طراحی سایت
جستجو:
به سمتی می رود که احساس کرده است دستی را در لابلای موج ها دیده است. بله احساس و حدس او درست بوده است و این دستی که از دور دیده بود کسی جز ملک زاده ناخدای اتوبوس دریایی نبود که با موج ها می جنگید تا راهی به ساحل پیدا کند و برای نجات مسافرانش کمک بیاورد. هر چند که طی این مسیر طولانی در این هوای خراب غیرممکن بود ولی ناخدای اتوبوس با وجود زخمی بودن خود را به خطر انداخته بود...
ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مهدی جهانبخشان :دکتر سروش قیصی زاده، فرزند یونس را به جهت درج یک مطلب در وبلاکش که ناشی از شور نوجوانیش بود، کلاس دوم راهنمایی که بود به دادگاه احضار کرده بودند. همه خانواده سعی در پنهان کردن این موضوع از مادر بزرگ، خانم دشتیاری زاده یعنی مادر اصلاحات داشتند و نگران بودند که به محض اطلاع، بیقراری کند...

 

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

ابراهیم یا علی مدد - منچستر: دلم می خواست از خونه بزنم بیرون. بطرف دالان دراز و تاریک رفتم وِ بعد از طی دالان به در چوبی قهوه ای حیاط رسیدم کلون چوبی در را به کناری زدم، اندک روشنایی وارد دالان شد، از روی  یک  پله سیمانی به کوچه پا گذاشتم.  بوی دریا و شرجی، بوی قلیه ماهی  و بوی درخت گل ابریشم به مشامم خورد و بغضی در گلویم...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر سجاد بهزادی : یکی نیست از رئیس مجلس بپرسد کدام یک از این دست‌کاری های شما تناسبی با گرانی های افسارگسیخته ای دارد که برایش نگران هستید؟ مگر شما نبودید که فرمایش کردید "گرانی‌های افسارگسیخته دغدغه اصلی مردم شده و زندگی را بر مردم سخت و پدران را شرمنده وشرمسار خانواده‌ها کرده؛ گرانی های کمرشکنی که یک روز با تخم مرغ آغاز شد و حال به مرغ رسیده؛ قیمت مرغ امروز تبدیل به نمادی از ناکارآمدی و ناهماهنگی در اجرا و سیاستگذاری شده است"...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

اسماعیل منصورنژاد: از آغاز تا پایان خدمت، هر سه مقطع آموزشی (ابتدایی، راهنمایی و متوسطه) را تجربه کردم، اما هیچ جا مثل هنرستان نبود. مدرسه متوسطه نظری خشک و بی‌روح هم که نباشد، مثل هنرستان نیست. دانش‌آموزان مدارس نظری اغلب بهره‌ای از شلوغ بازی ندارند و همین موضوع کسل‌کننده است...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دكترشهناز عرش: عبدی پور در تیک آف به زوایای تاریک زندگی فردی و اجتماعی می پردازد و به وضعیت اجتماعی موجود انتقاد می کند. او رخدادهای عینی را دستمایه قرار می دهد و پلشتی های جامعه را با قمارخانه و میز رولت نمادین کریم الکل به تصویر می کشد. گویی که مسبب همه مشکلات فایز و خانواده اش کریم الکل است...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (0)
در گفت‌وگو با «شرق» مطرح شد
پشت پرده اصولگرایی به روایت حافظی
ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

روحانی بیش از هر کسی مدیون دشمنانش است؛ دشمنانی که با حملات خود چهره‌ای متفاوت از او ساختند. از این رهگذر محبوبیتی عاید روحانی شد که انتظارش را نداشت، همان‌گونه که در سال ٩٢ او را بر کرسی ریاست‌جمهوری نشاندند. اگر روحانی بخواهد با شیوه سقراطی با مخالفانش عادلانه...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

آرای منفی در این دوره زیاد است و این نشان می‌دهد تخریب دیگری، هیچ کمکی به فرد نمی‌کند. یعنی اگر الف، ب را تخریب کند، به الف هیچ کمکی نمی‌شود؛ بلکه باید ایجابی درباره خود کار کند. اما نامزدهای اصولگرا چون مطلبی برای عرضه ندارند و قادر نیستند که خود را ایجابی تعریف کنند، به تخریب روی می‌آورند...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

