طراحی سایت
جستجو:

قصه کوتاه

عزّتو

شاهرخ تنگسيري

غنو جُلَتي با زغال رو ديوار خونه ي خداکرم  يه قلب گُتي مي کشيد و با دستخطي  که چپي از  خط  احمدسياه  نبيد يه بُردش مي نوشت عزت يه بُرد ديگه ش مي نوشت غني.  هرروز صبح گه خداکرم قبل از اين که زن هاي همسايه قدم تو کيچه بذارن و قصد دروازه کنن مي اومد و با افتوه و جارو پَنگي  نقاشي  غنو رو  ديوار  ميشست و با خوش ميگفت: لعنت بر شيطون حرومزاده آخرش خين ايي تيله سگ تو گردن مو مي افته، بخدا اگه دسم بيافتي کل کلت ميکنم .

قصه خداکرم و زنش عزتو ديم درازن، عزتو سي ساله دختر آخري و بقولا ته تغاري ابرام قصاب اُبوداني بيد که تو لين هفت احمدآباد زندگي ميکرد، حاصل دو تا ازدواجش يه درزن دختر و يه پسرمعلول بيد که سالم صداش ميزدن.  يازده تا از دختراش فرستاده بيد خونه بخت، دستِ  ايي آخري هم نهاد تو دست  خداکرم  که همسن و سال خودِ ابرام قصاب بيد. عزتو  با دلالي ميشتي زهرا و ننهِ جاسم عربو  با  شپ و کل سوارِ سماچ حاج مالک از اُبودان اوردنش خوردي سيفو.  خداکرم  از چهار تا زن قبليش که دوتاش مرده بيدن و دوتاشون طلاق داده بيد بچه نساخته بيد و بقول ميشتي زهرا : «خداکرم  اجاقش کور بيد». عزتو قشنگ بيد ولي قلدر و با لهجه اُبوداني با همسايه ها حرف ميزد و هميشه موقع عرض اندام تکيه کلامش ميگفت «مو دختر ابرام قصابم»، يعني که حساب دستون بياد با کي طرفين.  غنو مث آدم شوپر زده صورتش قلپيده بيد، قدش کوتاه و تا بگي زورش زياد بيد. پشت سرش ايقد پهن بيد که از بچگي سيش ميگفتن غنو جُلّتي.

هميچي از روزي شروع شد که خداکرم دم دروازه سفارش غنو کرده بيد بياد خونه شون بدنه و کف آب انبار و حوض بشوره تا زمستون اوو بارون ذخيره کنه، عزتو يه مجمعي صبحونه مفصل مياره جلو غنو و يه قيلون برازجوني چاق ميکنه و چندتا فرق قيلون  ميکشه و ديدش هُف ميکنه تو  صورت غنو که چيش تو چيشش نشسته، ني قيلون ميده دس غنو و ميگه بکش که چاقن،  او هم مث خر کيف ميکنه که بالاخره يه نفر حساب آدم اوردش،  حالا  غنو کجا مي بيني، ديگه شاهين تو آسمونم حريف پر و بالش نبيد و يکجا صد دل  عاشق و دلباختهي عزتِ خداکرم ِاز هميچي بي خبر ميشه. عزتو جذابيت خاصي داشت، حرف زدنش تو دل مي نشست و خيليا که دستشون ازش کوتاه بيد ديرا دير هلاکش بيدن.  يه سر شو تا صبح خداکرم  پشت در سرا کمين نشست که مچ غنو بگيره و حسابش بيله کف دسش ولي خبري از  غنو نشد، دم دماي صبح پيرمرد پلک چيشش دوام نيورد و همونجا پشت در  سرا رو  سکوني تنير کنار حبانه ي شکسته خسته و رسه خووش برده بيد. مطابق هر روز رفت در باز کرد، تا چيشش ري ديوار افتاد ديد تا قلب و دستخط غنو رو ديوارن. وا حسينم خداکرم کجا ميبيني،  کاردش ميزدي تُپِ خيني ازش چکه نميکرد، با صداي بلند که همه کيچه و محل بفهمن  داد ميزد: «اگه سر لش بگيرمت  مث مُشک تشت ميزنم که از استخونات  زغال بليط  عمل بياد». ولي خوشم ميفهميد رو در رو حريف  مچ سفت غنو نميشه.

