طراحی سایت
جستجو:

قصه کوتاه

عزّتو

شاهرخ تنگسيري

غنو جُلَتي با زغال رو ديوار خونه ي خداکرم  يه قلب گُتي مي کشيد و با دستخطي  که چپي از  خط  احمدسياه  نبيد يه بُردش مي نوشت عزت يه بُرد ديگه ش مي نوشت غني.  هرروز صبح گه خداکرم قبل از اين که زن هاي همسايه قدم تو کيچه بذارن و قصد دروازه کنن مي اومد و با افتوه و جارو پَنگي  نقاشي  غنو رو  ديوار  ميشست و با خوش ميگفت: لعنت بر شيطون حرومزاده آخرش خين ايي تيله سگ تو گردن مو مي افته، بخدا اگه دسم بيافتي کل کلت ميکنم .

قصه خداکرم و زنش عزتو ديم درازن، عزتو سي ساله دختر آخري و بقولا ته تغاري ابرام قصاب اُبوداني بيد که تو لين هفت احمدآباد زندگي ميکرد، حاصل دو تا ازدواجش يه درزن دختر و يه پسرمعلول بيد که سالم صداش ميزدن.  يازده تا از دختراش فرستاده بيد خونه بخت، دستِ  ايي آخري هم نهاد تو دست  خداکرم  که همسن و سال خودِ ابرام قصاب بيد. عزتو  با دلالي ميشتي زهرا و ننهِ جاسم عربو  با  شپ و کل سوارِ سماچ حاج مالک از اُبودان اوردنش خوردي سيفو.  خداکرم  از چهار تا زن قبليش که دوتاش مرده بيدن و دوتاشون طلاق داده بيد بچه نساخته بيد و بقول ميشتي زهرا : «خداکرم  اجاقش کور بيد». عزتو قشنگ بيد ولي قلدر و با لهجه اُبوداني با همسايه ها حرف ميزد و هميشه موقع عرض اندام تکيه کلامش ميگفت «مو دختر ابرام قصابم»، يعني که حساب دستون بياد با کي طرفين.  غنو مث آدم شوپر زده صورتش قلپيده بيد، قدش کوتاه و تا بگي زورش زياد بيد. پشت سرش ايقد پهن بيد که از بچگي سيش ميگفتن غنو جُلّتي.

هميچي از روزي شروع شد که خداکرم دم دروازه سفارش غنو کرده بيد بياد خونه شون بدنه و کف آب انبار و حوض بشوره تا زمستون اوو بارون ذخيره کنه، عزتو يه مجمعي صبحونه مفصل مياره جلو غنو و يه قيلون برازجوني چاق ميکنه و چندتا فرق قيلون  ميکشه و ديدش هُف ميکنه تو  صورت غنو که چيش تو چيشش نشسته، ني قيلون ميده دس غنو و ميگه بکش که چاقن،  او هم مث خر کيف ميکنه که بالاخره يه نفر حساب آدم اوردش،  حالا  غنو کجا مي بيني، ديگه شاهين تو آسمونم حريف پر و بالش نبيد و يکجا صد دل  عاشق و دلباختهي عزتِ خداکرم ِاز هميچي بي خبر ميشه. عزتو جذابيت خاصي داشت، حرف زدنش تو دل مي نشست و خيليا که دستشون ازش کوتاه بيد ديرا دير هلاکش بيدن.  يه سر شو تا صبح خداکرم  پشت در سرا کمين نشست که مچ غنو بگيره و حسابش بيله کف دسش ولي خبري از  غنو نشد، دم دماي صبح پيرمرد پلک چيشش دوام نيورد و همونجا پشت در  سرا رو  سکوني تنير کنار حبانه ي شکسته خسته و رسه خووش برده بيد. مطابق هر روز رفت در باز کرد، تا چيشش ري ديوار افتاد ديد تا قلب و دستخط غنو رو ديوارن. وا حسينم خداکرم کجا ميبيني،  کاردش ميزدي تُپِ خيني ازش چکه نميکرد، با صداي بلند که همه کيچه و محل بفهمن  داد ميزد: «اگه سر لش بگيرمت  مث مُشک تشت ميزنم که از استخونات  زغال بليط  عمل بياد». ولي خوشم ميفهميد رو در رو حريف  مچ سفت غنو نميشه.

