طراحی سایت
جستجو:

نام خلیج فارس با هيچ کشوري بجز سرزمين مادري آن ايران مشترک نيست. بايد به يادداشت کشورهاي حاشيه شاخاب پارس که امروز ديده ميشوند، پيشينه درازي ندارند.آنها اين آبراه پارسي را به زبان انگليسي« گلف» مينامند که شنونده سردرگم است که ورزش گلف مد نظر است يا «پرشيان گلف». البته تاريخ پيدايش همه اين کشورها را سالمندان و حتا ميانسالان بوشهري به خوبي به ياد ميآورند.

ارسال شده حدود 5 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

عالي بازدار: بازنشستگان آموزش و پرورش اين سرمايههاي ارزشمند مملکت که جواني خود را در راه اعتلاي وطن و خدمت به فرزندان آن صرف نمودهاند نيز نيازها و انتظاراتشان همچنان آزاردهنده است.کساني که در دوران ميانسالي و پيري، ناتواني و نيازمندي، بايد مورد حمايت هرچه بيشتر مسئولان باشند نيز حال خوشي ندارند. معلمان بازنشسته و مستمريبگيران حقوق و مطالباتي دارند که يا تاکنون پرداخت نگرديده يا به تعويق و تاخير...

ارسال شده حدود 5 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

  محله جبري  در جنوب چهار محل(بهبهاني،کوتي،شنبدي و دهدشتي) و جنوب گمرک شهر بوشهر که بيشترين مردمان اين منطقه از مهاجران بخش ساحلي(تنگستان) و اطراف استان ساکن شدند. پيشينه اين مردمان سختکوش دريا و دريانوردي (ناخدا، ملواني و کارگر بارانداز) بودند. اين محله نو پا در شهر بوشهر توانست مهد آموزش و پرورش  شود و بيشترين احداث  مدرسه را در خود جاي دهد (باقري، فردوسي، کورش کبير، مهرگان، مستوره کرد، دشتي، داريوش کبير و مصدق)...

ارسال شده حدود 5 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

نسیم خاطره: شروعي خوب، پاياني بد


نسیم جنوب، فرخ روزبهي: بالاخره شيراز و وضع بي مثالش و تحصيل در رشته کارشناسي بهداشت محيط  را رها کردم. عطايش را به لقايش بخشيدم و بال بال زنان  خودم را به عشقم بوشهر رساندم تا آموزگار نقاط دور استانم شوم؛ و حالا در روستاي «فقيه احمدان» بودم. در گرگ و ميش هوا، ماشينم را گوشه حياط  کدخدا پارک کردم. پياده که شدم کدخدا و عيالش را در مغازله اي دلچسب و چرب و چيلي با قليه ماهي و للک (گمنه) ديدم. سلام کردم، خيلي گرم و از صميم دل خوش آمد گفتند. کدخدا گفت: «بفرما آقاي روزبهي». گفتم: «نوش جانتان، مزاحم نميشم، کلي کار دارم، شما بفرماييد».

از انبار بدون درب بين دو حياط که يک موتور برق و مقداري کاه و خرت و پرتهاي ديگر در آن بود به آن يکي حياط که اطاقم درآن قرار داشت و ماهي دويست تومان اجاره اش کرده بودم، رفتم.

خسته بودم، يکي از نان هاي خشکي را که از اولين نان ماشيني بزرگ باغ زهراگرفته بودم، نم آبي زدم و خوردم. تا موتور برق کدخدا روشن بود، چند ورقي کتاب خواندم و سپس خوابيدم. دو روز بعد دوستم سيدابراهيم هاشمي با وانت بار حسين خولو (تنها ماشين موجود در محل که اهالي را جابجا ميکرد و آن ها مدام مي پرسيدند، ماشين خولو حسين آندسن؟) از راه رسيد از آن پس زندگي و کار در کنار دوستم و صفاي اهالي و همکاران و به خصوص دانشآموزان ساده، صادق و دوستداشتني کلاس سوم ابتدايي که روز اول و طول سال را جذاب کردند، زيباتر شد. اما سال بعد (61) حکايت معلمي من به ناکامي کشيد!؟

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: معلمان دلسوز و دانش آموزان کوشا

نسیم جنوب، عبدالرحمن عباسي

سال 1356در روستاي «برمصاد» استان بوشهر، يک سال قبل آن سيد مصطفي حسينيزاده کلاس مکتب گذاشت، تعداد از بچهها که همسن بوديم وارد مکتب شديم مکتب خونه اتاق 3در5بود که از يک طرف بل خرما نهاده بود، از طرف ديگر ما مکتبيها نشسته بوديم. روز اول با خوشحالي تمام وارد مکتب شديم، سيد مصطفي حروفها را شروع کرد از الف تا ب، دوتا حروف. ما چيزي نميدانستيم با ديدن الف روزنه اي در وجود ما پديدار گشت به آن هجيوه مي گفتيم، کم کم سيد مصطفي به بقيه حروف ها را بترتيب درس ميداد تا رسيديم به سرهم بندي آنها، ابجد خوانديم، شروع سورها قل اعوذ، رفته رفته درسها روان مي شد برامان. شاگرد اول مکتب زاير غلامرضا خدادادي بود، بعد اردشير، غلامرضا عباسي و بنده رديف بعدي، حدود چند ماه گذشته که ما چهار نفر به ترتيب قرآن ختم کرديم، بقيه هم به رديف. بعد از قرآن کتاب عاق والدين سپس حافظ خوانديم، ديگه ما سواد داشتيم، خط مي نوشتيم.

