناسبت روز بوشهر   جلسه ? اي با عنوان نظريه پردازي پيرامون ادبيات داستاني بوشهر در تالار فردوسي دانشکده ادبيات دانشگاه خليج فارس بوشهر برگزار شد. دکتر حميد اسدپور سخنران اين جلسه بود و   دکتر بشير علوي از دانشگاه فرهنگيان و   دکتر ليلا رضايي از دانشگاه خليج فارس به عنوان نقدکنندگان اين سخنراني حضور داشتند ? . دکتر عبدالمحمد موحد نيز دبير جلسه بود.

دکتر اسدپور با بيان شاخصه ? ها و نيز تبيي ن ويژگي ? هاي داستان نويسي در بوشهر گفت: مکتب داستان نويسي بوشهر مکتبي متمايز و پيشرو در ادبيات داستاني ايران است و قرار دادن آن تحت عنوان مبهم مکتب جنوب غير منصفانه است و دقيق نيست..

وي ادامه داد که اين   ايده که بوشهرداراي مکتب متمايز و مستقل در ادبيات داست اني ايران است را در سال 1397 مطرح کرده وآن را در قالب کتابي در سال 1398 به مديريت وقت حوزه هنري بوشهر براي انتشار تحويل داده است ? که متاسفانه عليرغم داوري نزد صاحبان نظر در اين حوزه و اخذ تاييديه ? هاي آنان، هنوز از طرف حوزه هنري در جهت چاپ اين کتاب که عنوان آن مکتب بوشهر مي ? باشد اقدامي نشده است.

دکتر اسدپور به بيان دلايل خود براي طرح مکتب بوشهر در ادبيات داستاني و متمايز بودن آن از ساير مکتب ? هاي موجود در زمينه ادبيات داستاني شده پرداخت و سپس ويژگي ? هاي مکتب بوشهر در ادييات داستاني را برشمرد.

بعد از وي، ناقدان ضمن بيان نقطه نظرات خويش و طرح پرسش ? هايي بر لزوم تفکيک مکتب بوشهر در داستان نويسي از مکتب جنوب تاکيد کردند.

در ادامه حاضران به طرح پرسش ? هاي خود پرداختند.

در پايان دکتر اسدپور با ذکر اين نکته که مابايد به شکل عقلايي و منطقي به تبيين ابعاد تاريخي وفرهنگي اس تان بوشهر پرداخته و به نوعي برند سازي کنيم ? ، گفت مکتب بوشهر در ادبيات داستاني يک برند و نشان غني و استثنايي به شمار مي ? رود ? و سرمايه ? هاي وزين ادبيات داستاني ايران به اين مکتب جريان ساز تعلق دارند ?? .

دکتر اسدپور با بيان اينکه تاريخ، جغرافيا، اقتصاد و معيشت، مناسبات اجتماعي، سنت و آئين ? هاي مخصوص در کنار بازرگاني و دريانوردي از جمله عوامل موثر بر ظهور و تداوم مکتب بوشهر در داستان نويسي است افزود: تنوع در سبک و گستردگي موضوعات مطرح شده در داستانهاي اين مکتب به همراه شيوه ? هاي گوناگون بيان و روايت داستان از جمله خصوصيات بارز اين مکتب است. مکتب بوشهر در داستان نويسي مکتبي برابري خواه و جامعه ? گرا مي ? باشد که بازتاب روزگار و درد و رنج و شادي ? هاي مردم اين خطه است ? . در ادامه وي به بيان   ويژگي ? ها و معرفي نمايندگان اين مکتب پرداخته و آن را مکتبي پيشرو در ادبيات داستاني اي ران برشمرد و   داستان نويسان مکتب بوشهر را داراي رسالتي مترقيانه در جهت انعکاس وجدان عمومي جامعه دانست و تاکيد کرد که در بوشهر برند و مکتب معتبر و ممتازي در حوزه داستان نويسي و شعر ايران زمين است.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ماهي ? گيري همراه با ترس و لرز

محمد ابراهيم فولادي

سال 1363 هجري شمسي بود. به اتفاق دو ملوان ديگر جهت دسترنج خود و معاش رو زگار اقدام به خريد يک قايق موتوري نموديم که قيمت آن قايق همراه با موتور 40 اسپ تواتسا که سه سال پيش اوشار شده بود مبلغ 40 هزار تومان بود.