شوي که خداکرم کمين آخر نهاد و عزمش سي خلاص کردن غنو جزم کرد پس در سرا قايم شد وسه تا سر قيلون پشت هم ديد کرد. به محض شنيدن صداي  خش خش زغال رو ديوار دستش دور تنگ قيلون حلقه کرد و در سرا هُمبار باز کرد و از پشت سر  شلال سر غنو  کرد که غرق عشق بازي با اسم عزتو بيد. به گمون خوش ديگه از شر  غنو  خلاص شد.  غنو مشکال خين و مث مرغ سر بريده تو خين خوش مي پلکيد و بوا بوا ميکرد. خداکرم بازداشت کردن. عزتو رفت زندان شهرباني ملاقات خداکرم و سي محض دلداريش با همو لهجه اُبوداني روش کرد طرف خداکرم و گفت : «دوتا قطره اشک نذر خواجه خضر کردم غنو چيش واز کنه و از بيمارستان مرخص بشه رو پاي خودش ويسه». خداکرم (با تشر) گفت: «اگه ده مرتبه ديگه رو پاش ويسه  ده تا تُنگ قيلون ديگه خرجش ميکنم  توهم ايقد از چيشات ولخرجي نکن زن، اشک حرمت داره سي هرچيز و هرکسي نبايد سرازيرش کني».

غنو سه ماه تموم مث ميت  رو تخت بيمارستان بيهوش و حواص افتاده بيد.  تا روزي که با بُنگِ  اذون سحر مسجد فيل چيش واز کرد، غنو هيچ کس و هيچ چيزي يادش نمياومد،  حتي راه خونه خوشونم نميفهميد کجان ولي پاش که از بيمارستان نهاد بيرون يه راست رفت سمت خونه خدا کرم،  تو روز روشن و جلو چيش تموم آدماي کيچه با زغال يه قلب گتي کشيد و وسطش يه تيري رد کرد، زيرش نوشت يا مرگ يا عزتو. غنو با ايي حرکتش سي همه ثابت کرد ديوونهوار دلبسته عزتوون با ايکه ميفهميد شوهرداره.

برخلاف تمام قوانين نوشته شده بشر عنصر عشق بي مرزترين و سقفش لايتناهي ترين عنصر پيدا و پنهان بشرن. کيمياي عشق غالب بر تمام عناصر طبيعتن. در واقع مغز انسانها با پيش فرض عشق قادر به فرمان دادن به  ديگر اندامهاشه. اگر هيچ معجزهاي در دنيا پايه عقلي و علمي نداشته باشه محاله کسي منکر  معجزه عشق بشه چون که همه موجودات زنده عالم شانس يکبار تجربهش دارن. شايد تنها رشته پيوند غنو به دنيا در عالم سکرات عشق و دلباختگي عميق و يک طرفه به عزّتو بيد. 