شوي که خداکرم کمين آخر نهاد و عزمش سي خلاص کردن غنو جزم کرد پس در سرا قايم شد وسه تا سر قيلون پشت هم ديد کرد. به محض شنيدن صداي  خش خش زغال رو ديوار دستش دور تنگ قيلون حلقه کرد و در سرا هُمبار باز کرد و از پشت سر  شلال سر غنو  کرد که غرق عشق بازي با اسم عزتو بيد. به گمون خوش ديگه از شر  غنو  خلاص شد.  غنو مشکال خين و مث مرغ سر بريده تو خين خوش مي پلکيد و بوا بوا ميکرد. خداکرم بازداشت کردن. عزتو رفت زندان شهرباني ملاقات خداکرم و سي محض دلداريش با همو لهجه اُبوداني روش کرد طرف خداکرم و گفت : «دوتا قطره اشک نذر خواجه خضر کردم غنو چيش واز کنه و از بيمارستان مرخص بشه رو پاي خودش ويسه». خداکرم (با تشر) گفت: «اگه ده مرتبه ديگه رو پاش ويسه  ده تا تُنگ قيلون ديگه خرجش ميکنم  توهم ايقد از چيشات ولخرجي نکن زن، اشک حرمت داره سي هرچيز و هرکسي نبايد سرازيرش کني».

غنو سه ماه تموم مث ميت  رو تخت بيمارستان بيهوش و حواص افتاده بيد.  تا روزي که با بُنگِ  اذون سحر مسجد فيل چيش واز کرد، غنو هيچ کس و هيچ چيزي يادش نمياومد،  حتي راه خونه خوشونم نميفهميد کجان ولي پاش که از بيمارستان نهاد بيرون يه راست رفت سمت خونه خدا کرم،  تو روز روشن و جلو چيش تموم آدماي کيچه با زغال يه قلب گتي کشيد و وسطش يه تيري رد کرد، زيرش نوشت يا مرگ يا عزتو. غنو با ايي حرکتش سي همه ثابت کرد ديوونهوار دلبسته عزتوون با ايکه ميفهميد شوهرداره.

برخلاف تمام قوانين نوشته شده بشر عنصر عشق بي مرزترين و سقفش لايتناهي ترين عنصر پيدا و پنهان بشرن. کيمياي عشق غالب بر تمام عناصر طبيعتن. در واقع مغز انسانها با پيش فرض عشق قادر به فرمان دادن به  ديگر اندامهاشه. اگر هيچ معجزهاي در دنيا پايه عقلي و علمي نداشته باشه محاله کسي منکر  معجزه عشق بشه چون که همه موجودات زنده عالم شانس يکبار تجربهش دارن. شايد تنها رشته پيوند غنو به دنيا در عالم سکرات عشق و دلباختگي عميق و يک طرفه به عزّتو بيد. 

جنازه غنو سه روز بعد با يه مرگ مشکوک قبل از غروب افتو روبرو تل عاشقون از دل  دريا اومد بالا . رسوايي عشق نافرجام غنو به اينجا ختم شد که خداکرم از دست نيش و کنايه مردم شهر و محل  مجبور به طلاق عزتو  شد. يه روز صبح گه ساک و چمدون عزتو تو دستش گرفت و رفت سمت گاراژ  اتوميهن، عزتو با چيش اشکبار و يه عالمه حرف و حديث ناحقِ ساخته و پرداخته مردم رو صندلي اتوبوس نشست و بال چادرش رو تموم صورتش کشيد و سي هميشه از بوشهر و خداکرم خداحافظي کرد. هميطور که اتوبوس داشت از خيابوناي شهر خارج مي شد عزتو از  پشت شيشه اتوبوس با چشم خوش ميديد که رو تموم ديواراي شهر نقاشي يه قلب تير خورده و اختصار دوتا اسمه که بي صاحب بجا مونده.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ابراهيم بشکاني: عصرچهارشنبهاي از آبان ماه سال 1343بود، همه خانواده به دور راديو چهار موج  قديمي که با باطري بزرگي که هميشه کنارش بود کار مي کرد، جمع شده بوديم، البته اين راديو به سيمي بلند که تا پشت بام خونه ادامه داشت متصل شده بود و آنتن آن محسوب ميشد. همه منتظر قرعه کشي بليطهاي بخت آزمايي...

