طراحی سایت
جستجو:

افراد منفي چه كمكي به ما ميكنند؟

نسیم چنوب، حسين زيرراهي- مدرس توسعه فردي

 

يکي از دوستان از رفتار رواني كارمند بانكي ميناليد كه قرار بود وامش را تاييد كند. ميگفت هر بار كه با او حرف ميزنم چنان خشمي سراپاي وجودم را فرا ميگيرد كه دلم ميخواهد به دو قسمت مساوي تقسيماش کنم. گفتم فلاني من كه دوست تو هستم و در كنار هم تفريح ميكنيم و لذت ميبريم كه نميتوانم چيزي از كنترل خشم به تو ياد دهم. اين وظيفه آن كارمند بانك است. ما به صورت طبيعي تمايلي به ارتباط با آدمهاي منفي نداريم. دوست داريم با انسانهاي بافرهنگ، فرهيخته، مودب، بخشنده، مهربان و خلاصه داراي هر نوع صفت مثبت در تعامل باشيم. درعوض از انسانهاي خشن، بيادب، خسيس، مكار، دروغگو و غيره تا جاي ممكن دوري ميكنيم. نخست برويم سراغ تاثير انسانهاي مثبت.

اولين تاثير آدمهاي مثبت اين است كه وقتي با آنها هستيم حال بهتري داريم. يا بقول معروف از همنشيني آنها لذت ميبريم. مثلا يك آدم مؤدب هيچوقت به شما توهين نميكند. انسان صادق به شما دروغ نميگويد. بخشنده اگر چيزي نياز داشته باشيم به ما ارزاني ميدارد. فرد مهربان و حامي دستمان را ميگيرد و ياريمان ميكند. وقتي به زندگي در ميان انسانهاي مثبت دقت ميكنيم درست مثل زمان كودكيمان است كه تحت پوشش حمايت خانواده قرار داشتهايم. اين شرايط براي بچه ايدآل است ولي براي بزرگسال سرتاسر مثبت نيست. فكر كنيد هيچوقت كسي به شما توهين نكرده باشد. يا هرچه خواستهايد به شما دادهاند. چه قدر براي بدست آوردن خواستههايتان توان داريد؟ حال ببينيم زندگي در ميان آدمهاي با صفات منفي چطور است.

اگر بخواهم زندگي در ميان انسانهاي با صفات منفي را به چيزي تشبيه كنم شايد به گذر از يك جنگل پرخطر يا صعود به قلهاي سخت بيشباهت نباشد. همه مسير پر از سختي و مشقت است ولي با هر گامي كه برميداريد مقداري بر توان ذهني و جسمي شما افزوده ميشود. به راستي اگر در تمام عمر كمتر از گل نشنيده باشيم روحيهمان چطور است؟ معلوم است سوسول. با اولين توهين، تحقير يا بياعتنايي دنيا روي سرمان خراب ميشود. چه كسي بهتر از آدم مكار و حيلهگر ميتواند پيچيدگي دنيا را به ما نشان دهد؟ آنكه چيزي به ما نميبخشد غيرمستقيم وادارمان ميكند خود براي رسيدن به خواستههايمان بجنگيم. همكاري كه دانستههايش را در اختيار ما نميگذارد يا مغازهدار همسايه كه سعي ميكند ما را از بازار خارج كند ناخواسته تلاش براي يادگيري و مقاومت در ماندن در آن شغل را به ما ياد ميدهد. همسايه فضولي كه ميخواهد از همه چيز ما سر در بياورد و مدام روي اعصاب ما راه ميرود در واقع دارد اعصاب ما را قويتر ميكند. كساني كه تجربه زندان را داشتهاند در جامعه خيلي از ديگران راحتتر زندگي ميكنند. چون تحمل انسانهاي منفي در آنها بسيار بالا است.  نتيجه اينكه هرگز در زندگي سعي نكنيم دور و برمان را فقط از آدمهاي خوب پر كنيم. چون به همان اندازه به آدمهاي بد هم نياز داريم. آنها ما را قويتر ميكنند.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1079)

ارسال شده حدود 2 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

بزرگترين کاري که اين جشنواره انجام ميدهد، اين است که فرهنگ آداب و معاشرت مردم بوشهر را نشان ميدهد و باز بودن در خانهها به روي مهمان را به تصوير ميکشد. اينکه مهمانان فستيوال سر سفره بندرنشينان مينشينند و غذا ميخورند، فرصتي براي رشد فرهنگ، بوم و زيست بوشهريها است...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

علي اسماعيلي: استقبال و شور مردم که بدون شک بدنبال مطالبه حلقه گمشده جامعه ايراني يعني شادي بود، فضاي عمارت حاج رييس را آنقدر کوچک کرد تا حضور مردم به کوچههاي تو در تو بافت قديم بوشهر بکشاند تا نواي شادي همزمان از عمارت به کوچهها کشيده شود و آنقدر اين شور و شادي به پرواز درآيد که صداي آن در گوشه گوشه جهان شنيده شود! فستيوالي که توانست فراتر از بزرگترين فستيوالهاي جهاني...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