جنازه غنو سه روز بعد با يه مرگ مشکوک قبل از غروب افتو روبرو تل عاشقون از دل  دريا اومد بالا . رسوايي عشق نافرجام غنو به اينجا ختم شد که خداکرم از دست نيش و کنايه مردم شهر و محل  مجبور به طلاق عزتو  شد. يه روز صبح گه ساک و چمدون عزتو تو دستش گرفت و رفت سمت گاراژ  اتوميهن، عزتو با چيش اشکبار و يه عالمه حرف و حديث ناحقِ ساخته و پرداخته مردم رو صندلي اتوبوس نشست و بال چادرش رو تموم صورتش کشيد و سي هميشه از بوشهر و خداکرم خداحافظي کرد. هميطور که اتوبوس داشت از خيابوناي شهر خارج مي شد عزتو از  پشت شيشه اتوبوس با چشم خوش ميديد که رو تموم ديواراي شهر نقاشي يه قلب تير خورده و اختصار دوتا اسمه که بي صاحب بجا مونده.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 سه مؤلفه مهم تعريف گردشگري عبارتند از : هدف از سفر(تفريح، زيارت، ديدار فاميل و ...)، مدت سفر(کمتر ازيک سال متوالي ) و مکان سفر(مکاني خارج از محيط معمول). بنا بر اين گردشگري عبارت اند از مجموعه فعاليتهاي افرادي که به مکانهايي خارج از محل زندگي و کار خود به قصد تفريح، استراحت، زيارت و انجام امور ديگر مسافرت مي کنند وکمتر از يک سال متوالي در آن مکان باشند. در تعريف گردشگري بايد دقت شودکه هردو بعد  تقاضا ( گردشگر) و عرضه ( مقصد و ساکنان) موردتعريف قرار گيرند...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مهدي جهانبحشان: اخيراً يک مقام منيع در سازمان تأمين اجتماعي در مقام قضاوت اظهار نظر کرده و با قدرت اجرايي، تشخيص دادهاند که هفته نامه نسيم جنوب، وابسته به سازمان سيا و اينتلجنت سرويس انگلستان و موساد اسرائيل، بايد امحاء و سوزانده شود.ما هم در مورد مدير مسئول و سردبير آن يعني يونس قيصيزاده تحقيق کرديم و جرم‌‌هاي نابخشودني زير را به پرونده ايشان اضافه ميکنيم..

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مجتبي محمدي : خليجفارس همواره نقش مهم و تأثيرگذاري در تاريخ ايران داشته است. به دليل قرن ها سيطره و نفوذ  ايران در اين منطقه فرهنگ ايرانيان در هر دو کرانه شمالي و جنوبي تداوم داشت. نفوذ فرهنگ ايراني در لايه لايه زندگي مردمان ساحلنشين خليج فارس در هم تنيده شده بود. فرهنگ دريانوردي، صيادي، تجارت..

ارسال شده 5 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

رهايي از آشفتگيهاي ذهني

نسیم جنوب - معصومه خرم

حضرت علي عليه السلام ميفرمايند: «هرآن کس که با کتاب آرامش يابد، راحتي وآسايش از او سلب نميگردد.»

کتابخواني به نيازهاي سه گانه: عاطفي، شناختي و شخصيتي کودک پاسخ ميدهد و هنوز هم با وجود گسترش منابع جديد اطلاعاتي و پژوهشي در جهان، کتاب همچنان جايگاه مهم و شايسته خود را دردستيابي به استقلال و هويت و تفکر انتقادي در کودکان و نوجوانان حفظ کرده است.

تحقيقات نشان داده است کودکاني که از ابتداي سنين کودکي برايشان کتاب خوانده ميشود، مناطق خاصي از مغزشان تحت تاثير قرار ميگيرد و کودکان از آن قسمت مغز خود استفاده ميکنند که با ادغام چند حس، بين کلمات و تفکر بصري ارتباط برقرار ميکندکه در نهايت عملکرد بهتري از خود نشان ميدهند. همچنين خواندن کتاب به کودکان توانايي حل مسئله ميدهد و به آنها در رشد تفکر منطقي کمک ميکند.

با پيشرفت جوامع بشري و مدرنيته شدن زندگي، آنقدر مشغله ايجاد ميشود که گاهي انسان فراموش ميکنند  که بايد اوقاتي را به خود اختصاص دهند. همين امر پس از مدتي سبب آشفتگي و از دست دادن آرامش در زندگي ميشود که روانشناسان از آن به عنوان افسردگي ياد ميکنند. براي رهايي از آشفتگيهاي ذهني ، از مطالعه به عنوان ابزاري آسان و قابل دسترس ميتوان نام برد. بر اساس تحقيقات؛ به چند فايده مهم و اساسي مطالعه ميتوان اشاره کرد: افزايش؛ سلامت روان، طول عمر، اعتماد به نفس و تقويت حافظه، پرورش قدرت خلاقيت و تفکر و همچنين اين افراد خواب راحت، عميقتر و آرامتري را تجربه ميکنند. مطالعه کتاب در پيشرفت جامعهاي مبتني برآزادي و آگاهي، نيزن قش مهم و موثري دارد. در چنين جامعهاي هرگاه وفاقي مبتني بر رشد و توسعه بخواهد شکل بگيرد، ميبايد کتاب به عنوان يک عنصر اصلي و تأثيرگذار در آن مطرح باشد و والاترين جايگاه را در همه نهادهاي فردي و اجتماعي از آن خود سازد.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1062)