ارسال شده 4 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

ابراهیم بشکانی: از صبح هوا خيلي گرم و شرجي بود، يعني تپ تپ، باد از باد نميجنبيد. طبق معمول همه روزه تو ميدون برحه کازروني جمع شديم و برو بچهها روي سکنچه مسجد که جاي استراحتمون بود نشسته بودند و در فکر بوديم که چگونه وقت بگذرونيم، يکي از بچهها پيشنهاد شَرْرُو بازي داد که همگي قبول کرديم...

ارسال شده 6 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

زيبا راستيان: در دهه هاي گذشته انتشار اخبار حضور ايرانيان در سطوح بالاي علمي و اجرايي دنيا مانند ناسا و نيز حضور در دانشگاههاي معروف به عنوان دانشجو و استاد و يا حضور در دنياي تجارت و اقتصاد باعث شده که هوشمندي و بالاتر بودن آي کيوي ايرانيان در محافل مختلف مورد بحث باشد و چه بسا مورد فخرفروشي به ساير ملل قرار بگيرد...

ارسال شده 6 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه : در اواخر دهه چهل شمسي شرکتي به نام «هديش» در بوشهر بود که مسئوليت ساخت پايگاه  نيروي دريايي را داشت. در فصل تابستان گرم و شرجي طاقت فرسا، من و رفيق شفيقم (هاشم)، مدام با هم بوده و دوستاني که دست بر دوش هم و حتي پول جيبمان يکي بود و در رفاقتي نسبت به هم پيش دستي مي کرديم. در آن زمان اغلب دانش آموزان در تعطيلات مدارس در تابستان از کوچک تا بزرگ...

ارسال شده 10 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مکيه گرمسيري: چند وقت بعد يک روز بطور اتفاقي و به منظور ثبت نام در دوره رانندگي به بوشهر آمدم. در خيابان ششم بهمن (انقلاب) چشمم به تابلوي دفتر برنامه و بودجه افتاد. اولين بار بود که دفتر استان را مي ديدم، وارد شدم. نامه ابلاغ حکم را که در کيفم بود به آقاي دمکي دادم و ايشان نيز به آقاي شيرواني دادند ايشان نيز با خوشرويي نامه را به نجف غلاميان دادند و به من گفتند يک کپي نيز بگير تا به آقاي خمسي بدهند...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)
در گفت‌وگو با «شرق» مطرح شد
پشت پرده اصولگرایی به روایت حافظی
ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
محمدعلی ابطحی از دشواری‌های زندگي سياسي می‌گوید
می‌خواستند زندگی‌ شخصی‌ام را به‌هم بریزند

شرق - فرزانه آئینی : محمدعلی ابطحی چهره نام‌آشنایی است. او سال‌هاست که همراه و حامی رئیس دولت اصلاحات بوده و هست. ابطحی بیشتر از اینکه به‌واسطه اقدامات اصلاح‌طلبانه و حضورش در کابینه اصلاحات شناخته شده باشد، نامش با حواشی و شایعات کوچک و بزرگی نقل محافل غیررسمی است؛ چه ایامی که ریاست دفتر رئيس‌جمهور را در دولت هفتم برعهده داشت و چه زمانی که در حوادث انتخابات سال ٨٨ پس از ٤٠ روز حبس انفرادی مصاحبه و اعترافات تلویزیونی مي‌كند؛ شایعاتی که بیشتر از اینکه رزومه سیاسی او را تهدید کنند، جایگاه خانوادگی و زندگی شخصی‌اش را هدف قرار داده‌اند. او پس از قریب به سه دهه از دست‌به‌دست‌شدن این شایعات، گفت‌وگو با «شرق» را مجالی برای پاسخ‌گویی به این شایعات دانست. مصاحبه «شرق» با ابطحی دو بخش دارد که در تمام طول مصاحبه تفکیک‌ناپذیر بود؛ بخشی که به اهمیت جایگاه ریاست دفتر رؤسای‌ جمهور و چگونگی نقش‌آفرینی او در این سمت در چهار سال اول دولت اصلاحات و چرایی برکناری‌اش از این سمت در دولت هشتم می‌پردازد و بخش دیگر بررسی شخصیت و سبک زندگی او به‌عنوان یک روحانی است که در قالب معمول حوزه نمی‌گنجد. 

