طراحی سایت
تاريخ انتشار: 14 آبان 1393 - 14:12
مصاحبه ها و مقالات منتشر شده در هفته نامه نسیم جنوب به مناسبت درگذشت مترجم شهیر خلیج فارس و نویسنده بوشهری شادروان استاد حسن زنگنه...






مصاحبه ها و مقالات منتشر شده در هفته نامه نسیم جنوب به مناسبت درگذشت مترجم شهیر خلیج فارس و نویسنده بوشهری

شادروان استاد حسن زنگنه

 

زنگنه عاشق بوشهر بود و خلیج فارس

دکتر جعفر حمیدی

چه خوش باغی است باغ زندگانی     گر ایمن بودی از باد خزانی

چه خرم کاخ شد کاخ زمانه    گرش بودی اساس جاودانه

از آن سرد آمد این کاخ دلاویز   که چون جا گرم کردی، گریدت خیز

(نظامی، خسرو شیرین)

همه می دانند و می دانیم که آن امر طبیعی، اجتناب ناپذیر و تغییرنیافتنی است اما گاهی این امر طبیعی دردمندانه و ناباورانه، ذهن و ضمیر هر متفکری را متأثر می سازد و آزار می دهد و آن، امر زودهنگام است، امری که هیچ زیبنده ای قادر به دگرگونی و بازایستایی آن نیست. اگر به طور طبیعی، دروازه های سلامت طی شوند و آدمی راه خود را در این ورطه ی هولناک به درستی طی کند، کام از حیات برده است در غیر این صورت، کام و جان از این جهان خاکی نخواهد برد. دردمندانه تر، آنکه، وجودی در اوج برازندگی و بالندگی پرپر شود و دیده جهان بربندد و جامعه ای را داغدار سازد. مثل گلی که در نهایت زیبایی و شادابی، پژمرده شود یا پرپر گردد. زیبایی، زیبایی قلم را می گویم و اوج، اوج عشقبازی با قلم.

زنده یاد حسن زنگنه نیز در اوج تسلط بر قلم و نوشتن بود که رخت از جهان بربست و به دیار باقی شتافت. عشق اصلی زنگنه در ترجمه ی کتاب های متعدد، عشق به بوشهر بود و خلیج فارس، برای زنده کردن و برآوردن این معشوق تلاش فراوان کرد تا جایی که آثار چهل و دوگانه یا بیشتر او درباره جنوب، خلیج فارس، بوشهر و رویدادهای فراوانی که در این شهرها در طول یک یا دو قرن اخیر رخ داده است آفرید. اطلاعات او درباره بوشهر، خلیج فارس اعراب و شیخ نشین های خلیج فارس بی نهایت بود، به لهجه های محلی، اصطلاحات کشتیرانی، دریانوردی و امور دریایی آشنایی کامل و به زبان انگلیسی، تسلط بسیار داشت، دلش برای بوشهر می تپید آرزوی ترقی و آبادانی جنوب ایران به ویژه این منطقه بود. به دلیل دلبستگی به خلیج با بیشتر کشورهای اروپایی که حدس می زد کتابی در مورد خلیج فارس یا بوشهر در آنجاها موجود است، به هر طریق و هزینه ای می شد، کتاب ها را به دست می آورد و اگر مناسب بودند، به ترجمه آنها می پرداخت. هجوم انگلیس به جنوب ایران نوشته «جی. بی.کلی». تاریخ خلیج فارس در قرون 18 و 20 تألیف ملکم پاپ. تاریخ خلیج فارس تألیف جی.بی.کلی خلیج فارس و سرزمین های سواحل متصالح تألیف دونالدهولی، خلیج فارس از دوران باستان، اثر راجرز-ام-سیوری، گردآوری گزارش های سالیانه سرپرسی کاکس از خلیج فارس، میر مهنا و شهر دریاها و بسیاری کتاب های دیگر در این زمینه به تألیف و ترجمه حسن زنگنه زیور یافته اند.

 

جعفر حمیدی

چگونه باورمان می شود

که آن عزیز، سفر رفته

و دل به خانه و کاشانه ی دگر بسته

مگر به غربت هم،

کتاب و ترجمه و کاغذ و نوشتن هست؟

مگر در آنجا هم،

قلم به کوچه ی اندیشه، راه می یابد؟

و آفتاب نوشتن

می تابد؟

دلت بریز،

به روی کاغذ بی خط،

به روی کاغذ خط دار،

قلم به چشم بزن،

تا بدانی آنچه که شب را سپید می سازد

و خانه خانه ی دل،

پرامید می سازد،

کجای سینه نشسته است

قلم به چشم بزن

تا بدانی آتش دل از کجاست

و عشق، عشق، عشق،

چگونه از در می آید

و لحظه لحظه ی دل،

پرشکوه می سازد.

 

***

 

مصاحبه نسیم جنوب با دکتر عبدالکریم مشایخی در سوگ استاد حسن زنگنه:

زنگنه در بین مترجمان ایران استثنا بود

 

رئیس بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر در مصاحبه با نسیم جنوب ضمن تسلیت به مناسبت درگذشت استاد حسن زنگنه، اظهار داشت: با شناختی که در زمینه مباحث و پژوهش های خلیج فارس شناسی دارم به جرات می توانم ادعا کنم که از آغاز چاپ و انتشار اولین کتاب در زمینه خلیج فارس شناسی که به همت معین التجار بوشهری به چاپ رسید تا به امروز هیچ مترجم و پژوهشگری در زمینه خلیج فارس به اندازه استاد حسن زنگنه تحقیق و پژوهشهای پژوهشگران خارجی را در اختیار علاقمندان این رشته قرار نداده است. بنابراین زنگنه در بین مترجمان ایران استثنا بود و بدیلی برای آن نمی توان یافت.

دکتر عبدالکریم مشایخ با اشاره به ویژگی های شخصیتی شادروان استاد زنگنه که باعث شد وی این گونه با کوشش بسیار در حوزه خلیج فارس بپردازد، اظهار داشت: با عنایت به این که زنگنه در خانواده ای متولد شد که پدرش دریانورد بود و خود ایشان سال ها به پیشه دریانوردی و مترجمی در کشتی های تجاری و بازرگانی مشغول بود، به همین دلایل رویکرد زنگنه به مباحث خلیج فارس شناسی به دلیل علایق و دلبستگی هایی بود که از زادبومش بندر بوشهر تاثیر پذیرفته بود. بنابراین با اشرافی که ایشان بر زبان انگلیسی داشتند از دو دهه پیش که در سال 1373 کنگره شهید ریسعلی دلواری برگزار شد اقدام به ترجمه آثاری کردند که کاملا در زمینه معرفی و شناخت این آبراه استراتژیک بود.

این نویسنده و پژوهشگر تاریخ در مصاحبه با نسیم جنوب درباره میراث ماندگار زنگنه اظهار داشت: زنگنه بیش از چهل کتاب ارزشمند در زمینه مباحثی چون خلیج فارس شناسی، ایران شناسی و مباحث مرتبط با بازرگانی و تجارت آبراه خلیج فارس به دوستداران این آب های نیلگون تقدیم کرد. به جرات می توان تاکید کرد که با این که مترجمان بزرگی مانند نجف دریابندری، اسماعیل رایین و عبدالحسین شریفیان که از بوشهر برخاسته اند و آثاری هم در زمینه بوشهر و خلیج فارس نوشته اند اما هیچ یک در زمینه آثار کمی و کیفی به پای ترجمه حسن زنگنه نمی رسند. امیدوارم ایشان با نیکان و صالحان و صاحبان قلم که خداوند به مداد آن ها قسم یاد کرده است محشور باشد. 

 

***

 

مصاحبه نسیم جنوب با سید قاسم یاحسینی در سوگ استاد حسن زنگنه:

میراث ماندگار زنگنه در خلیج فارس شناسی و بوشهر پژوهی

 

- با عرض تسلیت به مناسبت درگذشت استاد حسن زنگنه، شما جایگاه وی را در پژوهش های خلیج فارس شناسی چگونه می بینید؟

- من هم به خوانندگان عزیز نسیم جنوب درگذشت زنده یاد حسن زنگنه را تسلیت عرض می کنم، به باور من حسن زنگنه یکی از تاثیرگذارترین و پرکارترین مترجمان اختصاصی حوزه خلیج فارس در کرانه های شمالی آن به شمار می رفت و در عمر نسبتا کوتاهی که داشت توانست با ترجمه های اسناد و کتابها و گزارش های بسیار ارزنده از انگلیسی به فارسی، یک رنسانس اساسی  در حوزه بوشهر پژوهی و خلیج فارس شناسی برقرار کند. رنسانسی که آیندگان به خوبی به عظمت آن پی خواهند برد.

در نظر داشته باشیم که تا قبل از دهه هفتاد هجری شمسی در زمینه بوشهرپژوهی و خلیج فارس (با تکیه بر بوشهر) شمار کتاب های ترجمه شده بسیار قلیل و اندک بود به طوری که پژوهشگری که می خواست در زمینه تحقیق کند تقریبا با نبود آثار فاخر و مستند رو به رو می گشت؛ شاید در آن مقطع دو کتاب «خلیج فارس فرآرنولد ویلسون» و «خلیج فارس در اثر استعمار نوشته ر. وادالا نایب کنسول فرانسه در بوشهر» مهم ترین منابع و مراجع به زبان فارسی در باب خلیج فارس به شمار می رفت ؛ اما حسن زنگنه از آغاز دهه 70 با ترجمه های پیاپی و مداوم مقالات ، کتابها، رساله های منتشر نشده و هم چنین گزارش های سالانه ی کنسولگری انگلستان در بوشهر برای محققان و پژوهشگران چنان منابع و مآخذ ارزنده ای فراهم آورد که امروزه حتی باور کردن آن نیز دشوار می باشد. وی برای دسترسی به منابع متعدد در سطح جهان در کتابخانه ها و یا مرکزی اگر مطلبی در باب بوشهر یا خلیج فارس می یافت، تا آن را بدست نمی آورد و ترجمه نمی کرد آرام نمی گرفت به گونه ای که حتی در دو سال اخیر که به بیماری او را تقریبا خانه نشین ساخته بود، باز دست از ترجمه و تحقیق نکشید و چندین مقاله و کتاب ترجمه و منتشر کرد و یا آماده انتشار نمود که اجل به او مهلت انتشارشان را نداد. به هر حال شادروان حسن زنگنه را باید در شمار بزرگترین خادمان مطالعات خلیح فارس شناسی و بوشهر پژوهی به شمار آورد .

- چه ویژگی های شخصیتی باعث شد تا شادروان استاد حسن زنگنه، این گونه با کوشش بسیار به حوزه خلیج فارس بپردازد؟

- ویژگی شخصی حسن زنگنه یک این بود که آن زنده یاد، انگلیسی را بر روی صندلی های دانشگاه و یا در مراکز آکادمیکی فرا نگرفته بود بلکه این زبان را از خود انگلیسی و آمریکایی هایی که در گمرک و سپس نیروی دریایی بوشهر در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل شمسی خدمت می کردند، فرا گرفت و چون خودش در زمینه های مسایل نظامی، امور گمرکی ، تجارت و مردم شناسی بوشهر تخصص ویژه ای داشت به چنان تبحری در زبان انگلیسی رسید که مایه تعجب انگلیسی دانان ها و دانشگاه بود. به اعتراف بسیاری از مترجمان و دانشگاهیان ایران تبحر و استادی شادروان زنگنه از زبان انگلیسی و به خصوص برابر نهادهای آن  در زبان فارسی (و بعضا در گویش بوشهری) بی نظیر بود و شاید مشابه ایشان را استاد نجف دریابندری بدانید که فرضا در ترجمه کتاب ماهیگیر و دریا اثر ارنست همینگوی از گویش بوشهری در ترجمه کتابش سود برده است. من خود بارها از شادروان شریفیان شنیدم که تسلط بی نظیر حسن زنگنه را بر واژگان انگلیسی و معادل های بومی و محلی آن تحسین و می ستود. این در حالی است که شادروان شریفیان نیز خود در شمار یکی ازبزرگترین مترجمان این سرزمین محسوب می شود.

به لحاظ شخصی و فردی حسن زنگنه مردی بسیار عاطفی، زودرنج، بسیار پرکار و عاشق ایران و بوشهر بود و برای تعالی و سرافرازی میهن عزیزش به تجارت و پول و ثروت پشت پا زد و در خانه نشست و ترجمه کرد. همه عشقش بوشهر و ایران بود و بزرگترین پاداشی که می گرفت خواندن کاتابها و ترجمه هایش توسط دیگران بود. آن شادروان بسیار پرکار بود و در این بیست و سه چهار سالی که به ترجمه جدی و حرفه ای روی آورد غالب بر سی کتاب و دویست مقاله ترجمه و در نشریات و انتشاراتی ها به ثبت رساند. مقالات و کتابهایی که هر کدام امروزه برای پژوهشگران و دانشگاهیان حکم گنج کشف شده را دارد.

