طراحی سایت
جستجو:

نام خلیج فارس با هيچ کشوري بجز سرزمين مادري آن ايران مشترک نيست. بايد به يادداشت کشورهاي حاشيه شاخاب پارس که امروز ديده ميشوند، پيشينه درازي ندارند.آنها اين آبراه پارسي را به زبان انگليسي« گلف» مينامند که شنونده سردرگم است که ورزش گلف مد نظر است يا «پرشيان گلف». البته تاريخ پيدايش همه اين کشورها را سالمندان و حتا ميانسالان بوشهري به خوبي به ياد ميآورند.

ارسال شده حدود 16 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

واقعيتي ماندگار از زندگي معلمي در بندر بوالخير: تصويري که ماندگار شد!

نسیم جنوب، دکتر عبدالرحيم مهرور

دنياي عجيبي است با انسانهاي متفاوت، هر کدام از آنها در گذر زمان واقعيت ها و روياهايي تجربه نموده اند که ميتواند براي ديگران درسآموز و خوشايند باشد، زيرا تمام عالم هستي، زنده يا غير زنده از طريق امواج يا ارتعاشات با هم مرتبط هستند و اصطلاحاً مثل شبکه عنکبوتي به هم وصل هستند و افکار، گفتار، رفتارشان بر يکديگر تاثير مي گذارند.

43 سال قبل در 22 سالگي بعد از اينکه دو سال کارمند استانداري کميته توزيع خودرو و در موقعيت خوب شغلي با امکانات رفاهي منازل سازماني و...  بودم، به همه آنها پشت پا زدم و با يک  استعفاء شغل معلمي را انتخاب کردم آنهم در روستايي بنام «بندر بوالخير» با امکاناتي اندک، چون در آن زمان نه راهي و نه آبي مناسب بود، فقط هر چه بود صفا، صميميت و عشق به همنوع بود .

اولين روزي که به اتفاق همسرم پا به اين روستا گذاشتيم با ماشين کرايهاي بنام لندرور هلک هلک راه 60 کيلومتري را دو ساعت طي کرديم، آنهم با دستاندازهاي ناهمواري که دل و رودههايمان بهم مي ريخت تا اينکه به سلامت به آنجا رسيديم. بعد از استقرار در خانهاي  که از قبل از طرف مرحوم غلامحسين (زارغلوم) خليلي مدير مدرسه برايمان مهيا شده بود اسکان يافتيم. اين خانه متعلق به خانواده يتيمي بود که خودشان هم در آن سکونت داشتند و سرپرست آن در يک سفر دريايي طولاني به بندر «مليوار» که يکي از بنادر هندوستان بود همراه با 11 ملوان و ناخدا همگي به علت طوفان غرق شدند بگونهاي که هيچ اثري از آنها باقي نماند و غريبانه غريب ماندند.

اما اصل ماجرا: بعد از چند روز با همسرم جهت شب نشيني به اتاق آنها که در همان حياط بود رفتيم تا اينکه تصوير آقايي که به ديوار نقش بسته بود نظرم را جلب کرد، فوري ايشان را شناختم گفتم اين عکس کيست؟ گفت عکس همسرم است. اين تصوير همان کسي بود که در سنين کودکي(7 تا 8 سالگي) چندين نوبت هنگامي که براي بازي به خانه بستگان مادري مي رفتم ايشان را در آنجا مي ديدم تا اينکه بعد از مهاجرتمان از زادگاهم محله جبري به منطقه سنگي محله ترکها ديگر خبري از ايشان نداشتم و اين شخص کسي نبود جز محمد موجي همان برادر ناتني بستگانم که از آن زمان تا کنون 57 سال ميگذرد و مجددا ما را به همديگر وصل کرد.

محمد مردي خوش تيپ، جنتلمن و خوش مشرب با چهرهاي بشاش و دوستداشتني که دريا و دريانوردي در ذاتش لانه کرده بود با امواج دريا مي زيست و تجربه کسب ميکرد و سالها در اکثر مواقع بر اين امواج غالب بود تا اينکه در شبانگاهي چنان امواج اقيانوس توانشان را گرفت که خسته و تنها تاب نياوردند و همراه با 11 نفر ديگر از بوميان بخش ساحلي، در غربت تنهايي و در يک شام غريبان براي هميشه غريبانه  به درياي هستي پيوستند.

نتيجهگيري: دنيا چقدر زيبا و غم انگيز است قدر زيباييها را بدانيم و غم ها راروحشان شاد و يادشان گرامي باد.

* مالابار بندري در هندوستان که مليبار هم ميگويند اما بيشتر در گويش ما مليوار هست.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: شروعي خوب، پاياني بد


نسیم جنوب، فرخ روزبهي: بالاخره شيراز و وضع بي مثالش و تحصيل در رشته کارشناسي بهداشت محيط  را رها کردم. عطايش را به لقايش بخشيدم و بال بال زنان  خودم را به عشقم بوشهر رساندم تا آموزگار نقاط دور استانم شوم؛ و حالا در روستاي «فقيه احمدان» بودم. در گرگ و ميش هوا، ماشينم را گوشه حياط  کدخدا پارک کردم. پياده که شدم کدخدا و عيالش را در مغازله اي دلچسب و چرب و چيلي با قليه ماهي و للک (گمنه) ديدم. سلام کردم، خيلي گرم و از صميم دل خوش آمد گفتند. کدخدا گفت: «بفرما آقاي روزبهي». گفتم: «نوش جانتان، مزاحم نميشم، کلي کار دارم، شما بفرماييد».

از انبار بدون درب بين دو حياط که يک موتور برق و مقداري کاه و خرت و پرتهاي ديگر در آن بود به آن يکي حياط که اطاقم درآن قرار داشت و ماهي دويست تومان اجاره اش کرده بودم، رفتم.

