طراحی سایت
جستجو:

مژده مواجي : به طرف ايستگاه مترو که راه افتادم، تراکتورها دورتر شده بودند و صداي بوقشان بهطور مبهم شنيده ميشد. سوار مترو شدم و در گرمايِ مطبوع داخلِ آن، جايي براي نشستن پيدا کردم. در اين ساعت زود صبحگاهي اغلب افراد شاغل به سر کار ميروند. خيليها سرشان توي گوشيشان بود. بقيه هم بهندرت صدايي ازشان بيرون ميآمد و مثل من اينوآنور را نگاه ميکردند.

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

معماري بوشهر، برخلاف معماري کويري، ساختمان هم با بيرون کار ميکند هم با درون. معمار، کاملا رها و بيتکلف، فضاها را خلق ميکند و اصلا اسير تقارن و تصلب غيرضرور نيست. معمار ضرورتي نميبيند اثر خود را با رنگ و تزيين ولخرجانه بيارايد. اين خود بنا و اثر است که زيباست نه رنگ و لعاب آن. شايد کمي بيانصافي باشد که زيبايي معماري بوشهر را در حد شيشههاي رنگي هلاليها در و پنجرهها خلاصه کنيم..

ارسال شده 3 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

قصه کوتاه

عزّتو

شاهرخ تنگسيري

غنو جُلَتي با زغال رو ديوار خونه ي خداکرم  يه قلب گُتي مي کشيد و با دستخطي  که چپي از  خط  احمدسياه  نبيد يه بُردش مي نوشت عزت يه بُرد ديگه ش مي نوشت غني.  هرروز صبح گه خداکرم قبل از اين که زن هاي همسايه قدم تو کيچه بذارن و قصد دروازه کنن مي اومد و با افتوه و جارو پَنگي  نقاشي  غنو رو  ديوار  ميشست و با خوش ميگفت: لعنت بر شيطون حرومزاده آخرش خين ايي تيله سگ تو گردن مو مي افته، بخدا اگه دسم بيافتي کل کلت ميکنم .

قصه خداکرم و زنش عزتو ديم درازن، عزتو سي ساله دختر آخري و بقولا ته تغاري ابرام قصاب اُبوداني بيد که تو لين هفت احمدآباد زندگي ميکرد، حاصل دو تا ازدواجش يه درزن دختر و يه پسرمعلول بيد که سالم صداش ميزدن.  يازده تا از دختراش فرستاده بيد خونه بخت، دستِ  ايي آخري هم نهاد تو دست  خداکرم  که همسن و سال خودِ ابرام قصاب بيد. عزتو  با دلالي ميشتي زهرا و ننهِ جاسم عربو  با  شپ و کل سوارِ سماچ حاج مالک از اُبودان اوردنش خوردي سيفو.  خداکرم  از چهار تا زن قبليش که دوتاش مرده بيدن و دوتاشون طلاق داده بيد بچه نساخته بيد و بقول ميشتي زهرا : «خداکرم  اجاقش کور بيد». عزتو قشنگ بيد ولي قلدر و با لهجه اُبوداني با همسايه ها حرف ميزد و هميشه موقع عرض اندام تکيه کلامش ميگفت «مو دختر ابرام قصابم»، يعني که حساب دستون بياد با کي طرفين.  غنو مث آدم شوپر زده صورتش قلپيده بيد، قدش کوتاه و تا بگي زورش زياد بيد. پشت سرش ايقد پهن بيد که از بچگي سيش ميگفتن غنو جُلّتي.