 سال 56خبر دادن معلم ميخواهد بيايد، ما هر روز منتظر قدوم معلم بوديم تا انتظار به سرا آمد، معلم آدمي قد بلند با ابهت خاص که وارد منزل منصور مستعان شد، فرداي آن روز دنبال جا مي گشتند، خونه محمد حسن حسيني پدر بزرگترين دانش آموز مدرسه موسي حسيني انتخاب گرديد.

 نيمکت ما گوني بود، چند روز بعد معلم شروع کرد درس دادن، از خط شروع کرد اما ديد من دارم وسط کتاب ميخوانم. تعجب کرد و گفت چرا تو کتاب مي گردي؟ گفتم آقاي معلم ما داريم ميخوانيم. با تعجب گفت مگه سواد داري؟ يکماه گذشت، با تلاش ايشان و موافت رئيس آموزش و پرورش خورموج، من رفتم کلاس دوم، ديگه براي آقاي معلم راحت بود درس دادن براي ما، سال تحصيلي پشت سر گذاشتيم، معلم ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود که از همينجا دست او را ميبوسم.

 سال تحصيلي 57 شروع شد، اول آبان اين استاد بزرگوار جايش را داد به معلم ديگر حاج محمد خضري از اهالي رود حله. کلاس سوم ما همزمان شد با پيروزي انقلاب اسلامي که آن سال پشت سر گذاشتيم. سال 58 معلم (شهيد) محمود حيدري پور بود که به تنهايي چهار کلاس اداره مي کرد تا اينکه خبر از آمدن معلم ديگر شد. استاد بزرگوار رضا ريشهري زاده معلمي جوان با اورکت سبز و عينک که نشانه معلمي آن ميداد، اولين روز همه دانش آموزان جذب آن معلم مهربان شدند، من دست اين استاد را مي بوسم. آمدن ايشان همراه شد با سيل 58 که با شهيد محمود حيدري با زحمت زياد رفتند کردوان تا خبر سيل را به فرمانداري دشتي بدهند. خلاصه ما با زحمات معلمين عزيز توانستيم کلاس پنجم را در روستا تمام کنيم و با تلاش استاد ريشهري زاده آمديم مدرسه سعدي بوشهر. جالب اينجا بودکه در مدرسه سعدي معلم کلاس اول ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود.

روز معلم بر همه معلمين مبارک باشد درود بر روان پاک همه معلمان شهيد ومتوفي و آرزوي طول عمر براي  معلمين عزيز.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يک کار خير ماندگار

نسیم جنوب، خاتون جمالي

معلم ساده اي بود با باريکه حقوق  معلمي که مثل همه، تا آخر ماه نمي کشيد. گويا مدرسه کوچک روستايي را فرسوده يافته بود. مدرسه اي که تلاش دستاندرکاران براي گرفتن بودجه و بازسازي آن به جايي نرسيده بود. وقتي گفت قصد بازسازي مدرسه را دارد، همه تعجب کرديم. يکي گفت: وظيفه ي تو نيست، اين همه پول را دولت چه ميکند؟ خب مقداري را صرف مدرسههاي فرسوده کند.

ديگري گفت: اين مدرسه در روستاي کوچکي قرار دارد و دانشآموز  چنداني ندارد، پولت را هدر مي دهي.

سومي خنده اي کرد گفت: اگر پول زيادهات کرده مقداري را به ما بده.

من هم دستش را گرفتم و گفتم: فردا بيا تا تو را جايي ببرم و به تو بفهمانم که اگر قرار هست کار خيري انجام دهيم، کجا آن  کار را انجام دهيم.

فرداي آن روز بيمارستان نمازي کاري داشتم، در نتيجه  او را هم با خود بردم.

به بيمارستان که رسيديم روبروي تصوير بزرگ دکتر نمازي روي ديوار ايستادم و به او گفتم: اين دکتر محمد نمازيست، جزو خيّرين و نيکوکاران روزگارخودش به شمار مي آيد و منشأ پديد آمدن آثار خيريه و ابنيه عامالمنفعه بسياري هست، از جمله همين بيمارستان نمازي شيراز، بيمارستاني که روزانه هزاران نيازمند از آن بهره ميجويند و دست هاي دعا، همواره برايش به آسمان  بلند است.اگر شخصي قصد کمکي دارد بايد اينجا کمک کند... .

همراه با  لبخندي، دستي به شانه ام زد و گفت: اين آقاي دکتر نمازي در ابتدا دکتر نمازي خيّر نبوده، او را سيستم آموزشي قدرتمندي تربيت کرده است. سيستمي که همراه با آموزش، انسانيت را هم به او تعليم داده است... اگر در بحث آموزش و پرورش براي دانشآموزان، از هر جنبه اي قوي باشيم، مطمئن باش نمازيهاي زيادي  را به جامعه  تحويل خواهيم داد.