ارسال شده 6 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر زهره عالي نسب:  چه بسا زنان شجاعي كه الان به نيكي از آن ها ياد مي شوند در زمان خود به عنوان زني هنجار شكن و ناسازگار شمرده شده و او را سزاوار مرگ مي دانستند، اين قوانين و هنجارهاي مرد ساخته بيش از بيش زن را به بردگي كشاند. مدرنيته را مي توان آغاز رهايي زن از قيمويت و تسلط مرد دانست، مهمترين ثمره عصرمدرن رفع محدوديتها و رسيدن به حقوقي برابر با مردان بود..

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

ابراهيم مهدي زاده: سال هاي تحصيلي 48 - 49 شمسي  دبيرستان سعادت که تعطيل مي شد، مي زديم بيرون و مي آمديم کتابفروشي «مهرداد» خيابان شاهپور يا دفتر هواپيمائي سهامي يا نوشت افزار فروشي اميرکبير با مديريت جناب مهدي درزي که اين دو آخري مطبوعاتي هم بودند. کريم سينا، طاهر ايراني، باقي دشتي،  جمشيد افروز ...  کتابفروشي «مهرداد» پاتوق استاد باباچاهي بود و دوستان اهل ادبيات داستاني و شعر و عکاسي و سينما...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

محمد لطفي: درست ربع قرن پيش در هارموني و ريتم ماشين هاي صنعت چاپ افست چاپخانه، رويدادي ثبت لحظه هاي تاريخ ميشد. صداها و نگاه ها به اولين نسخه «نسيم جنوب»، خلوت خالي سکوت را به شکفتن گل لبخند نشاند و نسيم بر نيلي آبهاي باستاني بوشهر تولد يافت...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

عليرضا مشايخ: بيست و پنج سال از آغاز به کار هفته نامه «نسيم جنوب» مي گذرد. اگر چه در جهان ايراني استمرار براي هدف، عادتي مرسوم نيست، استمرار در جهان مطبوعات ايراني امري نادرتر است! براي پاسخ به چرايي و چگونگي اين استمرار بيست و پنج ساله، به دو مطلب مهم بايد توجه کرد: نخستين مطلب در فهم ازمطبوعات نهفته است و دوم شخصيت پديد آورنده يا پديد آورندگان!...


ارسال شده بيش از 2 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

محمد لطفی: به آن ها که آفتاب، نامشان را عشق مي خواند بر گل‌هاي سرخ کاغذي در هر طلوع و غروب، آنها که حس افتخار مي دوانند در رگارگ هر ايراني وقتي همه تن ابر شدند و باريدند بر تاول زخم هاي مردمان و ما تمام پنجره‌هاي بوشهر را دهان مي‌شويم درکوبش بي‌امان قلب‌ها...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

من از كوچكترين دري كه امكانش وجود داشت، وارد سينما شدم؛ ساخت يك فيلم تلويزيوني در صداوسيماي مركز بوشهر. من حتي نگفتم دروازه‌اي بزرگ برايم بگشاييد. از يك در كوچك، حتي مي‌توانم بگويم از يك شكاف كوچك وارد شدم. آن روزها جشنواره فيلم فجر بخش ويدئويي هم داشت؛ اثر من تقدير شد و جايزه گرفت و همين امر، باعث شد تا مسير هموار شود...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (0)
ارسال شده بيش از 3 سال پيش در بوشهر 2 ، نظر (1)

دکتر عباس علوی نژاد: اکنون که سالهای اخر دهه 50 از عمرم را سپری می کنم، وقتی به گذشته برمی گردم وخاطراتم را مرور می کنم خوشحالم که بیشتر سعی وتلاشم در کنارخدمت به جامعه و مردم، کسب علم و دانش مرتبط با مسؤولیت هایم بود. از سال 1348که از روستایمان با فاصله چند کیلومتر پیاده به دبستان عنصری کاکی رفتم تا کلاس اول را شروع کنم تا تمام دوره ابتدایی همین مسیر را هر روز و...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