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

قالیباف چندین مرتبه ادعای ارزان‌بودن زمین‌هایی را که در گذشته به روحانی و جهانگیری فروخته شده، تکرار کرد. در سال ٦٧ روحانی زمینی را به قیمت دومیلیون‌و ٣٠٠‌ هزار تومان خریداری کرده که قیمت در همان سال همین بود. حتی این قیمت گران‌ترین قیمت در آن سال‌ها محسوب می‌شده است...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

در مناظره، مبحث زمین‌خواری و تخریب باغ‌ها و برج‌سازی‌ها چندین بار از سوي کاندیداهای ریاست‌جمهوری مطرح شد. حسن روحانی در واکنش به برخی از ادعاهای مطرح‌شده از سوي قالیباف گفت: «آقای قالیباف گفت که هوا را نباید از مردم بگیریم اما سؤال این است که در تهران...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

علي اسماعيلي :  لحظه سختی است ... صدای زنگ تلفن ! دود آوارها ! بوی آتش ... بوی یتیمی بوی بیوگی بوی داغ فرزند و باز حس تلخ دادن یک خبر تلخ ! چه بگویم ؟ هیچ چیز هنوز معلوم نیست ! فقط دعا کنید ! خدا نکند آنسوی خط مادری و یا همسری و یا فرزندی ، عزیزش را بعد از خدا از تو خواسته باشد...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

در یازدهمین سالگرد درگذشت منوچهر آتشی، ضیاء موحد این شاعر را متخیل‌ترین شاعر دانست و کامیار عابدی او را نماد بوشهر در نیمه دوم قرن بیستم نامید. مراسم یازدهمین سالگرد درگذشت منوچهر آتشی در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار شد و جمعی از شاعران و منتقدان ادبی...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (0)
تداوم ساختار رانتی موجود مشکل اقتصاد ایران را حل نخواهد کرد
گره بر گره
ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

اكبر روشن ضمير : عدم وقفه در اجرای کنسرتها، انتخاب به عنوان مدیر پاسخگو بوسیله رسانه ها، تحول در بودجه شهرداریها و دهیاریها، موفقیت طرحهای امید، تشویق از سوی مقامات و وزرا، ارتقا شرایط زندگی در روستاها، دفاع از حقوق مردم استان در موضوعات مختلف و رفع بسیاری از ...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

نظافت کانال های اصلی تنها ماهی یک بار / مقصر معاونت عمرانی شهرداری است / مقصر مردم شهر و کسبه هستند / هر نوع کم کاری را قویاً رد می کنم / شرکت فاضلاب و اصناف مقصر اصلی هستند / اصلا انگار شهری وجود ندارد...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اجتماعی ، نظر (2)

سال 57 در نزد بسیاری از مردمان بوشهر  و به ویژه در ذهن وکلام فرهنگیان این دیار به نام نامی« سالن فرهنگ» شناخته شده است، به گزارش نسیم جنوب این سالن، میزبان نسلی از فرهنگیان بازنشسته ی بوشهر، این مهمانان مهربان خویش بود. مهمانانی که بی گمان می توان آن ها را صاحبان اصلی این فضای پرشوکت دانست...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اجتماعی ، نظر (1)

در مدرسه سعادت درس مقاومت، بيداري، بصيرت، ايستادگي در مقابل بيگانگان ارائه شد و در دوره هاي مختلف از مشروطه، انقلاب و دفاع مقدس نيروهاي معتقد و برجسته اي تحويل داد. صفايي بوشهري يادآور شد: مدرسه سعادت همانند خورشيدي است كه در پرتو نورش انسانهاي بزرگي تربيت شدند.

