غلامرضا شريفي خواه: دبستان در ابتدي روستا و با فاصلهاي از خانههاي مسکوني قرار داشت به همين جهت در فصل گرما تابستان روي زمين و يا زيرزمين اطراف، مارهايي از گونه «تيرمار، کُک مار» پديدار ميشدند. کُک مار اين منطقه خزندهاي با قد کوتاه و به رنگهاي زرد و خاکستري و کور و تنبل بودند ولي زهرشان کشنده و سريع انسان را به هلاکت ميرساند، ولي کشتن آنها راحت بود...
ابراهيم بشکاني: مرداد ماه بوشهر تو جِنگ قلبالاسد و نم و رطوبت و گرمان، معمولاً تو اي مواقع صبح زود اُو دريا پرن(مد) و بعدازظهرها خالي ميشه (جذر). به کارخونه يخي حاج عبدالله وزيري نزديک شهرداري رسيديم، روبروش کنار بُلت دِريا يه پله دوطرفهاي بيد که سي دومن و بالا رفتن اَزِش...
با انتصاب دکتر سالاری استاندار کنونی بوشهر به عنوان استاندار گیلان، فرصت مناسبی است که نگاهی گذرا به عملکرد ۳ سال و ۹ ماه وی و تیم مدیریتی همراهش در استان بوشهر بیاندازیم. سالاری را باید گره گشای مشکلات حل نشدنی چندین دهه استان بوشهر دانست...
ضرورت ارائه اعداد صحیح در چارچوب برنامه
با کمال تأسف دادههایی که در این زمینه از مدیریت شهری تهران منتشر شده به صورت جستهوگریخته و از سوي برخی از کارشناسان و مطلعان و برخی اعضای شورای شهر، نشان میدهد اوضاع و احوال تهران از این نظر هم بسیار نابسامان است و این مسئله نشاندهنده آن است که خلافکاری و خلاف اخلاق...
دکتر محمود دهقانی: سر هر پیچ و خمی شاگرد از رکاب بغل کامیون پائین می رفت و با سر و روی پر از گرد و خاک با چرخش دست فرمان می داد وعمه نساء کامیون را به عقب و جلو می برد و گردنه ها را پشت سر می گذاشت. راننده های مرد به او سلام می کردند و او هم در حین کلنجار با دنده وچرخاندن فرمان کامیون در کوه و کتل، برای آن ها دست تکان میداد
سینه که به اوج رسید نوحه خوان اعلام (واحد) می کند و پس از گفتن واحد ریتم نوحه ها عوض شده و بیت تکراری وجود ندارد، سینه زنان با حرکات موزون پا، پای راست را عقب می اندازند در حالی که خم شده اند، دست راست را تا نزدیک زمین می برند، بعد با چرخش دست بلند ...
زهرا رضایی - عضو شورای شهر بوشهر : در بازدید های میدانی خود، در چند وقت اخیر، نکته ای بسیار دردناک توجه مرا باز به خود جلب کرد. به تعداد بالای کانال های فاضلاب برخوردم که با ورود به دریا و ایجاد آلودگی های شدید، جان انسان ها و حیات آب و آبزیان را به مخاطره انداخته که این وضعیت ضمن منظره و چشم اندازه بسیار نامطبوعی که در سواحل ...
علیرضا غلامی: قطعا طی کردن این هفت خوان رستم، مرد سالاری از جنس همین مردم میطلبیده و اکنون که این امر محقق شده باید نقش خود را در این عرصه ایفا نماییم. پس قبل از هر چیز و حتی مهم تر از منطقه آزاد تغییر در باورهایمان هست که بله مدیران و مسئولین ما هم میتوانند موفق...
سجاد بهزادی: در فضای کنونی دیگر نمی توان در بند افکار محدود عده ای که هنوز به آزادی رسانه ها باور ندارند ماند و به جای برنامه ریزی توسعه ای، در حاشیه شکایت از رسانه ها به دلیل درج مطالب انتقادی گرفتار ماند. استاندار با این نوع نگاه به نظر می آید که قصد دارد ظرفیت و قابلیت های رسانه ای استان را در خدمت توسعه قرار دهد تا...