امیر حسام حق پرست: این روزهای بدِ اوج گیری مجدّد کرونا و تلخیِ خبرهای مدام از درصد شیوع، ابتلا و‌ مرگ و‌ میر در جهان کرونا زده، هر اتفاق و حرکتی که بتواند بارِ غم و خاطرِ خسته و بی حوصله مان از این تجربه ی ملال آور و‌ طولانی مدت در زندگی را کمی مفرّح نماید و حال مان را متفاوت سازد...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در ورزش ، نظر (0)
چرا تجمعات به خشونت كشيده شد؟
حميدرضا جلايي‌پور
ارسال شده بيش از 6 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

تلگرام؛ آزادسازي يا فيلتر دائم؟

ارسال شده بيش از 6 سال پيش در گوشه و کنار 2 ، نظر (0)
روايت ناقص از ٢٨ مرداد ٣٢، امسال هم ادامه داشت
چه كسي مصدق را سرنگون كرد؟
ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (1)

خسرو دهقانی : در انتخابات اخیر غالب نامزدهایی که کمپین موفق تر و نیرومند تری داشته اند ؛ توانسته اند بسیج رای مناسب تری را برای خود رقم زنند. در واقع در بوشهر لیست در برابر کمپین ها در بسیج و سازماندهی رای کم آورد. افراد معدودی که در لیست توفیق حضور در شورا را یافتند...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

تأمین مالی انتخابات کشورهایی ازجمله ایران، مانند جعبه سیاه است؛ هیچ‌کس دقیقا نمی‌داند چه کسی به چه کاندیدایی از بعد اقتصادی کمک می‌کند. البته این یک استراتژی در نظریه بازی‌هاست؛ این ظن قوی است که افراد سودجو و فرصت‌طلب، از این بزنگاه‌های تاریخی به ‌نفع خود بهره‌ بگیرند و روی هر کاندیدا...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در سیاسی ، نظر (0)

نگاهي به كارنامه دولت روحاني در حوزه گردشگري

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در گوشه و کنار 2 ، نظر (0)

یکی از مشکلاتی که به وفور در شهر به چشم می خورد آسیبی است که ساخت و سازها به گیاهان و اشجار و فضای سبز می رسانند. وقتی این اتفاق در مجموعه تحت امر شهرداری رخ می دهد بسیار دردآور می شود. آیا این اصولی است که هنوز پارک و ابنیه کالبدی و فیزیکی و ساختمانهای آن به صورت کامل احداث نشده و خاک ریزی نیز کاملاً انجام نگرفته و غلاف آب و برق در در خاک تعبیه نشده است، نسبت به کاشت گیاه اقدام شود؟...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در اجتماعی ، نظر (1)

 با حضور آقای رئیسی، این امکان وجود دارد که بیش از ۳۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند که با این حساب تکلیف ۱۵ تا۲۰ میلیون رأی مشخص نیست و تا شب آخر مشخص نخواهد شد که آرای خاکستری به کدام طرف حرکت می‌کنند. باید کوشش کنیم که همین آرای خاکستری که روز رأی‌گیری پای صندوق می‌آیند به روحانی رای دهند...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

تاخیر در برگزاری جلسه، با توجه به اینکه المان مورد نظر در حال ساخت می باشد. / پیشنهاد تغییر رویه کنونی تصویب طرح های شهری در شورا و بهره گیری از نظر کارشناسان شهری / اگر زمان لازم و اطلاع رسانی کافی در اختیار دیگران نیز قرار می گرفت امروز شاهد طرح بهتری بودیم /   المانِ ارائه شده  ملغمه ایست از تزیینات که به صورت آشفته ای گرد هم جمع آمده اند/  صحبت های کارشناسی در جهت تخریب نه سازندگی و با نگاه سیاست محورانه ...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)
ريشه‌هاي پوپولیسم و عوارض آن:
از عامه‌گرایی تا عوام‌فریبی
فرهنگ ارشاد. جامعه‌شناس و سردبیر مجله جامعه‌شناسی ایران
ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
ضرورت مطالبه‌گری اجتماعی در حوزه‌های مختلف
ارسال شده بيش از 8 سال پيش در گوشه و کنار 2 ، نظر (0)
صادق خرازي در گفت‌وگو با «اعتماد»:
روحاني، امروز بيش از ٩٢ به اصلاح‌طلبان نياز دارد
محمدحسين مهرزاد