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

لایحه منطقه آزاد بوشهر که دولت پیشنهاد کرده بود به مجلس، در کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی تصویب شده و به صحن هم نرفته و دو مرتبه‌ای که نام منطقه آزاد تجاری بوشهر به صحن رفته پیوست دو لایحه دیگر بوده است. بر همین اساس لایحه منطقه آزاد تجاری - صنعتی بوشهر تاکنون منتفی نشده و نیازی نیست دولت مجدد در این خصوص لایحه دهد.

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اقتصادی ، نظر (0)

علي اسماعيلي: حجت الاسلام والمسلمین پورفاطمی مردی که حضورش و سالهای نمایندگیش یاد آور هزاران خاطره تاریخی بود . مجلس ششم آغاز کارش بود با آرای بالا و اختلافی چشمگیر به عنوان نماینده اصلاح طلبان دشتی و تنگستان راهی مجلس شد. همه طیف از مردم یاریش کردند تا قبای وکیل الرعایای مردم...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

حضور مردم در انتخابات هفتم اسفند یک باطل سحر است. تصمیم مردم می‌تواند افسون‌های دمیده شده را باطل کند. حق‌شناس تصریح کرد: هفتم اسفند ماه و حضور مردم نه به تمامیت خواهی، نه به انحصار، نه به فساد گسترده و نه به بازگشت دوباره احمدی نژاد و طرفداران اوست....

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

 اگر شخصا بخواهيم در تهران راي بدهم و تهران يك ليست 30 نفره داشته باشد و اين ليست 30 نفره از سوی جريان اصلاح‌طلب شكل گرفته باشد و علي مطهری نيز نامزد انتخابات باشد، به‌یقین يكي از آن 30 نفر ليست اصلاحات را حذف كرده و به علي مطهری راي مي‌دهم و به طريق اولی آقاي ناطق نوري را برمی‌گزینم. ورود آقاي ناطق نوري به مجلس آينده ضروري و لازم است و...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

اعتماد: در ميان متفكران معاصر ايراني مصطفي ملكيان جايگاه ويژه‌اي دارد؛ انديشمندي كه در آستانه ٦٠ سالگي (متولد ١٣٣٥، شهرضا) همچنان به نحو موثر در عرصه فكر و فرهنگ ايراني حضور دارد و با وجود قبض و بسط‌هاي متوالي‌اش در اين حضور هر از گاهي در يك سخنراني يا يك گفت‌وگوي مطبوعاتي يا جلسه مناظره ديدگاهي تازه را بيان مي‌كند و به بحث‌ها ميان موافقان و مخالفان نظراتش دامن مي‌زند. از او به تازگي (انتشار ٢٩ تير ١٣٩٤) نيز گفت‌وگويي در سايت نيلوفر با تيتر «تغيير انديشه‌ام از سر حقيقت‌طلبي است نه مد روز» منتشر شده است كه در صدر آن عنوان شده آنچه مي‌خوانيم حاصل «نشستي در اتاق گفت‌وگوي خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)» است و در آن ملكيان «به موضوع آثار و احوال روشنفكران ديني و دليل عدم انتشار نقد كتاب «قبض و بسط تئوريك شريعت» از سوي خود اشاره دارد».

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (1)