موسيقي؛ زبان ارتباط جهاني است

فرزاد گيتيزاده: اين سومين فستيوال کوچه بود که برگزار شد و يک فستيوالي هست که مردمي است و به قول بوشهريها از جان مايه ميگذارند و خيلي مفتخريم که اين فستيوال در بوشهر برگزار ميشود. موسيقي زبان ارتباط جهاني است که ما را با تمام اقوام و مردم مختلف ربط مي دهد. مثلا من خودم زبان عربي بلد نيستم ولي از طريق موسيقي ميتوانم با فرهنگ و آيين و رسوم عرب، ارتباط برقرار کنم و لذت ببرم. در بوشهر از قديم فرهنگ فارسي ما با فرهنگ عربي از طريق خوانندههاي معروف از جمله امکلثوم و عبدالحليم حافظ گره خورده و از کودکي توانستيم با موسيقي با فرهنگ آنها ارتباط برقرار کنيم، همانطور که از شنيدن موسيقي آذري، لري، ترک و اقوام ديگري که در ايران هستيم لذت ميبريم و از طريق موسيقي آنها ميتوانيم ارتباط برقرار کنيم.

 بوشهر در يک کلمه: بوشهر يعني عشق.

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

رضا نکيسا: موسيقي اين شهر عجين شده با فرهنگ ديرپاي اين ديار تاريخي و کهن ميراثي است بس گرانبها که حفظ و اشاعه آن وظيفه ذاتي همه ساکنان اين ساحل غرور آفرين است. بايد تاکيد کرد که نميشود از موسيقي گفت و از اساتيد اين حوزه از جمله محسن شريفيان و آکا صفوي نگفت، هنرمنداني که  با دانش موسيقيايي آنها توجه کمتري شده است.

حسن خطام اين کلام  تاثير شگرف اين...

ارسال شده 2 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

بشير علوي: گريز از جنگ و پيشآمدهاي آن، راه نجات زن، مشکلات و گرفتاريهاي زنان بهويژه در برابر مردان، و ذهن قوي و جستجوگر زنان از جمله مؤلفههايي هستند که در داستانهاي کوتاه اين مجموعه يافت ميشوند. نوع پردازش به متن و زبان، و شيوه برخورد با شخصيتها و نحوة بيان مشکلات و بروز دادنِ آنها نوعي نگاه زنانه را به متن نشان ميدهد؛ نگاهي که از ديد يک نويسندة زن نميتواند پنهان بماند...

ارسال شده 2 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

غمگينترين بخش آموزش فردي

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

غمگينترين بخش آموزش رشد و توسعه فردي اين است که آنهايي که بيشترين نياز به آموزش را دارند کمترين ميل به يادگيري و رشد را نشان ميدهند. دقيقا برعکس در جبهه مقابل آنها که رشد بالايي داشته و زندگي موفق و شادي دارند بيشترين نياز به آموزش را حس ميکنند. سقراط اين موضوع را جهل فرهيخته ناميده است. او ميگويد من از بقيه داناترم چون به ناداني خود پي بردهام ولي ديگران همينقدر هم نميدانند.

وقتي در اواخر سال 1398 تصميم گرفتم وارد عرصه آموزش موفقيت و توسعه فردي شوم سه دليل داشتم: ابتدا بخاطر خودم بود که دهها سوال بيپاسخ در زندگي داشتم. دوم بخاطر خانواده، دوستان و نزديکانم كه ميتوانستم آنچه ياد گرفتهام را با آنها به اشتراك بگذارم، سوم كمك به مردم جامعه و کشورم. به هر حال در اين چند سال به اندازه يک کتابخانه کتاب جديد مطالعه کردم، آموزشهاي زيادي خريداري کردم، در دورههاي مختلفي شركت كردم و تا جاي ممکن که وقتم اجازه ميداد براي نشر آموزشها تلاش کردم. مانند همين ستون «زندگي آگاهانه» که با مساعدت نسيم جنوب عزيز تا الان بصورت مرتب مقالات کوتاه در آن منتشر ميشود.

در اين مدت بيشترين مراجعه را افراد رشد يافته و موفق به من داشتند. برعکس آنهاييکه فکر ميکردم نياز به آموزش بيشتري دارند با وجود مشاوره رايگان من مراجعهاي نداشتند. همزباناني با هزار کيلومتر فاصله از کشور افغانستان وبسايت «بهبود من» را در گوگل پيدا كرده و بعد از استفاده از مطالب رايگان آموزشي پيام تشکر ارسال ميکنند، ولي براي برخي از افراد دور و برم حتي يکبار هم سوالي پيش نيامده که از من بپرسد. به نظر من اين موضوع فقط يك دليل دارد. افراد رشديافته آنقدر براي يادگيري تجربي سختي كشيدهاند كه قدر آموزش را ميدانند. ولي آدمهاي عادي يا از آموزش فردي خبر ندارند يا اعتقادي به آن ندارند. متاسفانه بيشتر مردم فكر ميكنند آموزش فقط آموزش فني است براي يافتن كار و پيشرفت شغلي.