- میراث ماندگار شادروان استاد زنگنه را چه می دانید؟

- فکر کنم پاسخ به سوال قبلی به این سوال پاسخ داده باشم اما اگر دوباره بخواهم تاکید کنم بزرگترین و ماندگارترین میراث زنگنه که باد و باران بر آن گزندی وارد نخواهد آورد ترجمه های فاخر و ارزشمندشان از انگلیسی به فارسی می باشد.

من در پایان این عرایض ضمن تسلیت مجدد به خانواده محترم و داغدار زنگنه و منسوبین و همچنین پژوهشگران و علاقمندان به حوزه خلیج فارس و بوشهرشناسی، فقدان این مترجم توانا و پرتلاش را دیگر بار تسلیت عرض کرده و از خداوند منان خواهانم که روح پرفتوحش را با بزرگان محشور نماید.

حسن زنگنه بار سفر بست و به دیار باقی شتافت اما میراث ماندگارش تا زمانی که زبان فارسی رایج است و بوشهری وجود دارد از یادها و خاطرات نخواهد رفت روانش شاد باد.

 

***

 

 

زندگی نامه استاد حسن زنگنه، بزرگ‌ترین مترجم ایران در حوزه‌ی مسائل خلیج‌فارس

 

استاد حسن زنگنه، مترجم و پژوهشگر خلیج فارس شناسی درگذشت. استاد زنگنه طی چندین دهه با تمرکز بر خلیج فارس، منابع مستند و دقیق تاریخی را در اختیار محققان خلیج فارس قرار داد و توانست فضای جدیدی را در خلیج فارس شناسی در بر روی محققان کشور بگشاید. بی شک استاد "حسن زنگنه" بزرگ‌ترین مترجم ایران در حوزه‌ی مسائل خلیج‌فارس به شمار می‌رفت.

زندگی نامه استاد حسن زنگنه

حسن زنگنه سال 1328 در بوشهر متولد شد. پدر و مادرش ـ زنده ‌یاد غلامحسین زنگنه و مرحومه بی‌بی ابراهیمی ـ هر دو اهل دشتی بودند. تحصیلات ابتدایی را از سال 1334 تا سال 1340 در دبستان‌های باقری، فردوسی و مهران گذراند و سپس با تحصیل در دبیرستان سعادت، در سال 1346 مدرک دیپلم در رشته‌ی طبیعی را از این دبیرستان اخذ نمود. وی خدمت سربازی در سپاه دانش را با عنوان مترجم "یونسکو" در سال 1349 به پایان رساند و پس از آن با همین عنوان به فعالیت در شرکت‌ها و مؤسسات خصوصی و دولتی پرداخت. ایشان تاکنون در کنگره‌ها و سمینارهای علمی و فرهنگی متعددی شرکت داشته و مقالاتی را ارائه نموده که مورد تأیید هیأت علمی قرار گرفته است که از آن جمله می‌توان به کنگره‌های هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری در بوشهر، فارس‌شناسی در شیراز، بزرگداشت حاج‌سیدعبدالحسین لاری در لارستان و کنگره‌ی سیراف در بوشهر اشاره کرد.

دکتر حسن زنگنه همکاری صمیمانه‌ای با زنده‌یاد حجت‌الاسلام و المسلمین حاج‌آقا نبوی در راه‌اندازی مرکز ایران‌شناسی (شعبه بوشهر) داشته و اسناد معتبری را به این مرکز اهدا نموده است.

آثار ترجمه شده:

1ـ هجوم انگلیس به جنوب ایران ـ نوشته: جی. بی. کلی. 2ـ لشکرکشی انگلیس به ایران ـ نوشته: گرنی داد. 3ـ میرمهنا و شهر دریاها ـ گردآوری و ترجمه. 4ـ دریای پارس و سواحل متصالح ـ نوشته: دونالد هاولی. 5ـ خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن 18 ـ نوشته: سیوری و جی. بی. کلی. 6ـ گزارش سرپرستی کاکس سرکنسول انگلستان در بوشهر ـ نوشته: پی.زد. کاکس. 7ـ خاطرات فردریک اوکانر ـ نوشته: فردریک اوکانر. 8ـ چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران ـ نوشته: استفان رای. 9ـ حمله ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران ـ نوشته: جی. بی. کلی. 10ـ جنوب ایران به روایت سفرنامه‌نویسان ـ گردآوری و ترجمه. 11ـ تجارت برده در دریای پارس توسط اعراب ـ نوشته: ام. ریکس. 12ـ خلیج فارس در آستانه‌ی قرن 20 ـ نوشته: بریتون بوش. 13ـ مأموریت سرپرسی کاکس در ایران و خلیج‌فارس ـ نوشته: گریوز. 14ـ روابط ایران و انگلستان در خلال جنگ جهانی اول ـ نوشته: اولسون. 15ـ اسناد سازمان سیا درباره کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق ـ همکاری با دکتر غلامرضا وطن‌دوست با مقدمه‌ی همایون کاتوزیان و محمد ترکمان. 16ـ نخستین فرستادگان پرتغال به دربار شاه اسماعیل ـ نوشته: بیشاب اسمیت. 17ـ جنگ انگلیس و ایران 57 ـ 1856 ـ گردآوری و ترجمه 18ـ نقش ارامنه در انقلاب مشروطیت. 19ـ ایران و خلیج‌فارس ـ نوشته: استاندیش. 20ـ ظهور و سقوط بوشهرـ نوشته: ویلم فلور. 21ـ روابط دولت و جامعه شهری در بوشهر و جزیره خارگ ـ نوشته: وانسه مارتین. 22ـ ایران در گذر زمان ـ نوشته: استاندیش. 23ـ دروازه‌های خزر ـ نوشته: استاندیش. 24ـ اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی بوشهر به روایت بالیوز. 25ـ برازجان بازارشهری در پس‌کرانه بوشهرـ نوشته: ویلم فلور.

دو داستان کوتاه با عناوین:

1ـ یک تکه نان ـ اثرِ دکتر برنارد. 2ـ گردن‌بند بدلی ـ اثرِ گی دوموپاسان

ترجمه‌ی مقالات متعدد پیرامون مسائل سیاسی و تاریخ خلیج‌فارس، جنگ جهانی اول و انقلاب مشروطیت که در مطبوعات محلی و کشوری به چاپ رسیده است.

در دست چاپ: فرهنگ کوچک ضرب‌المثل‌های انگلیسی ـ فارسی.

 

***

 

مصاحبه نسیم جنوب با خورشید فقیه نویسنده بوشهری در سوگ شادروان استاد حسن زنگنه:

عشق و علاقه زنگنه به خلیج فارس اعجاب انگیز بود

 

خورشید فقیه نویسنده بوشهری در مصاحبه با نسیم جنوب ضمن تسلیت درگذشت شادروان استاد حسن زنگنه، درباره ارزش ترجمه های وی گفت: با نگاهی به بیش از 45 جلد کتاب و مقالات متعدد زنده یاد حسن زنگنه که عموما پیرامون خلیج فارس و بویژه بوشهر منتشر شده است میتوان به ارزش این مترجم گرانقدر در شناسایی خلیج فارس و وقایع متعددی که در طول تاریخ در این دریای مهم و استراتژیک جهان بوقوع پیوسته است، پی برد. با جرات میتوانم بگویم که آثار ترجمه شده زنده یاد در این خصوص یکی از با ارزش ترین کتبی است که تا کنون در باره خلیج فارس در ایران منتشر شده و حتا بعضا در برخی از دانشگاه های ایران نیز تدریس میشوند. بنابراین و به اعتبار همین کتب و مقالات میتوان جایگاه رفیع و منحصر به فردی را برای ایشان متصور دانست.

این روزنامه نگار بوشهری که سابقه دیرینه دوستی با استاد زنگنه دارد، درباره فضائی که باعث روی آوری وی به مطالب حوزه خلیج فارس شد، گفت: میدانید که زنگنه زائیده بوشهر و مانوس با دریاست. به همین خاطر مثل تمامی بندر نشینان که کودکی شان را با دریا به پیری رسانده و میرسانند، بطور طبیعی یک قرابت و احساس عاطفی خاصی نسبت به آن پیدا می کنند. جالب اینکه با وجود آنکه پدر ایشان قربانی همین دریای پارس بوده و یتیمی او را در کودکی رقم زده است، ولی بازهم عشق و علاقه او به این آبراه، اعجاب انگیز می نماید. و به گمان من یکی از علت هایی که او را به پرداختن نسبت به خلیج فارس تشویق و تحریک میکرده همین عشق و علاقه بوده است.

خورشید فقیه مهمترین میراث شادروان استاد حسن زنگنه را کتابهای وی می داند و در این باره به نسیم جنوب گفت: بیشترین و با ارزش ترین میراث بر جای مانده از آن روانشاد، همین آثار منتشره ایشان است که تا سالیان و بل قرن های متمادی، مورد استفاده و آگاهی نسل های متعددی از پژوهشگران و محققین تاریخ و جغرافیای خلیج فارس و بوشهر قرار خواهند گرفت.

وی در پایان اظهار داشت: به هر حال مرگش ضایعه بزرگی برای فرهنگ این دیار است. روانش شادباد و فقدانش بر بازماندگان و دوستانش تسلیت باد.

 

***


 

زنگنه، مترجم شجاع و جسور خلیج فارس

یونس قیصی زاده

فقدان مترجم کوشا و دلسوز بوشهر و خلیج فارس، شادروان حسن زنگنه، قبل از همه متوجه پژوهشگران و محققین تاریخ و فرهنگ بوشهر و خلیج فارس است. حجم انبوهی از مستندات و آثار تاریخی که وی درباره تاریخ بوشهر و خلیج فارس در معرض انتشار قرار داد، قبل از این که حاصل فعالیت یک مترجم باشد، نشان از مجاهدت شایسته ای دارد که با درک شرایط و اوضاع اجتماعی – سیاسی بهتر می توان به آن پی برد.

در سالهائی که حسن زنگنه اقدام به ترجمه خاطرات، مستندات و نوشته های صاحب منصبان، سفرنویسان و نویسندگان انگلیسی درباره خلیج فارس و بوشهر نموده، فضایی سنگین بر عرصه اجتماعی و سیاسی کشور و استان بوشهر حاکم بود که زخم خورده از یورش چندباره انگلیسی ها به بوشهر، صاحب منصبان آنان را متجاوزین غارتگری می پنداشتند که قاتلان خونخوار بهترین سلحشوران این خطه بوده اند. بالطبع سفرنامه نویسان و نویسندگانی که در این باره قلمفرسائی نموده بودند نیز جاسوسانی شمرده می شدند که در قالب سفرنامه نویسی و کتب خود، برای رسیدن اربابان خونخوار خود به اهداف شومشان، اطلاعات جمع آوری کرده اند.

در آن شرایط و در آن فضا، رفتن به سمت ترجمه آثار و نوشته هائی از این افراد، شجاعت و جسارت فراوان می خواست، چرا که به سادگی مترجم به همراهی با انگلیسی ها و اهدافشان متهم می شد. اما حسن زنگنه این جسارت را به خرج داد و البته نیش های آن را فراوان پذیرا شد بطوری که در همان اوائل که اقدام به ترجمه سفرنامه های انگلیسی ها درباره بوشهر و خلیج فارس در آئینه جنوب به صورت هفتگی نمود، به طور مرتب با سرزنش ها و حتی توهین هائی روبرو شد که هدف وی از این ترجمه ها را شرم زدائی از چهره ننگین انگلیسی ها در حوزه خلیج فارس می دانستند.  اما زنگنه در قبال این هجمه ها عقب ننشست و کتاب های خود را وارد بازار کرد. در آن زمان بود که موجی تازه بر علیه وی بلند شد که مخالفان برای جلوگیری از ادامه کارش، ترجمه های وی را منحرف نمودن وقایع تاریخی و نشر توجیهات انگلیسی ها برای وارونه جلوه دادن عملکردشان در تاریخ خلیج فارس و بوشهر دانستند. اما حسن زنگنه که بدرستی متوجه اهمیت کاری که می کرد، بود برای جلوگیری از سمپاشی های صورت گرفته، در صفحه نخست برخی از ترجمه های منتشره، در ذم و غارتگری انگلیسی ها، به درشتی متنی از جان اسکانلون نویسنده انگلیسی گذاشت و یا مجبور به حاشیه نویسی بر ترجمه های متون شد تا به قول شریعتی بهانه از «کسانی که خود کاری نمی کنند و از اینکه دیگران کار می کنند، آزرده خاطر می شوند»، گرفته شود.