هميچي از روزي شروع شد که خداکرم دم دروازه سفارش غنو کرده بيد بياد خونه شون بدنه و کف آب انبار و حوض بشوره تا زمستون اوو بارون ذخيره کنه، عزتو يه مجمعي صبحونه مفصل مياره جلو غنو و يه قيلون برازجوني چاق ميکنه و چندتا فرق قيلون  ميکشه و ديدش هُف ميکنه تو  صورت غنو که چيش تو چيشش نشسته، ني قيلون ميده دس غنو و ميگه بکش که چاقن،  او هم مث خر کيف ميکنه که بالاخره يه نفر حساب آدم اوردش،  حالا  غنو کجا مي بيني، ديگه شاهين تو آسمونم حريف پر و بالش نبيد و يکجا صد دل  عاشق و دلباختهي عزتِ خداکرم ِاز هميچي بي خبر ميشه. عزتو جذابيت خاصي داشت، حرف زدنش تو دل مي نشست و خيليا که دستشون ازش کوتاه بيد ديرا دير هلاکش بيدن.  يه سر شو تا صبح خداکرم  پشت در سرا کمين نشست که مچ غنو بگيره و حسابش بيله کف دسش ولي خبري از  غنو نشد، دم دماي صبح پيرمرد پلک چيشش دوام نيورد و همونجا پشت در  سرا رو  سکوني تنير کنار حبانه ي شکسته خسته و رسه خووش برده بيد. مطابق هر روز رفت در باز کرد، تا چيشش ري ديوار افتاد ديد تا قلب و دستخط غنو رو ديوارن. وا حسينم خداکرم کجا ميبيني،  کاردش ميزدي تُپِ خيني ازش چکه نميکرد، با صداي بلند که همه کيچه و محل بفهمن  داد ميزد: «اگه سر لش بگيرمت  مث مُشک تشت ميزنم که از استخونات  زغال بليط  عمل بياد». ولي خوشم ميفهميد رو در رو حريف  مچ سفت غنو نميشه.

شوي که خداکرم کمين آخر نهاد و عزمش سي خلاص کردن غنو جزم کرد پس در سرا قايم شد وسه تا سر قيلون پشت هم ديد کرد. به محض شنيدن صداي  خش خش زغال رو ديوار دستش دور تنگ قيلون حلقه کرد و در سرا هُمبار باز کرد و از پشت سر  شلال سر غنو  کرد که غرق عشق بازي با اسم عزتو بيد. به گمون خوش ديگه از شر  غنو  خلاص شد.  غنو مشکال خين و مث مرغ سر بريده تو خين خوش مي پلکيد و بوا بوا ميکرد. خداکرم بازداشت کردن. عزتو رفت زندان شهرباني ملاقات خداکرم و سي محض دلداريش با همو لهجه اُبوداني روش کرد طرف خداکرم و گفت : «دوتا قطره اشک نذر خواجه خضر کردم غنو چيش واز کنه و از بيمارستان مرخص بشه رو پاي خودش ويسه». خداکرم (با تشر) گفت: «اگه ده مرتبه ديگه رو پاش ويسه  ده تا تُنگ قيلون ديگه خرجش ميکنم  توهم ايقد از چيشات ولخرجي نکن زن، اشک حرمت داره سي هرچيز و هرکسي نبايد سرازيرش کني».

غنو سه ماه تموم مث ميت  رو تخت بيمارستان بيهوش و حواص افتاده بيد.  تا روزي که با بُنگِ  اذون سحر مسجد فيل چيش واز کرد، غنو هيچ کس و هيچ چيزي يادش نمياومد،  حتي راه خونه خوشونم نميفهميد کجان ولي پاش که از بيمارستان نهاد بيرون يه راست رفت سمت خونه خدا کرم،  تو روز روشن و جلو چيش تموم آدماي کيچه با زغال يه قلب گتي کشيد و وسطش يه تيري رد کرد، زيرش نوشت يا مرگ يا عزتو. غنو با ايي حرکتش سي همه ثابت کرد ديوونهوار دلبسته عزتوون با ايکه ميفهميد شوهرداره.