ميخواستم چيزي بگويم اما پاسخي برايم نگذاشته بود. وقتي خواستم دستش را بگيرم تا از آنجا  دور شويم، او را غرق در چشمان دکتر نمازي يافتم که نجواکنان به او ميگفت: دور نيست که از آن  مدرسه هم دکتر نمازيها بيرون آيد، ان شالله.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يادبود رفقاي جان / شهیدان مواجی


نسیم جنوب، مژده مواجي: ده (10 ) ارديبهشت، يادبود رفقاي جان، افسروظيفه محمّدعلي مواجي و درجهدار وظيفه محمّدحسن مواجي که در آزادسازي خرمشهر، سال 1361 جانشان را فداي ميهن کردند. برادرم علي، در سال 1359 شعر بندر را سرود. آنجا که ميگويد«با چشمان نگرانش»، از دغدغه مردم مينويسد. اظطرابِ وقوع جنگ. مردم ايران دهههاي متوالي است که دغدغههاي خيلي زيادي دارند. يکي از آنها دلهره مدام از پيشامد جنگ است. بندر زادگاه من بر کناره دريا بر شن هاي گرم ساحل آرام غنوده است و با چشمان نگرانش به افق مي نگرد محمّدعلي مواجي «جنگ» چه کلمه شوم و نفرتانگيزي. در دروس خشک تاريخ، بيشتر در مورد جنگها تدريس ميشود. آن هم اکثرأ به طور تحريف شده از برد و باختها . علي سروده‌‌هاي زيادي از جنگ دارد. آنچه را که او با چشمان خودش شاهدش بوده و با پوست و گوشت خود حس کرده، بهطور ملموسي به نگارش درآورده بود. نوشتههاي او تاريخ واقعي از چهره کريه جنگ و ويرانههاي آن ميباشند. در کتابم، «تاوان عظيم انسانبودن» که در سال 2401 توسط نشر هليله منتشر شد، گذري است به زندگي علي و حسن.

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ابهام در پاداشها و پرداختيهاي نامتعارف در دانشگاه خليج فارس بوشهر


نسیم جنوب: چند روزي هست که بحث پاداشها و پرداختيهاي نامتعارف و خارج از روال در اواخر سال 1402 در دانشگاه مادر استان بوشهر يعني دانشگاه خليج فارس بر سر زبان ها هست و اسناد آنها در فضاي مجازي منتشر و در بين کارکنان و اعضاي هيات علمي دانشگاه رد و بدل ميگردد. فارغ از قانوني يا غيرقانوني بودن اين پرداختهاي کلان، اين موضوع حداقل به عنوان يک بيعدالتي در پرداخت پاداش در بين مجموعه دانشگاه تلقي ميگردد.  دانشگاه همواره به عنوان يک جامعه نخبگاني و روشنفکر در جامعه ديده ميشود که نه تنها خود الگوي مناسب براي اخلاق مداري و پاک دستي هست بلکه ميتواند به اين رويه درست و اخلاقي در جامعه جهت نيز بدهد. از اين رو شايسته هست که مديران دانشگاه خليج فارس به جهت حفظ صيانت از جايگاه علم و مقام و منزلت عالمان در جامعه، نسبت به اين مباحث و اسناد منتشره با واکنش مناسب و بجا، شفافسازي نمايند و اعتماد عمومي جامعه را بيش از پيش نسبت به دانشگاه تقويت نمايند.

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: يکي از بهترين روزهاي معلمي

نسیم جنوب، کبري گچيزاده - معلم بازنشسته

روز اولي که در دي ماه وارد کلاس پنجم شدم، من سومين معلمي بودم که طي اين چند ماه به کلاس آمده بود و دو معلم قبلي بنا به دلايلي از مدرسه رفته بودند. پس از معرفي من توسط آقاي فتحاله زاده مدير مدرسه، با دانش آموزان سلام عليکي داشتم و زنگ اول با معرفي و آشنايي با آنها گذشت.

زنگ دوم درس تدريس شروع کردم درس فارسي بود. چند نفر هرکدام چند جمله خواندند، وقتي نوبت به عليرضا رسيد، گفتم «پسرم بخوان». همگي يک صدا گفتند «خانم، عليرضا هيچوقت نميخونه، نميتونه بخونه». عليرضاسرش را پايين انداخت. کنارش نشستم، گفتم «اين قسمت براي خودم يواش بخوان، من تو اين کلاس بجاي مادرت هستم.» او لکنت زبان داشت، وقتي برايم جملهاي خواند، با مکث کلمهها را ميخواند و سرش پايين بود. گفتم «شما که خوب ميخوانيد». همانطور که کنارش نشسته بودم گفتم «پسرم حالا براي دوستات بخون». کلاس ساکت شده بود. عليرضا شروع به خواندن کرد. با هر کلمه تشويق همکلاسيهايش بيشتر ميشد. عليرضا دو جمله با مکث خواند و اما با اعتماد به نفس. آنروز يکي از بهترين روزهاي زندگي و کاريم بود. روز ديگر نيز همينطور. در عرض مدت کوتاهي عليرضا خودش پيشقدم بود که بخواند. ديگر ساکت تو نيمکت نبود، بلکه کتاب به دست جلوي کلاس ميايستاد و ميخواند. او دانش آموز ديگري شده بود. ديگر منزوي نبود، با تک تک بچه ها دوست شده بود. تا پايان سال که ايشان به دوره راهنمايي رفت و من ديگر او را نديدم. ولي هنوز چهره معصومش را از ياد نبردهام.