خسته بودم، يکي از نان هاي خشکي را که از اولين نان ماشيني بزرگ باغ زهراگرفته بودم، نم آبي زدم و خوردم. تا موتور برق کدخدا روشن بود، چند ورقي کتاب خواندم و سپس خوابيدم. دو روز بعد دوستم سيدابراهيم هاشمي با وانت بار حسين خولو (تنها ماشين موجود در محل که اهالي را جابجا ميکرد و آن ها مدام مي پرسيدند، ماشين خولو حسين آندسن؟) از راه رسيد از آن پس زندگي و کار در کنار دوستم و صفاي اهالي و همکاران و به خصوص دانشآموزان ساده، صادق و دوستداشتني کلاس سوم ابتدايي که روز اول و طول سال را جذاب کردند، زيباتر شد. اما سال بعد (61) حکايت معلمي من به ناکامي کشيد!؟

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

وقتي به پهنه نيلگون خليج فارس و غروب رويايياش نگاه ميکنم احساس غرور ميکنم، وقتي به حرکت کشتيها و لنج ها مينگرم احساس اميد، وقتي ميبينم که ميليونها نفر از هم وطنانمان از راههاي بسيار دور براي بازديد به سواحل جنوب مي‌‌آيند و با نگاه به آن احساس آرامش ميکنند، آدم احساس ميکند که خداوند چه نعمت بزرگي به ما داده که بعضاً قدر آن را نميدانيم...

ارسال شده حدود 16 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

حسين زيرراهي : نظام آموزشي ما بر اساس نظام آموزشي اروپاي قرن بيستم بنا نهاده شده است كه آن هم بر اساس نيازهاي صنعتي قرن نوزدهم طراحي شده است. خروجي چنين سيستمي دو چيز است: كارگر كارخانه و معلم براي همين نظام. ضمن اينكه اگر سواد خواندن و نوشتن و حساب را از آن حذف كنيم تقريبا هيچ مهارتي كه در زندگي آينده به كار دانشآموز..

ارسال شده حدود 16 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

. به نظر من ماندگاري نام خليج فارس در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد. براي ماندگاري نام خليج فارس مي بايست در کنار حفظ اصالتهاي فرهنگي و تمدني، در ايجاد تبادلات بين المللي کوشيد. همانطور که در گذشته نام خليج فارس توسط دريانوردان سيرافي به اقصي نقاط دنيا برده شد...

ارسال شده حدود 16 روز پيش در تاریخ ، نظر (0)

 

نيهمبون؛ سازي که هيچوقت در هيچ جنگي نواخته نشد

پرويز پرستويي

ساز نيهمبون؛ سازي که هميشه براي شادي و مراسمهاي عروسي نواخته شد، سازي که صدايش هم شادي را نويد ميدهد. هم  با سوز و گدازش ميتواند بيانگر درد هر منطقهاي باشد.

در مرداد سال 1402 که به هيروشيما سفري داشتم مثل هر سال، به مناسبت ششم آگوست، روز حمله آمريکا، که هيروشيما را با بمبهايش به خاک و خون کشيد و 140 هزار نفر از مردم هيروشيما کشته شدند و هر ساله حدود 20 هزار نفر گروههاي صلح طلب از اقصي نقاط دنيا گردهم ميآيند و صلح را  در محل وقوع بمباران، پاس ميدارند. محسن شريفيان عزيز هم با ساز نيهمبوناش با ما همراه بود و با نواختن استادانه سازش، همه مردمي که در آنجا بودند را دورهم جمع کرد و شگفتزده شان کرد.

آنجا بود که محسن عزيز گفت اين ساز هيچوقت براي جنگ نواخته نشد و به همين دليل است که شنونده با جان و دل به شنيدنش ميايستد.

 

 

ارسال شده حدود 24 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر يونس قيصي زاده :  اگر والدين مراقب سلامت روان خود نباشند و درگير بحرانهاي روحي و رواني شوند، يک رابطه قابل اعتماد نميتواند بين آنها با فرزندانشان ايجاد شود. ايجاد استرس، مشکلات مداوم يا درگيريهاي مکرر در زندگي زناشويي و يا بيرون از محيط خانواده، بر خلق و خوي ما و توانايي ما در توجه و پاسخگويي به فرزندانمان تأثير منفي ميگذارد. بنابراين مهم است که سعي کنيد اين مشکلات را مديريت کنيد

ارسال شده حدود 24 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور : مگر ميشود روي دريايي از گنجهاي متنوع نفت و گاز و شيلات و انرژي اتمي و نخيلات زندگي کنيم و نکبتها و آلودگيهايش از آن مردم نجيب جنوب باشد ولي خوشيها و رانتهاي جيب پر کنش براي ديگران باشد؟ راستي اين چه عدالت فريبندهايست که هميشه در شعارهاي دولت مردان نهفته است! مگر ميشود درآمدهاي کلان هزاران هزار ميلياردي براي رفاه و آسايش استانهاي بزرگ کشور هزينه شود ولي رنجها، آلودگيها و بيماريهايش (سرطانهاي خوني و تنفسي) براي مردمان جنوب باشد!...

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مکتب بوشهر درادبيات داستاني ايران

 

به مناسبت روز بوشهر  جلسهاي با عنوان نظريه پردازي پيرامون ادبيات داستاني بوشهر در تالار فردوسي دانشکده ادبيات دانشگاه خليج فارس بوشهر برگزار شد. دکتر حميد اسدپور سخنران اين جلسه بود و  دکتر بشير علوي از دانشگاه فرهنگيان و  دکتر ليلا رضايي از دانشگاه خليج فارس به عنوان نقدکنندگان اين سخنراني حضور داشتند. دکتر عبدالمحمد موحد نيز دبير جلسه بود.

دکتر اسدپور با بيان شاخصهها و نيز تبيين ويژگيهاي داستان نويسي در بوشهر گفت: مکتب داستان نويسي بوشهر مکتبي متمايز و پيشرو در ادبيات داستاني ايران است و قرار دادن آن تحت عنوان مبهم مکتب جنوب غير منصفانه است و دقيق نيست..