روزهای ثبتنام انتخابات مجلس دهم فرا رسید و احتمالا در این چند روز، شاهد تحرک نسبی در فضای سیاسی کشور خواهیم بود. با اینکه برخلاف ادوار گذشته و در فاصله حدود دو ماه تا روز انتخابات مجلس و خبرگان رهبری، فضا هنوز انتخاباتی نشده، اما بههرحال، دیر یا زود جریانهای سیاسی و داوطلبانی که امکان حضور در مرحله نهایی را مییابند باید برای گفتوگو با مردم درباره انتخابات پیشِرو آماده شوند. احمد شیرزاد، از فعالان سیاسی اصلاحطلب که سابقه نمایندگی مجلس ششم و عضویت در شورای مرکزی حزب مشارکت را در کارنامه دارد، در گفتوگو با «شرق» درباره راههای رساندن پیام اصلاحطلبان و نامزدهای آنان به مردم نکاتی را بیان کرد که در ادامه میآید.
شرق: اینبار این گزارش را یک مرجع غیررسمی و تأییدنشده ارائه نمیدهد، تا دست و دلمان برای انتشارش بلرزد. معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری، کارگروه آسیبهای اجتماعی را تشکیل داده و ارائه این گزارش در حضور کارشناسان و خبرنگاران و بیان شفاف آن برای مردم به این معنی است که این آسیبها به مرزی رسیده که مردم باید بیشتر در مورد آنها بدانند.
شرق: اول کتاب «گفتهها»ی ابراهیم گلستان سه جمله هست، یکی «سخن بیار زبانآوری مکن» از سعدی، دومی «بدان چهجور ببینی» از لئوناردو و سومی «هیچ باشم اگر نکتهسنج نباشم» از نمایشنامه «اتللو»ی شکسپیر. این سه جمله را بر پیشانی کتاب «گفتهها» شاید بتوان عصاره حیات فکری و ادبی و هنری گلستان تا به امروز دانست. این سه جمله، همچنین کلیدی میتواند باشد برای ورود همراه با نکتهسنجی و نگاه انتقادی به نوشتهها و آثار سینمایی گلستان تا حتیالمقدور مصون بمانیم از دوقطبی معروف «لعن» و «ستایش» که غالبا گلستان را از یکی از این دو حد افراطی دیدهاند و سنجیدهاند. یا او را ستایش کردهاند و از او اسطوره ساختهاند و میراث او را به «زبانآوری» و «تکنیک» تقلیل دادهاند و یا او را دشنام دادهاند صرفا به این دلیل که به راههای متعارف نرفته است. خواندن گلستان با آن عقلانیت انتقادی توأم با نکتهسنجی که شیوه خود اوست در خواندن دیگران، هنوز آنطور که باید آغاز نشده است. خواندن هیچکس شاید هنوز آنطور که باید آغاز نشده است و از اینروست که سنت انتقادی ما هنوز بر مدار «لعن» و «ستایش» میگردد و بر مدار تکرار آنچه پیشترها در رد و انکار و یا تأیید کسی گفتهاند. اینجا مقصود از الگوقراردادن شیوه مواجهه گلستان با اتفاقها و آدمها و آثار هنری، شیوهای مبتنی بر نپذیرفتن آنچه همه میگویند و تنندادن به تکرار گفتههای دیگران، پذیرش بیچونوچرای دیدگاههای او نیست. اتفاقا برعکس، گلستان را جا دارد به همان عیاری بسنجیم که او خود دیگران را با آن سنجیده است و او را در قامت «آدم»ی ببینیم در قدوقامت طبیعی که در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ ایران زیسته و کوشیده است بهجای پاگذاشتن بر راههای رفته، راه تازهای بگشاید و با ذخیرهای پربار از ادبیات و هنر ایران و جهان، چیزی را ایجاد کند که پیش از آن موجود نبوده است. حاصل کار قطعا میتواند مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد، نه به این معنا که بگوییم عالی است و فقط چندجایش اشکال دارد و یا برعکس، مردود است و فقط چند نکته قابل توجه در اینجا و آنجایش میتوان یافت، نه، خواندن جدی گلستان مستلزم کشف ایده مرکزی او در آثارش، کشف سبک، نه در معنای زبانآوری و اینکه نثرش فلان است و بهمان، و مواجههای دقیق با این سبک و آن ایده مرکزی است و این همان کاری است که میگویم هنوز نهفقط درباره گلستان که درباره هیچ نویسنده دیگری آنطور که باید انجام نشده است.
