طراحی سایت
جستجو:

 اول مهر به همان مدرسه رفتيم که نامش مهران بود. معلم کلاس دوم مرحوم آقاي گيتيزاده بود که مردي بلند قد و خوش تيپ بود. در همان سالها آقاي گيتيزاده با خانم محتشمي ازدواج کردند و يادم است که عروسي مفصلي گرفتند. در ميان دانش آموزان دولابي، حميدي ، فروزاني و خودم از بچه هاي زرنگ بوديم و رقابت داشتيم و خيلي درس خوان بوديم به طوري که آقاي گيتيزاده در کلاس دوم تعدادي از بچهها را در اختيار ما گذاشته بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

ابراهيم بشکاني: عصرچهارشنبهاي از آبان ماه سال 1343بود، همه خانواده به دور راديو چهار موج  قديمي که با باطري بزرگي که هميشه کنارش بود کار مي کرد، جمع شده بوديم، البته اين راديو به سيمي بلند که تا پشت بام خونه ادامه داشت متصل شده بود و آنتن آن محسوب ميشد. همه منتظر قرعه کشي بليطهاي بخت آزمايي...

ارسال شده 5 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

حسين شادکامي: هنو ترس تو دلوم بود ولي در حياط مدرسه پر از بچههاي قد و نيم قدي که ديدم آروم گرفتم و ديگر خوم تنها نبودم در آن سوي حياط مدرسه  بزرگترها با هم گرم گپ گفت بودند و ما بچههاي اوليها يک کناري براي خومون آنها را سيل (تماشا) ميکرديم. چيزي نگذشت که زنگ توسط ناظم آقاي سيفزاده که معلم ما اوليها هم بود، زده شد...


ارسال شده 8 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حسین شادکامی: عيدي که بوام دو سه سالي بيد که رفته سفر دور و دراز، اکام هم به اجباري (سربازي) رفته بيد. آخر سال از طرف مدرسه به بچه هاي کم بضاعت و يتيم لباس مي دادند ولي اسم مو توليست سهميه نبيد. آقاحميد معلم زبان آخر رنگ ازم سوال کرد و فهميد بي خبر هسوم. دستوم گرفت برد تو دفتر مدرسه، وقتي به مدير مدرسه معرفي ام کرد مدير گفت: اين که لباس بهتر از مو برشن (پوشيده) و سهميه تموم شده، اما نامه اي مي دمش، بره مدرسه سعادت...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه: در سال 1329 خورشيدي بود که پدرم مرا براي کلاس اول در مدرسه بوذرجمهري که برگرفته از نام بزرگمهر که وزير و حکيم دوره ساساني بود، اسم نويسي کرد و اين مدرسه قديم در آخر خيابان شاپور (ليان) امروز واقع بود که سر در آن ضلع غربي  شهر بوشهر در کنار خيابان پهلوي (معلم کنوني) و بچه ها تا کلاس نهم در  اين مکان تحصيل مي کردند و سه کلاس ديگر هم براي اخذ مدرک ديپلم وارد مدرسه سعادت مي شدند.

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

ابراهیم بشکانی: سال تحصیلی کلاس اول در دبستان گلستان قدیم واقع در ارگ به پایان رسید، سال دوم یعنی سال ۱۳۴۰ مدرسه جابجا شد و به محل جدید آن نزدیک باسیدون منتقل شد که امروز جزو محوطه بارانداز اداره بندر می باشد (باسیدون کلمه ای فرانسوی یعنی برج و بارو و یا قلعه که در شمالی ترین نقطه بوشهر (پوزه شمالی) محل ورودی کشتی ها به آبراه ساحلی بندر بوشهر قرار داشت این قلعه که امروز...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در تاریخ ، نظر (0)

سعید درگی: با باز شدن درب کلاس یکباره سکوت شد، آقای ناظم بود و شخصی ناشناس، ناظم که آشنا بود پس همه سرها به ‌سوی ناشناس چرخید و بر چهره‌اش خیره ماند. ایشان آقای آتشی هستند دبیر زبان شما!  ناظم این را گفت وکلاس را ترک کرد. بعدها فهمیدم که خودش هم نمی‌دانست چه کس را معرفی نموده است!..

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)

کارشناسان معتقدند با اوج گرفتن کار خوش صدا ترین نوحه خوان بوشهری جهانبخش کردی زاده معروف به بخشو فصل جدیدی در نوحه سرایی بوشهر آغاز شد، طنین صدای بخشو علاقه مندانی در دیگر نقاط کشور نیز یافت و آنان را به بوشهر کشاند. نوحه خوانی با پیروزی انقلاب اسلامی و سپس دوره دفاع مقدس با موضوعاتی...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر محمود دهقانیدر اشکوبه هشتم ساختمانی در خیابان "امباخادور" محله "لگازپی" مادرید، نه تنها از پندهای جوانمرد  لذت می بردم بلکه به همه پرسش هایم با متانت پاسخ می داد و من در پیش درآمد نمایشنامه "ناوگانی از قایق ها" که در مورد پناهندگان است، نوشته ام که اندرزها و گفتارهای عباس جوانمرد و نقاش بلند آوازه ایران علی اصغر معصومی را عاشقانه پی گیری و از آن ها  ادب و انسان دوستی  آموختم و کوله باری از خاطرات زیبائی از آن ها دارم و از یاد نمی برم ...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (1)
صفحات: 1

آخرین اخبار

پربیننده ترین