حجم فشار بر حسن زنگنه گاه بقدری زیاد می شد که زنگنه لب به گلایه و درد دل می گشود و اتفاقات تلخ دیدارها و کنایه ها و تلفن هائی که در اعتراض به وی می شد را باز می گفت و البته خوشبختانه در آن سالها و در آن فضا در ادامه این راه حامیانی نیز داشت که وی را به ادامه و نشر ترجمه ها تشویق می نمودند که حجت الاسلام نبوی و عبدالکریم مشایخ در بوشهر شناسی، محمد دادفر، نادر قربانی و حمید شاه ولی در آئینه جنوب، خورشید فقیه، منوچهر آتشی، قاسم یاحسینی و محسن دلواری زاده در عالم دوستی و عبدالزهرا وطن دوست در گروه صنعتی پلیمر بوشهر و... از آن جمله بودند.

برای نشان دادن فضای سنگینی که در آن سالها بر کشور و استان بوشهر حکمفرما بود، اشاره ای گذرا به خاطره ای خالی از لطف نیست.

هنگامی که حسن زنگنه در پی تهیه مقدمات چاپ اولین کتاب ترجمه خود بود، نیاز به بازدید از کلیسای ارامنه گریگوری بوشهر واقع در خیابان انقلاب (ششم بهمن) داشت تا نوشته های روی سنگ قبرهای گورستان آنجا را با ترجمه های خود منطبق نماید و اطلاعاتی از اسناد موجود در کلیسا را بدست آورد. همانطور که می دانید کلیسای ارامنه گریگوری مربوط به دوره قاجار است که در سال ۱۸۱۹ میلادی برابر با ۱۲۳۵ هجری قمری بوسیله خانواده آوادیان، از خانواده های سرشناس ارمنی ساکن بوشهر، و با کمک سایر مسیحیان ساکن این شهر از جمله انگلیسیهای ساکن بوشهر در زمینی نسبتا وسیع در محله شنبدي این شهر ساخته شد.

در آن موقع مرکز بوشهر شناسی تازه توسط عبدالرحمن ندیمی استاندار وقت تاسیس شده بود و ریاست آن نیز بر عهده حجت الاسلام والمسلمین نبوی گذاشته شده بود و من نیز که تازه از دانشگاه شیراز برگشته و کارمند استانداری شده بودم به حکم استاندار به عنوان قائم مقام مرکز بوشهر شناسی در خدمت استاد نبوی، مشغول به خدمت بودم. روزی حسن زنگنه در حضور نبوی درخواست خود را مطرح نمود و نبوی نیز از من خواست تا قضیه را پیگیری کنم. بعد از مدتی بالاخره مقدمات بازدید حسن زنگنه از کلیسای بوشهر فراهم شد و حسن زنگنه ساعت 3 بعدازظهر روزی گرم را برای حضور خود در کلیسا تعیین نمود. با پیکان استانداری و در معیت عبدالکریم مشایخ و حسن زنگنه که در آن روز تابستان کاپشنی هم پوشیده بود، به سوی کلیسا حرکت نمودیم. ماشین اندکی دور از کلیسا متوقف شد و ما پیاده شدیم و با هماهنگی هایی که صورت داده بودیم، درب کلیسا باز شد اما دیدم که از حسن زنگنه خبری نیست. در همین موقع پیکان به آهستگی حرکت نمود و مقابل کلیسا ایستاد، دیدم که حسن زنگنه هنوز توی ماشین است و پیاده نمی شود. من متعجب مقابل کلیسا ایستاده بود و متوجه شدم که وی از داخل ماشین به دقت خیابان و پیاده رو را زیر نظر دارد و موقعی که مطمئن شد در آن هنگام از روز کسی در آنجا نیست، در حالیکه کاپشن را روی سر خود کشیده بود با سرعت از ماشین پیاده و با عجله به سوی در کلیسا هجوم آورد و خود را درون حیاط کلیسا انداخت و در را هم پشت سر خود بست. همه این اتفاقات در یک چشم بر هم زدن رخ داد و من همچنان متعجب در گرمای قلب الاسد تابستان بوشهر در خیابان خلوت، پشت در بسته کلیسا مانده بودم. مشایخ بلافاصله درب را باز کرد و ما وارد کلیسایی شدیم که سالهای سال درب آن بسته باقی مانده بود.

خلاصه ساعاتی در کلیسا بودیم و زنگنه به دقت از سنگ قبرها و مستندات موجود در آنجا یادداشت برداری کرد و پس از پایان بازدید نیز تقریبا به همین شیوه، خروج از کلیسا انجام گرفت. در بازگشت نتوانستم جلوی خود را بگیرم و قضیه را از حسن زنگنه جویا شدم. وی نگاهی به من انداخت و گفت: «در این شرایط که همه دارند به من بخاطر ترجمه انگلیسی ها اعتراض می کنند، فقط همین مانده که مرا در حین ورود به کلیسا ببینند و در بندر شایعه بشود که حسن زنگنه علاوه بر جاسوسی انگلیسی ها، مسیحی هم شده و در کلیسا جا پهن کرده است.»

 

  ***

 

بازمانده ي حسن زنگنه

غلامرضا ايزدپناهي

 

     حسن زنگنه نيز از ميان ما رَخت بَر بست و ما هر روز تنها و تنها تر مي شويم. اين تنهايي زماني بيشتر رُخ مي نمايد كه به ارزش هاي وجوديِ آن فرهيخته آگاه باشيم. حسن زنگنه علاوه بر دوستي مهربان و همصُحبتي خوش بيان، «مترجمي بزرگ و ارزشمند» بود. او، سه ويژگيِ يك مترجم بزرگ را دارا بود: تسلّط به زبان مبدأ (انگليسي)، تسلّط به زبان مقصد (فارسي) و امانت داري (وفاداريِ كامل به متنِ اصلي، علي رغم برخي تفاوتِ ديدگاه). به علاوه، او ويژگي برجسته ي ديگري نيز داشت و آن شوقِ بيش از حد به زادبومش، بوشهر، و تاريخ پُر فراز و نشيبِ خليج فارس بود. اين علاقه باعث گرديده بود كه اكثريتِ قريب به اتفاقِ ترجمه هاي او، به جُز دو يا سه مورد، همه در باره ي خليج فارس باشد. حتا در برخي موارد پا را از اين نيز فراتر مي گذاشت و اينكه؛ تنها فصل هاي مربوط به خليج فارس و جنوب ايران را، از كتاب هايي كه بعضاً در مورد كلِ ايران يا خاورميانه تا هند شامل مي گرديد، انتخاب و ترجمه مي كرد، و اين امري «كاملاً آگاهانه» بود. بارها به او پيشنهاد شد كه؛ اگر مي خواهي از قبِلِ ترجمه، حدِ اقل درآمدي داشته باشي، بهتر است كتاب هاي داستاني را كه داراي تيراژ زيادتري است ترجمه كني، ولي با وجودِ نياز، نمي پذيرفت زيرا مي دانست و بارها مي گفت كه؛ «در حوزه ي خليج فارس كمبود اطلاعات وجود دارد». او باور داشت؛ اين وظيفه اي است كه بر دوششش گذاشته شده و بايد آن را به انجام برسانَد. تمام تلاشش را براي پُر كردن اين خلأ گذاشته بود و تنها يكي-دو داستان كوتاه، آن هم از سرِ ذوق و تفنن، بيشتر ترجمه نكرد.

     پيش از ترجمه هاي حسن زنگنه، جمع كتاب هاي قابل اعتبار به زبان فارسي، در مورد تاريخ خليج فارس، از تعداد انگشتان يك دست فراتر نمي رفت و محققان و مشتاقان اين حوزه، راهي جز بازنويسي و بازگوييِ نوشته هاي آن بزرگواران نداشتند. حسن زنگنه بيش از 30 كتاب مرجع و قابل استناد، چندين مقاله و صدها مورد ترجمه در نشريّات از خود به يادگار گذاشت. ترجمه هاي حسن، تاريخ جنوب ايران، به ويژه خليج فارس و استان بوشهر، را از تاريخ روايتي به تاريخ مستند و علمي تغيير داد. هميشه آرزو داشت كه؛ اي كاش مي شد به كتابخانه بمبئي و دهلي دسترسي مي يافت؛ جايي كه به سبب حضور چند قرنِ انگلستان در هند و به علّت زيرمجموعه بودنِ خليج فارس در حكمرانيِ هندِ بريتانيا، هزاران منبع دست نخورده و خوانده نشده وجود دارد.

     او تسلّط شگرفي به زبان انگليسي داشت. اين تسلّط به حدّي بود كه، من خود شاهد بودم، در برخي موارد نوشته هاي نويسندگانِ متنِ اصليِ انگليسي را اصلاح دستوريِ مي كرد و به اطلاعشان مي رسانْد، به نحوي كه اين موضوع باعث حيرتِ آنان مي شد. همين امر باعث گرديده بود كه برخي نويسندگان، از جمله «وانسا مارتين» مُصرّانه بخواهند كه فقط او (حسن زنگنه) كتاب هايشان را ترجمه كند، ولاغير. با اين وجود، به غايت فروتن بود. در بسياري موارد، با اينكه خود ساحل نشين و اهل و زاده ي دريا بود و در اين مقوله يدِ طولايي داشت، براي يافتنِ مناسب ترين و بهترين معادل ها و جايگزين هاي فارسي، با دوستان مشورت مي كرد. در اين زمينه، من خود بارها مورد مشورت قرار گرفتم.

     حسن زنگنه از چهره هاي فرهنگيِ بي بديلِ ايران بود. افسوس و صد افسوس كه از ميانِ ما رفت، آن هم زماني كه به بلوغ انديشه و پُختگيِ كامل رسيده بود. به راستي كه گوهرِ دُردانه اي از دست داديم. ميراث و بازمانده ي اين چهره ي كم مانند، ترجمه هاي اوست، ترجمه هايي كه اكنون به منابع ارزشمندِ تاريخ ايران زمين تبديل گرديده اند.

      نسل فرهيخته بوشهر، با داشتن سه مترجمِ برجسته در جامعه ي فرهنگي ايران، به خود مي بالد؛ «حسن زنگنه»، «عبدالحسين شريفيان» و «نجف دريابندري (كه عمرش دراز باد)»، و جالب اين كه هر سه بزرگواران در «دانشگاه زندگي» مترجم شدند. بر اين نسل فرهيخته است كه خلأ باقي مانده را پُر نمايند و نگذارند كه اين بار بر زمين بماند.

 

***

 

زنگنه نویسنده ای از تبار مردان ادیب بوشهر

سروش اتابک زاده

 

1)

قبل از ورود به گفت و گوهای خصوصی بنده با ایشان لازم می دانم از شورای محترم اسلامی شهر بوشهرگلایه نمایم واین گلایه تا اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی بوشهر واداره تابعه آن در برازجان ارتباط می یابد. چندی قبل نامه ای به شورای اسلامی بوشهر ارسال داشتم که درخواست نمودم شایسته می باشد کار گروهی تشکیل شود و مشاهیر استان اعم از نویسنده، شاعر، هنرمند، روزنامه نگار، پژوهش گر و... و... حتا افرادی که در عرصه اجتماعی خدمتی به جامعه نموده اند شناسایی و برای قدر شناسی از آن ها خیابان، سالن، میدان، پارک، مجتمع های فرهنگی و هنری و... و... و... و سازه های جدید را به نامشان، نام گذاری کنند. متاسفانه دریغ از یک خط جواب به راستی چرا؟! مگر در استان باید چند شاعر، نویسنده، سیاستمدار، بازرگان و... و.... داشته باشیم که هم استانی ها هم ندانند که او کیست ! شادروان زنگنه دراین مورد دردمندانه از نویسندگان به ویژه در حوزه تاریخ گله داشت که چرا اغلب نویسندگان حول محور یک شخصیت کار می کنند؛ هر چند آنها با هزینه خود از سفر گرفته تا چاپ کتاب را بر عهده دارند ولی این حرکت پذیرفتنی نیست که نویسنده کتابی را مرجع نوشتن خود در دست داشته باشد و فعالیت میدانی نکند، زمان وجریان های منطقه دائم در حال دگرگونی ست. استانی با این همه استعداد نباید پژوهش و دیدگاهشان ققط روی یکی، دونفر بنیاد گیرد. لازم ست شورای شهر محترم بوشهر و پیگیری منطقی ادارات فرهنگ و ارشاد در این رابطه مجدانه و بدون حب و بغض و برتر دانستن بی دلیل این یکی بر دیگری، موضوع را جدی گرفته و اجرایی نمایند. بدون اینکه منتی بر آنان و خانواده هایشان داشته باشند. اکنون شادروان حسن زنگنه درمیان ما نیست اما تحسین برانگیزست که دست کم مکانی را بنامش نامگذاری نمایند.

