مهدی جهانبخشان پیشکسوت رسانهای استان بوشهر در یادداشتی و تهیه کلیپی که در پیج اینستاگرامش نیز منشتر شده به "ناگفتههایی از زندگی شیر محمد تنگسیر که فیلم و کتابی نیز به همین نام تولبد و منتشر شده " پرداخته است...
نجف آهوچهر هم آسماني شد (عبدالمجيد زنگويي)، کي رفتهاي زدل که تمنا کنم تو را (عبدالحسين کنين)، گنجينه اي از فرهنگ و ادب (علي دباش)، به شاگردان خود آيين مهرورزي آموخت (حسين رنجبر)، بدرود رفیق شفیق ما (خلیل موحد)، به ياد دوست که چه با وفا بود (محمدرضا دباش) ، در رثاي استاد نجف آهوچهر؛ عزيز و با يادماندني (اسماعيل منصورنژاد)، معلم، روزنامه نگار و نويسندهاي با لبخند هميشگي (عالي بازدار)
همه كتابهايي كه خواندهام به نوعي در زندگانيام اثر گذاشتهاند. بسياريشان را خواندهام كه الان در اين لحظه در يادم نیستند و لكن برخي از آنها در یاد دارم. از يك منظر هر كتابي براي خوانندهاش اثراتي دارد.كتابها به دنيا ميآيند؛ هر کدام از ما به فراخور شرایط خویش، سعادت دستیابی به اندکیشان را مییابیم؛ با برخی از ایشان دمخور و دوست می شویم … با ما و در ما تا هستیم می مانند و برخی نیز تا ابد در روح و روان و کالبدمان جاویدان می شوند...
رضا نکیسا: آن چه در ادامه میآید حاصل تخصص، تجربه، گام نهادن در این وادی بیانتها و اقیانوسی شرف است، که آدمی را شرف اندیشی و کنحکاوی وامیدارد، و همچنین شاید هم تحصیل و آن چه حاصل آن اندوخته و زیستنم در لابلای قفسههای کتاب در سالها دور و الفتی که به قول حضرت حافظ با رفیق خالی از خلل داشتهام (در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است ... صراحی می ناب و سفینه غزل است) بی تاثیر از آن نبوده است.
عبدالخالق ماجدی: پیش دوست عزیزی از مرحوم همت آبادی یادی کردیم. به دلایلی آقای همت آبادی از آموزش و پرورش اخراج شد. دوستم که از نزدیکان مرحوم بود تعریف می کرد که پس از اخراجش یک بار که مهمانش بوده دیده که علی رغم این که بخاطر تدریس خصوصی مرحوم وضعیت مالی بسیار خوبی پیدا کرده بود بسیار ناراحت و دمق هست...
عبدالخالق ماجدی: چند روز پیش یک کلیپ دیدم از یه گاوداری مدرن در اروپا که چه طور سالنی به مساحت چند هزار مترمربع فقط توسط یک خانم که در اتاق کنترل نشسته بود اداره می شد. تمام کارها را از دوشیدن شیر تا نظافت سالن به صورت مکانیزه توسط ماشین آلات پیشرفته انجام می شد...
سیدقاسم یاحسینی: بدون هیچ تردید منوچهر آتشی از دهه سی تا نیمه اول دهۀ هشتاد قرن چهاردهم شمسی، برجسته¬ترین، معروف¬ترین و مشهورترین روشنفکر و شاعر بوشهری در سطح ایران بود. اگر از من، به¬عنوان یک مورخ و بوشهرشناس پرسیده شود مشهورترین شاعران بوشهری در سطح تاریخ ادبیات معاصر ایران چه کسانی هستند بدون تردید نام سه نفر را خواهم برد: فایزدشتی، منوچهر آتشی و علی باباچاهی...
اسکندر احمدنیا: توی فضای باز دبیرستانی از همان دهه توی بوشهر قدم می زنی، می خوانی: در چنین مسلخ خونینی که غم انگیز ترین قصه ی تاریخ است، درب اتاق مناقشه دوباره باز شده است، احمدرضا احمدی هم می خواند: اگر نیایی سرود سنگریزه را تکرار می کنم! خودت هم می خوانی، دلنوشته ای که سرکلاس خواندی و «بابا» آن را در «تکاپو» چاپ کرد..