برخلاف تمام قوانين نوشته شده بشر عنصر عشق بي مرزترين و سقفش لايتناهي ترين عنصر پيدا و پنهان بشرن. کيمياي عشق غالب بر تمام عناصر طبيعتن. در واقع مغز انسانها با پيش فرض عشق قادر به فرمان دادن به  ديگر اندامهاشه. اگر هيچ معجزهاي در دنيا پايه عقلي و علمي نداشته باشه محاله کسي منکر  معجزه عشق بشه چون که همه موجودات زنده عالم شانس يکبار تجربهش دارن. شايد تنها رشته پيوند غنو به دنيا در عالم سکرات عشق و دلباختگي عميق و يک طرفه به عزّتو بيد. 

جنازه غنو سه روز بعد با يه مرگ مشکوک قبل از غروب افتو روبرو تل عاشقون از دل  دريا اومد بالا . رسوايي عشق نافرجام غنو به اينجا ختم شد که خداکرم از دست نيش و کنايه مردم شهر و محل  مجبور به طلاق عزتو  شد. يه روز صبح گه ساک و چمدون عزتو تو دستش گرفت و رفت سمت گاراژ  اتوميهن، عزتو با چيش اشکبار و يه عالمه حرف و حديث ناحقِ ساخته و پرداخته مردم رو صندلي اتوبوس نشست و بال چادرش رو تموم صورتش کشيد و سي هميشه از بوشهر و خداکرم خداحافظي کرد. هميطور که اتوبوس داشت از خيابوناي شهر خارج مي شد عزتو از  پشت شيشه اتوبوس با چشم خوش ميديد که رو تموم ديواراي شهر نقاشي يه قلب تير خورده و اختصار دوتا اسمه که بي صاحب بجا مونده.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر عباس حاتمي: اين روزها موقع عبور از مقابل فروشگاههاي شهر، ميبينيم که زنان در حال حرف زدن با فروشندگان هستند و شوهرانشان درحاليکه حدود يک متر عقبتر از آنها ايستادهاند، فقط سرشان را تکان ميدهند. زنان از فروشگاهها کاتالوگ ميگيرند و با دقت آنها را ميخوانند. اين زنان هستند که ميدانند کابينت آشپزخانه چگونه باشد؟ خريد کدام خودرو با صرفهتر است، آداب رفتار در رستوران چگونه است، با توجه به بودجه خانواده، سفر به کدام کشورها باصرفهتر است و ...

ارسال شده 6 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

نگاهي به فيلم «تفريق» ساخته ماني حقيقي: گريه بيوقفه آسمان

مژده غضنفري

«تفريق» ساختهي ماني حقيقي هرچند در ايده نمونههاي خارجي زيادي دارد (فيلمهاي همزاد يا همشکل يا Double) اما در اجرا و کارگرداني با اينکه کار نسبتا دشواري نيز بوده است، قابل قبول است. فيلم جهاني نمايشي خلق ميکند تا کارگردان راههاي تفسير را باز نمايد. دو خانوادهي هم شکل (زن و شوهري مشابه) معرفي ميشوند که در واقع يک خانوادهاند اما از دو طبقهي اجتماعياند، تا فيلمساز اين امکان را داشته باشد که در دل روايتي نمايشي حرفش(مانيفيستاش) را بيان کند.

ماني حقيقي آشکارا نگاه مثبتي به شرايط جامعه و روابط و خانوادههاي امروزي ندارد. جامعهاي که در آن، طرفِ پرخاشگر، متوهم، عصبي، ناراحت، غمگين و افسرده، طرف ديگر که خيرخواه، مصلح، شوخ و شنگ، همراه، شاد و غيرمتوهم است را نابود کرده است، يا حتي به بيان ديگر جنبههاي مثبت آدمها در تاريکي و آتش در حال سوختن است تا آدمها به دليل وضعيت نابسامان جامعه با تمام جنبههاي منفيشان در حال زندگي در کنار همديگر باشند. با اينکه ابري در آسمان نيست اما هميشه باران ميآيد و صداي رعد و برق هم شنيده مي شود. آفتاب از زندگيها رخت بربسته، و وضعيتِ جامعه، زندگي و روابط فِيک و جعلي شده است.

