طراحی سایت
جستجو:

ابراهیم بشکانی: چند روزی به اول مهرماه سال ۱۳۳۸ مانده بود که یه روز صبح بعد ازخوردن ناشتا پدرم گفت: لباسات بر کن تا بریم بازار. لباس پوشیدم و با هم از خونه زدیم بیرون و بعد از گذشتن از کلیسا و مغازه های اول بازار قدیم بوشهر، از پله ها بالا رفتیم به طرف راسته آهنگرا، به خیاطی آقای شهرستانی که رسیدیم پدرم سلام و احوالپرسی با اون کرد و رفتیم به طرف لباس فروشی زار محمد که پیرمردی خوشرو و خندان بود و بعد...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در تاریخ ، نظر (0)

ابراهیم بشکانی: درب کلیسای بوشهر (کلیسای گئورگ مقدس) باز بود و بر عکس همیشه شلوغ پلوغ، پاسبانی اونجا ایستاده بود و از رفتن افراد به داخل کلیسا جلوگیری می کرد. پدرم جلو رفت و با پاسبان که از هم قطارهای قدیمش بود (پدرم پاسبان بازنشسته بود) سلام علیک و احوالپرسی کرد و ماجرای شلوغی کلیسا ازش جویا شد. توضیح داد به خاطر این که میخوان از دروازه اول میدون مصدق تا محله بهبهونی، کنار دریا خیابون بکشند...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در تاریخ ، نظر (0)

حسین حشمتی :  در زمان قدیم ضرب المثلی در مورد کودکان داشتیم به این مضمون که مادران هر وقت کار داشتند  و می خواستند بچه ها اذیتشان نکنند، می گفتند برو خونه خاله... و بگو قوطی بگیر و بنشان را بده، منظور از خاله... (خانم همسایه بود که احتمالا کار کمتری داشت) همسایه پس از شنیدن پیغام، بچه را می نشاند و با 

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

هر جا افرادی سرکار باشند که خودشان در وهله نخست قانون‌گریز باشند نه قانون‌مدار و دولتی باشد که به راحتی قانون را زیرپا بگذارد به این معنی است که بسترساز رانت‌جویی بقیه شده است. در چنین ساختاری گویا دولت فریاد می‌زند که من آماده رانت‌جویی هستم، بیایید از من امتیاز بخواهید. فرقی نمی‌کند...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (2)
صفحات: 1

آخرین اخبار

پربیننده ترین