2)

زنگنه نویسنده ای از تبار مردان ادیب بوشهر ( یادش گرامی باد )

شادروان حسن زنگنه بنا بگفته خودشان از کودکی به همراه پدر، تنگه هرمز، سواحل عمان تا تنگه باب المندب و قسمتی از عربستان را به چشم دیده و حتا دیوار شکسته (خط مرزی با عرب ها درون دریا مربوط به دوره ساسانیان را) و با پژوهش های میدانی و پرسش از بومیان یاداشت بر می داشته، درهمان سفرها زبان انگلیسی را به خوبی یاد می گیرد و در سفری به هندوستان از موسسه ای انگلیسی که اسناد نه چندان محرمانه را هرچهل سال یک بار منتشر می کند، اطلاعات تازه ای کسب می نماید و چون می دانست در رابطه با دریای بوشهر و رخدادهای ورودشان به ایالت بوشهر در مخاصمه هایی که علیه ایران در دو نوبت داشتند اسنادی وجود دارد، آن ها را خریداری و با خود به بوشهر می آورد، وی از آن اسناد در رابطه با دریای پارس و بوشهر در کتاب های خود به طور ملموس با زیرکی و هوشمندانه استفاده نموده، ترجمه هایی که بیشتر برابر اسناد رسمی دولت انگلیس می باشد. در بیشتر آثارش توانسته فراتر از داده های کتب تاریخی در مورد ایالت بوشهر و خلیج پارس به مخاطبان آگاهی بسیار موثق تری بدهد.

بوشهر و خلیج پارس به روایت سفرنامه نویسان و دیگری گزارش ( اوکونر ) انگلیسی باز داشت شده توسط نیروهای ایرانی تحت فرماندهی علی قلی خان پسیان، ابتدا در دژ  برازجان محصور می شوند، سپس با سیاست زیرکا نه " واسموس آلمانی " به کلات اهرم که نسبت به دژ برازجان از امنیت کمتری برخوردار بود انتقال یافتند. درمیان ترجمه هایش پردازشی جالب ارایه می دهد، در کتاب آخری  روایت خواندنی از محمد حسن خان برازجانی وجریان ( داغ اسب یا اسب داغ ) نگاشته که در برش سیاسی آن روزگار جالب است. از صفات برجسته شادروان نگاه بیطرفانه و دلسوزانه او به کل استان بود، وقوع حادثه و خیزش مردم را مهم می دانست، کاری نداشت درکدام روستا یا شهری اتفاق افتاده است. تفکر شفاف او براهمیت واقعه تکیه داشت و این که دراین بوم سرا مردم چگه ونه بدون چشم داشت دولت مرکزی ی خود، جوش دربرابر هر متجاوزی به حقوقشان ایستادگی کرده اند. برای مردم احترام قائل بود درمقابله با نظرات غیر منطقی بعضی از نویسندگان بوشهری وبرازجانی به شدت می ایستاد و سخت ناراحت می شد ( چون جنبه خصوصی دارد از بردن نام آنها پرهیز نمودم).

 

***

 


زنگنه؛ همزاد با خلیج فارس

امید زاهد

اهمیت آثار ترجمه شده استاد حسن زنگنه در حوزه خلیج فارس بر کسی پوشیده نیست. ویژگی برجسته آثار استاد این است که هم در زمان حیاتش و هم اکنون در روزگار ما بعد از درگذشت ایشان کتابهایش محل رجوع بسیاری از اهالی تاریخ، فرهنگ و ادب این سرزمین بوده و خواهد بود. استاد زنگنه در ترجمه هایش تاکید دارد به هیچ وجه در متن کتاب دخل و تصرفی نمی کند و می‌نویسد: باید جوانان این سرزمین بدانند که دیگران درباره آنان چگونه می اندیشند و می نویسند.

خانم ونسا مارتین مورخ و ایرانشناس انگلیسی در کتاب عهد قاجار خود که با ترجمه استاد زنگنه در سال 1390 توسط نشر ماهی منتشر شده در قسمت سپاسگزاری کتابش آورده: « مولف از آقای حسن زنگنه بابت ترجمه بسیار دقیق و شیوای این کتاب و نیز از خود گذشتگی و سختکوشی ایشان سپاسگزاری می کند. اینجانب فصولی را که ایشان ترجمه کرده و برایم می فرستاد با دقت می خواندم و بی اندازه مجذوب روانی متن، شیوایی، حساسیت و دقت ایشان می شدم... ».

یادم هست در سفر خانم مارتین به بوشهر در بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر بودم و از نزدیک ایشان را ملاقات کردم. او به زبان فارسی سخن می گفت. با نان و پنیری که برای ناهارش در کیفش داشت، مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد. دیدم بر روی زمین نشسته و ناهارش را میل می کند در حالی که می توانست در یکی از اتاق ها ناهارش را صرف کند. خانم مارتین در سفر خود به بوشهر با آقای زنگنه ملاقات کرده و از نزدیک ایشان را دیده بود و سفر خود به بوشهر و ملاقات خود با مورخان بوشهری را ستوده و از آن به عنوان سفری مفید و پربار یاد می کند.

بایستی این نکته را هم بیان کنم که در کنار نام پر آوازه و ماندگار استاد حسن زنگنه باید ذکر خیری هم از جناب مهندس عبدالزهراء وطن دوست – مدیرعامل شرکت پلیمر بوشهر- کنم که اگر نبود حمایت های مادی ایشان قدر مسلم انتشار این همه کتاب در حوزه خلیج فارس با سختی و در زمان طولانی تری انجام می شد. استاد حسن زنگنه با آنکه پدرش در خلیج فارس با همکارانش غرق شد اما خودش هم در خلیج فارس جاودانه شد. و عجیب است زندگی این پدر و پسر که یکی در دریا غرق شد و دیگری با قلمش وقایع و حوادث سواحل خلیج فارس را در صفحات روزگار ثبت کرده و به دیار باقی شتافت. روحش شاد؛ یادش گرامی.

 

***

 

ترجمه های زنگنه؛ رنسانی اساسی در حوزه بوشهر پژوهی و خلیج فارس شناسی

سیدقاسم یاحسینی

 

به باور من حسن زنگنه یکی از تاثیرگذارترین و پرکارترین مترجمان اختصاصی حوزه خلیج فارس در کرانه های شمالی آن به شمار می رفت و در عمر نسبتا کوتاهی که داشت توانست با ترجمه های اسناد و کتابها و گزارش های بسیار ارزنده از انگلیسی به فارسی، یک رنسانس اساسی  در حوزه بوشهر پژوهی و خلیج فارس شناسی برقرار کند. رنسانسی که آیندگان به خوبی به عظمت آن پی خواهند برد.

در نظر داشته باشیم که تا قبل از دهه هفتاد هجری شمسی در زمینه بوشهرپژوهی و خلیج فارس (با تکیه بر بوشهر) شمار کتاب های ترجمه شده بسیار قلیل و اندک بود به طوری که پژوهشگری که می خواست در زمینه تحقیق کند تقریبا با نبود آثار فاخر و مستند رو به رو می گشت؛ شاید در آن مقطع دو کتاب «خلیج فارس فرآرنولد ویلسون» و «خلیج فارس در اثر استعمار نوشته ر. وادالا نایب کنسول فرانسه در بوشهر» مهم ترین منابع و مراجع به زبان فارسی در باب خلیج فارس به شمار می رفت ؛ اما حسن زنگنه از آغاز دهه 70 با ترجمه های پیاپی و مداوم مقالات ، کتابها، رساله های منتشر نشده و هم چنین گزارش های سالانه ی کنسولگری انگلستان در بوشهر برای محققان و پژوهشگران چنان منابع و مآخذ ارزنده ای فراهم آورد که امروزه حتی باور کردن آن نیز دشوار می باشد. وی برای دسترسی به منابع متعدد در سطح جهان در کتابخانه ها و یا مرکزی اگر مطلبی در باب بوشهر یا خلیج فارس می یافت، تا آن را بدست نمی آورد و ترجمه نمی کرد آرام نمی گرفت به گونه ای که حتی در دو سال اخیر که به بیماری او را تقریبا خانه نشین ساخته بود، باز دست از ترجمه و تحقیق نکشید و چندین مقاله و کتاب ترجمه و منتشر کرد و یا آماده انتشار نمود که اجل به او مهلت انتشارشان را نداد. به هر حال شادروان حسن زنگنه را باید در شمار بزرگترین خادمان مطالعات خلیح فارس شناسی و بوشهر پژوهی به شمار آورد .

زنده یاد زنگنه، انگلیسی را بر روی صندلی های دانشگاه و یا در مراکز آکادمیکی فرا نگرفته بود بلکه این زبان را از خود انگلیسی و آمریکایی هایی که در گمرک و سپس نیروی دریایی بوشهر در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل شمسی خدمت می کردند، فرا گرفت و چون خودش در زمینه های مسایل نظامی، امور گمرکی ، تجارت و مردم شناسی بوشهر تخصص ویژه ای داشت به چنان تبحری در زبان انگلیسی رسید که مایه تعجب انگلیسی دانان ها و دانشگاه بود. به اعتراف بسیاری از مترجمان و دانشگاهیان ایران تبحر و استادی شادروان زنگنه از زبان انگلیسی و به خصوص برابر نهادهای آن  در زبان فارسی (و بعضا در گویش بوشهری) بی نظیر بود و شاید مشابه ایشان را استاد نجف دریابندری بدانید که فرضا در ترجمه کتاب ماهیگیر و دریا اثر ارنست همینگوی از گویش بوشهری در ترجمه کتابش سود برده است. من خود بارها از شادروان شریفیان شنیدم که تسلط بی نظیر حسن زنگنه را بر واژگان انگلیسی و معادل های بومی و محلی آن تحسین و می ستود. این در حالی است که شادروان شریفیان نیز خود در شمار یکی ازبزرگترین مترجمان این سرزمین محسوب می شود.

به زعم من بزرگترین و ماندگارترین میراث زنگنه که باد و باران بر آن گزندی وارد نخواهد آورد؛ ترجمه های فاخر و ارزشمندشان از انگلیسی به فارسی می باشد.

 

***

 

آنچه از استاد زنگنه آموختیم

علی رسولی

عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه خلیج فارس

 

هر سال در شروع درس «حضور قدرتهای خارجی در خلیج فارس» ارزش و اهمیت آثار استاد فقید حسن زنگنه به دانشجویان گرایش «مطالعات خلیج فارس» یادآوری می شود.

در یکی از جلسات پایانی ترم گذشته از تمایل و ضرورت انجام دعوتی از آن استاد جهت حضور و صحبت در جمع دانشجویان در سال تحصیلی جدید سخن به میان آمد. دریغا که در آستانة مهر، سیمرغ جان آن عزیز قفس تن را وا نهاد و به قلة قاف دوست پرواز نمود. هر چند صاحب این قلم آشنایی و ارتباط نزدیکی با استاد زنگنه نداشت اما به علت استفاده از یادگارهای معنوی (کتابهای) ایشان، خود را مفتخر به شاگردی ایشان می داند.

آن عزیز در همکاری با دانشجویانی که به اقتضای تحقیقاتشان به ایشان مراجعه می کردند نهایت گشاده رویی و سخاوت علمی را به خرج می دادند به نحوی که حتی اسناد ترجمه شده خود را که هنوز به چاپ نرسانده بودند در اختیار دانشجویان می گذاشتند.

استاد زنگنه بدون هیچگونه خودنمایی و فضل فروشی با تمرکز بر ترجمه منابع معتبر در مورد تاریخ جنوب ایران، خلیج فارس و بوشهر به درستی یکی از نیازهای عمدة جامعة علمی را پاسخ گفتند. آثار ایشان سالها منبع اطلاعات تاریخ پژوهان خواهد بود. هم آن گشاده دستی علمی و هم این تلاش سرشار از تواضع، یعنی تمرکز بر یک زمینه کاری، (ترجمة متون) در فضایی که بسیاری افراد تمایل دارند خود را عالم تر از آنچه که هستند بنمایند و به کمتر از عنوان «نویسنده و پژوهشگر» آنهم در زمینه های گوناگون راضی نیستند، بزرگترین درسی است که استاد زنگنه به این دانشجوی تاریخ آموخت./ یادش جاودان باد.

 

***

 

 

اهمیت و اثر گذاری ترجمه های استاد حسن زنگنه

حبیب قاسمی

 

استاد حسن زنگنه مترجم سترگ بوشهری که در هفته پیشین به جهان ابدی سفر نمود این مترجم پر آوازه  در طول عمر خود توانست خدمات ارزشمندی را به جامعه فرهنگی کشور بنماید ترجمه هایی که هر کدام در نوع خود بی نظیر است علاقمندی به خلیج همیشه فارس و ترجمه هایی در این زمینه توانست بر مانایی نام این استاد فرزانه بیفزاید به صورتی که این آثار تاریخی ارزشمند بر نام و موقعیت این خلیج تا ابد فارس اشاره داشته و تاکنون مورد استفاده تاریخ شناسان بزرگ قرار گرفته است.