انشاءالله هرکجا هست سالم وموفق باشد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: لبخند و مهرباني مردم روستا


نسیم جنوب، فريبا درويشي: سال 1367 بود که اولين روز کاري من در مهرماه شروع شد. استرس و نگراني با هم عجين شده بودند و مرا نگران مي کرد. محل کار من روستاي نزديک بوشهر بنام «پهلوان کشي» بود. اين روستا از لحاظ جاده و آب و برق ضعيف بود مردمان مهرباني داشت که به معلم خيلي احترام مي گذاشتند. من هر روز صبح ساعت 7 بايد فلکه امام مي ايستادم تا سرويس مينيبوس بيايد. من نفر آخر بودم، وقتي من سوار ميشدم مينيبوس پر بود، من در کنار همکارم بنام خانم پورصباغ مينشستم، خانم بسيار متين و آرومي بود، منم آروم بودم و توي مينيبوس فقط شنونده بودم. يکي از همکاران بسيار خانم شوخطبع و خوشمشربي، تمام راه شوخي ميکرد و باعث خوشي دوستان ميشد.  من يکسال در آن روستا بودم ولي خاطرات زيادي با مردم مهربون اونجا دارم. وقتي تعطيل ميشديم بعضي از خانوادهها من را به ناهار دعوت ميکردند، يا سبزي و چيزهايي ديگر به من تعارف ميکردند، مي خواستند محبت خودشان را به نشان دهند، مشکلات خودشان را با من مطرح مي کردند و من سعي ميکردم به آنها کمک کنم. وقتي از مينيبوس پياده ميشدم، نيم ساعتي ميرفتم تا به کلاس برسم، وارد روستا که ميشدم تا نزديک زانو خاک بود. وقتي توي کلاس بودم حس خوبي داشتم و خوشحال بودم در کنارشان هستم، روستا سرسبز و زيبا بود. بر خلاف استرس و نگراني که روز اول داشتم، لبخند و مهرباني مردم روستا باعث شد من بتونم به راحتي به کارم ادامه بدهم.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

وقتي به پهنه نيلگون خليج فارس و غروب رويايياش نگاه ميکنم احساس غرور ميکنم، وقتي به حرکت کشتيها و لنج ها مينگرم احساس اميد، وقتي ميبينم که ميليونها نفر از هم وطنانمان از راههاي بسيار دور براي بازديد به سواحل جنوب مي‌‌آيند و با نگاه به آن احساس آرامش ميکنند، آدم احساس ميکند که خداوند چه نعمت بزرگي به ما داده که بعضاً قدر آن را نميدانيم...

ارسال شده حدود 5 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

چرا مقاومت در برابر کنسرت موسيقي در بوشهر؟

نسیم جنوب، مهسا متقي

سختگيري در مسير اجرا گروههاي موسيقي درد بزرگي است و چرا نبايد از هنرمندان عرصه موسيقي حمايت شود؟

چرا جاهايي که به گفته خود مسئولان متعلق به هنرمندان است همکاري شايستهاي با هنرمندان ندارند؟!

با تکرار چنين رويههاي دست و پاگيري شايد هيچگاه حاضر به اجرا در بوشهر نباشيم با اين وجود اميد است که همکاري شايسته و زيبندهاي با گروههاي موسيقي شود.

در برگزاري کوچه فستيوال نيز عوامل برگزار متحمل تلاش و زحمات فراواني شدند که اميد داريم در سايه همکاري بيشتر مسئولان فرهنگ و هنر از بار سختي و مشقتهاي عوامل برگزاري کاسته شود.

بازتاب رويداد کوچه فستيوال براي بوشهر و به ويژه بخش فرهنگي گردشگري بسيار بالا بوده و اکنون بوشهر به جايگاه قابل توجهي در حوزه گردشگري رسيده است.

اميدوارم کوچه فستيوال در کنار مردم و به کمک مسئولان برگزار شود چرا که با همدلي و همکاري براي برگزاري اين رويداد اتفاقات خوبي براي بوشهر رقم ميخورد.

ارسال شده حدود 5 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

حسين زيرراهي : نظام آموزشي ما بر اساس نظام آموزشي اروپاي قرن بيستم بنا نهاده شده است كه آن هم بر اساس نيازهاي صنعتي قرن نوزدهم طراحي شده است. خروجي چنين سيستمي دو چيز است: كارگر كارخانه و معلم براي همين نظام. ضمن اينكه اگر سواد خواندن و نوشتن و حساب را از آن حذف كنيم تقريبا هيچ مهارتي كه در زندگي آينده به كار دانشآموز..