وي ادامه داد که اين  ايده که بوشهرداراي مکتب متمايز و مستقل در ادبيات داستاني ايران است را در سال 1397 مطرح کرده وآن را در قالب کتابي در سال 1398 به مديريت وقت حوزه هنري بوشهر براي انتشار تحويل داده است که متاسفانه عليرغم داوري نزد صاحبان نظر در اين حوزه و اخذ تاييديههاي آنان، هنوز از طرف حوزه هنري در جهت چاپ اين کتاب که عنوان آن مکتب بوشهر ميباشد اقدامي نشده است.

دکتر اسدپور به بيان دلايل خود براي طرح مکتب بوشهر در ادبيات داستاني و متمايز بودن آن از ساير مکتبهاي موجود در زمينه ادبيات داستاني شده پرداخت و سپس ويژگيهاي مکتب بوشهر در ادييات داستاني را برشمرد.

بعد از وي، ناقدان ضمن بيان نقطه نظرات خويش و طرح پرسشهايي بر لزوم تفکيک مکتب بوشهر در داستان نويسي از مکتب جنوب تاکيد کردند.

در ادامه حاضران به طرح پرسشهاي خود پرداختند.

در پايان دکتر اسدپور با ذکر اين نکته که مابايد به شکل عقلايي و منطقي به تبيين ابعاد تاريخي وفرهنگي استان بوشهر پرداخته و به نوعي برند سازي کنيم، گفت مکتب بوشهر در ادبيات داستاني يک برند و نشان غني و استثنايي به شمار ميرود و سرمايههاي وزين ادبيات داستاني ايران به اين مکتب جريان ساز تعلق دارند‌‌.

دکتر اسدپور با بيان اينکه تاريخ، جغرافيا، اقتصاد و معيشت، مناسبات اجتماعي، سنت و آئينهاي مخصوص در کنار بازرگاني و دريانوردي از جمله عوامل موثر بر ظهور و تداوم مکتب بوشهر در داستان نويسي است افزود: تنوع در سبک و گستردگي موضوعات مطرح شده در داستانهاي اين مکتب به همراه شيوههاي گوناگون بيان و روايت داستان از جمله خصوصيات بارز اين مکتب است. مکتب بوشهر در داستان نويسي مکتبي برابري خواه و جامعهگرا ميباشد که بازتاب روزگار و درد و رنج و شاديهاي مردم اين خطه است. در ادامه وي به بيان  ويژگيها و معرفي نمايندگان اين مکتب پرداخته و آن را مکتبي پيشرو در ادبيات داستاني ايران برشمرد و  داستان نويسان مکتب بوشهر را داراي رسالتي مترقيانه در جهت انعکاس وجدان عمومي جامعه دانست و تاکيد کرد که در بوشهر برند و مکتب معتبر و ممتازي در حوزه داستان نويسي و شعر ايران زمين است.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 مجموعه امتيازها از خارگ چنان موقعيت ممتازي در خليجفارس ساخته بود که انگليسيها بارها آن را اشغال کرده و به عنوان اهرم فشار به ايران از آن استفاده کردند که در اين راه موفق نيز بودند. جالب توجه اينکه اولين باري که انگليسيها در سال 1838 خارگ را به بهانه محاصره هرات اشغال کردند، آن قدر مجذوب خارگ و امتيازهاي آن شدند که جرج اوکلند فرمانرواي کل هندوستان گفته بود بايد کاري کنيم که خارگ به عنوان ملک طلق انگليس اعلام گردد، اين جزيره بعدها ميتواند سنگاپور خليج فارس گردد...

ارسال شده 2 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مژده مواجي : به طرف ايستگاه مترو که راه افتادم، تراکتورها دورتر شده بودند و صداي بوقشان بهطور مبهم شنيده ميشد. سوار مترو شدم و در گرمايِ مطبوع داخلِ آن، جايي براي نشستن پيدا کردم. در اين ساعت زود صبحگاهي اغلب افراد شاغل به سر کار ميروند. خيليها سرشان توي گوشيشان بود. بقيه هم بهندرت صدايي ازشان بيرون ميآمد و مثل من اينوآنور را نگاه ميکردند.

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

شعري از استاد علی باباچاهي ترجمه و در مجله دوسالانه Circumference در امريکا به چاپ رسيد. در اين مجله تعدادي از شاعران دنيا به زبان خودشان شعر دارند. اين شعر استاد باباچاهي توسط مرجان مدرس، ترجمه شده است...

ارسال شده 2 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

حماسه حقپرست: موسيقي بوشهر؛ خود به تنهايي ميتواند پنجره اي گشاده رو به درياي فرهنگ و هنر باشد تا با تابيدن نور و نوا و سازها و آوازهايش، ديرينگيِ يک تاريخ را واگويه کند! چه؛ بوشهر، به راستي شهرِ موسيقي است و چشم انداز ِ جهان موسيقي نيز هم توانست باشد! حضور بزرگان ملي و جهاني در موسيقي بوشهر و موسيقي بوشهر، تحقيقات و پژوهشها و جستار موسيقايي...

ارسال شده 2 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

ادعاي فرماندار بوشهر: دشمن براي کوچههاي قديمي بوشهر، دسيسه و نقشه دارد!

صادق اميري: در سخنان عجيبي، رحيمي فرماندار بوشهر اظهار داشته: «کوچههاي قديمي بوشهر در نوع خود بينظير و کمنظير هستند و دشمن براي اين کوچهها نيز دسيسه و نقشه دارد».

خواستم از ايشان بپرسم که شماها براي کوچههاي بافت قديم بوشهر چه کردهايد و چه برنامه و طرحي داشتهايد که حالا نگران برنامههاي دشمن براي آن هستيد؟!

مدتهاست که حتي نتوانستهايد چند متر سنگفرش گذر کوتي را تمام کنيد تا مردم اين محل و گردشگران که هر هفته در اين گذر عبور ميکنند اين همه دچار زحمت نشوند.