رابطه عاشقانه انگیزه دختر برای همکاری با باند سرقت

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در گوشه و کنار 2 ، نظر (0)

آیت الله ... سپاس از همراهیت! از نو اندیشی شما! از دفاع از حق ملتت! سپاس از حرکت رو به جلویت بسوی مردم سالاری! تو نماد شاخص آزادی خواهی و اعتدال بودی و چه قدرت مندانه همه را در زیر عبای سیاستت جا دادی و همگام ملت بودی . بدرود آیت الله ... بدرود مرد بردبار ایران، بدرود یار اصلاحات! بدرود شناسنامه انقلاب ...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

علی اسماعیلی : مادری درب منزل، پدری درب دکانش، عاشقی در حیاط کوچکی همه منتظرند مردشان برگردد. نگاه همه به ابتدای کوچه و درب منزل دوخته شده است. منتظرند هر لحظه برسد . آخرین دیدار روز اعزام بوده است . همه منتظرند . یک خاکی پوش با یک کوله پشتی بزرگ...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

در یکی از خیابان‌های خوب تهران توقف کردم. وارد آپارتمانی شدم که چیدمان بخش اعظم آن کتاب و تابلوهای نقاشی بود. تا چشم کار می‌کرد، کتاب دیده می‌شد. یک تابلوی بزرگ نقاشی هم از یک خانواده بالای شومینه نصب شده بود و میز کاری که کنار یک پنجره دلباز قرار داشت. گفت‌وگو را با مراد ثقفی، مدیرمسئول نشریه «گفت‌وگو» آغاز کردیم؛ نشریه‌ای که به تبع تفکرات مدیرمسئول خود، ته‌مایه‌های چپی دارد و به مباحث روشنفکری دراین‌باره می‌پردازد. اما بحث ما درباره تبیین هویت اصلاح‌طلبی بود. در میانه‌های مصاحبه، بحثمان تقریبا به چالش کشیده شد، از آنجا که او معتقد بود اصلاح‌طلبان هنوز مبانی تفکری چپ را یدک می‌کشند. این چالش بر سر تحقق مبانی سوسیالیسم یا تفکرات راست در ایران ادامه یافت. اگرچه همه این مباحث را به اجبار نیمه‌کاره رها کردم؛ چون زمان لازم برای هرکدام از مباحث در آن مجال فراهم نبود. جانمایه سخنان او تعریف عدالت بود، به‌مثابه یکی از راهکارهای تدقیق هویت اصلاح‌طلبی. بااین‌حال صحبت از کلی‌گویی و نقد آنچه حاکم است؛ فراتر نرفت. مصاحبه که تمام شد من را دعوت کرد تا به «پیج» خرید از دست‌فروشان در اینستاگرام بپیوندم. یاد چپ‌هایی افتادم که از طبقه بورژوازی برخاستند: مانند سلف صالحشان انگلس؛ آنها که داعیه طرفداری از پرولتاریا را داشتند. 
ماحصل این گفت‌وگو را در پی می‌خوانید. 

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

گزیده صحبت‌های محسن صفایی فراهانی

رئیس‌جمهوری در ایران اختیاراتش براساس قانونی اساسی محدود است. قانون‌اساسی ما مشابه قانون‌اساسی غرب نیست که ارکان حکومت پیوستگی کافی داشته باشند. اینجا هر رکن برای خودش تمرکز قدرت دارد
جوامعی که با حاکمیت قانون سامان پیدا می‌کنند به حداقل آسیب‌پذیری می‌رسند 
در حال حاضر مجلس و آرای عمومی  برای مجموعه تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران کشور این‌قدر تعیین‌کننده و قابل‌قبول نیست 
کدام فعالیت تعریف‌شده در اقتصاد ایران هست که بگوییم این مقدار منابع را می‌تواند برای یک نفر ایجاد کند که ماهی یک میلیارد تومان پس‌انداز برای‌فرد داشته باشد. اعداد و ارقام مقداری نیستند که شوخی‌بردار باشند. پس به‌این نتیجه می‌رسیم این اعداد و ارقام «غارتی» هستند. اسم این فساد نیست. اسمش غارت است.