عبدالرزاق ریشهری زاده : تو را چه بنامم؟ داریوش، برادر، همکار، همراه، همسفر، رفیق، رئیس که تو همه بودی اما بگذار بار دیگر هم بگوئیم «کوکای گتو». کی بی تو انجمن خرد را جمع می کند تا آوای شاهنامه خوانی طنین افکن گردد،کی افطاری رمضان را به پا می دارد و چگونه می توان پنداشت که در خانه ات بسته باشد و شب نشینان دلسوز شهر و آموزش پرورش به کجا تا نیمه شبان از دردها و کمبود ها به گفتمان نشینند...
سینا برازجانی : فرشید جاناحمدیان را از سالهای ابتدایی دهه هشتاد میشناسم؛ از انجمن اهل قلم و آن سالهای طلایی. فرشید خیلی زود تبدیل به یکی از ما شد. از همان سالها و تا هنوز، شاید...
علی بهی پور: سال 1364 کوچه های میدان تجریش را گشتیم تا مدرسه را پيدا کردیم. من و دوستم که اهل فسا بود هر دو در دانشکده هنر شهید مطهری تجريش تحصیل میکردیم. هر دو را برای تدریس به "مدرسه راهنمایی یاسر" فرستادند. تجربه مان، درسهای معلمی بود که خوانده بودیم وکمی خاطرات معلمان دوران مدرسه مان، اندکی هنر که در دستانمان مخفی کرده بودیم...
محمدرضا تاجیک:
پاشنه آشیل اصلاحطلبی را اصلاحطلبان کاذب و دروغین میدانم
تنها الهه مرگ میتواند برخی را از صحنه قدرت و سیاست حذف کند تا مجالی برای نقشآفرینی جوانان فراهم شود
این تصمیم در شورای احیای امر به معروف و نهی از منکر گرفته شده و شهرداری موظف شده مکانی جداگانه برای شنای آقایان و مکان دیگری برای بانوان آماده سازی کند و با نصب بنر از شنا کردن بانوان در مکان های عمومی جلوگیری کند. آیا در این میان شورا و شهرداری جز اینکه مصوبه ای قانونی را اجرا کرده اند چه تخلف دیگری مرتکب شده اند...
خبر تلخ درگذشت «مریم میرزاخانی»، نابغه ریاضی ایران و جهان و تنها زن دارنده «جایزه فیلدز» که به او لقب «سدشکن» در علم ریاضیات را داده بودند، همه را در بهت و ناباوری فرو برد؛ این استاد دانشگاه «استنفورد» 20 سال پیش، از سانحه سقوط اتوبوس حامل تیم نخبگان اعزامی به دوره مسابقات ریاضی دانشجویی...
من واقعا دیگه خسته شدم. بعد از ٥٠ سال دنبال توپ دویدن، خسته شدم. از ١٤، ١٥ سالگی که با توپ پلاستکی بازی میکردم، شروع کردم، تا اومدم مربی پرسپولیس و تیم ملی شدم. به جایی رسیدم که دیگه هیچجور کشش نداشتم. همین الان هم مییان به من پیشنهاد میدن...
علي اسماعيلي : لحظه سختی است ... صدای زنگ تلفن ! دود آوارها ! بوی آتش ... بوی یتیمی بوی بیوگی بوی داغ فرزند و باز حس تلخ دادن یک خبر تلخ ! چه بگویم ؟ هیچ چیز هنوز معلوم نیست ! فقط دعا کنید ! خدا نکند آنسوی خط مادری و یا همسری و یا فرزندی ، عزیزش را بعد از خدا از تو خواسته باشد...
چه جمعیتی! چه عظمتی چه شکوهی! همه آمده بودند! از پیر تا جوان! از کودک تا کهنسال زن و مرد دختر و پسر! همه آمدند تا به کج فهمان ثابت کنند تو سرلیست انگلیسی ها نیستی!! تو سرلیست قلوب مردم قدرشناسی هستی که سالها مجاهدت و همراهی تو را با خود دیده اند!..