درحاليکه آموزشهاي روانشناسي فردي علاوه بر اينكه بطور غيرمستقيم بر شغل و درآمد فرد تاثير ميگذارد، كيفيت زندگي او را هم بالا ميبرد. آموزشهايي مانند هدفگذاري، برنامهريزي و مديريت زمان، افزايش انگيزه، افزايش اراده و انرژي، اعتماد به نفس، عزت نفس، خودباوري، ساخت عادت، غلبه بر کاملگرايي و اهمالکاري، سرسختي، تابآوري، حل مسأله و تصميمگيري، تفکر انتقادي، تفکر سيستمي، ارتباط موثر و دهها موضوع ديگر نه فقط جيب شما را پرپولتر ميکند که لذت شما از زندگي را هم بيشتر ميكند. اين آموزشها بر زندگي، روابط، کار و درآمد شما اثر مثبت ميگذارد.

در نتيجه يكي از وظايف مدرسان و مربيان رشد فردي اين است که آنقدر آموزشهاي رايگان را همه جا پخش كنند تا بالاخره به دست افراد عادي هم برسد، از آن استفاده كنند، تاثير آن را بر زندگي خود ببينند و نظرشان در مورد آموزش عوض شود. ما چه ميدانيم، شايد يك ويديو كوتاه، يك فايل صوتي يا مقالهاي كوتاه به دست كسي برسد كه همان مشكل را دارد و به اين وسيله وارد دنياي آموزش شود و راهحلي براي مشكلش پيدا كند.

بنابراين از شما دوست عزيز خواهش ميکنم هرگاه مطلبي آموزشي را مفيد تشخيص دادي براي کساني که ميشناسي هم ارسال کن. شايد کسي فقط به همين تلنگر نياز داشته باشد تا دنياي جديدي بر روي او باز شود.

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

به فکر زيباسازي ساحل بوشهر باشيد

بهناز بيات    

آيا متوجه بيغولهاي بنام رستوران ساحلي  يا دکههاي اغذيهفروشي  در ساحل درياي زيباي بوشهر شدهايد؟

مسئولين زيباسازي شهر آيا تا به حال به اين فکر افتادهايد که از فضاي زيبا و مثال زدني ساحل شهر بوشهر نماي تماشايي و زيبايي در اذهان عمومي بخصوص مسافراني که هر روز وارد مرکز استان مي شوند، باشيد. با اين نوشته نمي خواهم نان اين دکه هايي که منبع درآمد خانواده ها مي باشد را سنگ کنم، ميخواهم توجه مسئولين را به اين خرابه هايي که عاري از بهداشت فردي و عمومي ميباشد جلب کنم. چرا به فکر سامان دهي و زيباسازي ساحلي که ميتواند منبع درآمد و جلب توريست  شود، نيستيد؟ شبها که از کنار ساحل عبور ميکنيم چراغاني بودن اين منطقه جلب توجه ميکند ولي صبح که از اين منطقه عبور ميکنيم با بيغولهاي بنام رستوران يا دکه اغذيه فروشي  مواجه ميشويم، حيف از اين همه پتانسيل جهت کسب درآمد و جلب توريست که اگر همان منطقه را زيباسازي کنيد، مشتريان مي توانند با خيال آسودهتري هم از فضا هم از غذا لذت ببرند.

آيا وقت آن نرسيده که مانند استانهاي ديگر حداقل هر سال شاهد پيشرفت  و تغيير فضاهايي از سطح شهر باشيم. اگر مسئولين استانهاي ديگر  اين ساحل را داشتند چه برنامههايي براي زيباسازي و کسب درآمد ميکردند؟ همان طور که در شهرها و استانهاي ديگر هر از چند ماهي که وارد ميشويم با پلها و زيرسازيهايي براي مترو و غيره روبرو ميشويم. 

راستي مگر بجز سرمايه ها و منابع ملي که در اين استان مي باشد، ماليات  و عوارض از مردم نميگيريد؟ پس چرا نبايد شاهد تغيير و تحول در بهبودي کوچه و خيابان و ساحل شهر باشيم؟  تا به کي بايد شاهد چشم پوشي بر مشکلات باشيم و کاستي ها را نبينيم ؟ اگر مسئولين خود را خدمتگزار  واقعي مردم مي دانند بايد وظيفه خود را که همانا رفع مشکلات و نواقص شهر و شهروندان مي باشد را به خوبي انجام دهند تا بعد از دوران مسئوليت  با خاطري آسوده ايام را بگذرانند چرا که روزها و سالها مانند باد ميگذرند و افسوس فرصتهاي  از دست رفته هيچ فايدهاي نه به حال شما دارد نه به حال مردم.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

طلاق عاطفي

دکتر عباس حاتمي

عاطفه به معني حس دوست داشتن ديگران، احساس مهرباني، درک محبت ديگران، توجه محبتآميز به ديگران‌‌. طلاق عاطفي يا طلاق رواني حالتي است که 2 نفر مثل زن و شوهر يا کارکنان دريک مکان مشخص با اينکه زيريک سقف هسنند؛ ولي عواطف خود را از هم دريغ کرده و دو انسان بياحساس نسبت به هم شده و هرکدام بدون مشارکت ديگري به امور زندگي يا کاري خودمشغول مي شوند، زن و شوهر از با هم بودن وکارکنان از با هم کار کردن لذت نمي برند و هم قفسي جايگزين هم نفسي در زندگي مشترک مي شود. اگرچه آمار دقيقي از ميزان طلاق عاطفي درکشور در دست نيست ولي به گفته آقاي دکتراقليما استادآسيبشناسي اجتماعي حدود60 درصد زوجين ايراني دچار طلاق عاطفي شدهاندکه در قشرتحصيلکرده بيشتراست.