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

سمت‌گیری اصولی تنش‌زدایی، ممکن است بازیچه هوس مخالفان سیاسی دولت و همچنین رانت‌جویان و فرصت‌طلبانی شود که در ماجرای سال‌های بعد از ١٣٩٠ و آشفته‌بازار آن‌روزها، با برنامه آینده‌هراسی و تشدید فشارهای خارجی، بیشترین رانت‌ها را خوردند و بیشترین فسادها را مرتکب شدند...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

شرق: اول کتاب «گفته‌ها»ی ابراهیم گلستان سه جمله هست، یکی «سخن بیار زبان‌آوری مکن» از سعدی، دومی «بدان چه‌جور ببینی» از لئوناردو و سومی «هیچ باشم اگر نکته‌سنج نباشم» از نمایش‌نامه «اتللو»ی شکسپیر. این سه جمله را بر پیشانی کتاب «گفته‌ها» شاید بتوان عصاره حیات فکری و ادبی و هنری گلستان تا به امروز دانست. این سه جمله، همچنین کلیدی می‌تواند باشد برای ورود همراه با نکته‌سنجی و نگاه انتقادی به نوشته‌ها و آثار سینمایی گلستان تا حتی‌المقدور مصون بمانیم از دوقطبی معروف «لعن» و «ستایش» که غالبا گلستان را از یکی از این‌ دو حد افراطی دیده‌اند و سنجیده‌اند. یا او را ستایش کرده‌اند و از او اسطوره ساخته‌اند و میراث او را به «زبان‌آوری» و «تکنیک» تقلیل داده‌اند و یا او را دشنام داده‌اند صرفا  به این دلیل که به راه‌های متعارف نرفته است. خواندن گلستان با آن عقلانیت انتقادی توأم با نکته‌سنجی که شیوه خود اوست در خواندن دیگران، هنوز آن‌طور که باید آغاز نشده است. خواندن هیچ‌کس شاید هنوز آن‌طور که باید آغاز نشده است و از این‌روست که سنت انتقادی ما هنوز بر مدار «لعن» و «ستایش» می‌گردد و بر مدار تکرار آنچه پیشترها در رد و انکار و یا تأیید کسی گفته‌اند. اینجا مقصود از الگوقراردادن شیوه مواجهه گلستان با اتفاق‌ها و آدم‌ها و آثار هنری، شیوه‌ای مبتنی بر نپذیرفتن آنچه همه می‌گویند و تن‌ندادن به تکرار گفته‌های دیگران، پذیرش بی‌چون‌و‌چرای دیدگاه‌های او نیست. اتفاقا برعکس، گلستان را جا دارد به همان عیاری بسنجیم که او خود دیگران را با آن سنجیده است و او را در قامت «آدم»ی ببینیم در قد‌و‌قامت طبیعی که در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ ایران زیسته و کوشیده است به‌جای پاگذاشتن بر راه‌های رفته، راه تازه‌ای بگشاید و با ذخیره‌ای پربار از ادبیات و هنر ایران و جهان، چیزی را ایجاد کند که پیش از آن موجود نبوده است. حاصل کار قطعا می‌تواند مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد، نه به این معنا که بگوییم عالی است و فقط چندجایش اشکال دارد و یا برعکس، مردود است و فقط چند نکته قابل توجه در اینجا و آنجایش می‌توان یافت، نه، خواندن جدی گلستان مستلزم کشف ایده مرکزی او در آثارش، کشف سبک، نه در معنای زبان‌آوری و اینکه نثرش فلان است و بهمان، و مواجهه‌ای دقیق با این سبک و آن ایده مرکزی است و این همان کاری است که می‌گویم هنوز نه‌فقط درباره گلستان که درباره هیچ نویسنده دیگری آن‌طور که باید انجام نشده است.
چندی پیش نشر کلاغ سه کتاب ابراهیم گلستان را تجدید چاپ کرد. یکی کتاب «گفته‌ها» که مجموعه‌ای است از مقاله‌ها، گفتارهای گلستان بر چند فیلم مستند به کارگردانی خودش، سخنرانی مفصل او در دانشگاه شیراز و گفت‌وگوی بلند قاسم هاشمی‌نژاد با او درباره داستان‌هایش.
دو کتاب دیگری که از گلستان تجدید‌چاپ‌شده ترجمه‌های اوست از «هکلبری فین» مارک تواین و کتاب «کشتی‌شکسته‌ها» که ترجمه‌های گلستان است از چند قصه کوتاه استفن کرین، ویلیام فاکنر، استفن وینسنت بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی. گفت‌وگویی که می‌خوانید به‌مناسبت همین تجدیدچاپ‌ها انجام شده است. گلستان کمی پیش از انجام این گفت‌وگو به دعوت آکادمی فرانسه در رم، به این شهر رفته بود تا در نشستی که این آکادمی برای او و آثارش برگزار کرده بود شرکت کند. گفت‌وگوی پیشِ رو، پس از بازگشت گلستان از رم انجام شد. گلستان چنانکه در این گفت‌وگو می‌گوید سالهاست که قصه ننوشته و در عوض دو کتاب چاپ نشده دارد که هر دو نوشته‌هایی مستند هستند از آدم‌هایی که واقعا وجود داشته‌اند و وقایعی که واقعا اتفاق افتاده‌اند و این عجیب نیست وقتی به یاد آوریم که گلستان روزگاری در سینما مستندهایی ساخته است که برخی از آنها هنوز هم جزء بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران به‌حساب می‌آیند. مستندهایی که صرفا نشان‌دادن واقعه نبوده‌اند بلکه «دیدِ» سازنده و «چه‌جوردیدن» در تار و پود آنها تنیده شده و از طریق سبک، خود را به نمایش گذاشته. گلستان در جایی از گفت‌وگوی پیشِ رو می‌گوید: «واقعیت‌هایی که اتفاق افتاده آن‌قدر فوق‌العاده و انترسان است که قصه‌نوشتن ضرورتی ندارد.» گفت‌وگو با ابراهیم گلستان را می‌خوانید. 