  قايق در اسکله بندرگاه پهلو گرفته بود و موتور آن همراه با ماشين سواري به منزل حمل مي ? شد.

در يکي از روزهاي آخر پاييز که پيش بيني مي ? شد سه روز ديگر هوا خوار است، تصميم به صيد در دريا گرفتيم. هوا خوار شد، ظهر يکشنبه ماچله آماده کرديم که شامل مقداري نان و دمپخت ميگو بود و به سوي بندرگاه حرکت کرديم. در راه علاوه بر رانندگي به وزش باد و درختان و ابرها مي ? نگريستم و هوا را رصد مي ? کردم. به بندرگاه رسيديم ساعت 5 بعدازظهر بود، هوا خوار کمي اون طرف ? تر چند تکه ابر سياه در آسمان نمايان بود، مرتب به ابرها   خيره مي ? شدم   و کار آماده سازي قايق هم از نصب موتور و باز کردن گسل و لنگر بستن موتور به قايق را انجام مي ? دادم. هوا   رو به سردي مي ? رفت، تعدادي از قايق ? ها به صيد رفته بودند، دو ملوان   قايق کنار اسکله، نيم نگاهي به آسمان و ابرها داشتند.

بالاخره همراه با دو ملوان به نام جلال و اسماعيل دل به دريا زديم، محل صيد مونگوف روبروي اسکله بندر عامري تنگستان بود که آن ? جا هميشه صيادان روزي خير و برکتي د اشتند.

پس از 30 دقيقه روي دريا بالاخره به محل صيد که همان منگوف دريايي بود، رسيديم. به غروب نزديک مي ? شديم. حالا بايد قايق در يک جاي مناسب لنگر مي ? شد. شخته که مانند شاقول   بنايي است و بند 20متري نازک هم داشت به دريا انداختم تا يک جاي خوب جهت صيد که اونجا بي ن شلي و گساري بود پيدا کنم.

بالاخره با اندازه ? گيري، قايق در يک جاي مناسب قرار گرفت و گفتم همين جا لنگر بيندازيم.

حالا نيم ساعت تا غروب آفتاب مانده بود و قايق وسط دريا و فقط کوه ? هاي اطراف عامري مشخص بودند و ديگر هيچ چيز نمايان نبود.

ما سريع سه نوع طعمه که ش امل ماهي گواف ميگو و خساک بود کنجه کرديم، و شروع به صيد کرديم. نزديک 10 قايق پيش هم بوديم، در اولين قلاب هايي که به   آب انداخته مي ? شد انواع ماهي ? هاي صبيتي، شوريده و بالول و شوم مي ? گرفتيم. حسابي مشغول صيد شده بوديم و هر کدام نزديک به نيم باسکت ماهي گرفتيم.

کم کم هوا تاريک مي ? شد، نگاهي به آسمان انداختم، ديد ابرها بالا آمده و چلچل باد قوس شروع   وزيدن مي ? کند. در اين چهار ساعت حسابي ماهي رو کرده بود و باسکت ? هايمان داشت پر مي ? شد. ديدم ابر سياهي از روي کوه ? هاي عامري بالا مي ? آيد، يکباره گفتم جلال لنگر بکش که اوضاع خيلي پسن. باد قوس قوس، اون هم بادي که از مطاف مي ? آمد.

  قايق ? هاي ديگر هم گفتند جمع کنيم. در اين بين يکي از ملوانان گفت ماهي رو کرده بزار صيد کنيم که با عصبانيت گفتم من مي دانم يا تو.   لنگر بکش. همه قايق ? ها لنگر کشيدند و در حال حرکت بودند. جلال   هرچي مي ? کرد لنگر بالا نمي ? آمد، سکان   قايق را به صورت دايره 30 متري دور لنگر چرخاندم   تا يکباره لنگر آزاد شد، لنگر   پشت گسار گير کرده بود و با مکافات زياد آن را آزاد کرديم و حرکت کرديم به سوي ساحل، در اين هواي طوفاني قايق بالا و پايين مي ? رفت. با تجربه ? اي که داشتم قايق را سوار موج ? ها مي ? کردم و به سوي ساحل مي ? رفتيم. گاهي قايق يک متر يا دو متر بالا و پايين مي ? شد، ديگر اميدي به زنده ماندن نبود و ملوانان   دست به طرف آسمان دراز مي ? کردند که خوشبختانه اسکله بندرگاه نمايان شد. اما وارد اسکله شدن هم تجربه مي ? خواست، سنگيني قايق ر ا يک طرف قرار داديم و قايق وارد اسکله شد. در اين هنگام صورت ? ها که رنگ پريده و چهره ? ها ترسيده بود، به حالت عادي درآمد.