اکثر کوچههاي بافت قديم در تاريکي رها شده و شماها اصلا توجهي به اين مشکل مردم آنجا نداريد؟ دقيقا کنار مسجد شنبدي که شماها نگران تجمع جوانان در برابر آن بوديد، مدتهاست به محل زباله و نخاله تبديل شده و گويا براي شماها مهم هم نيست! اهالي بافت قديم بوشهر، مشکل آب آشاميدني دارند و بطور مکرر آب آن منطقه قطع ميشود، شماها چه برنامهاي براي رفع آن داشتهايد؟

به جاي نگراني داشتن برنامه دشمن براي کوچههاي بافت قديم بوشهر، بفکر داشتن برنامه خودتان براي رفع مشکلات مردم اين کوچهها باشيد.

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواهدبستان در ابتدي روستا و با فاصلهاي از خانههاي مسکوني قرار داشت به همين جهت در فصل گرما تابستان روي زمين و يا زيرزمين اطراف، مارهايي از گونه «تيرمار، کُک مار» پديدار ميشدند. کُک مار اين منطقه خزندهاي با قد کوتاه و به رنگهاي زرد و خاکستري و کور و تنبل بودند ولي زهرشان کشنده و سريع انسان را به هلاکت ميرساند، ولي کشتن آنها راحت بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

فستیوال کوچه، موثرتر از کنگرههاي گران

در يکي از شبهاي برگزاري اين فستيوال ويژهبرنامهاي با عنوان «شبهاي نامنظم» با محوريت قصه جنگهاي پارتيزاني با روايتگري احسان عبديپور از دلاورمرديهاي شهيد عليرضا ماهيني برگزار شد که چند نفر از همرزمان شهيد هم در برنامه حضور داشتند. حبيب احمدزاده هنرمند جنوبي در صفحه اينستاگرامش در چند پست به اين برنامه اشاره کرد و با اشاره به برنامه «شبهاي نامنظم» نوشت: «کاري که احسان عبديپور با دوستانش الان و همين شبها در حال انجام است که وسط جشن و موسيقي يک عده جوان، سالگرد شهادت شهيد ماهيني را با خاطرهگويي چند تا از همرزمانش را بگيرد، هيچ کنگره شهدايي با آن همه هزينه جرات و عرضه انجامش را ندارد. هر که ميخواهد بدش بيايد. من که اينجا نشستم دارم ياد ميگيرم.»

 او در پستي ديگر ضمن استقبال از پخش فيلمش در اين جشنواره نوشت: «ديشب ساعت يکونيم شب پس از چند ساعت اجراي موسيقي جنوبي اين همه جوان مشتاق نشستهاند تا پرده نمايش، نصب شود تا فيلم (معجزه بناسان) با شرکت جناب پرويز پرستويي، پروفسور فراي لينگر و خانم دکتر تسويا با مضمون (جانبازان شيميايي) برايشان نمايش داده شود».

احمدزاده در بخش ديگري از اين پست نوشته است: «اين جلسه با شور و شوق عدهاي از همين جوانان پرسشگر تا حدود ساعت چهارو نيم صبح در داخل و تا حدود اذان صبح در بيرون سالن به طول کشيد. با شوق يا تاسف شايد بتوان گفت: خاک پاک ايران بر سر ما، البته انشاءالله با افتخار بر سر خودم و بدون اين پسوند (پاک ايران) انشاءالله بر سرکمکاران اکثرا مسئول فرهنگي! و در انتها آقا احسان و ادريس عبديپور هنرمند عزيز و يارانت با تمام وجود تعظيم تمامقد در مقابلتان رفيق».

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

از فستيوال کوچه، عکسها و ويدئوهايي در فضاي مجازي منتشر ميشود که هرکجاي ايران باشيد و آن را ببينيد شما را به جاي ديگري از ايران پرتاب ميکند.جماعتي کنار هم نشستند و اين موسيقي است که همچون گرماي جنوب دلتان را به شوق ديدن اجراها گرم ميکند. سومين دوره فستيوال موسيقي کوچه در شهر ساحلي بوشهر برگزار ميشود...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

فستيوال کوچه در بوشهر؛ کار نبود، يک کارستان بود

دکتر محمود دهقاني - استراليا

به گمان من که تصويري ميانديشم و قلم به دست ميگيرم و مينگارم، فستيوال کوچه در بوشهر کار نبود، يک کارستان بود. به گونه کتاب کوچه احمد شاملو، فستيوال کوچه بوشهر نيز يک کتاب بود. از پايهگذاران فستيوال کوچه از ته دل سپاسگزارم. بوشهرِ رئيسعلي آبروي ايران است. اين بندر پير با سرناي شوق برانگيز، دهل و پايکوبيِ نوجوانان و جوانان در موسم بهار و فرارسيدنِ نوروزِ نياکاني از گذشته تا به امروز تبريز ستارخان و شهرهاي سردسيري که در زير لحاف سپيد برف فرو رفتهاند را بيدار مي کند. مردم بوشهر همراه با رقص، دم گرفتن با ساز و دهل، ياد خيام را بيشتر از شهروندان نيشابوري زنده نگاه داشتهاند. اين بندر و شهروندان حماسه ساز آن، تاريخ سازان سد راه ورود استعمارگران غرب به ايران بودند. از سويي در گستره ادبيات و فرهنگ نيز با کميت شمار شهروند، ارزشي سرشار از کيفيت از خود بر جاي گذاشته و گل سر سبد ادبيات ايران هستند.

پرسش صميمانه نسيم جنوب در کرانه شاخاب پارس از  هم ميهنان هنرمندي که بوشهري نبودند و پاسخ آنان در هنگام برگزاري فستيوال، آنچنان گيرا  و دلچسب بود که من را بر صندلي قطار شب در هنگام سفر در حاشيه اقيانوس آرام در اقيانوسيه، بر سر شوق ميآورد. پاکدستي، راستي و مهرباني شهروندان گردنفراز بوشهري از دير باز تا به امروز افتخار آفرين بوده و ورد زبان شهروندان سراسر ايران است. بهاران خجسته باد. 

(نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1075)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

حماسه حق پرست  رئيس انجمن موسيقي بوشهر: فستيوال کوچه نشانه توان و پتانسيل تاريخي بوشهر است

رئيس انجمن موسيقي بوشهر در مصاحبه با نسيم جنوب درباره فستيوال کوچه گفت: اين جشنواره يا فستيوال کوچه که در دور سوم به عنوان جشنواره اقوام نام گرفته است، در چندين بخش، گردشگري و رويدادهاي مربوط به گردشگري به عقيده من با محوريت موسيقي ورود کرده است. اين فستيوال يک برنامه رويداد محور است بر پايه جذب گردشگر و پتانسيلهايي که بندر بوشهر به عنوان شهر خلاق موسيقي دارد. همان طور که شاهد بوديد، استقبال چشمگيري از اين رويداد شد که با تلاش و کوشش شبانهروزي دوستان بوشهري شاهد اين رويداد کوچه در بندر کهن سال بوشهر بوديم.

حماسه حق پرست افزود: اين فستيوال هم تاثيرگذار و هم اثربخش بر روي رويدادهاي موسيقايي اقوام ايران زمين هست. من بر اين باور هستم که معرفي چهرههاي موسيقي اقوام، نواحي مختلف در کهن ديار بوشهر قطعا نشانه توان و پتانسيل تاريخي بوشهر است که پذيراي  فرمها و سبکهاي مختلف موسيقي هست که ميتواند همه را در يک شب، در يک عمارت جمع کند.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

متاسفانه به دليل فشارهاي برخي مسئولين استاني فستيوال موسيقي کوچه بوشهر که امسال بسيار با شکوهتر و با حضور تمامي اقوام ايران زمين براي معرفي فرهنگ موسيقي و آيين هاي فولکلوريک خود برگزار شده بود، ناگهان متوقف شود و در دو روز آخر تمامي کارگاهها و کنسرتها و رويدادهاي جانبي برپايي اين فستيوال کنسل شد...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

نفس برگزاري فستيوال کوچه در بوشهر خيلي خوب هست و اين کار مي تواند در معرفي فرهنگ بوشهر به تمام کشور تاثير بسزايي داشته باشد بطوري که در اين چند دوره فستيوال که برگزار شد نيز شاهد بوديم که چه استقبال خوبي از اين فستيوال شد و اقوام مختلف از سراسر کشور در بوشهر حضور پيدا کردن و با موسيقي و فرهنگ بومي بوشهر آشنا شدند و از طرفي مردم بوشهر از اين طريق توانستند با فرهنگها...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

تاريخِ اجتماعيِ موسيقي ايران

حسام حق پرست: هم زمان با دو انقلاب مشروطه و انقلاب سال پنجاه و  هفت، اجتماعيترين و در واقع همراهي مردم و هم گامي هنر و مردم شکل مي گيرد! از اين روي توليد محتواي هنرِ اجتماعي (در اينجا موسيقي ايران) براي مردم و با مردم جهت همراهي با آرمانهاي اجتماعي هر دو انقلاب نامبرده تاريخي درخشان، پُر گفتار و شنيدار دارد چه آثاري که بعضاً هنوز هم زنده و تپنده هستند و حال و هواي آن روزگاران را به ياد ميآورند!

البته در اينجا لازم به ذکر و يادآوري ست که نگاه و پرداخت فنّي هر دوره مختصّات و مشخصّههاي خود را دارد و بايد گفت ابزار لازم جهت ضبط و ارائه و تکنولوژي هر دوره نيز تأثيرات خود را بر جاي گذاشته و هر چند امروزه امکانات و ابزار کار موسيقي با ساليان گذشته قابل مقايسه نيست! آنچه مسلّم است و به موضوع اهميتي دو چندان ميبخشد همان درآميختگي شعر، موسيقي و تاريخ اجتماعي ايران در هر دو برههي زماني ست که نقش بسزايي جهت پيشبرد اهداف جامعه ايفا ميکند و چه بسا اگر نبود اين حضور پُر بار و دلي در راستاي خلق بهترين و بي تکرارترين آثار موسيقي امروزه چه بلاتکليف  و تهي بوديم از شنيدارِ گنجينه ي موسيقي ملّي ايران!

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

محمدلطفي:  اينجا در پس كوچههاي زخمي تاريخ موسيقي است که زخمهايمان را ميشويد تا در روزها و قرارهاي معين ساده و بيتکلف، در اين تبعيدگاه جبر زيستن ادامه را تاب بياوريم. فستيوال موسيقي در بوشهر از مدار روحنوازي به رويدادي مستقل و به همت تعدادي هنرمند و هنر دوست، در بندر ما که سابقهاي به درازناي تاريخ در اين بخش دارد، برگزار و حالا ديگر رفته رفته از مرزها پا فراتر نهاده است...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

دکتر ابراهيم شفيعي: همانگونه که آلودگيهاي محيط زيستي گسترده و آسيبهاي اجتماعي گوناگون آن نصيب بوشهر و درآمد اين منابع خدادادي استان صرف کل کشور ميگردد، اين حق مردم استان هست که بخشي از درآمد اين منابع زيرزميني نيز صرف پيشرفت  و توسعه و از جمله خدمات بهداشتي و درماني استان که ضرورت آن بر هيچکس پوشيده نيست، گردد. از طرفي خود شهر شيراز به علت برخورداري از بيمارستانهاي متعدد دولتي و خصوصي، نسبت به استان بوشهر در جايگاه...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غمگينترين بخش آموزش فردي

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

غمگينترين بخش آموزش رشد و توسعه فردي اين است که آنهايي که بيشترين نياز به آموزش را دارند کمترين ميل به يادگيري و رشد را نشان ميدهند. دقيقا برعکس در جبهه مقابل آنها که رشد بالايي داشته و زندگي موفق و شادي دارند بيشترين نياز به آموزش را حس ميکنند. سقراط اين موضوع را جهل فرهيخته ناميده است. او ميگويد من از بقيه داناترم چون به ناداني خود پي بردهام ولي ديگران همينقدر هم نميدانند.