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

در یکشنبه‌‌ای كشدار؛ روز واقعه خیلی دور، خیلی نزدیک رخ می‌نماید. چهارمین دور وقت اضافه‌ رفع اختلافات ایران و ١+٥ امروز به سر می‌رسد. گویی روز موعود است و همه دنبال نشانه‌. آنها که ١٧ روز است مقابل قصر کوبورگ خیمه زده‌اند، منتظر دود سفیدند و سؤال‌ و جواب‌ها، پیام‌ها، گپ‌و‌گفت‌ها و... هیچ‌کدام فارغ از ...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

روحانی در مقابل چالش مهم لباس شخصی ها و بنیاد گراهای سیاسی قرار دارد که فکر می کنند با توسل به اصول می توانند هر طور می خواهند توجیه و تفسیر کنند و زندگی را بر مردم تلخ کنند. پاشنه آشیل دولت روحانی مدیرانی است که متعلق به دولت سابق هستند و یا تفکرشان نزدیک به احمدی نژاد و یا احمدی نژادی است..

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)
محمد عطریانفر در گفت‌وگو با «شرق» از مخاطرات هزینه‌های غیرشفاف در انتخابات می‌گوید
دوپینگ اقتصادی برای مقاصد سیاسی
ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
یادگار امام:
ورودم به سیاست وابسته به شرایط است
مرجان توحیدی