گفت‌وگو با صادق خرازي جذابيت‌هاي خاصي دارد به ويژه آنكه معمولا صريح‌تر از تصور صحبت مي‌كند و طعنه مي‌زند. او اين‌بار به ساز و كار شوراي عالي سياستگذاري اصلاح‌طلبان معترض است و مي‌گويد اين اعتراض را طي نامه‌اي به رييس دولت اصلاحات به عنوان رهبر اين جريان تقديم كرده است. او همچنين از اينكه برخي اصلاح‌طلبان پيش‌تر راديكال، امروز پرچم اعتدال بلندكرده‌اند استقبال مي‌كند و آن را نشانه بلوغ فكري سياسيون مي‌داند اما معتقد است ايده آنها مبني بر حمايت بي‌قيد و شرط از روحاني مخالف روح دموكراسي‌خواهي است و انتخاب كانديداي اصلاح‌طلبان براي انتخابات رياست‌جمهوري آينده بايد برآمده از يك روند دموكراتيك باشد روندي كه مذاكره با شخص حسن روحاني در آن نقشي حساس دارد. خرازي به مذاكره با روحاني خوش‌بين است چرا كه مي‌گويد او امروز بيش از ٩٢ به اصلاح‌طلبان نياز دارد. او برخي عقب‌نشيني‌هاي دولت را محصول فشار سنگين مخالفان مي‌داند و مي‌گويد اين فشار را به شما بياورند عقب‌نشيني كه مي‌كنيد هيچ دو معلق هم روي آن مي‌زنيد! در حالي كه او آماده مي‌شد تا براي ادامه درمان راهي سفر شود چند ساعتي در منزلش ميهمان بوديم.

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
گزارشي انتقادي از مجموعه تحليل‌هايي كه در مورد دهه هشتادي‌ها منتشر شده است
دهه هشتادي‌ها، نسل دغدغه يا قهقهه؟
اعتماد - عظيم محمودآبادي دبير گروه سياستنامه
ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

معاون توسعه مديريت و منابع نيروي انساني استانداري بوشهر با بيان اينكه توجه به مسائل فرهنگي دراولويت برنامه هاي استاندار بوشهر قراردارد، بيان كرد: بايد با روشهاي مختلف بويژه در زمينه هنر تاريخ بزرگ منطقه خود و كشور را به نسل جوان منتقل كنيم و بايد از عنصر هنر براي شناساندن...

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در تصاویر خبری ، نظر (0)

شرق - گروه اندیشه: «تفکر رهایی‌بخش با و بدون مارکس» عنوان مجموعه درسگفتارهایی است از مراد فرهادپور که پاییز ٩٣ در مؤسسه پرسش ایراد شد. در این درسگفتارها مفهوم رهایی در تاریخ معاصر جهان عمدتا از نیمه قرن نوزدهم تاکنون بررسی می‌شود. کجا و چگونه رهایی با پروژه فکری مارکس با همه فراز و فرود و تحولاتش ارتباط می‌یابد. فرهادپور در این سلسله بحث‌ها به پروژه‌های جدیدی می‌پردازد که در بطن تفکر رهایی‌بخش وجود دارد و همچنین مسئله رابطه سیاست رهایی‌بخش با امر اجتماعی یا جامعه. تکیه اصلی بر آرای دو چهره است: اتی‌ین بالیبار و ارنستو لاکلائو.‌ دو چهره‌ای که به یک معنا همین دوگانگی «با» و «بدون» مارکس را در دل خود نهفته دارند. قرائت مارکس با تکیه بر تفسیر ماسیمیلیانو تومبا، فیلسوف ایتالیایی معاصر، دنبال می‌شود. آنچه در ادامه می‌آید متن تدوین‌شده جلسه مقدماتی این مجموعه درسگفتارهاست که در آن فرهادپور به کلیاتی از بحث اشاره و چارچوب تاریخی رهایی را مطرح می‌کند. بنابراین، بحث حاضر را باید خلاصه‌ای از ایده‌هایی دانست که طی چندین و چند جلسه بسط یافته‌اند، گرچه به‌تنهایی قابلیت خوانده‌شدن دارند. تلاش می‌شود در فرصت‌های آینده بخش‌های دیگری از این بحث به‌صورت مستقل از یکدیگر ولی در ارتباط مضمونی با هم آماده طبع شوند.