وقتي در اواخر سال 1398 تصميم گرفتم وارد عرصه آموزش موفقيت و توسعه فردي شوم سه دليل داشتم: ابتدا بخاطر خودم بود که دهها سوال بيپاسخ در زندگي داشتم. دوم بخاطر خانواده، دوستان و نزديکانم كه ميتوانستم آنچه ياد گرفتهام را با آنها به اشتراك بگذارم، سوم كمك به مردم جامعه و کشورم. به هر حال در اين چند سال به اندازه يک کتابخانه کتاب جديد مطالعه کردم، آموزشهاي زيادي خريداري کردم، در دورههاي مختلفي شركت كردم و تا جاي ممکن که وقتم اجازه ميداد براي نشر آموزشها تلاش کردم. مانند همين ستون «زندگي آگاهانه» که با مساعدت نسيم جنوب عزيز تا الان بصورت مرتب مقالات کوتاه در آن منتشر ميشود.

در اين مدت بيشترين مراجعه را افراد رشد يافته و موفق به من داشتند. برعکس آنهاييکه فکر ميکردم نياز به آموزش بيشتري دارند با وجود مشاوره رايگان من مراجعهاي نداشتند. همزباناني با هزار کيلومتر فاصله از کشور افغانستان وبسايت «بهبود من» را در گوگل پيدا كرده و بعد از استفاده از مطالب رايگان آموزشي پيام تشکر ارسال ميکنند، ولي براي برخي از افراد دور و برم حتي يکبار هم سوالي پيش نيامده که از من بپرسد. به نظر من اين موضوع فقط يك دليل دارد. افراد رشديافته آنقدر براي يادگيري تجربي سختي كشيدهاند كه قدر آموزش را ميدانند. ولي آدمهاي عادي يا از آموزش فردي خبر ندارند يا اعتقادي به آن ندارند. متاسفانه بيشتر مردم فكر ميكنند آموزش فقط آموزش فني است براي يافتن كار و پيشرفت شغلي.

درحاليکه آموزشهاي روانشناسي فردي علاوه بر اينكه بطور غيرمستقيم بر شغل و درآمد فرد تاثير ميگذارد، كيفيت زندگي او را هم بالا ميبرد. آموزشهايي مانند هدفگذاري، برنامهريزي و مديريت زمان، افزايش انگيزه، افزايش اراده و انرژي، اعتماد به نفس، عزت نفس، خودباوري، ساخت عادت، غلبه بر کاملگرايي و اهمالکاري، سرسختي، تابآوري، حل مسأله و تصميمگيري، تفکر انتقادي، تفکر سيستمي، ارتباط موثر و دهها موضوع ديگر نه فقط جيب شما را پرپولتر ميکند که لذت شما از زندگي را هم بيشتر ميكند. اين آموزشها بر زندگي، روابط، کار و درآمد شما اثر مثبت ميگذارد.

در نتيجه يكي از وظايف مدرسان و مربيان رشد فردي اين است که آنقدر آموزشهاي رايگان را همه جا پخش كنند تا بالاخره به دست افراد عادي هم برسد، از آن استفاده كنند، تاثير آن را بر زندگي خود ببينند و نظرشان در مورد آموزش عوض شود. ما چه ميدانيم، شايد يك ويديو كوتاه، يك فايل صوتي يا مقالهاي كوتاه به دست كسي برسد كه همان مشكل را دارد و به اين وسيله وارد دنياي آموزش شود و راهحلي براي مشكلش پيدا كند.

بنابراين از شما دوست عزيز خواهش ميکنم هرگاه مطلبي آموزشي را مفيد تشخيص دادي براي کساني که ميشناسي هم ارسال کن. شايد کسي فقط به همين تلنگر نياز داشته باشد تا دنياي جديدي بر روي او باز شود.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

آلايندگيهاي زيست محيطي براي ما، درآمدهاي هنگفت و بيمارستان براي شما

آشکارا حق مردم مظلوم استان بوشهر پايمال شده است!

غلامحسين کروبي

اين روزها خيليها بايد پاسخگوي مردم باشند، اما به نظر ميرسد 4 نمايندهاي که 4 سال به وکالت از مردم استان بوشهر بر کرسيهاي خانه ملت تکيه زدند و استاندار بوشهر، بيشتر بايد به اين پرسشها پاسخ دهند:

1- چرا در برابر خبر «آغاز عمليات ساخت بيمارستان بزرگ 200 تختخوابي وزارت نفت در شيراز» سکوت نمودهايد؟

2- موضع صريح شما در خصوص انتخاب محل احداث بيمارستان وزارت نفت در شيراز و عدم اجراي آن در جم، کنگان، دير  يا عسلويه چيست؟

3- پاسخ شما و وزراي نفت و بهداشت و همچنين سازمان تأمين اجتماعي براي تأمين سلامت و درمان جمعيت يک ميليون و 200 هزار نفري استان بوشهر و 350 هزار نفري 4 شهرستان جنوبي و 120 هزار نفر از کارگران و کارکنان صنايع نفت، گاز و پتروشيمي در جنوب استان چيست؟

4- کدام منطق، عدالت و اصول اخلاقي اجازه ميدهد که محل استقرار 29 مجتمع پتروشيمي و 13 واحد پالايشگاهي در اين استان و آلايندگيهاي زيست محيطي و بيماريهاي مرگبار ناشي از آن، براي افراد ساکن و شاغل در اينجا باشد ولي در اوج شگفتي و بي انصافي درآمدهاي چند هزار ميلياردي حاصله در شيراز، تهران، اصفهان و ساير نقاط کشور براي ايجاد امکانات رفاهي و احداث بيمارستان هزينه شود و آشکارا حق مردم مظلوم اين استان پايمال گردد؟