کودکِ فيلم (نماينده نسل جديد) البته کماکان عاشق بازي، فوتبال و شادي است و صد البته متوجهي اين وضعيت نابسامان خانوادگي نيز هست (پسربچه ميداند که زن جديدِ همشکل ِمادرش، مادر واقعياش نيست) پس با همهي سياهي شايد اميدي وجود داشته باشد. سکانس پاياني و سوختن دو طرف مصلح و شاد در آتش و ديالوگي که رد و بدل ميشود کمي لوس به نظر ميرسد، اما اين هم ميتواند نقطهي اميدي براي تماشاگر باشد.

فيلم با اينکه درامي خانوادگي و در عين حال روانشناختي است و تلاش دارد دو طبقهي فرودست و متوسط را در کنار هم به تصوير بکشد اما برخلاف درامهاي خانوادگي اخير سينماي ايران وجهي مستندنما ندارد و فيلمساز کاملا جهاني غيررئال و نمايشي را ميسازد. در عين حال «تفريق» فيلمي به شدت انتقادي است و فاجعهي روابط امروزي را به فاجعهي شرايط سياسي، اجتماعي کشور مرتبط ميداند و تنها اميد باقي مانده اين است که جوانترها آگاهند و طبيعتاً دانستن پيششرطِ اول براي تغيير است.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1056)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

شاهرخ تنگسيري: روزي که دست سرنوشت گسلِ ناکو پاکستاني گرفت و  بندر به بندر کشوندش تا  تابُکِ  اسکلة جبري کرد  جمو مينووي  هم مث همه ي جاشوا لنگوته ش دور قِدش بيد و پيچانه ش تو دسش تو خور دي سيفو از جهاز پياده شد و پاش نهاد رو خشکي تا يه کارکتر ديگه به قصه و آدماي بندر اضافه بشه، يه راست رفت پاسگاه و خوش به استوار بکتاش معرفي کرد و فهميد که حدش تا برج مقومن...

ارسال شده 10 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

قصه کوتاه از شاهرخ تنگسيري

ارسال شده 10 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 سالار شهنواز - فرزند جاودان ياد همايون شهنواز: حدود ظهر به بوشهر رسيدم و مستقيم به ميدان ريسعلي دلواري رفتم. حال و هواي شهر برايم جالب و ديدني بود. ظهر روز جمعه در خرداد ماه هوا به شدت گرم ولي درخشش آفتاب، آسمان نيلي رنگ، امواج دريا، زيبايي ساحل بوشهر بسيار مسحورکننده بود. آنچنان که متوجه گذشت زمان نشدم. پياده در حاشيه ساحل مي گشتم و ميرفتم و از اين منظره بي بديل عکس مي گرفتم...بر سر مزار مرحوم پدرم فاتحه خوانده و با يادي از دلاوريهاي «دليران تنگستان»  به موزه رئيسعلي دلواري سري زديم...

ارسال شده 10 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

نجف آهوچهر هم آسماني شد (عبدالمجيد زنگوييکي رفتهاي زدل که تمنا کنم تو را (عبدالحسين کنينگنجينه اي از فرهنگ و ادب (علي دباشبه شاگردان خود آيين مهرورزي آموخت (حسين رنجبربدرود رفیق شفیق ما (خلیل موحدبه ياد دوست که چه با وفا بود (محمدرضا دباش) ، در رثاي استاد نجف آهوچهر؛ عزيز و با يادماندني (اسماعيل منصورنژادمعلم، روزنامه نگار و نويسندهاي با لبخند هميشگي (عالي بازدار)

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)