چندی پیش نشر کلاغ سه کتاب ابراهیم گلستان را تجدید چاپ کرد. یکی کتاب «گفتهها» که مجموعهای است از مقالهها، گفتارهای گلستان بر چند فیلم مستند به کارگردانی خودش، سخنرانی مفصل او در دانشگاه شیراز و گفتوگوی بلند قاسم هاشمینژاد با او درباره داستانهایش.
دو کتاب دیگری که از گلستان تجدیدچاپشده ترجمههای اوست از «هکلبری فین» مارک تواین و کتاب «کشتیشکستهها» که ترجمههای گلستان است از چند قصه کوتاه استفن کرین، ویلیام فاکنر، استفن وینسنت بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی. گفتوگویی که میخوانید بهمناسبت همین تجدیدچاپها انجام شده است. گلستان کمی پیش از انجام این گفتوگو به دعوت آکادمی فرانسه در رم، به این شهر رفته بود تا در نشستی که این آکادمی برای او و آثارش برگزار کرده بود شرکت کند. گفتوگوی پیشِ رو، پس از بازگشت گلستان از رم انجام شد. گلستان چنانکه در این گفتوگو میگوید سالهاست که قصه ننوشته و در عوض دو کتاب چاپ نشده دارد که هر دو نوشتههایی مستند هستند از آدمهایی که واقعا وجود داشتهاند و وقایعی که واقعا اتفاق افتادهاند و این عجیب نیست وقتی به یاد آوریم که گلستان روزگاری در سینما مستندهایی ساخته است که برخی از آنها هنوز هم جزء بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران بهحساب میآیند. مستندهایی که صرفا نشاندادن واقعه نبودهاند بلکه «دیدِ» سازنده و «چهجوردیدن» در تار و پود آنها تنیده شده و از طریق سبک، خود را به نمایش گذاشته. گلستان در جایی از گفتوگوی پیشِ رو میگوید: «واقعیتهایی که اتفاق افتاده آنقدر فوقالعاده و انترسان است که قصهنوشتن ضرورتی ندارد.» گفتوگو با ابراهیم گلستان را میخوانید.
شرق: میگوید: «دلودماغی برای مصاحبه ندارم.» اسفندماه برای «سیدحسن خمینی» با خبر مرگ عزیزانش عجین شده؛ یکروز پدر، یکروزمادربزرگش، همسر امام و حالا درگذشت داییاش صادق طباطبایی. خبر مرگ صادقخان که میآید، زمان هماهنگشده برای گفتوگو جای خود را به مراسم تشییع پیکر داییصادق میدهد و حالا باید در دقیقه٩٠ سالنامه «شرق»، راهی قم شوم تا دیدار با یادگار امام میسر شود. گفتوگو از اسفند و حادثه فوت پدر آغاز میشود و مرور خاطرات پسر. میگوید که همزمانی سخنرانی انتقادی و معروف سیداحمد با حادثه ازدستدادنش باعث شد تا تحلیلهای متفاوتی بر این ماجرا برود. به ماجرای حمله به سخنرانی سیدحسن در حرم امام که میرسیم، درباره توضیح نوع واکنش خود با آن حوادث به این نکته بسنده میکند که نه آنروز و نه حالا در حوادثی اینچنین نمیخواهد که بیاخلاقی در جامعه رواج یابد. درباره ورودش به سیاست توضیح مقدماتی میدهد و با گفتن اینکه در لحظه تصمیم میگیرد، میگوید: «بسته به اینکه شرایط چه تغییری میکند و چه چیزی پیش میآید، تصمیم میگیرم.» حسن خمینی کمتر عادت به مصاحبه دارد و مجموع گفتوگوهای او از دهه٨٠ به اینسو، شاید به تعداد انگشتان دودست نرسد، آنهم درباره موضوعات تخصصی مثل فقه یا دیدگاهها و اندیشههای امام. همین موضوع کار را