5- چرا وقتي که 78 درصد جمعيت استان بوشهر، تحت پوشش بيمه تأمين اجتماعي و داراي رتبه اول کشور در اين زمينه هست و درآمد سالانه 15 هزار ميليارد توماني سازمان تأمين اجتماعي از همين استان است، عسلويه بيمارستان 32 تختخوابي دارد، آنگاه وزارت نفت بيمارستان بزرگ 200 تختخوابي و تأمين اجتماعي بيمارستان فوق مدرن 300 تختخوابي را در شيراز احداث مي نمايند؟

...و پرسشهاي بي شمار، قصه هاي پر غصه، ناگفتههاي بسيار و رنج هاي فراوان...!

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 

شهرت اجتماعي ما 

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي زندگي

نظر ديگران بصورت تک تک در مورد ما مهم نيست ولي نظر جمع ميتواند مهم باشد. حضور طولاني مدت ما در يک اجتماع (محله، محل کار، محيط آموزشي ...) باعث ميشود ناخودآگاه جمعي آن جامعه شهرتي براي ما انتخاب کند. ممکن است ما را منفيبين، شکاک، مهربان، منظم، پرکار، دقيق، بدقلق، بداخلاق، حسابگر و غيره بنامند. نکته مهم اين است که احتمال دارد همه ما را به اين صفت بشناسند و از آن خبر داشته باشند جز خودمان. دوم اينکه معمولا خرد جمعي کمتر اشتباه ميکند و شناختي که از ما به دست مي دهد از شناختي که خود از خود داريم دقيقتر است. به همين دليل اين شهرت يا لقب ميتواند عامل تاثيرگذاري در روابط و نهايتا زندگي ما باشد.

اگر شهرت داده شده مثبت يا خنثي باشد خبر خوبي است. چون نشان ميدهد پنچري بزرگي که قابل ديدن توسط ديگران باشد نداريم. در اين صورت اگر خودمان هم خبر داشته باشيم کمک ميکند در آن زمينه بهتر هم شويم. ولي اگر صفت منفي باشد ميتواند عواقبي برايمان داشته باشد. اين صفات در محيطهاي کاري و حرفهاي در زمان تشويق و ترفيع يا تعديل و اخراج نيرو تاثير گذار است. معمولا تصيمات مديران در مورد کارمندان يکباره و آني نيست. مانند ليواني است که قطره قطره پر ميشود. در نتيجه شهرت مثبت فرد، ليوان تصميمگيري مدير در زمان ترفيع و تشويق را پرتر ميکند و شهرت منفي هم ليوان تصميمگيري در زمان اخراج را. اگر واقعا دوست داريم در سازماني بمانيم و رشد کنيم بايد مواظب شهرت جمعي خود باشيم. البته يک استثنا هم وجود دارد. گاهي فرد به چيزي مشهور است که خود به آن واقف است و يا قابل درک براي آن اجتماع نيست. مثلا کسي که به خاطر تمرکز روي اهداف و آرمانهاي خود به عجيب و غريب يا منزوي بودن مشهور است. يا اصلا برايش مهم نيست کل آن جمع در موردش چه فکر ميکنند.

چرا ما به مشهورترين ويژگي خود آگاه نيستيم؟ ما بصورت طبيعي تاييدگر رفتار خود هستيم و خيلي مشکلاتمان را نميبينيم. برعکس، ديگران راحتتر ميتوانند عيبهاي ما را ببينند. اين موضوع براي همه وجود دارد. ديگر اينکه معمولا مشکل فرد به به او گفته نميشود. افراد ترجيح ميدهند عيب شما را پيش ديگران بگويند تا خودتان. چون احتمال ميدهند ناراحت شده و قبول نکنيد. سوم اينکه ديگران مسئوليتي در اين موضوع ندارند و اغلب گفتن آن هم تاثيري در اصلاح فرد ندارد.

چطور بفهميم به چه چيزي مشهور هستيم؟ بهترين روش براي آگاهي از شهرت جمعي خود اين است که از اطرافيان خود بپرسيم. کساني که با ما راحتاند و چيزي را از ما مخفي نميکنند. ضمن اينکه نزديکان بدخواه ما نيستند و وقتي آنها هم نظر جمع را تاييد کنند نشاندهنده اين است که مشکل واقعي است.

روش ديگر توجه به جاهايي است که جمع با ما مخالفت ميکند. وقتي نظر ما با جمع متفاوت است بايد به آن توجه کنيم. اگر به اين نتيجه رسيديم که حق با خودمان است و ميخواهيم اينطور رفتار کنيم که ديگر مشکلي وجود ندارد. در غير اين صورت بايد ببينيم چه مشکلي در ما وجود دارد که جمع را به اين نتيجه رسانده است. 

 

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

مژده مواجي - آلمان : حدود ساعت دو بعدازظهر به محل قرارمان روبروي دفتر نشرية «آسفالت»، نشرية بيخانمانها در شهر هانوفر، رسيديم. مسئول پروژة گروه کاريمان در اداره برنامه ريخته بود که يکي از مسئولان آنجا بهنام پتر گروه ده نفري ما را در شهر بگرداند و از بيخانمانهاي شهر برايمان صحبت کند.

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

برادر جمپولوي (دوقلو) من (ابراهيم هوشيار) / علاقه و دلبستگي‌اش به بوشهر را حفظ کرده بود (دکتر رسول هاشمي) / براي پرويز هوشيار عزيز ( دکتر رضا معتمد) / اسمي مترادف با فرهيختگيِ يک انسان و خادمِ امور فرهنگي، ادبي و هنري (حسين طالبي) / صحنه گردان جلسات بوشهري‌هاي مقيم مرکز (ابراهيم ميگلي‌نژاد) / و خزاني ديگر در بوستان علم و هنر و انديشه بوشهر (خورشيد فقيه) / پرویز هم پرید (عبدالمجید زنگویی)/ ماجراي آن دوربين هشت ميلي متري (هاشم هاشم‌زاده)، سال‌هاي سخت و سخت‌تر (فريده كاردانى)...