علل طلاق عاطفي: 1-کمرنگ شدن عشق و علاقه به مرور زمان. 2- بياعتمادي و بدگماني نسبت به هم. 3-چند پيشگي يا دوري فيزيکي زن ومرد از يکديگر. 4-پرخاشگري و توسل به خشونت براي پيشبرد اهداف. 5-غفلت زن ومرد از يکديگر به دليل توجه بيش از حد به فرزند يا خانواده يادوستان. 6-ازدواج تحميلي و زندگي از روي ناچاري. 7-اختلاف در هوش و استعداد طرفين. 8-مشکلات فرهنگي ناشي از عدم ترويج عشق و محبت.9-ناتواني در مهارتهاي زندگي.10- پايين بودن سواد جنسي.

طلاق عاطفي بيشتر در خانوادههايي است که به دليل مسائل سنتي و عرفي؛ نگرشهاي منفي جامعه نسبت به زنان مطلقه؛ نگراني از تنهايي؛ ترس ازدست دادن فرزندان يا ناتواني در تامين نيازهاي زندگي تصميم ميگيرند به اجبار زير يک سقف زندگي کنند.

اثرات طلاق عاطفي برخانواده ها:

در اين خانوادهها تشنج رواني حکمفرماست؛ سکوت و بي تفاوتي فضاي خانه را پر ميکند و هم اتاقي جاي همسري را مي گيرد؛ زندگي فاقد شور و لذت است. پدر و مادر نسبت به فرزندان بي محبت مي شوند و فرزندان عقده اي و مستعد به آسيبهاي اجتماعي نظير افت تحصيلي يا اعتياد ببار مي آيند.

علائم ظهور طلاق عاطفي: 1-کمبود ارتباط کلامي و غيرکلامي بين زوجين، 2-مشغوليت بيروني يا مجازي، 3-عدم حل تعارضات هر چند کوچک، 4 -بهانه جويي، 5-بياعتنايي، 6-لجبازي، 7-دروغگويي، 8-عدم مشارکت در تصميم گيريها.

تدابير براي پيشگيري و درمان طلاق عاطفي:

1-ابراز عشق و علائق هميشگي به همسر و پرهيز از خشونت يا تحقير و طعنه زدن به يکديگر. 2-شناسايي مستمر روحيات و توقعات همسر و رسيدن به توافق در مورد مسائل اخلاقي. 3-گير ندادن به يکديگر و انجام سفرهاي خانوادگي. 4-آموزش و بکارگيري فنون حل تعارض؛ تصور نکنيد زندگي ايده آل يعني اختلاف نداشتن، بلکه زندگي ايده آل يعني هنرحل اختلاف، شاد بودن از داشتن اختلاف سليقه با يکديگر. 6-عادت کردن به عذرخواهي از همسر بخصوص در جمع دوستان و اقوام. 7-چشم پوشي از رنجشهاي گذشته، صدا زدن همسر با بهترين الفاظ. 8-حل گسست فرهنگي مابين مادر شوهرها، خواهرها و نسل جديد عروسان، فراهم آوردن مفاهمه بين نسلي از طريق آموزش مهارتهاي زندگي.10-يادگيري سواد جنسي. جهل جنسي عامل مهم طلاق عاطفي است. 11-تسهيل طلاق فيزيکي مانع از بوجودآمدن طلاق عاطفي مزمن مي شود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

کتاب «گامهايي براي بهتر شدن» نوشتة يونس قيصيزاده، روزنامهنگار و نويسندة جنوبي در حوزه روانشناسي و خودآگاهي به همت انتشارات «شروع» منتشر شد. به گزارش خبرگزاري کتاب ايران (ايبنا) در بوشهر، در اين کتاب نويسنده در فصل يک به موضوع خودآگاهي و نقش آن در زندگي ميپردازد. در فصل دوم به موضوع «خودمشاهدهگري» پرداخته شده است. فصل سوم به «تيپهاي شخصيتي» و همچنين «تيپهاي کهن الگو» اختصاص يافته است...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

کنسرتي که بوي دريا ميداد

بهار بيگدلي - استراليا

 

کنسرت گروه ليان براي من شايد با خيليها فرق داشت و فقط يک کنسرت پرشور و حال نبود. کنسرت اين شب صرفا يادآور اين نبود که از موسيقي وطني فقط تو غربت ميشه آزادانه لذت برد. کنسرت ليان براي من فقط نيشتر به غم دوري از خانه و يادآور تلخي مهاجرت نمود. کنسرت گروه ليان فقط احساس غرور از داشتن موسيقي فولك و اصيل مردم جنوب نبود، کنسرت و گروه ليان فقط افتخار به وجود دختران جسور و با استعدادي مثل ليانا نبود. يادآور راستي و درستي مردم جنوب بودن و براي من يادآور خوبيها و شيرينيهاي گذشته.