برای من سختتر کرده بود. اینکه باب گفتوگو را چگونه باید باز کنم تا از آن کلیشهها فرار کرده باشم. آزادراه تهران- قم را در حالی بهسرعت پشتسر میگذاشتم که مسیر سوالات در ذهنم را مدام تغییر میدادم. ١٥کیلومتر مانده به قم، هنوز بنرهای خوشامدگویی به حسن روحانی در جاده خودنمایی میکرد. از عوارضی که عبور کردیم، پرسانپرسان به خیابانهای پشت حرم راهنمایی شدم که عبور، تنها برای تاکسیها مجاز است؛ چیزی شبیه به خطویژه. از کوچهپسکوچههای تودرتو که گذشتیم، از رهگذری آدرس را پرسیدم. دو ساختمان روبهروی هم را نشان داد که یکی دفتر بود و دیگری منزل. این همان منزل مرحوم سیداحمد خمینی بود که کمی آنسوتر از آن هم دفتر آیتالله نوریهمدانی، از مراجع تقلید واقع شده بود. بهسوی منزل و سالنی راهنمایی شدم که تمام دیوارهایش با قفسههای قدیمی فلزی پرازکتاب پوشانده شده بود. گاهی روی قفسهای تصویری از امامخمینی و سیداحمد در کنار هم دیده میشد و پایین یکی از آنها هم تصویر فرزند بزرگ سیدحسن- که به یاد پدر او را احمد نام گذاشته است-وجود داشت. تا چشم کار میکرد، کتاب بود که وسوسه و شوق خواندن به دل میانداخت. در کنار مبلمان ساده، مثل همه روحانیون، یک چوبرخت بود با چند عبای قهوهای، سورمهای و عمامه مشکیرنگی که در راس آن قرار داشت. در آن سالن بزرگ، میزهایی هم بهتناوب وجود داشت که تمام آنها با کتاب پر شده بود. یک میز مخصوص فلسفه، یک میز مخصوص اصول و...، یک اتاق دیگر هم در گوشه دیگر سالن وجود داشت که آن هم به همین سبکوسیاق چیده شده بود. البته تا جایی که در آن زمان کوتاه فرصت دیدن وجود داشت، یک صندلی سبز بود و اطراف آن مثل دانشجویی که امتحان داشته باشد، پر بود از کتابهای باز و نیمهباز. سیدحسن خمینی پای هرکدام از این میزها مطالعه میکند و مینویسد و کتاب «فرهنگ جامع فرق اسلامی» خود را هم ظاهرا در همان اتاق کوچک به رشته تحریر درآورده است. وسایل پذیرایی روی میز، حلوا بود و خرما. حسن خمینی با سلام بلندبالایی وارد سالن شد، عبایی را از روی چوب رخت به دوش انداخت و در مقابل من نشست. شلوغی دیدوبازدیدهای ناشی از فوت دایی صادق باعث شد که گفتوگو خیلی سریعتر از آنچه که فکرش را میکردم به پایان برسد. برای انجام مراحل فنی گفتوگو به دفتر، یعنی ساختمان مقابل منزل سیداحمدآقا راهنمایی شدم. رییس دفتر او، آقای احسانی تمام مدت را مشغول برنامهریزی برای مراسم ختمی بود که قرار بود فردای آنروز در قم برای یادبود مرحوم صادق طباطبایی برگزار شود. کارتهای دعوت برای بیوت مراجع در حال ارسال بود؛ یکی برسد به دفتر آقای صافی، یکی برسد به دفتر آقای وحیدخراسانی و... . شلوغی اسفند و شلوغی تدارک مجلس فاتحه در این ساختمانها، به حالوهوای عید این خانه انگار غبار غم پاشیده بود.
مهندس مهدی بازرگان در شماره نوروزی سال ۱۳۷۰ مجله «آدینه»، مقالهای درباره نوروزهای ایران معاصر نوشت؛ از عهد احمدشاه قاجار و دوران نوجوانیاش تا عصر انقلاب اسلامی و زمان نخستوزیری خود. یادماندههایی ...