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

دکتر سعيد معدني : همهي ما به نوعي هر سال و هر ماه و هر روز فقيرتر و فقيرتر مي شويم و برخي از خرجکردها را کم ميکنيم وبه طبقهي پايينتر سقوط ميکنيم. براي مثال هر سال مطبهاي دندانپزشکي خلوتتر و خلوتتر مي شوند، چرا که جامعه توان پرداخت هزينههاي اينچنيني را ندارد. دوستي به خاطر هزينه بالا آنقدر رفتن به دندان پزشکي را عقب انداخت که ماه پيش...

ارسال شده 4 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

قطبنماي زندگي

دکتر يونس قيصي زاده

تا به حال به اين فکر کردهايد که با زندگي خود چه ميخواهيد کنيد؟ در زندگي خود پاي چه چيزهايي ميايستيد؟ چه قوانيني در زندگي شما اهميت دارد؟ چه چيزهايي به زندگي شما حس معناداري و هدفمندي ميدهد؟ همه اينها به «ارزش»هايي برميگردد که در زندگي انتخاب ميکنيم، ارزشها همانند قطبنمايي در زندگي ما هستند که جهت زندگي را به ما نشان ميدهند، اهداف ما را مشخص ميکنند و رفتار ما را شکل ميدهند.

در مسابقه دو بين «ايوان فرناندز» دونده اسپانيايي و «آبل موتاي» دونده اهل کنيا اتفاق عجيبي افتاد. دونده کنيايي جلو بود و تا خط پايان ده متر فاصله داشت که با خيال اينکه از خط پايان عبور کرده، ايستاد. «فرناندز» که نفر دوم و پشت سر او بوده متوجه اشتباه او شد، ابتدا به او اشاره کرد که خط پايان آنجاست! وقتي ديد که او متوجه زبان او نميشود، حريف را هل داد و پشت سر او دويد. «موتاي» به عنوان نفر اول از خط عبور کرد و «فرناندز» دوم. همه اينها طي چند ثانيه اتفاق افتاد.

بعد از مسابقه خبرنگاري از «فرناندز» پرسيد که "براي چه اين کار را کردي؟"

پاسخ ميدهد: "روياي من اين است که روزي همه ما اينچنين زندگي اجتماعياي داشته باشيم."

خبرنگار قانع نشد: "ولي چرا اجازه دادي دونده کنيايي اول شود؟"

ايوان گفت: "من که اجازه ندادم! او خودش داشت اول ميشد."

خبرنگار اصرار کرد که: "اما تو ميتوانستي اول شوي."

ايوان نگاهي به او انداخت و گفت: "درست. اما حاصل آن پيروزي چه بود؟ آن مدال چه افتخاري براي من داشت؟ مادرم چه فکري در مورد من ميکرد؟"

اين ارزشهاي زندگي ما هستند که بردن يا باختن را در زندگي ما معني ميدهند، موفقيتي که همراه با نيرنگ، کلاهبرداري، حق ديگران خوردن و ظلم به ديگران باشد، در زندگي که منصفانه زيستن و احترام به ديگران، ارزش هست، عين باختن است.

نميتوانيم خودمان، ارزشهاي انساني را زيرپا بگذاريم و انتظار داشته باشيم، همسرمان، فرزندمان، دوستمان، همکارمان و... آنها را در برابر ما رعايت کنند!

به ارزشهاي زندگي خود فکر کنيم و ببينيم در اين دنيا، چه چيزهايي براي ما ارزش دارند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1069)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 با ورود اين دبيران باسواد به دبيرستان ها موج جديدي از سبک آموزشي جديد و مدرن، روح تازهاي درکالبد دبيرستانهاي بوشهر دميده شد. دبيران درآن زمان از هر نظر ممتاز و قابل احترام بودند و خود نيز سعي در حفظ جايگاه خود داشتند و جامعه نيز به خوبي پذيراي آنها بود. به عنوان مثال مرحوم دکترفقيهينژاد انساني با شخصيتي علمي، خوشمشرب، خوش سيما، فوقالعاده تميز و بسيار شيک پوش بود...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مژده مواجي : اين روزها فضا تغيير کرده است؛ در واقع از هفتة دوم اکتبر. سوار مترو شدم که به سر کار بروم. به صفحة مانيتور در مترو نگاه ميکردم که اخبار و اطلاعرسانيها پشت سر هم روي آن اعلام ميشد. اعلام برنامههاي تئاتر شهر هانوفر، سيرک، تبليغات تجاري شهر، دماي هوا تا به اخبار جهان که رسيد، اخبار جنگ در خاورميانه در صدر خبرها بود. چند سطري خواندم...

ارسال شده 4 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

 رضا سياهوشي: ميپرسيم چرا و واقعا چرا بودجه تيم هاي پايتخت و بخصوص استقلال و پرسپوليس بيش از هزار ميليارد مي باشد اما تيم هاي استاني و ريشه داري مثل شاهين بوشهر، برق شيراز، ابومسلم مشهد، سپيدرود رشت و ... هيچ حمايتي نمي شوند؟! استان کرمان داراي معدن مس مي باشد و چندين تيم را تحت پوشش قرار داده (مس کرمان، مس رفسنجان، مس شهر بابک) ولي در استان بوشهر که سرشار از منابع و معادن فراوان و بخصوص گاز و نفت مي باشد ، تيم با قدمتي مثل شاهين اين وضعيت دارد!

ارسال شده 4 ماه پيش در ورزش ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24

آخرین اخبار

پربیننده ترین