کنسرت گروه ليان با موسيقي محلي نواي دلچسب ني انبان و حال و هواي جنوب براي من يادآور کودکي و نوجواني بود. يادآور همان خاطراتي که گرد گذر زمان و پستي بلنديهاي زندگي رويشان نشسته است. کنسرت ليان براي من يادآور بابا بود بابايي که خيلي وقت نيست، رفته، اما با رفتنش خيلي چيزها رفته، ليان يادآور عطر فلفل و ادويه غذاهاي عمه ماه نسا بود. ليان يادآور طنين صداي مهربون آقاي دهباشي بود. ليان روزاي خوشي که با عديله گذراندم بود و يادآور زير زيرکي خنديدن و ريسه رفتن بود، کنسرت ليان براي من فشرده شدن قلبم از ديدن شکستن آقاي کنين مرد نازنين روزگار از رفتن بابا بود، صداي غرغر مامان از آنهمه صداي اخبار تو خونه آقاي کنين بود و عطر مرباي بالنگي که از درخت باغچهشون چيده شده بود.

اون شب توي سالن بوي جنوب ميآمد بوي همان گوش ماهيايي که جمع ميکرديم، بوي دريا.

انگار دوباره با بچهها توي قايق نشسته بوديم و باد داشت موهامو ميبرد. خيس شده بوديم  و صداي قهقهمون ميومد. همه اون شب همه توي سالن بلند ميخنديدن و منو ياد خونه ميانداختن، خونهاي که دوره و گرماشو هميشه کم دارم.

اون شب وسط اون همه هياهوي سالن رفتم به گذشته و خاطراتي که ديگه خيلي دور به نظر ميان، دلم از نداشتنها و نبودنها گرفت و اشکم سرازير شد، اما با تمام وجود لذت بردم. ممنون از گروه ليان که با وجود کاستيهايي که هماهنگ کنندههاي ملبورن از پسش بر نيومده بودن، اجراي بسيار زيبا و دلنشيني داشتند.

ممنون از ليانا شريفيان براي به نمايش گذاشتن جسارت و مهارت و تاثير حمايت خانواده، ممنون از محمد بحراني هنرمند که وجودش گرمي کنسرت رو بيشتر کرد و صداش خاطرات نه چندان دور «جناب خان» شخصيت مورد علاقه بابا رو واسم زنده کرد.

ته همه چي ميرسه به ايکاش، ايکاش ميشد زمانو برگردوند. ايکاش دوباره ميشد دوباره دورهم جمع شد، ايکاش دوباره ميشد از ته دل خنديد، اي کاش روزگار خوبي تو راه بود.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

گردشگران سردرگم در بافت تاريخي بوشهر

نسیم جنوب، مهدي فقيه: اگر در روزهاي تعطيل، گذرتان به بافت تاريخي بوشهر افتاده باشد و يا در آنجا زندگي ميکنيد، با تعداد زيادي از مسافران و گردشگران روبرو ميشويد که با علاقه در محلات قديمي بوشهر قدم ميزنند و به دنبال يافتن عمارتهاي زيبا و نماهاي قشنگ براي ديدن و عکس گرفتن هستند. روزهاي تعطيل، کوچه پس کوچههاي تنگ و باريک بوشهر، قدمگاه مسافران و گردشگراني است که در اين هواي دلپذير راهي بوشهر شده تا از ديدن ساحل دريا و نماهاي تاريخي بوشهر لذت ببرند، در مقابل اين استقبال گردشگران از بافت تاريخي بوشهر، متاسفانه شهرداري و ميراث فرهنگي توجه کافي براي بهرهبندي بيشتر مسافران از اين مکان تاريخي را انجام ندادهاند به طوري که عليرغم سنگفرش کردن اکثر کوچههاي بافت، نظافت و بهداشت در اين کوچهها کم هست. هنوز نخالهها در کوچه پس کوچهها وجود دارد که شهرداري بايد در اين مورد اقدام سريع نمايد. ديوارهاي مخروبه که هر لحظه امکان فرو ريختن دارند، تهديدي براي عابران هست.

 همچنين سردرگمي گردشگران دريافتن عمارتهاي تاريخي ديده ميشود به طوري که خبري از تابلو و معرفي اين مکانهاي تاريخي نيست. متاسفانه درب اکثر اين عمارتهاي تاريخي بسته هست و روزهايي که تعداد زيادي بازديدکننده وجود دارد، اين مکانهاي تاريخي تعطيل هستند.