ندان شهرباني ساختماني در بافت قديم بوشهر و در محله ي شيخ سعدون (كوتي) و نزديك به مسجد بود كه آن را به شكل زندان درآورده بودند. ساختمان دو طبقه داشت كه چهار طرف آن اتاق بود و حياط آن در وسط، با آب انباري كه در ميان حياط قرار داشت. زندانيان به زودي با ما انس گرفتند و وقتي كه از وضع ما آگاه شدند علاقه بيشتري به...
تاریخ ایرانی: این یادداشت بدون امضا در میان یادداشتهای مهندس کاظم حسیبی، مشاور دکتر محمد مصدق در امور نفتی پیدا شده و چنانکه امیر طیرانی در کتاب «نامهها و یادداشتهای مهندس کاظم حسیبی» (گام نو، ۱۳۹۰) نوشته با توجه به متن و محتوای آن و اطلاعاتی که از جریان روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ارائه کرده، به احتمال قریب به یقین از آن مهندس حسیبی است:
اجرای نیم بند طرح جمع آوری فاضلاب شهر بوشهر که از آغاز آن 20 سال می گذرد همچنان دغدغه شهروندان بوشهری است. شهروندان بوشهری می گویند:هرچند در این مدت با افزایش جمعیت، تولید فاضلاب نیز در بوشهر افزایش یافته است اما فقدان اجرای کامل طرح فاضلاب در این شهر بندری افزون بر مشکلات زیست محیطی...
امور شهروندان به سروسامان نمی رسد جز با صالح بودن سرپرست و سرپرستان صالح نمی شوند جز با پایداری شهروندان (بر روی حقوق خود) از هنگامی که شهروند حق سرپرست را بجای آرود و سرپرست حق شهروند را گزارد، حق در میانه آنان به عزت و نیرومندی می رسد، راه های روشن دین به روی مردم گشوده می شود و...
نوار ساحلی بوشهر بر خلاف جاذبه های قوی و قدرتمند خود و امکانات طبیعی به دلیل طراحی نامناسب، حذف جاذبه های طبیعی ساحلی، استقرار کاربری های ناسازگار و حتا متضاد، مدیریت غیر اصولی از جنبه کنترل و نظارت یکی از بهترین فضاهای شهری است که به شکل نامناسبی بروز نموده است. استفاده از آن در روزها به خصوص...
مرداد ماه با خزانه خالی مواجه بودیم/ دولتی که پولدارترین دولت بوده، بدهکارترین دولت نیز بوده است/پنج ماه اول امسال تنها 3 درصد منابع بخش عمرانی محقق شد/عمده مشکلات اقتصادی بخاطر بیتدبیری بود/ فرهنگ دولتی را نمیخواهیم، اما دولت فرهنگی را میخواهیم/ باید به نویسندگان و فیلمسازانمان اعتماد کنیم/فضای امنیتی خیلی کمتر ...
در سایه روشن تاریخ منطقه خاورمیانه شاخه هائی نو رسته و پیوند خورده از ریشه و تبارهای این منطقه سر برون آورده، که کهته های سرباز کرده دمل های چرکین روزگار گذشته تاریخی این منطقه هستند.
آخرین اخبار
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
پربیننده ترین
- هر ایرانی باید خارگ را ببیند
- به احترام بیست و پنج سرباز، ایست خبردار!!!
- قوت قلب انسان دوستانه يک پزشک شهر کُنارتخته در دشت خشت کازرون
- آن معلم آمد
- 21 استانداری که در بوشهر بر صندلی ریاست نشستند + تصاویر
- بنام خداوند رنگین کمان...
- شرایط مهاجرت برای هر کس متفاوت است، خود را با دیگران نسنجید
- بوشهر؛ از شهر ِ موسيقي ايران تا چشم انداز ِ جهان ِ موسيقي
- نيهمبون؛ سازي که هيچوقت در هيچ جنگي نواخته نشد
- حکایت اولین کارگاه نوشابه سازی ایران در بوشهر
- چگونه دلیران تنگستان ساخته شد + تصاویر
- عکس های منتشر نشده از پشت صحنه دلیران تنگستان
- تصاوير نكوداشت فرج كمالي شاعر بومي سرا در گناوه
- باران نشاط با موسيقي بوشهري شريفيان در تهران + تصاویر
- ايام کارمندي سازمان برنامه و بودجه بوشهر