در نوشتن نیز می نوشت به گونه ای که گویا نمی نوشت! اهل این نبود که پیش از نوشتن ، بسته های کاغذهای سفید را به این و آن نشان دهد که من آنم و اینم که در اینده ای نزدیک، روزگار این سفید هارا سیاه خواهم کرد! مقطع نویس بود و " سنگین گذر"! در عاشقیتی بی حرف و حدیث...
علی اسماعیلی : مادری درب منزل، پدری درب دکانش، عاشقی در حیاط کوچکی همه منتظرند مردشان برگردد. نگاه همه به ابتدای کوچه و درب منزل دوخته شده است. منتظرند هر لحظه برسد . آخرین دیدار روز اعزام بوده است . همه منتظرند . یک خاکی پوش با یک کوله پشتی بزرگ...
بهرام نکیسا: سید جلال عین الملک را بچه های قدیم جنگ در بوشهرهمه بخوبی می شناسند اما جهت استحضار نسل جدید باید عرض کنم که آن عزیز سفرکرده در کنار زنده یاد حاج سید محمد فرهی زینت بخش و آبروی مجالس بچه های رزمنده بوشهر بود با یک دنیا مهربانی ، و شدیدا مقید به رعایت اصول اخلاق اسلامی...
شرق: اول کتاب «گفتهها»ی ابراهیم گلستان سه جمله هست، یکی «سخن بیار زبانآوری مکن» از سعدی، دومی «بدان چهجور ببینی» از لئوناردو و سومی «هیچ باشم اگر نکتهسنج نباشم» از نمایشنامه «اتللو»ی شکسپیر. این سه جمله را بر پیشانی کتاب «گفتهها» شاید بتوان عصاره حیات فکری و ادبی و هنری گلستان تا به امروز دانست. این سه جمله، همچنین کلیدی میتواند باشد برای ورود همراه با نکتهسنجی و نگاه انتقادی به نوشتهها و آثار سینمایی گلستان تا حتیالمقدور مصون بمانیم از دوقطبی معروف «لعن» و «ستایش» که غالبا گلستان را از یکی از این دو حد افراطی دیدهاند و سنجیدهاند. یا او را ستایش کردهاند و از او اسطوره ساختهاند و میراث او را به «زبانآوری» و «تکنیک» تقلیل دادهاند و یا او را دشنام دادهاند صرفا به این دلیل که به راههای متعارف نرفته است. خواندن گلستان با آن عقلانیت انتقادی توأم با نکتهسنجی که شیوه خود اوست در خواندن دیگران، هنوز آنطور که باید آغاز نشده است. خواندن هیچکس شاید هنوز آنطور که باید آغاز نشده است و از اینروست که سنت انتقادی ما هنوز بر مدار «لعن» و «ستایش» میگردد و بر مدار تکرار آنچه پیشترها در رد و انکار و یا تأیید کسی گفتهاند. اینجا مقصود از الگوقراردادن شیوه مواجهه گلستان با اتفاقها و آدمها و آثار هنری، شیوهای مبتنی بر نپذیرفتن آنچه همه میگویند و تنندادن به تکرار گفتههای دیگران، پذیرش بیچونوچرای دیدگاههای او نیست. اتفاقا برعکس، گلستان را جا دارد به همان عیاری بسنجیم که او خود دیگران را با آن سنجیده است و او را در قامت «آدم»ی ببینیم در قدوقامت طبیعی که در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ ایران زیسته و کوشیده است بهجای پاگذاشتن بر راههای رفته، راه تازهای بگشاید و با ذخیرهای پربار از ادبیات و هنر ایران و جهان، چیزی را ایجاد کند که پیش از آن موجود نبوده است. حاصل کار قطعا میتواند مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد، نه به این معنا که بگوییم عالی است و فقط چندجایش اشکال دارد و یا برعکس، مردود است و فقط چند نکته قابل توجه در اینجا و آنجایش میتوان یافت، نه، خواندن جدی گلستان مستلزم کشف ایده مرکزی او در آثارش، کشف سبک، نه در معنای زبانآوری و اینکه نثرش فلان است و بهمان، و مواجههای دقیق با این سبک و آن ایده مرکزی است و این همان کاری است که میگویم هنوز نهفقط درباره گلستان که درباره هیچ نویسنده دیگری آنطور که باید انجام نشده است.