در اين ماههاي گردشپذيري بوشهر، خبري از ايجاد بازارچههاي سنتي بوشهر نيست! خبري از برنامهريزي جذب و نگهداشتن گردشگر در بوشهر نيست! خبري از اقدامات ويژه نيست و گويا ماههايي هست همانند ماههاي گرم سال که گردشگري به بوشهر نميآيد و شهر در سکوت بدون گردشگر، ميگذرد، در حاليکه اين ماهها بوشهر با ديدن گردشگران، زنده ميشود و شاد ميگردد.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ناصر عليخواه : در سالهاي دههي 1330، که نه ماشين چنداني بود و نه رسانهاي، خيالِ ما بهترين ماشين و رسانه بود که ميتوانست از هر مرز و ديواري بگذرد و هر آنچه ميخواستي خيال کني و بسازي... يکي از همين خيالهاي قشنگ که با ترانهاي محلي نيز همراه شده بود، «ماشين مشتي مَمدلي» بود. اصل ماجرا برميگردد به تهران دههي بيست و سي. مشهدي محمدعلي يکي از پولدارهاي معروف تهران بود که از او به عنوان...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 عبدالرسول سلحشورنژاد: امروز رفته بودم خيابان سنگي روبروي اورژانس(درمانگاه 7 تير ) خيلي شلوغ بود،  جاي پارک گير نميومد،  خيابان پر رفت آمد ماشينها،  ياد بچگيهامون افتادم، خيابان اينقدر خلوت بود که جاي بازي بچه ها بود، انواع بازيها. گاري سيمي و غلتک بازي که  با قوطي خالي روغني و امشي استوانه اي که وسط بالا و پايينش سوراخ ميکرديم ازش سيم رد مي‌‌کرديم و غلتک درست ميکرديم...

ارسال شده 4 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

دنيا همين است و بيش از اين نيست. مگر ميخواهيم چه کنيم؟ جز اين که يک فرد يا گروهي، جهاني کمي بهتر و اندکي قشنگتر به نسل بعد تحويل دهد. که ظاهراً مادر بزرگي معروف به «ننه معصومه» در يکي از کوچههاي بوشهر همين کار را کرده است. جملهاي منسوب به «گابريل گارسيا مارکز» نويسنده کتاب «صد سال تنهايي» در فضاي مجازي وجود دارد که به همين موضوع اشاره ميکند...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

عبدالرزاق ريشهري: بوشهر در ذات وجودي خود شهري است که سياست پذيرش گردشگري آن ميبايست بر مبناي جذب از طريق گزينههاي دريا محور استوار گردد. گردشگران حداقل هشت ماه از سال به طرق مختلف ميتوانند از اين موهبت الهي که در کنار آن با برنامهريزيهايي همانند ماهيگيري، تفرج دريايي با ايجاد فضايي مفرح و ساحل پيمايي در سواحل بکر و آرامش...

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

اين کوچه خيلي خراب بود و حتي براي خودم که اين جا زندگي ميکردم هم سخت بود که اين جا هستم. ديوار نداشت و يک حالت کَرِه مانندي و مخروبهاي بود که شهرداري خرابش کرد و اين محوطه شد جاي موشها و ديگر جانوران، ما آمديم دورش را ديوار کرديم و همين طور که نشسته بودم فکر کردم با مقداري رنگ هم ديوارها را نقاشي کنيم شايد اين کوچه از اين خرابي در بيايد. رنگ گرفتيم و دختر برادرم و بچهها و نوههايم هم همکاري کردند با من و آنها نقاشي کشيدند و خودم رنگ آميزيهايش را انجام دادم.

ارسال شده 5 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

گردشگري يا توريسم، سفر به قصد لذت بردن است. بر اساس تعريفي که براي اين مفهوم در نظر گرفته شده است، به مجموعه فعاليتهايي که فرد يا افرادي که به مکاني غير از مکان عادي زندگي خود مسافرت و حداقل يک شب در آن مکان اقامت ميکنند، انجام ميدهند...

ارسال شده 5 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يونس قيصي زاده : در بوشهر کوچهاي هست که يک زن خانهدار، بدون اينکه منتظر ديگران باشد، خودش براي زيبايي کوچه، آستين همت بالا زده، يک شهروند که دوست دارد وقتي ديگران از اين کوچه ميگذرند، لبخند بزنند. با ديدن گلها و گياهان کوچه احساس آرامش کنند و با نگاه کردن به نقاشيهاي ديواري، لذت ببرند...

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

گاليا توانگر: يکي از اين کارهاي کوچک که ميتوانيد هر روز تکرارش کنيد و نتيجه شگرف آن را ببينيد، 15 دقيقه مطالعه روزانه است. اگر روزي 15 دقيقه مطالعه و سلولهاي خاکستري خويش را درگير کنيد به پيشرفتهاي عظيم يادگيري دست خواهيد يافت. زيبايي روش يا قانون 15 دقيقه در اين است که آن قدر کوتاه است که هيچ وقت به بهانه اينکه وقت نداريد، آن را به تاخير نمياندازيد...

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

سيد قاسم ياحسيني:  با گذشت سن و نشستن برف پيري بر سرم، يک راز بزرگ را کشف کردهام که مايلم با شما خوانندگان در ميان بگذارم. راز ساده و پيش پا افتادهاي هم هست! در يک کلمه به شما عرض کنم که کتابِ خوبِ مطلق وجود ندارد! دقت بفرمائيد عرض نکردم «کتاب خوب» وجود ندارد، بلکه گفتم کتابِ خوبِ مطلق وجود ندارد...