شرق: می‌گوید: «دل‌ودماغی برای مصاحبه ندارم.» اسفندماه برای «سیدحسن خمینی» با خبر مرگ عزیزانش عجین شده؛ یک‌روز پدر، یک‌روزمادربزرگش، همسر امام و حالا درگذشت دایی‌اش صادق طباطبایی. خبر مرگ صادق‌خان که می‌آید، زمان هماهنگ‌شده برای گفت‌وگو جای خود را به مراسم تشییع پیکر دایی‌صادق می‌دهد و حالا باید در دقیقه٩٠ سالنامه «شرق»، راهی قم شوم تا دیدار با یادگار امام میسر شود. گفت‌وگو از اسفند و حادثه فوت پدر آغاز می‌شود و مرور خاطرات پسر. می‌گوید که همزمانی سخنرانی انتقادی و معروف سیداحمد با حادثه ازدست‌دادنش باعث شد تا تحلیل‌های متفاوتی بر این ماجرا برود.  به ماجرای حمله به سخنرانی سیدحسن در حرم امام که می‌رسیم، درباره توضیح نوع واکنش خود با آن حوادث به این نکته بسنده می‌کند که نه آن‌روز و نه حالا در حوادثی اینچنین نمی‌خواهد که بی‌اخلاقی در جامعه رواج یابد. درباره ورودش به سیاست توضیح مقدماتی می‌دهد و با گفتن اینکه در لحظه تصمیم می‌گیرد، می‌گوید: «بسته به اینکه شرایط چه تغییری می‌کند و چه چیزی پیش می‌آید، تصمیم می‌گیرم.» حسن خمینی کمتر عادت به مصاحبه دارد و مجموع گفت‌وگوهای او از دهه٨٠ به این‌سو، شاید به تعداد انگشتان دودست نرسد، آن‌هم درباره موضوعات تخصصی مثل فقه یا دیدگاه‌ها و اندیشه‌های امام. همین موضوع کار را برای من سخت‌تر کرده بود. اینکه باب گفت‌وگو را چگونه باید باز کنم تا از آن کلیشه‌ها فرار کرده باشم. آزادراه تهران- قم را در حالی به‌سرعت پشت‌سر می‌گذاشتم که مسیر سوالات در ذهنم را مدام تغییر می‌دادم.  ١٥کیلومتر مانده به قم، هنوز بنرهای خوشامدگویی به حسن روحانی در جاده خودنمایی می‌کرد. از عوارضی که عبور کردیم، پرسان‌پرسان به خیابان‌های پشت حرم راهنمایی شدم که عبور، تنها برای تاکسی‌ها مجاز است؛ چیزی شبیه به خط‌ویژه. از کوچه‌پس‌کوچه‌های تودرتو که گذشتیم، از رهگذری آدرس را پرسیدم. دو ساختمان روبه‌روی هم را نشان داد که یکی دفتر بود و دیگری منزل. این همان منزل مرحوم سیداحمد خمینی بود که کمی آن‌سو‌تر از آن هم دفتر آیت‌الله نوری‌همدانی، از مراجع تقلید واقع شده بود. به‌سوی منزل و سالنی راهنمایی شدم که تمام دیوارهایش با قفسه‌های قدیمی فلزی پرازکتاب پوشانده شده بود. گاهی روی قفسه‌ای تصویری از امام‌خمینی و سیداحمد در کنار هم دیده می‌شد و پایین یکی از آنها هم تصویر فرزند بزرگ سیدحسن- که به یاد پدر او را احمد نام گذاشته است-وجود داشت.  تا چشم کار می‌کرد، کتاب بود که وسوسه و شوق‌ خواندن به دل می‌انداخت. در کنار مبلمان ساده، مثل همه روحانیون، یک چوب‌رخت بود با چند عبای قهوه‌ای، سورمه‌ای و عمامه مشکی‌رنگی که در راس آن قرار داشت. در آن سالن بزرگ، میزهایی هم به‌تناوب وجود داشت که تمام آنها با کتاب پر شده بود. یک میز مخصوص فلسفه، یک میز مخصوص اصول و...، یک اتاق دیگر هم در گوشه دیگر سالن وجود داشت که آن هم به همین سبک‌وسیاق چیده شده بود. البته تا جایی که در آن زمان کوتاه فرصت دیدن وجود داشت، یک صندلی سبز بود و اطراف آن مثل دانشجویی که امتحان داشته باشد، پر بود از کتاب‌های باز و نیمه‌باز. سیدحسن خمینی پای هرکدام از این میزها مطالعه می‌کند و می‌نویسد و کتاب «فرهنگ جامع فرق اسلامی» خود را هم ظاهرا در همان اتاق کوچک به رشته تحریر درآورده است. وسایل پذیرایی روی میز، حلوا بود و خرما. حسن خمینی با سلام بلندبالایی وارد سالن شد، عبایی را از روی چوب رخت به دوش انداخت و در مقابل من نشست. شلوغی دیدوبازدیدهای ناشی از فوت دایی‌ صادق باعث شد که گفت‌وگو خیلی سریع‌تر از آنچه که فکرش را می‌کردم به پایان برسد.   برای انجام مراحل فنی گفت‌وگو به دفتر، یعنی ساختمان مقابل منزل سیداحمدآقا راهنمایی شدم. رییس دفتر او، آقای احسانی تمام مدت را مشغول برنامه‌ریزی برای مراسم ختمی بود که قرار بود فردای آن‌روز در قم برای یادبود مرحوم صادق طباطبایی برگزار شود. کارت‌های دعوت برای بیوت مراجع در حال ارسال بود؛ یکی برسد به دفتر آقای صافی، یکی برسد به دفتر آقای وحیدخراسانی و... . شلوغی اسفند و شلوغی تدارک مجلس فاتحه در این ساختمان‌ها، به حال‌وهوای عید این خانه انگار غبار غم پاشیده بود. 