ارسال شده حدود 5 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

. به نظر من ماندگاري نام خليج فارس در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد. براي ماندگاري نام خليج فارس مي بايست در کنار حفظ اصالتهاي فرهنگي و تمدني، در ايجاد تبادلات بين المللي کوشيد. همانطور که در گذشته نام خليج فارس توسط دريانوردان سيرافي به اقصي نقاط دنيا برده شد...

ارسال شده حدود 5 روز پيش در تاریخ ، نظر (0)

برگزاری پانزدهمين سالانه بهار تنگستان با عنوان “مجلس ايرانشهر”


پانزدهمين سالانه بهار تنگستان با عنوان “مجلس ايرانشهر” با حضور ميهمانان خارجي و داخلي در روستاي گاهي تنگستان برگزار شد. به گزارش خليج فارس؛ اين همايش به سفارش شادروان غلامعلي خليلي از بزرگان روستاي گاهي تنگستان با محوريت نکوداشت شعر پارسي در ايام نوروز ساليان اخير برگزار ميشد، اما امسال موضوع آن به ايرانشهر و کشورهايي که زبان پارسي در آن جريان دارد اختصاص داشت که با استقبال مواجه شد. علاوه بر سخنراني ميهمانان ايراني اين برنامه (عليرضا قيامتي دکتر يامان حکمت و احمد شعار)، سفير کشورهاي تاجيکستان و ازبکستان نيز در اين همايش حضور يافته و پيرامون اشتراکات زبان فارسي سخن گفتند.

همچنين شيرين خليلي نوه شادروان غلامعلي خليلي بنيانگذار اين برنامه هم در سخناني از علاقه پدر بزرگش به ادبيات فارسي و سفارش وي جهت برپايي برنامه هايي براي نکوداشت اين زبان سخن گفت. در حاشيه اين همايش، غرفه نمايشگاه عکس تنگستان، صنايع دستي دريايي و کتاب هاي تاريخ بوشهر برپا شد.

در همين رابطه عبدالرحمن برزگر دبير اين همايش

گفت: تنوع در آئين ها و سنت هاي نياکان، ما را بر آن داشت که نخست، اشتراکات فرهنگي را در شعر پارسي که جلوه گاهي از ماهيت يکپارچگي ايران بزرگ است را دست مايه اصلي مجلس ايرانشهر قرار دهيم، از اين روي با دعوت از اديبان و فردوسي پژوهان کشورهاي پاکستان، افغانستان و ايران و همچنين سفير و رايزنان فرهنگي کشورهاي ازبکستان و تاجيکستان مجلسي براي هم آوآيي و هم پايگي ايران در مرزهاي سياسي و فرهنگي برگزار نمائيم.

وي افزود شهرستان تنگستان با 103 روستا و 3 شهر نيازمند داشتن «مرکز پايش و مطالعات روستايي» است تا بتواند تاريخ گذشته و افق پيش روي را مطالعه و مستند کند، البته تاسيس «بنياد تنگستان شناسي» از مطالبات جدي مورخين و فرهيختگان اين شهرستان است.

عبدالرحمن برزگر با اشاره به بخش هاي جنبي اين همايش افزود امسال طرحي نو در انداختيم و از هنرمندان خوشنويس، نويسنده و عکاس شهرستان تنگستان با بر پايي غرفه کتابت سرودههاي فردوسي، برپايي نمايشگاه آثار نويسندگان و برگزاري اردو و نمايشگاه عکس بهره برديم.

برزگر خاطر نشان کرد که خانواده بزرگ زنده ياد غلامعلي خليلي توانستهاند در روستاي گاهي از توابع شهرستان تنگستان، طي پانزده سال با برگزاري نشستهاي مختلف ادبي چراغ فروزنده فرهنگ و هنر اين مرز و بوم را فروزان تر نمايند، از اين روي جا دارد از آقاي خضر خليلي به نمايندگي خانواده و مردم دوست داشتني دهستان بوالخير صميمانه تشکر نمايم. آري مي توانيم مجلس ايرانشهر را در جاي جاي استانمان برگزار نمائيم.

ارسال شده حدود 13 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 

نيهمبون؛ سازي که هيچوقت در هيچ جنگي نواخته نشد

پرويز پرستويي

ساز نيهمبون؛ سازي که هميشه براي شادي و مراسمهاي عروسي نواخته شد، سازي که صدايش هم شادي را نويد ميدهد. هم  با سوز و گدازش ميتواند بيانگر درد هر منطقهاي باشد.

در مرداد سال 1402 که به هيروشيما سفري داشتم مثل هر سال، به مناسبت ششم آگوست، روز حمله آمريکا، که هيروشيما را با بمبهايش به خاک و خون کشيد و 140 هزار نفر از مردم هيروشيما کشته شدند و هر ساله حدود 20 هزار نفر گروههاي صلح طلب از اقصي نقاط دنيا گردهم ميآيند و صلح را  در محل وقوع بمباران، پاس ميدارند. محسن شريفيان عزيز هم با ساز نيهمبوناش با ما همراه بود و با نواختن استادانه سازش، همه مردمي که در آنجا بودند را دورهم جمع کرد و شگفتزده شان کرد.

