غلامرضا شريفي خواه : در اوايل سال ١٣٤٠ خورشيدي منزل ما کنار درب گمرک بود، قبلا گمرک وظايفش مبارزه با قاچاق صادرات و واردات و مراقبت از سواحل بود. از پشت ديوار گمرک کنار دريا، بچهها و آدم بزرگها شنا مي کردند. در تابستان آب ٣ الي ۴ متر تا رُخ بُلت (کنار دريا) بالا ميآمد. صبحها بچههاي محلات دهدشتي و شنبدي و تعداد از بهبهانيها مشغول شنا کردن ميشدند...
خاطرات بوشهری
روزهاي تلخ تخريب بافت قديم بوشهر براي توسعه بارانداز بندر
نسیم جنوب - غلامرضا شريفي خواه : در اوايل سال ١٣٤٠ خورشيدي منزل ما کنار درب گمرک بود، قبلا گمرک وظايفش مبارزه با قاچاق صادرات و واردات و مراقبت از سواحل بود. از پشت ديوار گمرک کنار دريا، بچهها و آدم بزرگها شنا مي کردند. در تابستان آب ٣ الي ۴ متر تا رُخ بُلت (کنار دريا) بالا ميآمد. صبحها بچههاي محلات دهدشتي و شنبدي و تعداد از بهبهانيها مشغول شنا کردن ميشدند، بزرگتر از ما هم بودند که با حرکات شيرجههاي زيبايي در آب ميرفتند به نامهاي محمديان، حميد تاجديدني، سيد، جمالو و...
در آن جا لنجهاي باري براي بارگيري کنار ساحل پهلو ميگرفتند، انبارهاي تجاري آقايان قنبري، نعمتي، اخباريزاده، ايراني و... بودند. ميوه و تره بار و خشکبار به وسيله کاميون از شيراز و يا اصفهان با کيفيت عالي و تازه براي اين انبارها ميآوردند و به وسيله کارگران وارد لنجها ميکردند.
هندوانه و خربزه به وسيله کارگران از روي الوار تختهاي (دوسه) که بين ساحل و لنج بود دست به دست ميشد و گاهي در آب ميافتادند و بچهها از آب آنها را بيرون ميآوردند و دور هم ميخوردند و بعضي وقتها گوني سيب زميني و ميوهها هم در آب ميافتاد و بعدازظهر که آب دريا خالي ميشد مردم براي جمع کردن و بردن آنها ميآمدند. بعد از بارگيري و سوختگيري و با توجه به هوا و به دستور ناخدا لنجها به کشورهاي عربي مثل کويت، بحرين و قطر و عربستان ميرفتند. البته و در همان قسمتها عدهاي هَداک (ماهيگيري با خيط و قلاب) انجام ميدادند و ماهيهاي تازه و بزرگ براي غذا و قاتق به خانههاي خود ميبردند.
اما براي بارهايي که توسط غُراب (کشتي هاي بزرگ) به بوشهر حمل ميشد، جايي براي پهلو گرفتن نبود که بارشان را تخليه کنند.
يادم ميآيد غلات مثل گندم وارد شد و انبارها پر و ناچار بودند در ميدان و جاهاي ديگر خالي کنند و حيف و ميل ميشد و يا بارهايي که صادر ميشد مانند نگلههاي پنبه و چوب شيرين (نوعي دارو گياهي) در پشت خانهها ميگذاشتند که تا هم سطح رُخ بُون خونهها بالا ميآمد و بچه ها اکثرا با پاي پتي و برهنه از صبح تا شب در کنار دريا و روي اين بارها بازي ميکردند.
يادم ميآيد در آن زمان يک مراسم عروسي از آقاي عبدل دولتي بود، عروسي هفت روز و هفت شب ادامه داشت، ميرغلوم که کارش سلموني بود و نيانبونه هم ميزد و اين سازش اينقدر بزرگ بود که ته آن روي زمين قرار ميگرفت و مينواخت و مردم همه شاد و سرحال، خيلي تشريفاتي نبود ولي دلها خوش. عبدل دولتي کارهاي مسجد را انجام ميداد و در دمام زني و اشکون و غمبرزن ماهري بود، روحش شاد باشد.
خلاصه باراندازي مشکلاتي داشت تا اين که دولت وقت به فکر طرح اداره بندر افتاد و در سال ١٣۴٣ خورشيدي طرح اداره بندر توسط شرکت سنتاپ شروع به کار کرد. ابتدا تخريب خانهها و تجارت خانهها شروع شد تا محوطهاي درست شود و بعد لايروبي کنار ساحل و زدن اسکله که کشتيهاي بزرگ بتوانند پهلو بگيرند و بار خود را تخليه کنند. براي درست کردن اسکله ابتدا نصب پايهها به وسيله چکشهاي برقي شروع شد که صدايش تمام شهر را ميگرفت.