نظام‌گسیختگی خانواده با همسان‌گزینی حل نمی‌شود

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

شرق: اول کتاب «گفته‌ها»ی ابراهیم گلستان سه جمله هست، یکی «سخن بیار زبان‌آوری مکن» از سعدی، دومی «بدان چه‌جور ببینی» از لئوناردو و سومی «هیچ باشم اگر نکته‌سنج نباشم» از نمایش‌نامه «اتللو»ی شکسپیر. این سه جمله را بر پیشانی کتاب «گفته‌ها» شاید بتوان عصاره حیات فکری و ادبی و هنری گلستان تا به امروز دانست. این سه جمله، همچنین کلیدی می‌تواند باشد برای ورود همراه با نکته‌سنجی و نگاه انتقادی به نوشته‌ها و آثار سینمایی گلستان تا حتی‌المقدور مصون بمانیم از دوقطبی معروف «لعن» و «ستایش» که غالبا گلستان را از یکی از این‌ دو حد افراطی دیده‌اند و سنجیده‌اند. یا او را ستایش کرده‌اند و از او اسطوره ساخته‌اند و میراث او را به «زبان‌آوری» و «تکنیک» تقلیل داده‌اند و یا او را دشنام داده‌اند صرفا  به این دلیل که به راه‌های متعارف نرفته است. خواندن گلستان با آن عقلانیت انتقادی توأم با نکته‌سنجی که شیوه خود اوست در خواندن دیگران، هنوز آن‌طور که باید آغاز نشده است. خواندن هیچ‌کس شاید هنوز آن‌طور که باید آغاز نشده است و از این‌روست که سنت انتقادی ما هنوز بر مدار «لعن» و «ستایش» می‌گردد و بر مدار تکرار آنچه پیشترها در رد و انکار و یا تأیید کسی گفته‌اند. اینجا مقصود از الگوقراردادن شیوه مواجهه گلستان با اتفاق‌ها و آدم‌ها و آثار هنری، شیوه‌ای مبتنی بر نپذیرفتن آنچه همه می‌گویند و تن‌ندادن به تکرار گفته‌های دیگران، پذیرش بی‌چون‌و‌چرای دیدگاه‌های او نیست. اتفاقا برعکس، گلستان را جا دارد به همان عیاری بسنجیم که او خود دیگران را با آن سنجیده است و او را در قامت «آدم»ی ببینیم در قد‌و‌قامت طبیعی که در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ ایران زیسته و کوشیده است به‌جای پاگذاشتن بر راه‌های رفته، راه تازه‌ای بگشاید و با ذخیره‌ای پربار از ادبیات و هنر ایران و جهان، چیزی را ایجاد کند که پیش از آن موجود نبوده است. حاصل کار قطعا می‌تواند مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد، نه به این معنا که بگوییم عالی است و فقط چندجایش اشکال دارد و یا برعکس، مردود است و فقط چند نکته قابل توجه در اینجا و آنجایش می‌توان یافت، نه، خواندن جدی گلستان مستلزم کشف ایده مرکزی او در آثارش، کشف سبک، نه در معنای زبان‌آوری و اینکه نثرش فلان است و بهمان، و مواجهه‌ای دقیق با این سبک و آن ایده مرکزی است و این همان کاری است که می‌گویم هنوز نه‌فقط درباره گلستان که درباره هیچ نویسنده دیگری آن‌طور که باید انجام نشده است.
چندی پیش نشر کلاغ سه کتاب ابراهیم گلستان را تجدید چاپ کرد. یکی کتاب «گفته‌ها» که مجموعه‌ای است از مقاله‌ها، گفتارهای گلستان بر چند فیلم مستند به کارگردانی خودش، سخنرانی مفصل او در دانشگاه شیراز و گفت‌وگوی بلند قاسم هاشمی‌نژاد با او درباره داستان‌هایش.
دو کتاب دیگری که از گلستان تجدید‌چاپ‌شده ترجمه‌های اوست از «هکلبری فین» مارک تواین و کتاب «کشتی‌شکسته‌ها» که ترجمه‌های گلستان است از چند قصه کوتاه استفن کرین، ویلیام فاکنر، استفن وینسنت بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی. گفت‌وگویی که می‌خوانید به‌مناسبت همین تجدیدچاپ‌ها انجام شده است. گلستان کمی پیش از انجام این گفت‌وگو به دعوت آکادمی فرانسه در رم، به این شهر رفته بود تا در نشستی که این آکادمی برای او و آثارش برگزار کرده بود شرکت کند. گفت‌وگوی پیشِ رو، پس از بازگشت گلستان از رم انجام شد. گلستان چنانکه در این گفت‌وگو می‌گوید سالهاست که قصه ننوشته و در عوض دو کتاب چاپ نشده دارد که هر دو نوشته‌هایی مستند هستند از آدم‌هایی که واقعا وجود داشته‌اند و وقایعی که واقعا اتفاق افتاده‌اند و این عجیب نیست وقتی به یاد آوریم که گلستان روزگاری در سینما مستندهایی ساخته است که برخی از آنها هنوز هم جزء بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران به‌حساب می‌آیند. مستندهایی که صرفا نشان‌دادن واقعه نبوده‌اند بلکه «دیدِ» سازنده و «چه‌جوردیدن» در تار و پود آنها تنیده شده و از طریق سبک، خود را به نمایش گذاشته. گلستان در جایی از گفت‌وگوی پیشِ رو می‌گوید: «واقعیت‌هایی که اتفاق افتاده آن‌قدر فوق‌العاده و انترسان است که قصه‌نوشتن ضرورتی ندارد.» گفت‌وگو با ابراهیم گلستان را می‌خوانید. 