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

کافی است پیامی در تلگرام دست‌به‌دست شود تا خیلی سریع تبدیل شود به خبر. گاهی‌اوقات حجم تأثیرگذاری برخی پیام‌ها تا حدی است که حتی رسانه‌های حرفه‌ای نیز تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرند. نمونه چنین موردی ماجرای کشیدن بخیه چانه پسربچه اصفهانی بود. داستان از یک پیام تلگرامی آغاز و آن‌قدر دامنه‌دار شد که رسانه‌ها هم بی‌آنکه به اندازه کافی در مورد واقعیت ماجرا تحقیق کنند اقدام به انتشار آن کردند و البته بعد معلوم شد ماجرا به شیوه‌ای که روایت شده، نبوده است. با «محمدمهدی فرقانی»، رئیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، در مورد ابزارهای ارتباطی نوین و تأثیر آن بر فعالیت حرفه‌ای روزنامه‌نگاران گفت‌وگو کرده‌ایم:

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

بررسی انتقادی رویکرد فعالان جنبش دانشجویی

ارسال شده بيش از 8 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

محمدعلی عبدالشیخی : ظرفیت های عظیم و غیر قابل انکاری  همانند دریا و بیشترین مرز آبی با خلیح پارس و به تبع آن بنادر، گمرکات ، تجارت ، بازرگانی ، شیلات و آبزی پروری ،صید و صیادی ، نیروگاه اتمی ، صدرا ، صنایع کشاورزی و نخلداری و .. این توقع را برای متوقع ترین و مظلوم ترین مردم کشور ، بوشهری ها ، ایجاد ساخته است که مشکلات کمتری برای یافتن شغلی مناسب و حتی اکثرا حداقلی داشته باشند و...

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در اقتصادی ، نظر (0)
گردش رانت، جایگزین گردش سرمایه

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
شادی توسعه می‌آورد شادی، برزیل و هند را به توسعه اقتصادی رساند رونق اقتصادی شادی اجتماعی‌هم به همراه دارد
 
ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

شرق: اول کتاب «گفته‌ها»ی ابراهیم گلستان سه جمله هست، یکی «سخن بیار زبان‌آوری مکن» از سعدی، دومی «بدان چه‌جور ببینی» از لئوناردو و سومی «هیچ باشم اگر نکته‌سنج نباشم» از نمایش‌نامه «اتللو»ی شکسپیر. این سه جمله را بر پیشانی کتاب «گفته‌ها» شاید بتوان عصاره حیات فکری و ادبی و هنری گلستان تا به امروز دانست. این سه جمله، همچنین کلیدی می‌تواند باشد برای ورود همراه با نکته‌سنجی و نگاه انتقادی به نوشته‌ها و آثار سینمایی گلستان تا حتی‌المقدور مصون بمانیم از دوقطبی معروف «لعن» و «ستایش» که غالبا گلستان را از یکی از این‌ دو حد افراطی دیده‌اند و سنجیده‌اند. یا او را ستایش کرده‌اند و از او اسطوره ساخته‌اند و میراث او را به «زبان‌آوری» و «تکنیک» تقلیل داده‌اند و یا او را دشنام داده‌اند صرفا  به این دلیل که به راه‌های متعارف نرفته است. خواندن گلستان با آن عقلانیت انتقادی توأم با نکته‌سنجی که شیوه خود اوست در خواندن دیگران، هنوز آن‌طور که باید آغاز نشده است. خواندن هیچ‌کس شاید هنوز آن‌طور که باید آغاز نشده است و از این‌روست که سنت انتقادی ما هنوز بر مدار «لعن» و «ستایش» می‌گردد و بر مدار تکرار آنچه پیشترها در رد و انکار و یا تأیید کسی گفته‌اند. اینجا مقصود از الگوقراردادن شیوه مواجهه گلستان با اتفاق‌ها و آدم‌ها و آثار هنری، شیوه‌ای مبتنی بر نپذیرفتن آنچه همه می‌گویند و تن‌ندادن به تکرار گفته‌های دیگران، پذیرش بی‌چون‌و‌چرای دیدگاه‌های او نیست. اتفاقا برعکس، گلستان را جا دارد به همان عیاری بسنجیم که او خود دیگران را با آن سنجیده است و او را در قامت «آدم»ی ببینیم در قد‌و‌قامت طبیعی که در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ ایران زیسته و کوشیده است به‌جای پاگذاشتن بر راه‌های رفته، راه تازه‌ای بگشاید و با ذخیره‌ای پربار از ادبیات و هنر ایران و جهان، چیزی را ایجاد کند که پیش از آن موجود نبوده است. حاصل کار قطعا می‌تواند مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد، نه به این معنا که بگوییم عالی است و فقط چندجایش اشکال دارد و یا برعکس، مردود است و فقط چند نکته قابل توجه در اینجا و آنجایش می‌توان یافت، نه، خواندن جدی گلستان مستلزم کشف ایده مرکزی او در آثارش، کشف سبک، نه در معنای زبان‌آوری و اینکه نثرش فلان است و بهمان، و مواجهه‌ای دقیق با این سبک و آن ایده مرکزی است و این همان کاری است که می‌گویم هنوز نه‌فقط درباره گلستان که درباره هیچ نویسنده دیگری آن‌طور که باید انجام نشده است.
چندی پیش نشر کلاغ سه کتاب ابراهیم گلستان را تجدید چاپ کرد. یکی کتاب «گفته‌ها» که مجموعه‌ای است از مقاله‌ها، گفتارهای گلستان بر چند فیلم مستند به کارگردانی خودش، سخنرانی مفصل او در دانشگاه شیراز و گفت‌وگوی بلند قاسم هاشمی‌نژاد با او درباره داستان‌هایش.
دو کتاب دیگری که از گلستان تجدید‌چاپ‌شده ترجمه‌های اوست از «هکلبری فین» مارک تواین و کتاب «کشتی‌شکسته‌ها» که ترجمه‌های گلستان است از چند قصه کوتاه استفن کرین، ویلیام فاکنر، استفن وینسنت بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی. گفت‌وگویی که می‌خوانید به‌مناسبت همین تجدیدچاپ‌ها انجام شده است. گلستان کمی پیش از انجام این گفت‌وگو به دعوت آکادمی فرانسه در رم، به این شهر رفته بود تا در نشستی که این آکادمی برای او و آثارش برگزار کرده بود شرکت کند. گفت‌وگوی پیشِ رو، پس از بازگشت گلستان از رم انجام شد. گلستان چنانکه در این گفت‌وگو می‌گوید سالهاست که قصه ننوشته و در عوض دو کتاب چاپ نشده دارد که هر دو نوشته‌هایی مستند هستند از آدم‌هایی که واقعا وجود داشته‌اند و وقایعی که واقعا اتفاق افتاده‌اند و این عجیب نیست وقتی به یاد آوریم که گلستان روزگاری در سینما مستندهایی ساخته است که برخی از آنها هنوز هم جزء بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران به‌حساب می‌آیند. مستندهایی که صرفا نشان‌دادن واقعه نبوده‌اند بلکه «دیدِ» سازنده و «چه‌جوردیدن» در تار و پود آنها تنیده شده و از طریق سبک، خود را به نمایش گذاشته. گلستان در جایی از گفت‌وگوی پیشِ رو می‌گوید: «واقعیت‌هایی که اتفاق افتاده آن‌قدر فوق‌العاده و انترسان است که قصه‌نوشتن ضرورتی ندارد.» گفت‌وگو با ابراهیم گلستان را می‌خوانید. 

ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2

آخرین اخبار

پربیننده ترین