چندی پیش نشر کلاغ سه کتاب ابراهیم گلستان را تجدید چاپ کرد. یکی کتاب «گفتهها» که مجموعهای است از مقالهها، گفتارهای گلستان بر چند فیلم مستند به کارگردانی خودش، سخنرانی مفصل او در دانشگاه شیراز و گفتوگوی بلند قاسم هاشمینژاد با او درباره داستانهایش.
دو کتاب دیگری که از گلستان تجدیدچاپشده ترجمههای اوست از «هکلبری فین» مارک تواین و کتاب «کشتیشکستهها» که ترجمههای گلستان است از چند قصه کوتاه استفن کرین، ویلیام فاکنر، استفن وینسنت بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی. گفتوگویی که میخوانید بهمناسبت همین تجدیدچاپها انجام شده است. گلستان کمی پیش از انجام این گفتوگو به دعوت آکادمی فرانسه در رم، به این شهر رفته بود تا در نشستی که این آکادمی برای او و آثارش برگزار کرده بود شرکت کند. گفتوگوی پیشِ رو، پس از بازگشت گلستان از رم انجام شد. گلستان چنانکه در این گفتوگو میگوید سالهاست که قصه ننوشته و در عوض دو کتاب چاپ نشده دارد که هر دو نوشتههایی مستند هستند از آدمهایی که واقعا وجود داشتهاند و وقایعی که واقعا اتفاق افتادهاند و این عجیب نیست وقتی به یاد آوریم که گلستان روزگاری در سینما مستندهایی ساخته است که برخی از آنها هنوز هم جزء بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران بهحساب میآیند. مستندهایی که صرفا نشاندادن واقعه نبودهاند بلکه «دیدِ» سازنده و «چهجوردیدن» در تار و پود آنها تنیده شده و از طریق سبک، خود را به نمایش گذاشته. گلستان در جایی از گفتوگوی پیشِ رو میگوید: «واقعیتهایی که اتفاق افتاده آنقدر فوقالعاده و انترسان است که قصهنوشتن ضرورتی ندارد.» گفتوگو با ابراهیم گلستان را میخوانید.
صادق چوبک آدم خیلی خوبی بود. خیلی خیلی خوب بود. باز تکرار میکنم که خیلی خیلی خوب بود و نگذاشت آنجور که اشخاص هدایت را آخر سر خراب کردند، او را هم خراب کنند. خودش را محکم گرفت و نگذاشت کسی به او دست بزند. چوبک خیلی برای من عزیز بود. ..
حسین پورصفر : فکر می کنم اواخر دهه ی شصت بود . بیابانی مجبور شد دوباره بوشهر را ترک کند . این بار سرنوشت او را روانه ی تهران کرد که در حوزه ی هنر و فرهنگ از امکانات فراوانی برخوردار بود . فراموش نکنیم که آتشی و باباچاهی ، بعد از آنکه به تهران پناه بردند ، در صحنه ی فرهنگی ما مطرح شدند . آتشی در دهه ...
معتقدم اصلاحطلبان نباید انفعالی عمل کنند. جریان اصلاحات اگر بتواند با حفظ اصول و هویت خویش در مسیر تعامل با جریانات معتدل، خواه اصلاحطلب و خواه غیرآن، اقدام کند به نفع کشور است. لکن اصلاحطلبان که از پشتیبانی طیف وسیعی از جامعه برخوردارند نباید کاری کنند تا مقبولیت اجتماعی آنها نزد مردم، کاهش یابد. ..
مساله مهم دیگر در مصاحبه ادعای رقابت هاشمی با منتظری درباره تسلط بر مسند رهبری پس از امام است. وی در ادعایی عجیب و تکاندهنده ضمن ربط این مساله با سفر مک فارلین که صددرصد در ارتباط با تامین سلاح برای جنگ بود..