ارسال شده 5 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

خودپذيري

ارسال شده 5 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر يونس قيصي زاده: اين روزها گشت و گذار در فضاي مجازي زياد است و با وقت گذراندن در اين فضا شايد بشود دوستان خوبي هم پيدا کرد، اما مهم اين است که با دوستان خود ارتباط فيزيکي داشته باشيد و همديگر را ببينيد، چرا که ممکن است خيلي از اين دوستيهاي مجازي فريب باشد.ين دوستها را ميتوان در فرهنگسراها، کلاسها و دورهها، ورزشگاهها و باشگاهها، کافهها و جشنها، تورهاي گردشگري و...

ارسال شده 6 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حسين زيرراهي: مهمترين معيارهايي كه در ذهن نوجوانان هنگام انتخاب رشته تحصيلي شكل ميگيره علاقه، استعداد و توانمنديها، بازار كار و پرستيژ يك رشته است. البته در آموزشهاي موفقيت و رشد فردي معيارهايي چون بازار كار و پرستيژ جايي ندارد و در عوض ارزشها و ...

ارسال شده 6 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

زندگی آگاهانه: رضايت از زندگي

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي زندگي

شايد بتوان گفت هيچ موضوعي به اندازه يادگيري روشهاي شادزيستي در بين مردم طرفدار ندارد. حتي موضوع جذاب موفقيت هم به اين اندازه خواهان ندارد. چون افراد پا به سن گذشته يا كساني كه به موفقيتي نسبي در زندگي دست يافتهاند در جستجوي موفقيت نيستند. ولي از نوجوان 15 ساله گرفته تا افراد دم مرگ دوست دارند روشهايي براي بالا بردن ميزان رضايت و شادي در زندگي ياد بگيرند. اين واقعيت نشانگر اين است كه زندگي انسان بصورت کلي شاد و رضايت بخش نيست. نتيجه تحقيقات هم اين موضوع را اثبات كرده است: ما تقريبا 70 درصد از زمان عمرمان شاد نيستيم. نير ايال نويسنده كتاب "مديريت توجه" چهار دليل براي عدم رضايت ما از زندگي بر ميشمارد: ملالت، منفينگري، نشخوار ذهني و سازگاري با لذت.

ما انسانها به محض اينكه كاري براي انجام دادن نداشته باشيم حوصلهمان سر ميرود. به دنبال آن هم سعي ميكنيم به لذتهاي زودگذر روي بياوريم. نتيجه اينكه بيشتر 25 وبسايت اول كشور امريكا روشهايي به مردم عرضه ميكنند تا از ملالت فرار كنند. موضوعاتي مانند اخبار، شايعات سلبريتي ها يا تعاملهاي كوتاه با ديگران.

عامل دوم يعني منفينگري هم بصورت غريزي با ما است. چيزهاي منفي بيشتر به چشممان ميآيد، خاطرات بد را راحتتر از خوب به ياد ميآوريم و كلا ترجيح ميدهيم ديدي منفي داشته باشيم تا مثبت. اين ويژگي تاثير تكاملي در بقاي ما دارد. چون هرچند چيزهاي مثبت دلپذيرند ولي اين دوري از منفيها است كه ما را زنده نگه ميدارد.

نشخوار ذهني تمايل به فكر کردن در مورد تجربههاي ناخوشايند است. اشتباهاتي كه قبلا انجام دادهايم و در نتيجه آن ضرر و زيانهايي ديدهايم، يا تفاوت بين آنچه ميخواستهايم و آنچه بدست آوردهايم باعث ميشود مرتب آنرا در ذهن خود مرور كنيم. کارکرد نشخوار ذهني هم براي ما اين است که اشتباهاتمان را تكرار نكنيم و از تجربههاي ناخوشايند در آينده جلوگيري كنيم. ولي حالمان را هم بد ميکند.

سازگاري با لذت به قول ايال از بقيه بيرحمتر است. چون خوشايندترين لذتهاي ما را بعد از مدت كمي به چيزي عادي و بيمزه تبديل ميكند. روياييترين عشقها، لذت بخشترين تفريحات، لاكچريترين خانهها، ماشينها، هواپيماي شخصي و خلاصه بزرگترين آرزوهاي انسان خيلي زود برايش عادي و حتي بيمعني ميشود. البته اين عامل هم مانند سهتاي ديگر مزيتي تكاملي است. چون باعث ميشود انسان به دنبال هدفهاي جديد باشد. نارضايتي ناشي از اين عوامل حالت پيشفرض ذهن ما است و اگر نبود شايد نسل انسان منقرض شده بود. در عوض مسبب پيشرفتهاي ما و همينطور خطاهاي ما است. ميل سيريناپذير ما به بيشتر باعث شده است فناوريهايي اختراع كنيم كه دنيا را به آنچه اكنون ميبينيم تبديل كند. در نتيجه واقعا بد نيست كه احساس بدي داريم چون اين چيزي است كه انتخاب طبيعي در وجود ما گذاشته است و همزمان باعث بقا و پيشرفت ما است. بايد اين اين فكر غلط را كنار بگذاريم كه اگر شاد نيستيم زندگي عادي نداريم. بلكه دقيقا برعكس است. دانستن آن باعث ميشود از تلاش بيهوده براي جستجوي شادي و رضايت هميشگي دست برداريم. ضمن اينكه موتور محرکه پيشرفت و موفقيت ما در زندگي است.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1058)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 مردم استان عزيزم بوشهر بينظيرند. مردم سخت ميخندند ولي بايد بدوني چطور بايد آنها را بخنداني. نگاه مردم به شونشيني شبکه استان خيلي خوبه، بي نظيرند و من همشان را دوست دارم بلاخص پيرمردها و پيرزنهايي که هر شب ميگن کي حسن و کوکاش شاهين ميان. مردم عجيب دوستم دارند و من بيشتر... دستانشون را ميبوسم... و امروز نياز جامعه به خنده خيلي زياده چون مردم خيلي تو فکرند و خيلي ها گرفتارند و جامعه نياز به شادي و خنده داره... من طنز را از درون اجتماع پيرامون خودم پيدا ميکنم...