آنجا بود که محسن عزيز گفت اين ساز هيچوقت براي جنگ نواخته نشد و به همين دليل است که شنونده با جان و دل به شنيدنش ميايستد.

 

 

ارسال شده حدود 13 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

وقتي مالکيت جديد تيمهاي سرخابي پايتخت چندين بانک و پتروشيمي ميشوند، آدم «گََُُر» ميگيرد، البته اگر اهل بوشهر باشي و دلسوز هميشگي اين ديارِ سراسر محروم نه، بلکه مظلوم... اينجا مرغ همسايه غاز هست و به جاي آن که صنايع نفتي و گازي که در همين استان کسب درآمدهاي مولتي ميلياردري ميکنند، اسپانسر تيمهاي هميشه ندارِ استان باشند اما از آنجا که خون تيمهاي سوگلي پايتخت رنگينتر است بسان آهن ربايي جذب آنها شده اند...

ارسال شده حدود 13 روز پيش در ورزش ، نظر (0)

نادر اقدام : سوال ما اين است که با توجه به اينکه اين شرکتها مستقر در اين استان بوشهر هستند و از مزايايي همچون حقوقهاي نجومي، حق ماموريتها و ساير امکاناتي که از چشم مردم عادي پنهان است، استفاده مينمايند، چرا در زمينه حمايتها از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر پاسخگو نيستند...

ارسال شده حدود 13 روز پيش در ورزش ، نظر (0)

دکتر يونس قيصي زاده :  اگر والدين مراقب سلامت روان خود نباشند و درگير بحرانهاي روحي و رواني شوند، يک رابطه قابل اعتماد نميتواند بين آنها با فرزندانشان ايجاد شود. ايجاد استرس، مشکلات مداوم يا درگيريهاي مکرر در زندگي زناشويي و يا بيرون از محيط خانواده، بر خلق و خوي ما و توانايي ما در توجه و پاسخگويي به فرزندانمان تأثير منفي ميگذارد. بنابراين مهم است که سعي کنيد اين مشکلات را مديريت کنيد

ارسال شده حدود 13 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور : مگر ميشود روي دريايي از گنجهاي متنوع نفت و گاز و شيلات و انرژي اتمي و نخيلات زندگي کنيم و نکبتها و آلودگيهايش از آن مردم نجيب جنوب باشد ولي خوشيها و رانتهاي جيب پر کنش براي ديگران باشد؟ راستي اين چه عدالت فريبندهايست که هميشه در شعارهاي دولت مردان نهفته است! مگر ميشود درآمدهاي کلان هزاران هزار ميلياردي براي رفاه و آسايش استانهاي بزرگ کشور هزينه شود ولي رنجها، آلودگيها و بيماريهايش (سرطانهاي خوني و تنفسي) براي مردمان جنوب باشد!...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حسين شادکامي : در تعطيلات عيد نوروز با دوستان و همکلاسيهايمان، ظهرها به سينما فانوس و بعدازظهر  کنار ساحل دريا قدم ميزديم و عکس يادگاري از کشتي رافائل گرفتن و کافه نگرو رفتن  و کيک و بستني و يا آب هويچ بستني خوردن، به جاي  کافه پالوده حيدرک و شام نيز ساندويچي گبگو تو ششم بهمن و يا ساندويچ دروازه سر ميدون و پاتوق حسين آقا، به جاي سمبوسه و پکوراي  علي پکورايي که تغيير درخوردنيها با دوستان

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 مجموعه امتيازها از خارگ چنان موقعيت ممتازي در خليجفارس ساخته بود که انگليسيها بارها آن را اشغال کرده و به عنوان اهرم فشار به ايران از آن استفاده کردند که در اين راه موفق نيز بودند. جالب توجه اينکه اولين باري که انگليسيها در سال 1838 خارگ را به بهانه محاصره هرات اشغال کردند، آن قدر مجذوب خارگ و امتيازهاي آن شدند که جرج اوکلند فرمانرواي کل هندوستان گفته بود بايد کاري کنيم که خارگ به عنوان ملک طلق انگليس اعلام گردد، اين جزيره بعدها ميتواند سنگاپور خليج فارس گردد...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مژده مواجي : به طرف ايستگاه مترو که راه افتادم، تراکتورها دورتر شده بودند و صداي بوقشان بهطور مبهم شنيده ميشد. سوار مترو شدم و در گرمايِ مطبوع داخلِ آن، جايي براي نشستن پيدا کردم. در اين ساعت زود صبحگاهي اغلب افراد شاغل به سر کار ميروند. خيليها سرشان توي گوشيشان بود. بقيه هم بهندرت صدايي ازشان بيرون ميآمد و مثل من اينوآنور را نگاه ميکردند.