بعد از ساخت اسکله بندر، کشتيهاي بزرگي براي باراندازي به نوبت به ساحل ميآمدند و بارهاي خود را مثل مواد غذايي و ماشيني و اجناس لوکس تخليه ميکردند. من يک سالي، قبل از خدمت سربازي در اين کشتيها براي شرکت کِرمِکنزي و اداره بندر تاليمَن (بارنويس) بودم. پشت محوطه اداره يعني ديوار فنس، جاده باريکي هم بود که تا آخر سر پيچ خانه آقاي ايراني و تجارتخانه آقاي مهربان ميگذشت.
اداره بندر کارش را به همين نحو ادامه ميداد تا جنگ تحميلي عراق بر ايران شروع شد و بندر زيباي خرمشهر در اشغال عراقيها افتاد و اداره بندر از آن جا که باراندازي بزرگ کشور صورت ميگرفت، همه از بين رفت تا در دهه شصت دولت وقت تصميم گرفت براي جايگزين آنجا، محوطهاي در بندر بوشهر را بزرگتر کند و توسعه دهد و مرحله ديگر تخريب بافت قديم بوشهر باز شروع شد.
محله دهدشتي آقاي حاج کريم ديداري و ساکنين محل تلاش زيادي کردند که خانههايشان در اين طرح نرود و هم چنين آقاي حجت الاسلام سيد محمدحسن نبوي نماينده وقت بوشهر، گناوه و ديلم در مجلس شوراي اسلامي که با تلاش فراوان نامههايي به دولت نوشت که اين ميراث فرهنگي عظيم که از دوره قاجاريه برپا بود از بين نرود و طرح ايشان اين بود که از دريا براي توسعه محوطه اداره بندر استفاده شود که قبول نکردند و کار تخريب بافت قديم بوشهر شروع شد.
بالاخره علاوه بر خانهها، بازار قديم که حدوداً دويست و پنجاه دکان هم گفتهاند در طرح توسعه بندر رفت و همگي تخريب شدند و قسمتهاي بزرگي علاوه بر محله دهدشتي، محلههاي شبندي و بهبهاني در طرح قرار گرفتند و همگي تخريب گرديدند. غم سنگيني بر دل مردم نشست، خانه ما هم در طرح بود. عدهاي در اوايل، خانه خود را فروختند و از اداره بندر پول گرفتند و در جاهاي ديگري از شهر ساکن شدند. حالا ديگر آن کنار ساحل دريا و جمع شدن لنجها و انبارهاي تجاري و بازار وجود ندارد و آن بچهها بزرگ شدند ولي در هر جا که باشند در مراسمهاي مذهبي و اعياد در محله و مسجد جمع ميشوند و همدیگر را میبینند و يادي از گذشتهها میکنند.
(نسیم جنوب – سال بیست و چهارم- شماره ٩٩٠)
آخرین اخبار
- عيد اومد، خيمه زد به صحراي دلوم
- زنان هنرمند سعي دارند به اندازه مردان نقشي محوري در غني سازي هنر داشته باشند اما کمتر ديده شدهاند
- شاهنامه؛ هويتي که در حال فراموشي است
- تلاش هميشگي زنان و دختران براي احقاق حقوق خود
- از نگاه جنسيتي جامعه به زنان بيزاريم
- براستي زن بودن کار مشکلي است
- از سَتّاره فرمانفرمائيان تا مسموم سازي دختران
- حلاليت طلبيدن يا عذرخواهي
- به ياد منصور بهرامي و عشقش به بوشهر/ هنرمندي که خودش بود
- هنرمندان جوان را فراموش نکنيد
- تاثير و جايگاه منوچهر آتشي در فضاي ادبي ايران زمين
- توليد خشم با حذف طبقه متوسط
- عميق مثل اقيانوس
- کتاب مطبوعات و شهروندی
- 32 ساعت شيفت داروخانه طول مي کشيد و از شدت خستگي به گريه مي افتادم
پربیننده ترین
- حلقه سیدزاده و یاحسینی در دانشنامه بوشهر وجود ندارد
- عيد اومد، خيمه زد به صحراي دلوم
- عکس هائی دیدنی از سریال به یاد ماندنی دلیران تنگستان
- مقالات نسیم جنوب در سوگ آتشی
- هزار شماره نسيم جنوب و هزاران تشکر
- استانداری فارس الحاق روستاهای هرمزگان به فارس را کلید زد
- گورستان لنج ها در بوشهر
- پيوسته نگاه به جلو و آينده اي مترقي داشتيم
- اولين روز رفتن به مدرسه بوذرجمهري بوشهر
- تصویری زیبا از بوشهر
- که بسته پایم...؟
- تصاویر سربازان انگليسي تحت فرمان انگليس در بوشهر
- دیدنی های بوشهر: کلیسای ارامنه گریگوری
- آقاي استاندار، «گذشته چراغ راه آينده است»
- آقای رئیس جمهور! بیش از این عقب ننشینید