از ویژگی های منحصر به فرد ترجمه های زنگنه زبان ساده و رسا و رعایت اصول نگارشی وجذابیت سخن اوست که بر خواننده تاثیر گذاشته و او را تا پایان کتاب همراه خود دارد به یقین ترجمه های استاد زنگنه در تاریخ خلیج فارس و ایران اسلامی تا همیشه جاودان خواهد ماند  از دیگر خصوصیات ترجمه های ایشان رعایت جمله بندی مناسب  و استفاده بجا از قوانین دستور زبان فارسی است که تسلط ایشان را نه تنها در حوزه ی زبان انگلیسی بلکه در زبان فارسی تثبیت می نماید جذابیت و هنرنمایی وپویایی از دیگر خصوصیات ارزشمند ترجمه های ایشان است که توانسته است خوانندگان و پژوهشگران فراوانی را به طرف خود جذب نماید.

 

***

در میانه شرق شناسی و پسااستعمارگرایی

تاملاتی درباره مترجم فقید بوشهری؛ حسن زنگنه

اسماعیل حسام مقدم

 

یک. کشورهای پیرامونی(هر کشوری غیر از کشورهای غربی و اروپایی) در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم مورد هجمه مسافران و مستشاران غربی و اروپایی واقع شد و مطالعات جدی و آکادمیکی درباره شیوه های زیست مردمان این ملتها انجام گرفت. ازهمین طریق بود که رشته انسان شناسی و مردم شناسی ملتهای پیرامونی و مستعمره شکل گرفت. ادبیاتی در سطح دانشگاه ها و مراکز مطالعاتی جهان شکل گرفت که در پی شناخت آداب، رسوم، سنن، نحوه زیست و اعتقادات مردمان کشورهای مستعمره بود. این نوع مطالعات بعدها توسط ادوارد سعید به مطالعات شرق شناسی(Orientalism) تعبیر شد و کتابی با همین عنوان نیز به نگارش در آمد. اغلب شرق شناسان متشکل از افرادی بودند که یا به عنوان مسافران و گردشگران غربی به کشورهای مستعمره می آمدند و یا کارمندان نهادهای مستقر مانند کنسولگری ها و شرکتها در این کشورها بود که شرح حال خودشان و یا گزارشهایی از وضعیت زندگی مردمان این کشورها را می نوشتند و در کشورهای خود منتشر می نمودند. این سلسله مطالعات از کشورهای پیرامونی در غرب و دانشگاه های اشان به امری بسیار مهم و استراتژیک بدل شده بود. وجه استراتژیک این مطالعات و نوشتارها در این بود که منبع دست اولی برای غربیان و کشورهای مرکز به وجود می آورد که بتوانند به شناختی از دریچه ذهن خودشان نسبت به کشورهای پیرامونی و مستعمره شده دست بیابند و این شناخت در برنامه ریزی های اشان برای نحوه حضور در این کشورها بسیار موثر بود. از سوی دیگر این مطالعات شرق شناسانه منبع بسیار خوب و باارزشی برای مردمان کشورهای پیرامونی به وجود می آورد که خودشان را از دریچه "دیگری"(Otherness) ببینند و از درون این دریچه شرق شناسانه به برخی از مولفه های هویت ملی یا قومی و یا منطقه ای خودشان واقف شوند. این جریان دانشگاهی بسیار قدرتمند برای اروپاییان استراتژیک بوده و حجم عظیمی از مطالب و نوشتارها از کشورهای مستعمره را شکل داده و برای خودش تبدیل به شکلی از نوشتن و تحلیل فرهنگی شده است. حجم عظیمی از این مطالب شرق شناسانه در باره کشوری مانند هندوستان در دست هست و همچنین درباب ایران و فرهنگ مردمی و اجتماعی اش نیز اسنادی در دست هست که می شود به آنها مطالب و تحلیل های  شرق شناسانه نامید.

دو. مطالعات شرق شناسانه در باب شهرهای بندری و تجاری هر کشور مستعمره ای بسیار امر راهبردی و حساسی بود که علاوه بر اینکه به شناخت فرهنگ مردمی این مناطق می انجامید، به شناختی از وضعیت جغرافیایی و ژئواستراتژیک منطقه نیز ختم می شد. به دلیل حساس بودن حفظ مناطقی که در سیطره کشوره های استعماری قرار گرفته بود باید مطالعات جدی و دقیقی در این باب می شد و این در قالب مطالعات شرق شناسانه جای گرفت. بعداز جنگ جهانی دوم و ضعیف شدن کشورهای استعماری به دلیل رکود اقتصادی ناشی از جنگ باعث شد که کشورهای مستعمره به سمت استقلال خواهی پیش بروند و یکی بعد از دیگری مستقل شوند. این استقلال باعث شد که حجم عظیمی از این مطالعات شرق شناسانه به کار مردمان و سیاستگذاران این کشورها بیاید و ازهمین رو مترجمین و نویسندگانی از درون این فرهنگها و ملتها به رشته های انسانشناسی وارد شوند. و یا حتا اگر به طور آکادمیک این مطالعات را پیگیری ننمایند اما کتابهایی را که به دست ترجمه و انتشار می سپرند، کتابهایی باشد که از فضای مطالعات شرق شناسی و مردم شناسی جوامع پیرامونی شکل گرفته است. از جمله این مترجمین پر کار درباب تاریخ و فرهنگ مردم بوشهر و خلیج فارس می شود به مترجم فقید بوشهری؛ حسن زنگنه اشاره نمود.

سه. حسن زنگنه اقدام به ترجمه کتابهایی نموده که به معنای دقیق کلمه در جریان مطالعات شرق شناسانه قرار می گیرند و ازهمین رو پارادایم علمی ترجمه های حسن زنگنه؛ پارادایمی شرق شناسانه هست. این مطالعات و ترجمه از آن ها برای شناخت از دورانی که هیچ اثر جامعه شناختی و انسان شناسانه از آن در دست نیست، می تواند برخی از اخلاقیات و آداب زیستن مردمان این بخش از ایران را به صورتی حداقلی بازنمایی کند. اهمیت و ارزش این ترجمه ها چنان هست که برخی از گره های هویتی یک سرزمین را می تواند بگشاید و راهی برای شناخت دقیق تر از خویشتن را بازگشاید. بزرگترین خدمتی که اگر از درون ترجمه های متعدد حسن زنگنه از کتابهای شرق شناسانه کسانی چون سرپرسی کاکس، ویلم فلور، فیلیپ گریوز و دیگران می تواند برآید همین شناخت از خویشتن سالهای دور می باشد که هیچ مدرکی و منبعی از آن دوران توسط ایرانیان و بوشهری باقی نمانده است.

چهار. این مطالعات شرق شناسانه که توسط ترجمه های مترجمینی مانند حسن زنگنه به نهادهای آکادمیک ایران و محققان و پژوهشگران به میراث مانده باید در مطالعات تحلیلی و تفسیری دیگری با عنوان مطالعات پسااستعمارگرایانه(Post-colonialism) مورد استفاده قرار گیرد که در غیر اینصورت کار و تلاش این مترجمین ناتمام می ماند. از زمانی که کشورهای مستعمره به سمت استقلال خواهی پیش رفتند، گرایشی در همان دانشگاه های اروپایی شکل گرفت البته این بار بیشتر از طرف مهاجرین و دانشجویانی که دورگه بودند و از کشورهای مستعمره به کشورهای اروپایی برای تحصیلات عالیه رفته بود. این مطالعات در پی آن بود که از درون این نوشتارهای شرق شناسانه، برخی زوائد و اشتباهات تاریخی و تحلیلی را روشن سازد و واقعیت این جوامع مستعمره را شفاف تر و بدون گرایش های خود-برتربینی اروپایی ها بازنمایی کنند. لذا ادامه کار مترجمینی مانند حسن زنگنه به طور منطقی باید به سمت مطالعات پسااستعمارگرایانه در این حوزه ها حرکت نماید. در این حوزه متاسفانه در تاریخ بوشهر و خلیج فارس مطالعه آکادمیکی موجود نیست. نویسنده به عنوان عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران(NGO)     پژوهشگران و نویسندگان در حوزه جنوب و خلیج فارس شناسی را به این مطالعات جدید در باب تاریخ و فرهنگ و تمدن و جغرافیای این منطقه فرامی خواند و از افتادن در همان تحلیل های نخ نماشده ی شرق شناسانه برحذر می دارد. برای مثال مطالعات مردم شناسانه پرفسور مرتضا فرهادی با عنوان "فرهنگ یاریگری در ایران" یا "واره" می تواند راهنمای خوبی برای این مطالعات پسااستعمارگرایانه قلمداد شود که در باب مناطق کویری ایران می باشد.

اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و عضو پیوسته انجمن انسانشناسی ایران

 

***

 

سوگ سرودي براي جاودانگي استاد حسن زنگنه

مهندس اسعد كرمي

 

چنين غمگين و هاياهاي

كدامين درد مي گرياندت

اي ابر شبگيران اسفندي

اگر دوري، اگر نزديك

بيا با هم بگرييم اي چو من تاريك

مترجم پركار، دلسوخته ي فرهيخته و عمر باخته بر سر فرهنگ و تاريخ جنوب، كوله بار رنجها و خون دلهايش را وانهاد و به سوي محفلي پر كشيد كه يقيناً شهداي 72 تن تنگستان و حماسه سازان قلعه ريشهر در افلاك و به افتخار حضور استاد حسن زنگنه آراسته اند. مگر نه اينكه عمري را در مصاف با كاغذ و قلم و عليرغم همه ي خون دلهاي عرصه قلم و با تحمل همه حسادتها و كوته نگريها كه ديگر جزء ذات جامعه ي ما شده است؛ صرف احياء نام بزرگان تاريخ پايداري و دلاوران نامي تنگستان و دشتي نموده بود، آنان را از دل اسناد دشمن به در آورده و هر چند كه دشمن مكاره، هر مجاهدي را شرور و راهزن بنامد و هر خائن اينجايي را به عنوان حاكمي انديشمند و مصلح معرفي كند لكن در انديشه هر مخاطب ايراني، فوراً جاي اين دو عوض مي شود و حق به حق دار مي رسد. اما اين كار سترگ را مردي بزرگ مي بايست به كمال برساند.

استاد زنگنه به ترجمه اسنادي پرداخت و آثاري شگرف و در حجمي معجزه وار از خود بر جاي نهاد تا محققان ارجمندي همچون حميدي و ياحسيني و... با داشتن چنين منابع ارزشمندي، غبار قرن را از تاريخ پايداري مردمان محجوب جنوب بزدايند.