موضوع بحث اینجانب، تامل در فهمی است که از اخلاقیبودن خویش داشتیم و داریم. با نگاه مختصر به چرخشهای اخلاقی جامعه معاصر ایران، میکوشم در باب کارنامه روشنفکران دینی، خصوصا شریعتی گفتوگویی شود. چرخشهای اخلاقی از یکسو مسالهساز و از دیگرسو افقساز بودند. حداقل سهچرخش را نام میبرم: نخست گذر از اخلاق دینی به دین اخلاقی، دیگری افتادن به ورطه «گفتمان غیراخلاقی» و سومی گسترش اخلاق غیردینی و عرفی.
سیگار را فراموش کنید. ماریجوانا، حشیش، الکل، کتامین، گل، ترامادول و… این ها اسمهایی است که همراه با نحوه مصرف و قیمت و جزئیات «فاز»شان از زبان دانش آموزان نوجوانی شنیده میشوند که به 17 سال هم نرسیده اند. گزارش روزنامه شهروند دراین مورد را می خوانیم.
صبح، ساعت 11 به بیمارستان پارس رفتم. خانم بهبهانی در بخش «آیسییوجنرال» بستری بود. به «آیسییوجنرال» رفتم. در آن شیشهای بود و فقط از داخل باز میشد. روی در کاغذی چسبانده بودند و نوشته بودند: «خانم سیمین بهبهانی ملاقاتممنوع میباشد.» به یکی از پرستارانی که داخل بود اشاره کردم. آمد. در باز شد.
28مرداد در ایران، روز کودتا نام گرفت. کودتایی که 61 سال پیش علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق شکل گرفت و جامعه ایرانی را آبستن تحولاتی تازه کرد. تحولاتی که شاید مهمترین پیامد آن را بتوان انقلاب اسلامی سال 57 نامید. تحولاتی که به روشنی نشان میدهد ایران «پس» و «پیش» از کودتا با هم تفاوتهای فاحشی دارند. در گفتوگوی پیشرو با «سعید حجاریان» به بررسی فضای پس از کودتا پرداختهایم. فضایی که این فعال اصلاحطلب میگوید پس از آن سه جریان شکل گرفت. گرایش اول آنهایی که کلا «سیاستزده» شده بودند و شعر «زمستان» را برای وصف حالشان میخواند. گرایش دوم که فعالیت «نرم سیاسی» را انتخاب میکنند و از مهندس بازرگان و نهضت آزادی بهعنوان نمونه بارز این گروه نام میبرد. نهایتا گرایش سوم که بهدنبال «مشی مبارزه مسلحانه» میروند و توضیح میدهد که نیروهای این جریان جوانهایی هستند که از دل جبهه ملی بیرون آمدهاند.
دكتر عبدالكريم مشايخي : گمرکات جنوب ایران که سالیانه هزاران تومان از بابت تعرفههای گمرکی آن به خزانه شاهی سرازیر میشد، بر اساس توافقنامهای در قبال پرداخت وام به مظفرالدینشاه قاجار چندین سال بود که در رهن انگلیسیها قرار داشتند و قسمت مهمی از درآمد آنها به عنوان اقساط وام به حساب انگلیسیها پرداخت میشد. هنگامیکه نیروهای ملی طرفدار سیدمرتضی گمرک را به اشغال در آوردند، کارکنان بلژیکی آن را برکنار کردند و ...
آخرین اخبار
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
پربیننده ترین
- ویژهنامه سوگ شادروان پرويز هوشيار ؛ نویسنده و هنرمند بوشهری
- ۶۰۰ چادرگروهی و کانکس برای اسکان گردشگران نوروزی در بوشهر ایجاد شد
- حکایت اولین کارگاه نوشابه سازی ایران در بوشهر
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 715
- 21 استانداری که در بوشهر بر صندلی ریاست نشستند + تصاویر
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
- دیدنی های بوشهر: خانه و موزه رئیس علی دلواری/ تصاویر
- زندگی مردم بوشهر با موسیقی پیوند و گره خورده است
- چگونه دلیران تنگستان ساخته شد + تصاویر
- عکس هائی دیدنی از سریال به یاد ماندنی دلیران تنگستان
- بازماندهِ یک غزل از منوچهر آتشی
- گوشه ی بیداد و شفای شروه خوان ِ...
- باران نشاط با موسيقي بوشهري شريفيان در تهران + تصاویر
- معماری بومی بافت تاریخی بندر بوشهر