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

شعري از استاد علی باباچاهي ترجمه و در مجله دوسالانه Circumference در امريکا به چاپ رسيد. در اين مجله تعدادي از شاعران دنيا به زبان خودشان شعر دارند. اين شعر استاد باباچاهي توسط مرجان مدرس، ترجمه شده است...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

حماسه حقپرست: موسيقي بوشهر؛ خود به تنهايي ميتواند پنجره اي گشاده رو به درياي فرهنگ و هنر باشد تا با تابيدن نور و نوا و سازها و آوازهايش، ديرينگيِ يک تاريخ را واگويه کند! چه؛ بوشهر، به راستي شهرِ موسيقي است و چشم انداز ِ جهان موسيقي نيز هم توانست باشد! حضور بزرگان ملي و جهاني در موسيقي بوشهر و موسيقي بوشهر، تحقيقات و پژوهشها و جستار موسيقايي...

ارسال شده 2 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

ادعاي فرماندار بوشهر: دشمن براي کوچههاي قديمي بوشهر، دسيسه و نقشه دارد!

صادق اميري: در سخنان عجيبي، رحيمي فرماندار بوشهر اظهار داشته: «کوچههاي قديمي بوشهر در نوع خود بينظير و کمنظير هستند و دشمن براي اين کوچهها نيز دسيسه و نقشه دارد».

خواستم از ايشان بپرسم که شماها براي کوچههاي بافت قديم بوشهر چه کردهايد و چه برنامه و طرحي داشتهايد که حالا نگران برنامههاي دشمن براي آن هستيد؟!

مدتهاست که حتي نتوانستهايد چند متر سنگفرش گذر کوتي را تمام کنيد تا مردم اين محل و گردشگران که هر هفته در اين گذر عبور ميکنند اين همه دچار زحمت نشوند.

اکثر کوچههاي بافت قديم در تاريکي رها شده و شماها اصلا توجهي به اين مشکل مردم آنجا نداريد؟ دقيقا کنار مسجد شنبدي که شماها نگران تجمع جوانان در برابر آن بوديد، مدتهاست به محل زباله و نخاله تبديل شده و گويا براي شماها مهم هم نيست! اهالي بافت قديم بوشهر، مشکل آب آشاميدني دارند و بطور مکرر آب آن منطقه قطع ميشود، شماها چه برنامهاي براي رفع آن داشتهايد؟

به جاي نگراني داشتن برنامه دشمن براي کوچههاي بافت قديم بوشهر، بفکر داشتن برنامه خودتان براي رفع مشکلات مردم اين کوچهها باشيد.

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

رضا محمودي: هنوز يادمان نرفته است که بوشهر زماني يک استانداري داشت که پاي مجوز اجراي کنسرت محسن شريفيان و گروه ليان تا جايي ايستاد که با آن همه مخالفت و ممانعت حضوري، تندروها را به عقب نشاند و باعث اجراي آن کنسرت شد، اما اکنون شاهد انفعال استاندار بوشهر در اين زمينه هستيم به طوري که تاکنون نه تنها شاهد اظهارنظر وي در اين خصوص نبوديم که حتي نتوانست از مجوزي که از سوي دولت براي برگزاري اين فستيوال کشوري صادر شده بود، دفاع کند.

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور: بوشهر بندري تجاري، تاريخي، فرهنگي با هزاران راز و رمز  نهفته در سينه و چهره، داراي معماري فاخر و کهن، موسيقي محلي غني و زنده، با مردماني اصيل و مهمان نواز، از کوچه پس کوچههاي سنگ فرش، گلي، نمناک، سبخ زار و تنگ و باريکي که از يک طرفش بادهاي موسمي با نسيمي خنک و در مواردي همراه با گرمي و شرجيهايي که در بازار ماهي قديمش با يزلههاي...

ارسال شده 2 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (1)

دکتر محمود دهقاني: با سرازير شدن گردشگران به «تنگ جيز» جاي خوشگذراني شاهزادههاي ساساني در دشت خشت کازرون  استان پارس، جا دارد ميراث فرهنگي، شهرداري کُنارتخته و شهرداري خشت نکته هايي را يادآور شوند و در رسانه ها بازتاب دهند تا اين برجا ماندههاي نياکاني آسيب نبينند. اکنون که با فرارسيدن بهار و نوروز گفتگو از گردشگري است...

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواهدبستان در ابتدي روستا و با فاصلهاي از خانههاي مسکوني قرار داشت به همين جهت در فصل گرما تابستان روي زمين و يا زيرزمين اطراف، مارهايي از گونه «تيرمار، کُک مار» پديدار ميشدند. کُک مار اين منطقه خزندهاي با قد کوتاه و به رنگهاي زرد و خاکستري و کور و تنبل بودند ولي زهرشان کشنده و سريع انسان را به هلاکت ميرساند، ولي کشتن آنها راحت بود...

ارسال شده 2 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

رضا نکيسا:  چند روزي از فستيوال کوچه نگذشته بود که خبري تعطيلي آن  بهت و اندوه  از جان سختي، عدم تحمل و مدارا حيرت دوستدارانش را برانگيخت. رويدادي که اگر تعطيل نميشد کام مردم و هنرمندان را تا سالها شيرين ميکرد و خاطراتي زيبا را به يادگار ميگذاشت.هميشه يک راهکار و يک نسخه رنگ و رفته تجويز مي شود آن هم «تعطيلي» براي همه چيز و هر آن چه که از نگاه عدهاي ناپسند آيد، جايگزيني را هم براي آن نيست....