با انبوه رخدادهاي تلخ و شيرين، خيانتها و خدمتها، جنگها و چالش ها، مقاومت و پايداري مردمان پابرهنه اما با شرف، خودفروختگي بعضي از نجبا و مكنت داران و... . در بوشهر كه مركز ايالت آن روز بوده است تا چند سال قبل آن قدر تاريخ مكتوبمان اندك بود كه تقريباً تاريخ ما بسيار ناقص و مشوش و بريده به نظر مي رسد، حال به مناطق دورافتاده تري همچون دشتي جنوبي (از مُند تا بنك كنگان)، دشتي شمالي به مركزيت خورموج، دشتي بنادر (از بردخون تا دير) كه جاي خود دارد. هر چند هر اتفاق يا درگيري كه آن سالها در بوشهر يا تنگستان رخ مي داده، به طور مستقيم بر آن مناطق نيز تأثير مي گذارده است. اما با همه ي اين ها تاريخ دشتي و بنادر به جزء اندك منابع مكتوب- آن هم در ميان مطالب ديگر مناطق- دچار فقر شديد منابع مكتوب مي باشد. هر آنچه هست از طريق نقالان مجالس و به صورت سينه به سينه و از پدر به فرزند منتقل شده است. در ماجراي پس از جنگ ريشهر در سال 1273 قمري مساوي 1856 ميلادي و پس از قتل عام دلاوران ما در قلعه ريشهر و شهادت سردار احمدخان تنگستاني، منطقه دشتي نيز دچار انشقاق و دودستگي شديدي گرديده بود. تا جايي كه گاه مي بيني دو برادر، يكي راه خدمت و مردمداري و وطن داري پيموده و ديگري به طمع توسعه ملك و قدرت خويش با بيگانه و حاكم خائن ايالت، در ساخته و نرد رفاقت باخته است. در آن روزگاران پس از جنگ 1856 م هنوز حاجي خان (سرسلسله ي خوانين دشتي) پس از قلع و قمع خاندان حاكم قبلي (شيخياني ها در دشتي مياني و بنادر دشتي- ميرزاها در دشتي شمالي و خورموج- شاخه اي از پولادلوها يا (پولادي ها در بردخون) در سالهاي انتهايي عمر و در قلعه بردستان به حكومت كل دشتي قرار داشت لكن چند سال قبل، ملك وسيع دشتي را پس از ثبيت قدرت مابين فرزندان خود تقسيم كرده بود. حسين خان به حكومت دشتي مياني به مركزيت كاكي به انضمام طسوجات- حيدرخان كه نوجواني لايق و پرشور بود به حكومت دير تا بندر تبخانه- محمدخان نيز كه تحصيل كرده و بازآمده از حوزه ي نجف بود پس از دو حمله به خورموج و سقوط خاندان ميرزا بيگ ها، خود به حكومت دشتي شمالي به مركزيت خورموج برقرار گشته بود، اين سه برادر به اضافه شهيد رضاخان از مادري فرهيخته به نام بانوخاكي (شاعره و دختر رييس كمال بردستاني) هستند اما فرزند ديگر به نام عوض خان بر منطقه اي كوچكتر در دشتي جنوبي،... بعدها تمامي 17 پسر هر يك در جايي و روستايي سكونت يافتند. حال در ميان اين ها حيدرخان را مي بيني كه فقط با داشتن 11 تفنگچي و در سن 17 سالگي به ياري احمدخان تنگستاني در قلعه ريشهر شتافته و 4 تفنگچي او در آنجا به شهادت مي رسند. حسين خان اما با داشتن زيركي و سياست، فقط در اردوگاه شجاع الملك نوري رفته و اعلام آمادگي مي كند اما به جزء بريدن سر 4 رعيت عملاً كاري نمي كند. (4 رعيتي كه در حال رسانيدن آذوقه و گندم به بوشهر براي فروش به اردوگاه انگليسي ها بوده اند) حكايت محمدخان اما كاملاً متفاوت و بسي تأسف بار است تا چند سال قبل فقط خبر فرار شبانه او در گرماگرم جنگ و سقوط بوشهر بوده است اما اكنون با كنار هم گذاردن پازلهاي وقايع در مي يابيم كه ايشان با دريابيگي بوشهر و باليوز درساخته بود تا تنگستانيها قلع و قمع شده، در نتيجه حامي بزرگ طايفه ميرزاهاي خورموج و احتمال بازستاني ملك موروثي خود را به حداقل برساند و جالب اينكه جايزه بزرگتري هم بگيرد و آن هم بلافاصله پس از جنگ و در حالي كه سرهنگ باقرخان و خاندان شريف تنگستاني رخت عزاي شهداي خود بر تن داشتند و حسن خان ابن باقرخان كه دست خود را در جنگ برجاي گذارده بود محمدخان دشتي به اهرم (به قول سديدالسلطنه: ملك ابتياعي خاندان تنگستاني) حمله برده و در پي آن خائيز را نيز متصرف مي شود.

بلافاصله يك سال پس از جنگ در بين مردم دشتي نيز چند دستگي رخ مي دهد، گروهي از جوانان پرشور كه 2 نفر از آنها در يتيم خانه تنگستانيها بزرگ شده اند (فلكيار و ملااحمد كوشكناري) به تدريج و حتي ناخواسته فرماندهي مجاهدان جوان آن سامان را عهده دار شده و طي 5 سال جنگهاي چريكي و پراكنده از يك سوي به منافع دوستان انگليس ضربه مي زنند و كراراً با نيروهاي محمدخان درگير مي شوند، از ديگر سوي از توسعه ي تجارت انگليس به جنوب استان مانع مي شوند. حتي پس از آن كه محمدخان بنا به سفارش پنهاني باليوزگري به كنگان حمله نموده، قتل و عام به راه انداخته و در خلال آن كمپاني وانكهوس آلمان را در كنگان به آتش مي كشد باز هم حماسه اين جوانان انگليس را از رسيدن به مقصود نهايي باز مي دارد. لكن اين جوانان آنچه كم داشتند 2 چيز بود: قدرت مالي به اضافه قدرت معنوي حمايت توده هاي مردمي.

قدرت معنوي را با مرشدي سيدي آزاده به نام آقا سيد علي اكبر در حوالي بردخون برخوردار شده و قدرت مالي نيز در پي رخداد عشق جاودانه اي فيمابين فرمانده فلكيار با بانو شيرين راشدين (دختر دردانه شيخ صالح راشدين) حاصل مي شود. شيخ صالح كدخداي سني مذهب روستاهاي كلات صالح و گلزني فاقد اولاد پسر بود و تنها 3 دختر داشت كه آخرينش يعني شيرين، شاعره و خط نگار و شيرين زبان و اسب سوار بود. دل و دين شيخ صالح بود. كسي را ياراي طلبيدن و خواستگاري شيرين براي فرزندش نبود تا دست تقدير كه در مسابقه اسب سواري سال 1272 قمري و در حضور 42 كدخداي مقتدر ديار دشتي و در روستاي جمشيدي و زعفراني، بين فلكيار و شيرين ديداري رخ داد كه تا ابد جاودانه ماند. اين عشق هر چند كه با مخالفت سرسختانه شيخ صالح مواجه شد اما در ساليان بعد باعث گرديد تا شيرين به كوهستان مجاور رفته و به ساختن قلعه ي مستحكمي ظاهراً براي انبار كالاهاي تجاري (و در واقع براي پناه دادن به مجاهدين) اقدام نمايد و دار و ندار تجارت خود و پدرش را صرف تداركات و مهمات جوانان مجاهد نمايد.

سخن به درازا كشيد. در سال 1364 و در شهر شيراز- هتل دشتي- ديداري فيمابين زنده ياد حاج ناصرخان صالح احمدي (خان مقتدر روستاهاي درويشي و كردلان) با يار قديميش مرحوم شيخ حسين نگهدار عمراني (معروف به شيخو) رخ داد. خان با سرطان دست و پنجه نرم مي كرد و شيخو تا آخرين لحظه در كنارش ماند. در اين مدت، شبها و در طبقه اول هتل، مجالس نقالي تاريخ برقرار گشته و اكثر مسافران آن شبهاي هتل دشتي را به پاي سخنان آنان مي كشيد. از شب سوم به بعد شخصي به نام حميد دو روز بنا به امرخان، اقدام به نگاشتن گفتارهاي خان و شيخو نمود. گفتارهاي از ده سال پس از جنگ معروف از شيرين و انتظار 21 ساله اش براي بازآمدن فلكيار از اسارت        هند.

از نامه هاي شيرين كه به مقصد نمي رسيد اما شيخ آزاد مرد كنگان (شيخ نصوري) براي آن كه شيرين را دل شكسته نكند نامه ها را بعضاً و از زبان فلكيار جواب مي داد و برايش مي فرستاد... خان و شيخو گاهي مي گريستند و گاهي بغض، راه را بر ادامه سخن سرايي اين دو يار ديرين مي بست.

بالاخره سالها بعد و در سال 70 كه چند سالي از مرگ خان و شيخو مي گذشت اين دفترچه به دست بنده رسيد. آن را براي چاپ به همين شكل و همين نحو به پيشگاه سيدي بردم كه او را نمي شناختم اما آن سال يعني سال 72 در حوالي ميدان شهرباني بوشهر و در تدارك برگزاري اولين كنگره مرحوم رئيسعلي دلواري بود. بعدها دانستم كه ايشان استاد نبوي بوده اند. آن بزرگوار پس از مطالعه ي آن، راجع به هر بند و هر مطلب آن پرسشي داشت كه من جوابي بر آن نداشتم لذا به دشتي برگشته و مي پرسيدم. دفترچه به چاپ نرسيد و من نيز براي انبوه سئوالات خودم هرازگاهي به ديدار يكي از نقالان و معمران دشتي و دير مي رفتم همان ها كه پيش از اين در مجلس مرحوم شيخو ديده بودم. اكنون چند سال مي گذشت در سال 80 چند سالنامه پر از يادداشت، چندين كاست مصاحبه، برگه هايي پراكنده، اسنادي كه از طوايف سرشناس نصوري، شيخ حياتي، شيخياني، حسين خاني و... به صورت كپي جمع آوري كرده بودم، اما آن قدر درهم و نامنظم بود كه به طور كلي از خير آن گذشتم...

تا آن كه فرخنده شبي دست داد. به سفارش دوستي، به ديدار استاد ياحسيني رفتم. آن ديدار دو ساعته باعث كار جدي 5 ساله (پس از 8 سال كار متفرقه بر روي مطالب تاريخ شفاهي) گرديد. پس از آن ديدار، استوانه ديگر عرصه قلم يعني استاد زنگنه را از طريق جناب ياحسيني شناخته و به ديدارش رفتم. ابتدا گفت: جنگ 1856، دشتي، فلكو، شيرين، هووووو... اي بوآم، چه جايي هم دست گذاشته اي! موخوم هر چه شنيدم از مرحوم رئيس خدر شجاعي شنيدم. همه اش شفاهي بوده، انگليسي ها راجع به آن سالها تقريباً هيچ سند تاريخي تحويل نمي دهند، چون هيچ دفاعي براي تجاوزات و قتل و عام هاي جوانان ما در ريشهر ندارند، هر آنچه داريم و من ترجمه كرده ام از سالهاي مشروطه به بعد مي باشد... اما نااميد نباش قرارن...   

اما چه قراري؟ در آخرين تماس (ده روز قبل از عروجش) با لطف بي نهايت سركار خانمش، تلفن بدستش دادند وقتي گفتم: استاد شما به من قول داده ايد. من آن رمان تاريخي و فلان كتابم را چاپ نكرده ام فقط به انتظار درآمدن ترجمه اسناد سالهاي 1856 تا 1880 م. ... ندانستم چه غلطي كرده و در چه موقعي اين مطلب را به يادش آورده ام گريه امانش نداد. از كارهاي ناتمام و آرزوهايش براي ترجمه و تأليف و... گفت... به درد گريستم. از خدا چشم انتظار بازآمدنش داشتيم ندانستيم كه فردا يكشنبه بايد به آخرين مشايعت و بدرقه اش برويم و بر فقدانش و بر صدها كار بر زمين مانده عرصه قلم و تاريخي كه رادمردي همچون خود او مي طلبد گريه كنيم.

 

***


 

قطره ای بود به دریا پیوست!

دل نوشته ای در سوگ زنده یاد، استاد حسن زنگنه

سیّد علی موسوی نژاد

 

انسانها بر چهار قسمند:

1- آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی نیستند، نیستند!. ( وجود فیزیکی).

2- آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی نیستند، نیستند!. ( مردگان متحرک).

3- آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی نیستند هم هستند!. ( آدمهای معتبر).

4- آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی نیستند، هستند!. ( شگفت انگیز).       [منسوب به دکتر شریعتی]

عصر روز جمعه تاریخ 28 شهریور1393 یکی از غمگنانه ترین اوان و برهه ی زمان برای مردم استان بوشهر بود؛ چرا که این خطّه، یکی از بهترین فرزندان خود را که از اثرگذاران عرصه ی علم و اندیشه بود، از دست داد. زنده یاد، استاد حسن زنگنه مترجم توانا و نویسنده ی دانای بوشهری شصت و ششمین سال عمر خود را به پایان نبرد و پس از یک دوره ی نه چندان دراز بیماری، مرغ جانش در کالبد تن افسرد. دیگر؛ چهره ی سبز، شاداب و مؤدّب این اندیشمند که در خاطر دوستان و آشنایان، هرگز فراموش شدنی نیست؛ در منظر و مرعی نیست!.

متأسّفانه؛ وجه غالب فرهنگ عمومی ما، زمانی به شخصیّت افراد شایسته می پردازد که وجود فیزیکی آنان از میان رخت بر می بندد. این ویژگی فرهنگی که از آن به «مرده گرایی» یاد می شود، در باره ی چهره های علمی و هنری بیشتر نمود می یابد!؛ بدین مفهوم که این افراد، چون مدیریّت سازمانی و مسؤلیّت اجرایی ندارند، بیشتر در حاشیه قرار می گیرند و به بیان روشن تر، به بوته ی فراموشی سپرده می شوند!. زمانی که از این جهان کوچ می نمایند، تازه متوجّه می شویم که سرمایه ی مغفول داشته ایم و از آن بهره برداری در خور ننموده ایم!. این بیماری که عمدتاً ناشی از عقب ماندگی فرهنگی است، از شاخصه های کشورهای توسعه نیافته است!. نظام مدیریّتی این کشورها، سرمایه های انسانی خود را یا نمی شناسند و یا از آنها استفاده ی مطلوب نمی کنند!.