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

صادق چوبک آدم خیلی خوبی بود. خیلی خیلی خوب بود. باز تکرار می‌کنم که خیلی خیلی خوب بود و نگذاشت آن‌جور که اشخاص هدایت را آخر سر خراب کردند، او را هم خراب کنند. خودش را محکم گرفت و نگذاشت کسی به او دست بزند. چوبک خیلی برای من عزیز بود. ..

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (1)
سويه‌هاي اجتماعي و سياسي عرفان شريعتي

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

سجاد بهزادي :  وضعيت تربيتي و اخلاقي جوانان و نوجوانان ما به كدام جهت در حركت است؟ آيا معلمان بزرگوار ما در مقابل موج هاي جديد جهاني در فضاي مجازي و الكترونيكي كه اكنون بر سر دانش آموزان ما سايه گسترانيده است و آثار افسار گسيخته اي نيز بر جاي گذاشته است حرفي براي گفتن دارند و در اين زمينه...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در اجتماعی ، نظر (1)

دکتر عبدالرسول عمادی : ایرج شمسی زاده شاعر بهاری ماست، او بهار ما را نقاشی می کرد و تصویری ارائه می کرد که در آن هم رعد و برق و صاعقه های ترسناک جنوبی بود و هم آواز دل انگیز باران و هم چهچهه بلبلان و هم حضور دل انگیز انواع پرندگان و مسافران بهار در سرزمین کم بهار ما و هم حسرت های سال های بی...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (2)

در ادبـيـات فارسي جشن نوروز را، مانند بسياري ديگر از آيـيـن ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستين پادشاهان نسبت مي دهند. شاعران و نويسندگان قرن چهارم و پنجم هجري، چون فردوسي ،منوچهري، عنصري، بـيـروني، طبري، مسعـودي، مسکويه، گرديزي و بسياري ديگر که منبع تاريخي و اسطوره اي آنان بي گمان ادبـيـات پـيـش از اسلام بوده، نوروز و برگزاري جشن نوروز...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دکتر جعفر حمیدی : مدرسه سعادت به وسیله احمد خان دریابیگی حکمران وقت بوشهر و بنادر خلیج فارس و عمانات در مرکز بوشهر و نزدیک حسینیه (برحه کازرونیها) تأسیس میشود. در ابتدای کار، مرحوم دریابیگی...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (2)

من فرهنگ را در مجموع ماده می‌دانم، البته تاثیر متقابل هم وجود دارد، اما این تاثیر اولا اصالت ندارد و دیگر آنکه تعیین‌کننده نیست. وقتی مغول به ایران حمله می‌کند، مغول‌ها چنان ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران را به هم می‌زنند که ایرانی‌ها دیگر کمر راست نمی‌کنند.