استاد باباچاهي مرد خوش قلبي بود که به درسش خيلي اهميت مي داد و کلاسش لااقل براي من که شيفته ادبيات بودم خيلي سرگرم کننده و درس آموز بود. يک شانس بزرگي که همزمان با شاگردي استاد جعفر حميدي در دبيرستان سعادت، درِ خانه من را زد آشنايي من با استاد نعمتي زاده بود. طوري که کم کم جزو معدود افرادي شدم که مي توانستند به خانه استاد رفت و آمد داشته باشند. کم تر کسي اين نعمت نصيبشان مي شد. چون استاد نعمتي زاده انسان گوشه گيري بود و با هر کسي نشست و برخاست نمي کرد و راحت نمي شد او را ديد و يا به خانه اش رفت...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

اسماعيل منصورنژاد: از اواخر دهه 60 و اواسط دهه 70 که شور و هيجان جنگ به خاموشي گراييد، حفره ها و شکاف ها بين دولت و ملت يکي يکي پديد آمدند و آشکار شد اگر روند اوضاع به سمت «تغيير رويه ها» در حکمراني و «اصلاح» پيش نرود...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

هادي اخلاقي: اين سال نيست نيز چون سالهاي پيش تر مثل باد آمد و مثل باد گذشت. باد زشتي که چشمها را پر از خاک کرد و اشک آورد. اين سال که بگذرد و تمام شود قرن تمام مي شود. يک قرن، و اينک ماييم در آستانه سال نو، قرني نو با آرزوهاي مانده، کهنه در خاک کاشته و قد نيافراشته و اين آرزوها مانده است...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

همه كتابهايي كه خوانده‌ام به نوعي در زندگاني‌ام اثر گذاشته‌اند. بسياري‌شان را خوانده‌ام كه الان در اين لحظه در يادم نیستند و لكن برخي از آنها در یاد دارم. از يك منظر هر كتابي براي خواننده‌اش اثراتي دارد.كتابها به دنيا مي‌آيند؛ هر کدام از ما به فراخور شرایط خویش، سعادت دستیابی به اندکی‌شان را می‌یابیم؛  با برخی از ایشان دمخور و دوست می شویم … با ما و در ما تا هستیم می مانند و برخی نیز تا ابد در روح و روان و کالبدمان جاویدان می شوند...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

عبدالمجید زنگویی: باز هم به دام حیله و تزویر و خشم و خشونت و انتقام جویی قرون وسطایی طالبان درافتادن، باز هم در ملاء عام به گناهی موهوم و تهمتی ناروا، ضربه های شلاق وحشیانه را تحمل کردن، باز هم از وحشت زندان و اعدام و هزار درد بی درمان دیگر، خانه و کاشانه و خویشان و بستگان را وانهاده و زحمت مهاجرت به ناکجاآباد را برگزیدن...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

نظرخواهی نسیم جنوب از جمعی از روزنامه نگاران و صاحب نظران؛ دکتر عبداله آورا، علی اسماعیلی، دکتر زهره عالی نسب، دکتر جمال الدین عارف زاده، حسین حشمتی، سیروس بنه گزی، محمد حیاتی، حسن احمدی، زیبا هوشیار، عبدالرحیم کارگر، دکتر امان اله شجاعی، دکتر فرزان اسدی، هلنا سعادتمند، دکتر سعید معدنی، محمد شاکری مطلق، حسین روئین، دکتر رسول هاشمی، رضا نکیسا

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

دکتر حمیداسدپور: جامعه تجاری بوشهر در عصر قاجاریه: دوران طلایی تجارت در بوشهر که توماس ریکس از آن تحت عنوان دوران رنسانس تجاری بوشهر (سعادت]353،1390) یاد می کند در دوران قاجاریه نیز تداوم یافت و البته گسترده تر و شکوفاترشد.در دوران زندیه سنت های تجاری در بوشهر تحکیم شد و در دوره قاجاریه این سنت ها نهادینه گشت...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در تاریخ ، نظر (0)

