طراحی سایت
جستجو:

غلامرضا شريفيخواه: در دوران نوجواني اواسط دهه چهل شمسي تفريح برخي از بچه هاي بندر بوشهر، اين بود که با پاي برهنه (پتي) يا در کنار دريا ميگذراندم و يا رفتن به بازار قديم و دروازه شهر و بعضي اوقات هم با بچه هاي محل در ميداني جمع شده و مشغول به بازيهاي گروهي (دسته جمعي) مي‌‌شديم و خيلي خوش ميگذشت. تا اين که کم کم بزرگتر و به سينما علاقمند شدم. به قولي که در عامه مردم ميگفتند سينمارو، يعني عادت رفتن به سينما.

ارسال شده 6 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

آن معلم آمد

او کسي نبود جز معلم مدرسه نامش که نمي دانستيم و او را آقاي معلم صدا مي کرديم. اصلا نمي دانستيم اهل کجاست؟ اما مي فهميديم که از شهر اومده، تازه از مکتب آسيد مصطفي فارغ شده و سواد خواندن و نوشتن بلد بوديم ولي از آداب مدرسه هيچ اطلاعي نداشتيم. دروازه مشهدي مح سن يا به زبان کتابي مشهدي محمد حسن که رحمت خدا بر او باد کلاس درسمان شد هرکسي به جاي نيمکت يک گوني همراه خود داشت، حتي عده اي همين هم نداشتند و روي زمين نشستند تا آقا معلم بيايد و درس را اگرچه مهر ماه نبود اما براي ما مهر بود و مهرباني همراه داشت شروع نمايد اولين روزي بود که با چهره ي معلم آشنا مي شديم او با متانت خاصي آمد و اولين روز درس شروع شد و او کسي نبود جز استاد بزرگوار جناب آقاي غلامرضا شريفيخواه

و امروز به چنين اساتيدي مفتخريم و آغاز ماه مهر و مهرباني را به همه دانشآموزان و معلمان خاصه اساتيد ديارم تبريک عرض مي نمايم.

چون تو بودي علم در من پا گرفت

دانش تو در وجودم جا گرفت

تا ابد مديونتم آموزگار

از وجودت علم دنيا را گرفت

* شاگرد هميشگي - غلامرضا خدادادي

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي‌خواه: در زمانهاي بسيار قديم و قبل از احداث آب انبار قوام، ساکنان مردم بندر بوشهر براي تهيه آب آشاميدني از چاههاي منطقه اُندر بندر، باغ ملا، ريشهر، هليله، بندرگاه و... همچنين از قنات، به وسيله کساني که کارشان سقايي بود و با داشتن الاغ  و با حمل  دو الي سه مشک بزرگ پر از آب از راههاي خاکي و يا گلي و شُلي از چاههاي مناطق مذکور با فاصلههاي چندين کيلومتر آب را به داخل شهر ميبردند

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)
صفحات: 1

آخرین اخبار

پربیننده ترین