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

اي كاش آموزش و پرورش و فرزندان كشور ما بتوانند وقت و عمرشان را به بهترين وجه صرف كنند ولي اين يك آرزوست

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

شرق: «پنج اقلیم حضور» عنوان آخرین کتاب داریوش شایگان به زبان فارسی است که درباره خصلت شاعرانگی ایرانیان است. به بهانه انتشار این کتاب، همراه با محمدمنصور هاشمی در یک عصر پاییزی میهمان او بودیم. گفت‌وگوی ما در خانه داریوش شایگان برگزار شد؛ خانه‌ای مدرن، با وجوهی که به میهمان می‌فهماند این‌«جا» خانه‌ کسی است که با تمام اصالت و البته وجوه مدرن زندگی‌اش، هویت شرقی - از هند تا ایران - دغدغه اصلی اوست، نظیر آنچه در آثارش نیز مشهود است. شایگان آنچه در این کتاب آمده را صرفا حاصل نگاهی از بیرون عنوان می‌کند و تاکید دارد دعوی هیچ‌گونه ارزش‌ داوری را نداشته و تنها کوشیده شاعرانگی ایرانیان را آنطور که هست نشان دهد. او در این کتاب می‌کوشد از خلال بررسی «فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ» ارتباط ایرانیان را با شاعرانشان پدیده‌ای به‌غایت استثنایی و یگانه نشان دهد. هرچند این پدیده را در عین حال مانع تفکر آزاد و جهش تفکر ابتکاری آنان می‌داند. شایگان در این کتاب با استفاده از اصطلاح «زمان حضور»، فردوسی را مظهر اوج حماسی می‌داند که در آن پهلوانان تراژدی‌های شاهنامه به انسان کامل بدل می‌شوند. خیام را مظهر تعارض در نبوغ ایرانی، مولانا را نمودی از تکامل سنت عرفانی، سعدی را نمونه اعلای «پایدیا»ی یونانی و نهایتا حافظ را تلاقی‌گاه ازل و ابد معرفی می‌کند. او که از آثار آغازین خود همواره دغدغه بازیابی هویت شرقی در برابر انسان غربی را داشته این‌بار به خصلت شاعرانگی ایرانیان می‌پردازد که به باور او نظیری در غرب ندارد. او با تاکید بر اینکه ما همچنان در زمان شاعرانمان زندگی‌ می‌کنیم و هنوز نتوانسته‌ایم از زمان آنها خارج شویم، ایرانیان را معاصر شاعرانشان می‌داند، یعنی عکس آنچه به قول او در غرب اتفاق افتاده است. از این‌رو، ارتباط ایرانیان با شاعران‌ و ادبیات کلاسیکشان را با فرم «عبادی» و مواجهه غربی‌ها با ادبیات و تاریخشان را برخوردی تحقیقاتی و انتقادی معرفی می‌کند. شایگان معتقد است به دلیل همدلی و همجواری فکری ایرانیان با این شاعران و همچنین به علت پاسخ‌هایی که آنها برای تمام پرسش‌های ما دارند، حضور شاعران بزرگ در عین حال که گنجینه فکری و خاطره قومی ایرانیان است، امکان طرح مساله جدید را نیز مسدود کرده. از این منظر، ایرانیان را تا حدی اسطوره‌زده یا افسون‌زده‌ می‌داند. به باور او این ایده‌ها ضمن اینکه زیبا هستند، در عین حال به ذهن ایرانی اجازه نمی‌دهند از گردونه آنها خارج شوند. در آخر تاکید دارد «فراموش نکنید این کتاب به هیچ پرسشی پاسخ نمی‌دهد بلکه تنهاوتنها توصیفی از یک مواجهه است و البته طرح یک مساله».

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

راهبرد دولت اعتدالي طبعا متفاوت از راهبرد اصلاح‌طلبان است. دولت روحاني از منظر نداشتن راهبرد شايد بيشتر در معرض آسيب قرار داشته باشد. اگر فقدان راهبرد روشن، دولت دوم اصلاحات را به زمين سخت و سنگلاخي زد./ در دولت روحاني هنوز چند ماه نگذشته آنچنان به اعتبار دولت ضربه زد كه اثر مهرش تا پايان بر پيشاني دولت باقي خواهد ماند..

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

 تهاجم وحشیانه ی اخیر اسرائیل به سرزمین فلسطین و مردمان تحت ستم اما شجاع آن، البته نه نخستین رخداد از این جنس و نه به احتمال نزدیک به یقین، واپسین آن خواهد بود. پیشینه ی جنایات غاصبان فلسطین...

ارسال شده بيش از 10 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2

آخرین اخبار

پربیننده ترین