ارسال شده 7 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

دکتر محسن قيصي‌ زاده : زبان ديرپاي فارسي شناسنامهي ما ايرانيان است، تنهي اصلي هويت ماست، ريشه در فرهنگ و تمدن و زيست ما دارد و به عنوان نقطهي اشتراک بين قوميتهاي کشور و حتي فراتر از مرزها در حوزهي نفوذ تمدن فرهنگي ايران، همبستگي ميآفريند. اينچنين است که شخصيتهاي فرهنگي و ادبي از آذربايجان تا سيستان و از خوزستان تا خراسان و حتي از افغانستان تا تاجيکستان و... بر نقش بيبديل و غيرجايگزين اين زبان تأکيد دارند...

ارسال شده 7 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

 نادر اقدام:  صبحها بعد از اتمام بازي به خصوص در روزهاي گرم تابستان بستگي به بازيهاي رايجي از قبيل چوکيلي، هاکي، هفت سنگ، جزبازي، گل بگيرشده، تنگسه، فرفره و کاغذ هوا که دستساز خود بچهها بود، تيرمايه بازي، دوچرخه سواري، گاري بازي، و تشتک بازي به دريا ميرفتيم. معمولاً روبروي تجارتخانه مرحوم محمد ملکمي (پدر مرحوم هوشنگ) و کنار کارخانه يخسازي مرحوم وزيري (پدر محمد) از پلههاي سنگي...

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

حسين شادکامي: امتحانات مدرسه که تمام ميشد، فستيوال  انواع بازيها و سرگرميهاي توسونها در هر کوي و برزن در ايام تعطيلات مدرسه بپا ميشد. شروع هواي دم کرده و شرجي نفسگير  بيشتر اوقات روز امان از ما مي گرفت، حتي امکانات يک پنکه هم نبود. با رفتن به...

ارسال شده 9 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

دکتر سعيد معدني : کتاب خواندن در دوره نوجواني ما (دههي 50) براي هرکس جوري شروع ميشد.  برخي با ذبيح الله منصوري و امثالهم با کتاب آشنا ميشدند. بسياري هم مثل ما نوجواني را با آثار ر.اعتمادي، ميرسعيد قاضي، کوروس بابايي با رمان «امشب اشکي ميريزد» و... شروع کردند. در آن سالها کتابهاي «دختر خوشگل دانشکده من» و «شب ايراني» ر. اعتمادي بيشتر خوانده مي شد...

ارسال شده 9 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي توسعه فردي: اگر شما به يك هتل پنج ستاره لوكس با بالاترين سطح امكانات رفاهي و تفريحي وارد شويد ولي در گوشهاي از لابي تكه پارچه كثيفي ببينيد که روي زمين افتاده است، تمام زرق و برق آن هتل را فراموش كرده و به همان نقطه منفي توجه خواهيد كرد. حتي بعدها كه از اقامت لاكچري خود در آنجا ياد ميكنيد همواره آن پارچه كهنه در ذهنتان خواهد بود. در حالي كه تقريبا تاثير چنداني بر لذت بردن شما از امكانات رويايي آن هتل نداشته است...

ارسال شده 9 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

قصه کوتاه از شاهرخ تنگسيري

ارسال شده 10 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

خاطره بازي فينال جام جهاني به ياد ماندني

ارسال شده 10 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه : در اواخر دهه چهل شمسي شرکتي به نام «هديش» در بوشهر بود که مسئوليت ساخت پايگاه  نيروي دريايي را داشت. در فصل تابستان گرم و شرجي طاقت فرسا، من و رفيق شفيقم (هاشم)، مدام با هم بوده و دوستاني که دست بر دوش هم و حتي پول جيبمان يکي بود و در رفاقتي نسبت به هم پيش دستي مي کرديم. در آن زمان اغلب دانش آموزان در تعطيلات مدارس در تابستان از کوچک تا بزرگ...

ارسال شده 10 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

محمد لطفي: در انبوه دردهاي پنهان و آشکار، و عبور ثانيه ها، در هجوم انبوه اندوهان روزمرگيها، آرام از کنار مواردي مي گذريم که هر کدام خود از اساسي ترين نيازهاي جامعه شهري است، در مييابي بين ما و حداقل  خواستههاي يک شهروند چقدر فاصله افتاده است، يادمان مي آورد چه آسان به نبودن ها عادت کرده ايم، چه آسان از کنار ابتداييترين نياز ها عبور مي کنيم.

ارسال شده 10 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5

آخرین اخبار

پربیننده ترین