خلیل موحد در نهم تیرماه سال ۱۳۳۶ در بندر بوشهر در محله جبری، زاده شد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مهرگان بوشهر و تحصیلات  متوسطه‌ی خود را در دبیرستان سعادت بوشهر گذراند. در همین ایام در اوایل دهه ۵۰ بود که با پخش محاکمه خسرو گلسرخی از تلویزیون و رخداد جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل توجه‌اش بیشتر به سیاست جلب شد و پیگیر اخبار و تحولات سیاسی روز و علاقمند به مطالعات و گفتگوهای سیاسی گردید...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حسین حسنی بختیاروند: شرکت‌های پیمانکاری در بدو ورود نیروی کار با آنان قراردادی سفید امضا می‌بندند، و حتی اجازه‌ی مطالعه‌ی متن قرارداد را هم به شخص کارگر نمی‌دهند و جالب است که فرم تسویه حساب و رضایت از کارفرما را در همان ابتدا از کارگران اخذ می‌کنند! این نخستین مرحله‌ی نقض حقوق کارگری ...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اقتصادی ، نظر (1)

محمود حیدریه: آموزش آنلاین استاد و دانشجو را قادر می سازد تا سرعت یادگیری خود را تعیین کنند  و انعطاف پذیری بیشتری در تنظیم برنامه ای متناسب با دستور کار قرار دهند. در نتیجه، استفاده از یک بستر آموزشی آنلاین امکان تعادل بهتر کار و تحصیل را فراهم می کند، بنابراین نیازی به انصراف نیست. مطالعه آنلاین مهارت های مدیریت...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)
ارسال شده بيش از 3 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)
ارسال شده بيش از 3 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)
سايت دانشگاه امام صادق خواستار استعفاي حسن روحاني شد
مطالبه عجيب یک جريان تند‌رو
ارسال شده بيش از 6 سال پيش در گوشه و کنار 2 ، نظر (0)

برخلاف انتشار برخی شایعات و تصورات غیر واقع در زمینه جمع‌آوری دهکده گردشگری به آگاهی عموم می‌رساند که نه تنها به هیچ عنوان امکانات، تجهیزات و تاسیسات موجود در دهکده از محل فعلی جابجا نشده و نخواهد شد بلکه توسعه آتی و ایجاد ظرفیت‌ها و فرصت‌های جدید گردشگری در این دهکده نیز ...

ارسال شده بيش از 6 سال پيش در اقتصادی ، نظر (0)
روايت ناقص از ٢٨ مرداد ٣٢، امسال هم ادامه داشت
چه كسي مصدق را سرنگون كرد؟
ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (1)

در فرآیند تولید این پلیمر برخلاف واحدهای بالادستی پتروشیمی تقریبا هیچ نوع آلایندگی خطرناک تولید نمی‌شود و پسماندهای ناچیز مایع و گازی طرح تماما با استفاده از روش متداول تصفیه پساب، بازیابی و تصفیه شده و هیچگونه دور ریزی  به محیط زیست وارد نمی‌کند...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در اقتصادی ، نظر (0)

علی درویشی : نکته تعجب انگیز دیگر آنکه، سازمان حفاظت محیط زیست برخلاف نص صریح قانون، واحدهای پالایشگاهی و پتروشیمی جنوب استان را که آلاینده محسوب گردیده و ملزم به پرداخت عوارض آلایندگی می باشند، پاک  و معاف از پرداخت این عوارض معرفی نموده است اما در شمال استان به گونه ای دیگر برخورد می نماید...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

برخی نمایندگان و فعالان سیاسی استان بوشهر معتقدند که تقسیم آرای مردم به حلال و حرام در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، بحثی از ریشه نادرست است که باعث تفرقه میان مردم و دلسردی آنها نسبت نظام جمهوری اسلامی می شود. ا توجه به شرایط حساس منطقه آنچه امروز کشور بیش از هر زمان دیگری به آن...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