يک گروهبان دوم که نگهبان بود گفت چرا حالا ساعت دوازده شب برگشتيد؟ گفتيم مگر تشخيص هوا نمي ? د ? هي؟ تا معلوم شد اين درجه ? دار اهل شهر اراک است و از دريا و دريانوردي چيزي نمي ?? داند. بالاخره اين سفر دريايي با مشقت و سختي پايان يافت.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

حسين شادکامي :  در تعطيلات عيد نوروز با دوستان و همکلاسي ? هاي ? مان، ظهرها به سينما فانوس و بعدازظهر    کنار ساحل دريا قدم مي ? زديم  و عکس يادگاري از کشتي رافائل گرفتن و کافه نگرو رفتن    و کيک و بستني و يا آب هويچ بستني خوردن، به جاي    کافه پالوده حيدرک و شام نيز ساندويچي گبگو تو ششم بهمن و يا ساندويچ دروازه سر ميدون و پاتوق حسين آقا، به جاي سمبوسه و پکوراي    علي پکورايي که تغيير درخوردني ? ها با دوستان

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 مجموعه امتيازها از خارگ چنان موقعيت ممتازي در خليج ? فارس ساخته  بود که انگليسي ? ها بارها آن را اشغال کرده و به عنوان اهرم فشار به ايران از آن استفاده کردند که در اين راه موفق نيز بودند. جالب توجه اين ? که اولين باري که انگليسي ? ها در سال 1838 خارگ را به بهانه محاصره هرات اشغال کردند، آن قدر مجذوب خارگ و امتيازهاي آن شدند ک ه جرج اوکلند فرمانرواي کل هندوستان گفته بود بايد کاري کنيم که خارگ به عنوان ملک طلق انگليس اعلام گردد، اين جزيره بعدها مي ? تواند سنگاپور خليج فارس گردد...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مژده مواجي : به طرف ايستگاه مترو که راه  افتادم، تراکتورها دورتر شده بودند و صداي بوقشان به ? طور مبهم شنيده مي ? شد. سوار مترو شدم و در گرمايِ مطبوع داخلِ آن، جايي براي نشستن پيدا کردم. در اين ساعت زود صبحگاهي اغلب افراد شاغل به سر کار مي ? روند. خيلي ? ها سرشان توي گوشي ? شان بود. بقيه هم به ? ندرت صدايي ا زشان بيرون مي ? آمد و مثل من اين ? وآن ? ور را نگاه مي ? کردند.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

چالش ? هاي كوتاه مدت

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

بر اساس قانون پاركينسون مدت زمان انجام هر كاري همانقدر است كه ما براي آن در نظر مي ? گيريم. اگر براي كاري كه يك روز انجام مي ? شود يك هفته در نظر بگيريم دقيقا يك هفته به طول مي ? انجامد. حال اگر براي كاري زمان پايان در نظر نگيريم احتمال دارد هيچوقت تمام نشود. اين موضوع باعث مي ? شود خيلي از كارهايمان را نتواني م تمام كنيم. يك روش خوب براي انجام ضربتي كارها و اتمام پروژه ? هايمان در كوتاه مدت تعريف چالشهاي كوتاه مدت براي آنها است.