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

امین یگانه: در گذشته طلاق کم بود. مردم همدیگر را دوست می‌داشتند، بزرگ‌ترها بزرگ بودند و جایگاه خودشان را داشتند و کوچک‌ترها هم کوچک! این‌ عبارات فکت‌هایی است که همواره درباره گذشته جامعه ایرانی به ذهن ما مخابره می‌شود. بنابراین وقتی از فردگرایی امروز ایرانیان حرف می‌زنیم، عده‌ای داد سخن برمی‌آورند که مگر در گذشته چه بوده‌ایم که امروز می‌گویید تنها شده‌ایم. مدعی‌اند در گذشته نسبت ما با آزادی اندک بوده٬ و به همین دلیل فردگرایی‌مان بروز داده نمی‌شده. این حرف همان‌قدر که آزار‌دهنده است٬ جلب توجه هم می‌کند؛ یعنی گذشته ما خیالات و ایده‌آل‌هایی غیرواقعی بوده است؟ چطور می‌شود پی به راست و دروغ این روایت‌ها برد؟ شاید یکی از راویان تخصصی آن دوره «غلام‌عباس توسلی» بتواند باشد؛ کسی که جامعه‌شناسی خوانده و عمری در دانشگاه تهران استاد بوده و مدیریت کرده و متعلق به بخشی از تاریخ‌مان نیز هست که البته امروز در کهنسالی در خانه‌ای نقلی زندگی می‌کند و گشاده قبول کرد گذشته ایرانیان را فارغ از هر نوع تعصبی برای مخاطبان «شرق» روایت کند.

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

صبح، ساعت 11 به بیمارستان پارس رفتم. خانم بهبهانی در بخش «آی‌سی‌یو‌جنرال» بستری بود. به «آی‌سی‌یوجنرال» رفتم. در آن شیشه‌ای بود و فقط از داخل باز می‌شد. روی در کاغذی چسبانده بودند و نوشته بودند: «خانم سیمین بهبهانی ملاقات‌ممنوع می‌باشد.» به یکی از پرستارانی که داخل بود اشاره کردم. آمد. در باز شد.

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (1)

واکنش اصولگرایان مورد خطابِ رئیس‌جمهور آن اندازه شگفت‌‌انگیز نبود که بازتاب آن عتاب در میان اصلاح‌طلبان! البته نه همه‌ی اصولگرایان مورد خطاب رئیس‌جمهور بودند و نه همه‌ی اصلاح‌طلبان از عتاب روحانی به حریفان خویش روی در کشیدند. اما واکنش رسانه‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دولت روحانی تاکنون چند کار خوب کرده که به یک معنا ارتقاء کارهایی ست که در دوران اصلاح طلبان شد. یک نکته این است که آقای روحانی کارهای اصلی خود را به هسته اصلی حکومت هماهنگ می کند. یکی از دلایل سر و صداهای تندو رو ها و واکنش های آنان همین است. آنها خیلی ناراحت هستند چون نمی توانند یک طرفه مقام معظم رهبری و و بیت رهبری با حرف های خود تحت تاثیر قرار دهند. این یک الگوی جدید و با ارزش است و باید اقدامات با ارزش را گفت...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