به گواهی تیترها، اخبار و گزارش‌های رسانه‌های خاص و حتی صداوسیما، هیچ رئیس‌جمهوری در تاریخ ایران به حد و اندازه دکتر روحانی مورد توهین و هجمه و تخریب مخالفانش قرار نگرفت. از مصاحبه‌های ساختگی و نمایشی گرفته تا تیترهای دروغ، شایعه‌سازی و سیاه‌نمایی‌هایی که صداوسیما هر شب و روز علیه دولت به‌ویژه در بخش‌های خبری ٢٠:٣٠ انجام می‌داد...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

روحانی بیش از هر کسی مدیون دشمنانش است؛ دشمنانی که با حملات خود چهره‌ای متفاوت از او ساختند. از این رهگذر محبوبیتی عاید روحانی شد که انتظارش را نداشت، همان‌گونه که در سال ٩٢ او را بر کرسی ریاست‌جمهوری نشاندند. اگر روحانی بخواهد با شیوه سقراطی با مخالفانش عادلانه...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

آینده قدرت در ایران بستگی به وزن هرکدام از این جریان‌ها دارد. آیا در آینده با حذف حسن روحانی یک قدرت ربانی‌سالار در بالا قرار می‌گیرد و "دیپ استیت" (دولت پنهان)، جریان اول خواهد بود؟ یا با رأی به قالیباف، گروه دوم دست بالا را پیدا می‌کنند و ربانی‌سالاری در حاشیه آنها قرار خواهد گرفت؟ یا اینکه با رأی به روحانی، بوروکرات‌ها دست بالا را خواهند گرفت و "دیپ استیت" در دست گروه اول یا دوم، یا ترکیبی...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

تأمین مالی انتخابات کشورهایی ازجمله ایران، مانند جعبه سیاه است؛ هیچ‌کس دقیقا نمی‌داند چه کسی به چه کاندیدایی از بعد اقتصادی کمک می‌کند. البته این یک استراتژی در نظریه بازی‌هاست؛ این ظن قوی است که افراد سودجو و فرصت‌طلب، از این بزنگاه‌های تاریخی به ‌نفع خود بهره‌ بگیرند و روی هر کاندیدا...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

کریم ارغنده‌پور : من معتقدم برخلاف تبلیغات سنگین رقبا تنها نامزدی که برنامه‌اش به نفع فقرا و محرومان است روحانی است. چرا؟ چون متوجه زیان‌ها و آسیب‌های غول تورم هست و کمر به کنترل آن بسته است. اگر کسی یارانه را فرضا چند برابر کند ولی تورم به چندده  درصد برسد اولین قشری که در آن میانه شدیدا صدمه می‌بینند ضعفا و دهک‌های پایین جامعه‌اند. در اینکه تردیدی نیست...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

عبدالله ناصری: مناظره سه به سه شده بود؛ قطب «روحانی، جهانگیری، هاشمی طبا» پیروز شدند / ظاهرا رئیسی و قالیباف از هم ناراحتند؛ این دو در مناظره باهم رقابت داشتند / میرسلیم سعی کرد به قالیباف نزدیک شود / قالیباف نیامده رئیس جمهور شود، امده انتقام بگیرد / امروز، رئیسی کتابچه ی فردی را در دست داشت که از...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

سیل گردشگر در اصفهان

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در گوشه و کنار 2 ، نظر (0)

من واقعا دیگه خسته شدم. بعد از ٥٠ سال دنبال توپ دویدن، خسته شدم. از‌ ١٤، ١٥ سالگی که با توپ پلاستکی بازی می‌کردم، شروع کردم، تا اومدم مربی پرسپولیس و تیم ملی شدم. به جایی رسیدم که دیگه هیچ‌جور کشش نداشتم. همین الان هم می‌‌یان به من پیشنهاد می‌دن...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در ورزش ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5

آخرین اخبار

پربیننده ترین