دليل موثر بودن چالش ? ها اين است كه وقتي در يك دوره كوتاه خود را مجبور به انجام فقط يك كار مي ? كنيم كارهاي ديگر را كنار مي ? گذاريم و تمام تم ركز و انرژي خود را بر همان كار مي ? گذاريم؛ خيلي از عادتهاي مضر مثل اتلاف وقت با گوشي، تلويزيون، هم ? نشيني ? هاي تكراري و بي ? هدف را كنار مي ? گذاريم؛ هدفي كه از آن چالش داريم به ما انرژي و انگيزه مي ? دهد؛ ضمن اينكه بخاطر زمان كم وقت ? مان را براي انجام بي ? نقص كارها به هدر نمي ? دهيم. چند زمينه كه مي ? توان براي آن چالش تعريف كرد:

چالشهاي آموزشي. شايد شما هم اين تجربه را داشته باشيد كه حافظه رايانه خود را پر از دوره ? هاي آموزشي مانند يادگيري زبان انگليسي، آموزش نرم ? افزارهاي كاري و هنري كرده ? ايد ولي هيچوقت سراغ آن نرفته ? ايد . براي اينكه بتوان يك دوره آموزشي بلند ? مدت را تمام كرد نياز به تبديل آن به عادتي روزانه يا حداكثر هفتگي است كه لازمه آن هم يادگيري ساخت عادت است. ولي راه آسانتر اين است كه شما همان دوره را بصورت حضوري يا آنلاين شركت كنيد. در اين صورت شما در چالشي قرار داري د كه مجبوريد جلسات را شركت كنيد و تمرين ? ها را هم انجام دهيد. احتمالا هزينه آن بيشتر از آموزش آفلاين است ولي به نتايج و خروجي آن مي ? ارزد.

چالش ورزشي و تندرستي. ورزش هم از مقولاتي است كه عادت آن خيلي دير ساخته مي ? شود. چون با خستگي و درد جسماني همراه است مغز با ما همراهي نمي ? كند. ولي انداختن خود در يك چالش مقطعي مي ? تواند براي ورود شروع خوبي باشد. مثلا شركت در مسابقات ورزشهاي همگاني يا همراهي با يك گروه كوه نوردي براي صعود به يك قله محلي. همين چالشهاي كوتاه مي ? تواند شما را كم ? كم به ورزشكار تبديل كند. چالش كوتاه ? مدت به شدت مناسب رژيم ? هاي غذايي تندرستي است. مثلا چالش يك هفته نخوردن قند، چالش ده روزه نخوردن گوشت و پروتئين حيواني.

چالش كتابخواني. مي ? توانيد چالشي تعريف كنيد كه به مدت يك هفته روزي يك كتاب بخوانيد. اگر كتاب قطوري داريد كه سالهاست دوست داريد بخوانيد برا ي خود چالشي چند روزه (بسته به حجم كتاب) تعريف كنيد و آنرا تمام كنيد. فقط بايد دوره چالش كوتاه باشد.مثلا اگر در حالت عادي فكر مي ? كنيد كتابي را در سه روز تمام مي ? كنيد اين زمان را به نصف كاهش دهيد.

خلاصه كلام اينكه اگر كاري را مدتهاست مي ? خواهيد انجام دهيد و ق ابل اتمام در يك دوره كوتاه است چالشي براي آن تعريف كنيد و در يك هفته يا ده روزه تمامش كنيد. بعدا كه به پشت سرتان نگاه مي ? كنيد هر كدام از اين چالش ? ها مانند فتح يك قله است.

        (هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نابودي بنيانهاي زيستي شهر خورموج و حومه

حسن باغباني

ساکنان شهر خورموج و حومه خود را براي شرايط بسيار سخت آماده کنند.

نابودي تمام عيار  منابع طبيعي در بالادست شهر خورموج رخ داده و متاسفانه، ادا مه دارد. در حقيقت ? اين فاجعه را بايد نابودي خورموج ناميد، نابودي يک سکونتگاه با همه ساکنانش (انسان و غير انسان) آن هم با چراغ سبز نهادهاي متولي.

مردم شريف  شهر خورموج و روستاهاي بياندر،  عربي و محمد آباد، نهادهاي نظارتي و امنيتي، امام جمعه، فرماندار، دادست ان، نماينده، علما، فرهيختگان، سياستمداران، همه و همه اگاه باشيد:  زمين ? خواري و کوه ? خواري ? هاي واقعي (بلعيدن زمين) در بالادست خورموج در حال آفريدن يک فاجعه است. با ادامه اين وضع در چندسال آينده زندگي در اين ناحيه ناممکن خواهد شد. قبل از اينکه اين ظرفيت  نيمه جان نفس آخرش را بکشد، جلوي اين فاجعه تاريخي را بگيريد.

اي که دستت مي رسد کاري بکن

قبل از آن کز تو نيايد هيچ کار.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | ... | 94 | 95 | 96