البتّه؛ در سالهای اخیر، سازمانها و مؤسّسات فرهنگی استان بوشهر از جمله مرکز بوشهر شناسی، ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی، آموزش و پرورش به پشتیبانی استانداری، تا حدّی یادآور منابع انسانی خود شده و مراسم پاسداشت نظری و نمادین برای آنان برگزار نموده است. این اقدام، به جای خود، شایسته ی قدردانی است؛ امّا، بهره مندی کاربردی از مایه های وجودی و استعدادهای بالقوه ی نیروهای علمی و هنری و به فعل آوری پتانسیل متراکم آنان، نیازمند طرحهای راهبردی و برنامه ریزی و سازماندهی اجرایی مناسب است که تا کنون، چنین اهتمامی شکل نگرفته است!. گواه این سخن، رهایی نیروهای مورد نظر در فضای زندگی فردی و غوطه وری آنان در جریان روزمرّه ی شخصی است که برخی، بنا به سلیقه و پشتکار خود، تا اندازه ای موفّق به بکارگیری استعداد نهفته ی خود می شوند و گروهی آنچنان در تنگنای معضلات زندگی و مشکلات روزمرّگی قرار می گیرند که به روزمردگی می افتند!. جریان تکراری پایان زندگی بسیاری از نویسندگان و هنرمندان در شرایط فلاکت بار و نهایتاً غریب مرگی آنان، مهر تأییدی بر این بی توجّهی هاست!. غفلت از گنج هایی که در کنج تنهایی ویرانه ها به زیر خاک می روند و زمانی در پی یافتن آنان بر می آییم که چون آب رفته به جوی، امکان بازگشت آنان را نداریم!.

استاد زنگنه از جمله استعدادهای بالنده و فربهی بود که به همّت اراده و پشتکار شخصی، توانست بخشی از نیروی نهفته ی خویش را آزاد نماید و از قوّه به فعل در آورد. هر چند که پشتیبانی برخی افراد و مدیران بخش های دولتی و خصوصی در دستگیری و زمینه سازی چاپ و انتشار آثار گرانبهای این استاد را نمی توان از نظر دور داشت، امّا دوستان صمیمی وی می دانند که در برهه های مختلف زندگی، ناگزیر به تکیه بر عزم وهمّ خویش بود و بحمدالله در این مسیر، به توفیقاتی نیز نایل آمد. البتّه؛ تلاشهای استاد در راه امرار معاش و اثرگذاری وی در فعّالیّتهای اقتصادی زندگی نیز نکته ی برجسته ای در شخصیّت وی بود که این سرمایه در خدمت دوران جنگ تحمیلی دچار آسیب گردید و متأسّفانه از سوی مدیران مرتبط، زمینه ی ترمیم و تقویت آن برایش فراهم نیامد!. از سویی؛ طبع آزادمنشانه و روحیه ی بزرگوارانه ی استاد نیز، اجازه ی پیگیری عاجزانه نمی داد!.

راستی؛ استاد زنگنه را در کدام قسم از تعریف انسانها می توان جای داد؟. شاید به لحاظ چاپ آثار و ی و تا حدّی درک وجودیش، بتوان او را در ردیف « انسانهای معتبر» قرار داد. افرادی که در حضور و غیاب فیزیکی، هر دو قابل درکند؛ امّا احساس می شود که با گذشت زمان و نشان دادن خلأ وجودی وی، بتوان او را در ردیف « انسانهای شگفت» دانست. آنان که زمانی که از دنیا رفتند، برجستگی وجودشان بیشتر احساس می شود!. به عبارتی؛ وسعت وجودیشان امکان درک و شناخت کاملشان را به دیگران نمی دهد. آنان دارای « وجود منشوری » اند!. بدیهی است که از ابعاد شخصیّتی وی، رنگ مردمی و حسّ بوشهر دوستی او بود. یکی از رازهای ماندگاری وی همین حسّ و حال بود که موجب تمرکز مطالعاتیش بر حوزه ی خلیج فارس شد.

باری؛ می توان استاد زنگنه را از افراد ویژه ی روزگار خود در خطّه ی جنوب ایران دانست!. او بی نیاز از تحصیلات آکادمیک، با تکیه بر هوش و استعداد بر تارک تجربه نشست و بافرّهی هوش و فربهی اندیشه، چنان تسلّطی بر زبان بین المللی انگلیسی یافت که کمتر مترجمی در این زمان، بسان وی از پیچ و خم و زوایای تو در توی این زبان آگاه بود!. افزون بر آن؛ حجم مطالعه و ارتباط با بزرگان علم و ادب ایرانی و غیر ایرانی، وی را در فضایی مشحون از تراوش فکری و تبلور اندیشه ای قرار داد. حاصل این شرایط، ترجمه ی بیش از سی جلد کتاب چاپ شده و انتشار یافته و نیافته و همچنین؛ 200 مقاله ی خوب در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی در دوران نسبتاً کوتاه عمر اوست که منابع دست اوّل در حوزه ی تاریخ جنوب، به ویژه بوشهر و خلیج فارس شناسی است. این توفیق اثر گذاری، شخصیّت وی را در عرصه ی تاریخی و اجتماعی برجسته و همگان را در مطالعه ی حوزه های یادشده نیازمند نموده است!.

سزاست که در پاسداشت این انسان فرهیخته، نامی جاودان بر مرکزی فرهنگی و یا مکان و موقعیّتی متناسب منظور گردد تا خاطره اش همواره جاری و ساری بماند.

فقدان وجودی آن زنده یاد بر همه ی دوستان از جمله این جانب که افتخار دوستی و مودّت و زمینه ی مهر و محبّت ایشان را دارم، بسیار گران آمده؛ به طوری که دوره ی طولانی اندوه و حرمان را به دنبال خواهد داشت. با این همه؛ دلخوشیم که آثار گرانسنگ وی، منبع اطلاعاتی پرباری برای کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و دانشگاهی کشور است. از این روی؛ بجاست که از همه ی دانش آموزان، دانشجویان، پژوهشگران، اصحاب اندیشه وقلم و مدیران جامعه تمنّای بهره مندی و استفاده ی در خور از این آثار با ارزش نماییم. بدون تردید؛ این آثار خیر، مصداق صدقات جاریه ای است که نتیجه و ثمرش روح بلند آن مرحوم را شاد و بهره مند از آمرزش و غفران می نماید.

خاطره های زیادی از آن زنده یاد، در حافظه ی دوستانش مانده که امید است همراه با خاطرات مرحوم نبوی، استاد و دوست صمیمی وی، در زمانی نه چندان دور، به عرصه ی نشر و ظهور در آید. جا دارد که از آخرین خاطره ی تلخ و شیرین خود از آن دوست دیرین یاد کنم. در یکی از شبهای قدر (بیستم رمضان امسال)، در خلوت تنهایی، به یاد استاد و کسالت وی افتادم و برایش آرزوی بهبودی نمودم. از آن جا که به لحاظ بیماری، ملاحظه ی ملاقات حضوری می نمودم، در قالب پیامک، دلسروده ی زیر را برایش ارسال کردم:

            مدّتی  می گـذرد  از  تـو  خبر  نیست  مرا

                        بـر سر کوی  تـو ام  راه گذر  نیست مرا

            گر چه از فیض وجودت همگان بهره  برند

                        لیـک ، از ذرّه نـوازیت ، اثـر  نیـست مرا

            هر زمان  سـیر  کنم  عالم  معنـا ، بی شک

                        غیر آن صورت جان، نور بصر نیست مرا

            «موسوی» گفت که دراین شب قدررمضان

                        جز «حسن»، قدرکسی مدّ نظر نیست مرا!

دو سه روز بعد، طیّ تماس تلفنی بسیار تشکر نمود و گفت من شایسته ی اینهمه محبّت و بزرگواری نبودم!. در ادامه ی احوالپرسی گفت: حال که این کوچک نوازی فرموده ای دلم می خواهد که با خط زیبای خود، این ابیات را بنویسی تا در قابی بگذارم و در اتاقم آویزان کنم. بنده نیز با کمال میل و افتخار پذیرفتم. نظر به این که اسباب کتابت به کمال، مهیّا نبود؛ بنا گذاشتم که در مجالی مناسب از سویدای دل این یادگاری تهیّه و تقدیم کنم!. امّا؛ برای من این توفیق، رفیق نشد!. اگر چه؛ در این کاهلی، خود را  سرزنش می کنم، ولی آنچه بیشتر تلنگر می زند، کوتاهی عمر و نزدیکی مرگ است!.

کس چه می داند که تا کی زنده ایم؟!   

            گر چه ما در زندگی هم مرده ایم!                  

 پس؛ باید دم را غنیمت شمرد و کاری کرد!. آری؛ باید کاری کرد!، « پیش از آن کز ما نیاید هیچ کار!. کاری کارستان چون استاد زنگنه که آثارش در بوشهر و خلیج فارس شناسی، نقطه ی عطفی را در تاریخ فرهنگ جنوب به وجود آورد!. همو که قطره ای از دریای پارس بود و عاقبت به این دریا پیوست!. 

 

  به نام آن وجود جاودانه

دلسروده ای در سوگ استاد حسن زنگنه

دریای پارس گو که بشد ناخدا ز دست!                       

تیـر  قضا  ز  شست  به  کشتی  مـا  نشست!

جغـرافیای  آبـی  گـرم   خلیـج  فـارس                        

تاریخ را ز سبزی  رویش  چه  نقش  بست!

استاد زنگنه که به عمری نوشت و گفت                      

از حـادثات  پر خم  و از هر  فراز  و پست-

روحش فراز و جسم فرو رفت در مغاک                     

شکر خـدا که  فیض وجودش  هماره هست

شـد ترجمان  گسـتره ی مـوج  زنـدگی            

با ترجمه که حاصل عمرشش است وشصت

بـس  روزگار  بگـذرد  و  آیـد  و  رود                                   

تـا یک حَسن به وجـه حَسن آورد بـه دست

ای موسوی رفیـق شفیقی زخودگذشت                         

آماده باش هرکه زخـود درگذشت ، رست!

                                سیّد علی موسوی نژاد- بوشهر30/6/1393

 

 

****

 

 

بازرگانِ دانش

مروری بر ترجمه های حسن زنگنه

غلامرضا ایزدپناهی

 

من در جایی و به مناسبتی، نوشته ام که: «مترجمان در شناخت تاریخ گذشتگان، گسترش علم و فرهنگ نقس اساسی داشته و دارند. در طول تاریخ، این مُترجمان بودند که دانشِ بشری و فرهنگ های دور و متفاوت را، بدون جنگ و خونریزی، به یکدیگر متصل نمودند.» و اینکه: «مترجمان، با طیُّ الارض نمودن، سنگِ بنای دهکده ی جهانی را گذاشتند و گام به گام، به «شناخت»، این نیاز، بی پایان انسان، پاسخ گفته و می گویند. دانشِ کنونیِ بشر وامدار مترجمان است، چراکه، هر برگِ ترجمه، پنجره ای است به دانایی.»

از بینِ مترجمان ایران و به ویژه بوشهر، که در این زمینه مایه ی مباهات است، یکی نیز حسن زنگنه می باشد. حسن زنگنه در سال ۱۳۲۸ در بوشهر زاده شد. دوران تحصیلات ابتدایی را طیّ سال های ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰ در دبستان های باقری، فردوسی و مهران و دوران دبیرستان را تا سال ۱۳۴۷ در دبیرستان پُر افتخار سعادت سپری نمود. او از همان اوانِ نوجوانی و جوانی به زبان انگلیسی علاقه ای وافر داشت به نحوی که دوره ی سربازی را که در سپاهِ دانش گذرانید، به عنوان مترجم یونسکو (سازمان فرهنگی – هنریِ سازمان ملل) سپری نمود و پس از آن نیز، ترجمه به نوعی مشغله ذهنی او گردید. ماحصل این دوران از زندگی او را می توان به شرح زیر بیان نمود:

۱)-میر مهنا و شهر دریاها (گرد آوری و ترجمه)، ۲)-دریای پارس و سرزمین های متصالح (نوشته دونالد هاولی)، ۳)-هجوم انگلیس به جنوب ایران (نوشته جی. بی. کلی)، ۴)-لشکرکشی انگلیس به جنوب ایران (نوشته گرنی داد)، ۵)-خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن هیجده میلادی (نوشته راجرز ام. ساوری و جی. بی. کلی)، ۶)-گزارش های سالانه سِر پِرسی کاکس، سرکنسول انگلستان در بوشهر (نوشته پی. زد. کاکس)، ۷)-خاطرات فردریک اوکانر (نوشته فردریک اوکانر)، ۸)-چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران (نوشته گرمون استفان ری)، ۹)-حمله ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران (نوشته جی. بی. کلی)،۱۰)-خلیج فارس در آستانه قرن بیستم (نوشته ملکم یاپ و بریتون کوپر بوش)، ۱۱)-اعراب و تجارت برده در دریای پارس (نوشته توماس ام. ریکس و جی. بی. کلی)، ۱۲)-مأموریت سِرپِرسی کاکس در حوزه خلیج فارس و ایران (نوشته فلیپ گریوز)، ۱۳)-روابط ایران و انگلیس در خلال جنگ جهانی اول (نوشته ویلیام ام. جی. اولسون)، ۱۴)-نخستین فرستادگان پرتغال به دربار شاه اسماعیل صفوی (نوشته دونالد بیشاپ اسمیت)، ۱۵)-مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۵(سر پرسی کاکس)، ۱۶)-نقش ارامنه در انقلاب مشروطیت (نوشته حوری بربریان )، ۱۷)-ظهور و سقوط بوشهر (نوشته ویلم فلور)، ۱۸)- روابط دولت و جامعه شهری در بوشهر و جزیره خارگ (نوشته وانِسا مارتین)، ۱۹)-روابط هلندی ها و خلیج فارس (نوشته ویلم فلور)، ۲۰)-ایران و خلیج فارس (نوشته استاندیش)، ۲۱)-برازجان، بازارشهری در پسکرانه خلیج فارس (نوشته ویلم فلور)، ۲۲)-عهد قاجار -مذاکره، اعتراض و دولت در ایرانِ قرن سیزدهم- (نوشته وانِسا مارتین)، ۲۳) ترجمه دو داستان کوتاه، ۲۴)-دو گردآوری شامل؛ ۱)- فرهنگ ضرب المثل های انگلیسی فارسی و ۲)-فرهنگ اصطلاحات اقتصادی (حسن زنگنه و فریده مواجی) و مجموعه ای از ترجمه های متعدد در مورد مسایل سیاسی و تاریخی خلیج فارس، مشروطیت ایران، جنگ جهانی اول و …، در مطبوعات کشور و بوشهر و به همین منوال، همکاری با برخی از مترجمان، به عنوان نمونه؛ در کتابِ «اسناد سازمان سیا در باره کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دکتر مصدق»… و همچنین مشارکت در کنگره ها و سمینارهای فرهنگی و تاریخی متعدد.