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

محمد بحراني هنرمند نام آشناي کشور گفت: فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي ايران است که ساحلنشينان خليجفارس اين رويداد را به شايستگي تمام ميزباني ميکنند. وی در گفت و گو با نسيم جنوب اظهار کرد: رسانهها در سالهاي گذشته از موسيقي نواحي غافل شدند و اکنون وقت آن است که اين اتفاق به شکل معکوس رقم بخورد تا اين گنجينه به خوبي درکانون توجه بيايد...

ارسال شده 2 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

تاثير فستيوال کوچه را در سطح ملي و جهاني شاهد خواهيم بود

مرتضي زندپور: به باور من بوشهر جدا از عرصه ادبي، در عرصههاي مختلف فرهنگي و هنري به خصوص موسيقي آن هم در زمينه سازهاي کوبهاي توانمنديهاي فراواني دارد. هنرمندان پرتلاش و پرتوان اين عرصه توانستهاند نام و آوازه استان زيباي بوشهر را در سطح ملي و حتا در سطح جهاني مطرح نمايند.

فستيوال کوچه که از سال هاي قبل برگزار مي شد، با وقفه اي به علت بروز کرنا و  موارد ديگر، امسال بار ديگر در بوشهر اجرا شد. هر چند من نتوانستم در اين فستيوال شرکت کنم ولي با جديت آن را دنبال ميکردم. کار ساده اي نيست جمع آوري و حضور هنرمنداني با مليت و سليقه هاي مختلف براي اجراي موسيقي و ساير برنامه هاي مختلف براي شاد کردن دل مردم، ضمن سپاس از تمامي دست اندر کاران، برنامه ريزان و مجريان اين برنامه ايمان دارم، بازتاب و تاثير  اين فعاليت ها را در سطح ملي و جهاني شاهد خواهيم بود.

اين را هم بايد بگويم که نشريات متعدد استان به خصوص نسيم جنوب و پيام عسلويه و ... در بازتاب آن نقش فراواني داشتند. به اميد تکرار برگزاري اين فستيوال در سال هاي آينده.

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

برگزاري تورهاي بوشهرگردي در قالب نخلستانگردي و بازديد از کارگاه صنايعدستي، بازديد از نيايشگاه مُند، کلوتهاي مند و آرامگاه جهازها، کوه نمک جاشک و بوشهرگردي در بافت تاريخي شهر بوشهر از جمله برنامههاي سومين فستيوال موسيقي کوچه بود. کارگاه تخصصي گردشگري با عنوان «مکتب کوچه» از جمله برنامههاي شاخص فستيوال بود...

ارسال شده 2 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

 

     موسيقياييترين شبهاي ايران در شهر عمارت ها


 جميل رزمي: هميشه خدا وقتي روبروي دريا مي نشستم و به موج هايي که خود را به آرامي به ماسههاي ساحل ميسابند. به خودم ميگفتم: مردمان يک سرزمين با افسانههاي خود زندگي و حتي نفس ميکشند پس چرا «شهرمن  افسانه اي ندارد؟»

در اين حال و هوا بودم که کوچه فستيوال يا همان فستيوال کوچه از مشرق رخ نمود و نشان داد که براي رونق بخشي به اقتصاد و زندگي توام بانشاط ميتوان فراتر از افسانه با شادي اين زمين، سرد را گرمي بخشيد. بيشک اين اتفاق کوتاه اما تاثيرگذار ميتواند ظرفيت هاي اين بندر ديرپاي را به خوبي در شبهاي موسيقيايي و خاطرهانگيزي که در ترنم باران هاي جنوبي شکل گرفت را براي همه مردم رقم بزند.

من بارها و بارها به احسان عبديپور گفتهام و اين بار هم مي گويم که «آقاي عبديپور نازنين، من با همه احترامي که براي شما قائل هستم شما را نه فقط به عنوان يک نويسنده خوب و يا يک کارگردان نوظهور در سينماي ايران و يا حتي يک روايتگر حس خوب زندگي  ساده مردمان جنوب مي شناسم و قدر مي دانم بلکه از منظر من شما يک تئوريسين خلاق و يک ايده پرداز نوانديش هستيد که مي توانيد نگاه مردم را به شهرشان عوض کند تا شهر پوست بيندازد. شما مي توانيد از جريان هاي مرده مردمان شهر، حيات دوبارهاي بيافرينيد. امروز آن چه که ما بدان نياز داريم آدمهايي از جنس تو است. من معتقدم که کوچه فستيوال به وسعت انديشه هاي جواني است که جسارت ساختن و آبادي را باور دارند. تو اينک حکم يک الگو را براي پرواز بلند تمام آرزوهاي مردم اين سرزمين داريد و اين آغاز يک رنسانس براي شکوفايي اقتصاد و فرهنگ بوشهر مي باشد که جهاني رابه ستايش شبهاي مهتابي موسيقي بندر بوشهر واداشت. درودت باد اي بزرگ.»

(نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1075)

 

 

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46

آخرین اخبار

پربیننده ترین