گزارش خبرنگار آلمانی از دیدار با مصدق در حصر

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

کنسرت گروه لیان به سرپرستی و نوازندگی محسن شریفیان در حالی 15 و 16 اردیبهشت ماه سال جاری در تالار وحدت به روی صحنه می رود که قرار است اتفاقات جدیدی در اجرای این کنسرت بیفتد و آن هم مربوط می شود به نقش طنز در موسیقی. شریفیان درباره این اجرا می‌گوید: «طنز عنصری است موثر در زندگی افراد که امروز به مرور در حال کمرنگ شدن است. ما می خواهیم در اجرای تازه خود به طنز و کاربرد آن در حوزه موسیقی...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در اخبار ، نظر (0)

هنوز حالم کاملا خوب نشده بود که احضاریه‌ای به دستم رسید مبنی بر اینکه یک نفر از من به دادگاه شکایت کرده است. با هر مکافاتی که شد و به وسیله ویلچر توانستم...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (1)

سکوت نجف دریابندری دربارهٔ به‌آذین، یا‌‌ همان محمود اعتمادزاده که از اعضای حزب توده بود، همیشه کنجکاوی‌برانگیز بوده است. دریابندری در «یادداشت‌های روزانه»، به‌آذین را یک پیرمرد شکست‌خورده دانسته که بهتر است کسی با او کار نداشته باشد...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (1)

این فیلم در شرایطی ساخته شد که کسی هنرمندهای شهرستانی را باور نمی کرد. ما در مرکز می بینیم فیلمهای آپارتمانی با بودجه های چندین برابر این فیلم ساخته میشود! فکر نمی کنید اگر به این فیلم توجه میشد، عملکرد دوستان مرکزنشین زیر سوال می رفت؟ چطور انتظار دارید فیلمهایی را که افراد نام آشنا...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در گفتگو ، نظر (0)

فیلم اکران . به شدت ایدئولوژیک . فیلمساز هر تفکر و سبک زندگی ای را که نمی پسندد بد می داند و  تمسخرش جایز است . مناسب برای عشق فیلم ها . فیلم بامزه . بازی مهدی فخیم زاده و مرجان شیرمحمدی (همسر کارگردان ) خیلی بد است . فیلمبرداری ضعیف است . خط قرمز ها جاهایی رد می کند...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

شمسا: به رسانه ها تذکر می دهم/ مشکلات امروز بوشهر مربوط به شهرداران و شوراهای سابق است/ بارگاهی: تعرفه درآمدی شهرداری حرفی برای گفتن نداشت/ قادریان: چرا می خواهید جلوی انتقاد اعضای شورا را بگیرید؟...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در اخبار ، نظر (1)

بعد از 18 سال فعالیت مرا بازنشسته کردند. بعد از آن من که آن‌جا کاری نداشتم، برای این‌که آن‌ها هم کار دیگری با من نداشته باشند، سال 62 به تهران آمدم و از آن زمان با یک خودکار امرار معاش می‌کنم...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (2)

میر هوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) شاعر و ادیب مشهور ایرانی می‌گوید: «من هرگز عضو حزب توده نبودم اما معنای این حرف این نبود که سوسیالیسم را قبول ندارم و حتی دوستانم در آن حزب را قبول ندارم. من هنوز به سوسیالیسم باور دارم...» ابتهاج این را در گفت‌وگو با ماهنامۀ «مهرنامه» بیان کرده است؛ گفت‌وگویی که به نوشتۀ محمد قوچانی، سردبیر «مهرنامه» نخستین مصاحبۀ «سایه» با نشریه‌ای مکتوب است...

ارسال شده بيش از 11 سال پيش در دیدگاه ، نظر (2)
صفحات: 1

آخرین اخبار

پربیننده ترین