برخی از این مجموعه نیز در چاپ دوم با تغییراتی منتشر گرده است، از جمله؛ جنوب ایران به روایت سفرنامه نویسان (چاپ دوم میر همنا و شهر دریاها)، و جنگ ایران و انگلیس در سال ۱۸۵۶ میلادی (چاپ دوم هجوم انگلیس و لشکر کشی انگلیس به جنوب ایران در یک جلد).

در تمام طول تاریخ و از جمله در شرایط کنونی، نقش مترجم در کلیّه حوزه ها، به ویژه مباحث علمی، نقشی بی بدیل بوده و می باشد، زیرا دسترسی به اطلاعات و تحقیقات انجام شده ی جهانی در سطوح مختلف امکان پذیر نمی گردد، مگر یا با دانستن زبانِ مبدأ و یا با استفاده از متون ترجمه شده. این موضوع در حوزه ی فرهنگی، که مخاطبین گسترده ای را شامل می شود، از محدوده ی ترجمه ی شخصی می گذرد و نیازمندِ ارایه آن در بخش وسیعی از جامعه است. در این مرحله، مترجم دیگر کاری شخصی انجام نمی دهد بلکه نتیجه ی عملِ او طیفِ بسیار گسترده ای از مردمان همزبانش را در بر می گیرد. همین امر است که مترجم را وادار می نماید که علاوه بر دو ویژگی؛ یعنی تسلّط بر زبانِ مبدأ و تسلّط بر زبانِ مقصد، خصلتِ اساسی دیگری را نیز دارا باشد و آن چیزی نیست جُز «امانتداری». زیرا کسانی که متنِ ترجمه شده ای را می خوانند و می خواهند از آن به عنوان مدرک استفاده نمایند، باید مطمئن باشند که متن ترجمه شده دقیقن همان چیزی است که در اصل نوشته شده است و لاغیر. تسلّط حسن زنگنه بر زبان مبدا (در این مورد زبان انگلیسی) و مقصد (فارسی) بر همگان روشن است. در موردِ سوم، یعنی امانتداری، می توان گفت که: «حسن زنگنه به غایت امانتدار است.» بارها پیش آمده است که او برای اطمینان از صحتِ ترجمه ی یک جمله، نظرِ افراد گوناگونی در سطوح مختلف و حتا برخی مترجمانِ دیگر را جویا می شود و این خصلتی است که من در کمتر مترجمی دیده ام. خواننده از مترجم، هیچ چیزی جُز این سه ویژگی را نمی خواهد.

ایرادی که برخی از «بزرگوارانِ نُکته بین» بَر بعضی ترجمه های حسن زنگنه می گیرند این است که؛ تعدادی از ترجمه های او «انتخابی» است. به این مفهوم که مثلاً، کتاب «جنگ ایران و انگلیس در سال ۱۸۵۶ میلادی» و «خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن هیجدم میلادی» و یا «اعراب و تجارت برده در دریای پارس»، هر یک «گُزینه ای» از یک، دو و یا سه کتاب است. صد البته که این امر در مقدمه ای که مترجم بر هر یک از این ترجمه ها نوشته، به طور کامل شرح داده شده است، به شکلی که خواننده در صورتِ نیاز بتواند به اصل آن کتاب ها مراجعه نماید. دلیل این موضوع، که بارها در نشست های خصوصی، حدِاقل با اینجانب، مطرح شده این است که بیشترین تلاشِ زنگنه بر حوزه ی خلیج فارس متمرکز می باشد و از آنجایی که برخی از اصلِ این کتاب ها مباحثِ متعددی، از هند تا بخش های وسیعی از خاورمیانه و ایران را در برمی گیرد، و موضوعاتی این چنین، ممکن است برای پژوهندگانِ خلیج فارس به طورِ اَخَص چندان مفید نباشد، گزینش نمودنِ فصولی از آن کتاب ها که بر خلیج فارس مُتمرکز است اَرجَح می باشد. بیان این نکته نیز ضروری است که تا پیش از ترجمه های حسن زنگنه، منابعِ مربوط به تاریخ خلیج فارس تنها به چند موردِ اندک خلاصه می گردید. ترجمه و انتشار ترجمه های فوق باعث گردید که نه تنها پنجره ای جدید بر روی پژوهشگرانِ تاریخ این منطقه گشوده گردد، بلکه به نقل از آقای دکتر عبدالکریم مشایخ –رئیس بنیاد ایران شناسیی شعبه بوشهر-: بخش تاریخِ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، مبحث ویژه ای به نام «خلیج فارس» شناسی را به اتکای منابع ترجمه شده توسط زنگنه بنیان نموده است (نقلِ به معنی).

نگاهی به شمارگانِ کتاب های مُنتشر شده در ایران نشان می دهد که متأسفانه در کشور ما، مردم به علل گوناگون با مطالعه نه تنها سرِ آشتی ندارند، بلکه گویی قهرند. به همین سبب زندگیِ اقتصادیِ مؤلف و یا مترجم کتاب بر تألیف و یا ترجمه متکی نیست و این گونه کارها نیاز به «شیفتگی» دارد و به قول نویسنده و مترجم گرانمایه، نجف دریابندری؛ «باری است بر دوشِ آدمی». این شیفتگی به گونه ای است که این بزرگواران، و در این موردِ به خصوص مترجمان، علی رغم مشکلات بسیار، نمی توانند بدون مشارکت همنوعان، از مطلبی تازه و مفید لذت برند. آنان از سرتاسرِ جهان، کالایی به این ارزشمندی را با بهایی ناچیز در اختیار ما گذاشته و می گذارند. آنان به راستی «بازرگانان دانش» اند و ما وامدارشان.

 

***

 

پیام تسلیت جمعی از نویسندگان، روزنامه نگاران، فرهنگیان، هنرمندان و دوستداران فرهنگ استان بوشهر در سوگ استاد حسن زنگنه مترجم توانمند و پژوهشگر نامی جنوب کشور

 

حسن زنگنه، مترجم نام آشنای بوشهری، پس از چند سال مبارزه با بیماری، سرانجام در روز جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ خورشیدی روی در نقاب حاک کشید، زنده یاد زنگنه در قامت مترجمی زبردست، با ترجمه ی بیش از بیست اثر دست اول و مهم در باره ی مسایل گوناگون خلیج فارس، نقشی سترگ در حوزه ی خلیج فارس شناسی ایفا نمود و خدمتی ارجمند به ایران و ایرانی کرد. افزون بر این، مانا یاد زنگنه نمونه ای از یک انسان خودساخته بود که به رغم محرومیت ها، با انگیزه و تلاش و پیگیری مضاعف خویش، موفق شد در عرصه ی ترجمه، کارنامه ای کامیاب از خود به یادگار نهد. شورا و شهرداری شهر بوشهر نیز به پاس خدمات قلمی استاد زنگنه، ایشان را به عنوان چهره ی ماندگار بوشهر معرفی  کرد. اینک ما جمعی از نویسدگان، روزنامه نگاران، فرهنگیان،هنرمندان و دوستداران فرهنگ، بدرود این محقق گران ارج را به حانواده ی محترم و همه ی دوستداران آن مرحوم تسلیت گفته، برای آن شادروان، بخشایش گسترده ی حق و  برای بازماندگان و علاقه¬مندان آن عزیز، سلامتی و شکیبایی آرزومندیم.

علی آتشی، محمد حسن آرش نیا، نجف آهوچهر، حمید اباذر، مجید ابراهیمی، احسان احمدزاده، علی احمدی، عبدالحسین احمدی ریشهری، مجید اجرایی، سیامک ارجمندزاده، مریم اسماعیلی، صدرالله اسماعیلی، رضا امیری، حیدر امیری، مهدیه امیری، پرویز انبارکی، محمدجعفر ایزدپناه، عالی بازدار، محبوبه بحرینی، مجید بحرینی، حسین بختیاری آزاد، محمود بدیه، سیامک برازجانی، سینا برازجانی، رحمان برزگر، سیروس بنه گزی، محمد کریم بنه گزی، محمدحسین بکنی، مهدی بهرامی، ابراهیم تمهید، غلامعلی تمهید، فرشید جان احمدیان، اسماعیل جعفری، محمد مهدی جعفری، مجید جمالی، محمود جمهیری، مهدی جهان بخشان، محمود جهانی آباد،پرویز حاجیانی، اسماعیل حسام مقدم، عبدالخضر حسن ابراهیمی، حسام حق پرست، حماسه حق پرست، علی اکبر حق پرست، محمدرضا حق پرست، محمدکاظم حق شناس، ماشاءاله حیدرزاده، ابراهیم حیدری، جعفر حمیدی، جلال خسروی، محمد دادفر، ابراهیم دانش دوست،محمدرضا دباش، علی دباش، صالح دروند، مینا درعلی، سایه درختیان، ارسطو دهقانی، امید دهقانی حسین دهقانی، خسرو دهقانی، نبی دهقانی، محمود دهقانی، مجید رستمی، رها رفاهی، حسین رویین، مسلم رویین، قدرت اله رحیمی، حامد رحمتی، زهرا رضایی طرهانی، کمال زارع زاده، عبدالرسول زاهدی، عبدالمجید زنگوئی، مرتضی زندپور، احمد سبحانیان، مرتصی سراجی، ، حسین شاکری، حمید شاه ولی، محسن شریف، حسین شریفی، مسعود شکوهی،ایرج شمسی زاده، جواد شمشیری، نعمت اله شیخ سقا، حسین شریفی، غلام شبانکاره، خلیل شیخیانی، اکبر صابری، آکا صفوی، فرانک صیانت، محمدباقر عباسی سملی، محمدرضا عزیزپور، راضیه عقیلی مهر، مهدی علیپور، فاطمه علیخواه، ناصر علیخواه، مجید عوض فرد، غلامرضا عوض نژاد، امید غضنفر، طاهره غمخوار، محمدجواد غریبی، محمد غلامی، اسفندیار فتحی، حسین فخرایی، بابک فقیه، خورشید فقیه، احمد فکراندیش، محمد فولادی،ناصر قاسمی، غلامعلی قاضی زاده، محمد قدسی،محسن قیصی زاده، میثم قیصی زاده، یونس قیصی زاده، ندا کشاورز، کاووس کمالی، محسن کارگر، اسد کرمی، عبدالحسین کنین، مهری کرمی،فرج کمالی، سمیرا کیارش، سمیه کیارش، کریم قاسمی، نجف گرگین، ابراهیم گرمساری، امین گنبدی پور، نعمت اله گنبدی پور، نوید گنبدی پور، حسن لاوری، عبداله لاوری فرد، مسعود ماهینی، قاسم محمدی، عبدالکریم مشایخی، احسان مصلح، ضیاء مصلح، علیرضا مظفری زاده،رضا معتمد، اسماعیل منصورنژاد، حسام منصوری، خلیل موحد،عبدالمحمد موحد، مصطفی موحد، وحید موحد، حمید موذنی، طالب موذنی، اکبر مولایی، فاطمه مومنی، سارا مویدی، نیما مهرپویا، ابراهیم نادری، محمدحسن نصیری، غلامحسین نظامی، بهرام نکیسا، اکبر نهاری، موسی ولی زاده، فاطمه هاشمی،پرویز هوشیار، سیدقاسم یاحسینی، جهانشیر یاراحمدی، فرید یوسفی.

 

 

 

برچسب ها:
حسن زنگنه

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین