طراحی سایت
جستجو:

عالي بازدار: بازنشستگان آموزش و پرورش اين سرمايههاي ارزشمند مملکت که جواني خود را در راه اعتلاي وطن و خدمت به فرزندان آن صرف نمودهاند نيز نيازها و انتظاراتشان همچنان آزاردهنده است.کساني که در دوران ميانسالي و پيري، ناتواني و نيازمندي، بايد مورد حمايت هرچه بيشتر مسئولان باشند نيز حال خوشي ندارند. معلمان بازنشسته و مستمريبگيران حقوق و مطالباتي دارند که يا تاکنون پرداخت نگرديده يا به تعويق و تاخير...

ارسال شده حدود 16 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

  محله جبري  در جنوب چهار محل(بهبهاني،کوتي،شنبدي و دهدشتي) و جنوب گمرک شهر بوشهر که بيشترين مردمان اين منطقه از مهاجران بخش ساحلي(تنگستان) و اطراف استان ساکن شدند. پيشينه اين مردمان سختکوش دريا و دريانوردي (ناخدا، ملواني و کارگر بارانداز) بودند. اين محله نو پا در شهر بوشهر توانست مهد آموزش و پرورش  شود و بيشترين احداث  مدرسه را در خود جاي دهد (باقري، فردوسي، کورش کبير، مهرگان، مستوره کرد، دشتي، داريوش کبير و مصدق)...

ارسال شده حدود 16 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

واقعيتي ماندگار از زندگي معلمي در بندر بوالخير: تصويري که ماندگار شد!

نسیم جنوب، دکتر عبدالرحيم مهرور

دنياي عجيبي است با انسانهاي متفاوت، هر کدام از آنها در گذر زمان واقعيت ها و روياهايي تجربه نموده اند که ميتواند براي ديگران درسآموز و خوشايند باشد، زيرا تمام عالم هستي، زنده يا غير زنده از طريق امواج يا ارتعاشات با هم مرتبط هستند و اصطلاحاً مثل شبکه عنکبوتي به هم وصل هستند و افکار، گفتار، رفتارشان بر يکديگر تاثير مي گذارند.

43 سال قبل در 22 سالگي بعد از اينکه دو سال کارمند استانداري کميته توزيع خودرو و در موقعيت خوب شغلي با امکانات رفاهي منازل سازماني و...  بودم، به همه آنها پشت پا زدم و با يک  استعفاء شغل معلمي را انتخاب کردم آنهم در روستايي بنام «بندر بوالخير» با امکاناتي اندک، چون در آن زمان نه راهي و نه آبي مناسب بود، فقط هر چه بود صفا، صميميت و عشق به همنوع بود .

اولين روزي که به اتفاق همسرم پا به اين روستا گذاشتيم با ماشين کرايهاي بنام لندرور هلک هلک راه 60 کيلومتري را دو ساعت طي کرديم، آنهم با دستاندازهاي ناهمواري که دل و رودههايمان بهم مي ريخت تا اينکه به سلامت به آنجا رسيديم. بعد از استقرار در خانهاي  که از قبل از طرف مرحوم غلامحسين (زارغلوم) خليلي مدير مدرسه برايمان مهيا شده بود اسکان يافتيم. اين خانه متعلق به خانواده يتيمي بود که خودشان هم در آن سکونت داشتند و سرپرست آن در يک سفر دريايي طولاني به بندر «مليوار» که يکي از بنادر هندوستان بود همراه با 11 ملوان و ناخدا همگي به علت طوفان غرق شدند بگونهاي که هيچ اثري از آنها باقي نماند و غريبانه غريب ماندند.

اما اصل ماجرا: بعد از چند روز با همسرم جهت شب نشيني به اتاق آنها که در همان حياط بود رفتيم تا اينکه تصوير آقايي که به ديوار نقش بسته بود نظرم را جلب کرد، فوري ايشان را شناختم گفتم اين عکس کيست؟ گفت عکس همسرم است. اين تصوير همان کسي بود که در سنين کودکي(7 تا 8 سالگي) چندين نوبت هنگامي که براي بازي به خانه بستگان مادري مي رفتم ايشان را در آنجا مي ديدم تا اينکه بعد از مهاجرتمان از زادگاهم محله جبري به منطقه سنگي محله ترکها ديگر خبري از ايشان نداشتم و اين شخص کسي نبود جز محمد موجي همان برادر ناتني بستگانم که از آن زمان تا کنون 57 سال ميگذرد و مجددا ما را به همديگر وصل کرد.

محمد مردي خوش تيپ، جنتلمن و خوش مشرب با چهرهاي بشاش و دوستداشتني که دريا و دريانوردي در ذاتش لانه کرده بود با امواج دريا مي زيست و تجربه کسب ميکرد و سالها در اکثر مواقع بر اين امواج غالب بود تا اينکه در شبانگاهي چنان امواج اقيانوس توانشان را گرفت که خسته و تنها تاب نياوردند و همراه با 11 نفر ديگر از بوميان بخش ساحلي، در غربت تنهايي و در يک شام غريبان براي هميشه غريبانه  به درياي هستي پيوستند.

نتيجهگيري: دنيا چقدر زيبا و غم انگيز است قدر زيباييها را بدانيم و غم ها راروحشان شاد و يادشان گرامي باد.

* مالابار بندري در هندوستان که مليبار هم ميگويند اما بيشتر در گويش ما مليوار هست.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: معلمان دلسوز و دانش آموزان کوشا

نسیم جنوب، عبدالرحمن عباسي

سال 1356در روستاي «برمصاد» استان بوشهر، يک سال قبل آن سيد مصطفي حسينيزاده کلاس مکتب گذاشت، تعداد از بچهها که همسن بوديم وارد مکتب شديم مکتب خونه اتاق 3در5بود که از يک طرف بل خرما نهاده بود، از طرف ديگر ما مکتبيها نشسته بوديم. روز اول با خوشحالي تمام وارد مکتب شديم، سيد مصطفي حروفها را شروع کرد از الف تا ب، دوتا حروف. ما چيزي نميدانستيم با ديدن الف روزنه اي در وجود ما پديدار گشت به آن هجيوه مي گفتيم، کم کم سيد مصطفي به بقيه حروف ها را بترتيب درس ميداد تا رسيديم به سرهم بندي آنها، ابجد خوانديم، شروع سورها قل اعوذ، رفته رفته درسها روان مي شد برامان. شاگرد اول مکتب زاير غلامرضا خدادادي بود، بعد اردشير، غلامرضا عباسي و بنده رديف بعدي، حدود چند ماه گذشته که ما چهار نفر به ترتيب قرآن ختم کرديم، بقيه هم به رديف. بعد از قرآن کتاب عاق والدين سپس حافظ خوانديم، ديگه ما سواد داشتيم، خط مي نوشتيم.

 سال 56خبر دادن معلم ميخواهد بيايد، ما هر روز منتظر قدوم معلم بوديم تا انتظار به سرا آمد، معلم آدمي قد بلند با ابهت خاص که وارد منزل منصور مستعان شد، فرداي آن روز دنبال جا مي گشتند، خونه محمد حسن حسيني پدر بزرگترين دانش آموز مدرسه موسي حسيني انتخاب گرديد.

 نيمکت ما گوني بود، چند روز بعد معلم شروع کرد درس دادن، از خط شروع کرد اما ديد من دارم وسط کتاب ميخوانم. تعجب کرد و گفت چرا تو کتاب مي گردي؟ گفتم آقاي معلم ما داريم ميخوانيم. با تعجب گفت مگه سواد داري؟ يکماه گذشت، با تلاش ايشان و موافت رئيس آموزش و پرورش خورموج، من رفتم کلاس دوم، ديگه براي آقاي معلم راحت بود درس دادن براي ما، سال تحصيلي پشت سر گذاشتيم، معلم ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود که از همينجا دست او را ميبوسم.

 سال تحصيلي 57 شروع شد، اول آبان اين استاد بزرگوار جايش را داد به معلم ديگر حاج محمد خضري از اهالي رود حله. کلاس سوم ما همزمان شد با پيروزي انقلاب اسلامي که آن سال پشت سر گذاشتيم. سال 58 معلم (شهيد) محمود حيدري پور بود که به تنهايي چهار کلاس اداره مي کرد تا اينکه خبر از آمدن معلم ديگر شد. استاد بزرگوار رضا ريشهري زاده معلمي جوان با اورکت سبز و عينک که نشانه معلمي آن ميداد، اولين روز همه دانش آموزان جذب آن معلم مهربان شدند، من دست اين استاد را مي بوسم. آمدن ايشان همراه شد با سيل 58 که با شهيد محمود حيدري با زحمت زياد رفتند کردوان تا خبر سيل را به فرمانداري دشتي بدهند. خلاصه ما با زحمات معلمين عزيز توانستيم کلاس پنجم را در روستا تمام کنيم و با تلاش استاد ريشهري زاده آمديم مدرسه سعدي بوشهر. جالب اينجا بودکه در مدرسه سعدي معلم کلاس اول ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود.

روز معلم بر همه معلمين مبارک باشد درود بر روان پاک همه معلمان شهيد ومتوفي و آرزوي طول عمر براي  معلمين عزيز.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يک کار خير ماندگار

نسیم جنوب، خاتون جمالي

معلم ساده اي بود با باريکه حقوق  معلمي که مثل همه، تا آخر ماه نمي کشيد. گويا مدرسه کوچک روستايي را فرسوده يافته بود. مدرسه اي که تلاش دستاندرکاران براي گرفتن بودجه و بازسازي آن به جايي نرسيده بود. وقتي گفت قصد بازسازي مدرسه را دارد، همه تعجب کرديم. يکي گفت: وظيفه ي تو نيست، اين همه پول را دولت چه ميکند؟ خب مقداري را صرف مدرسههاي فرسوده کند.

ديگري گفت: اين مدرسه در روستاي کوچکي قرار دارد و دانشآموز  چنداني ندارد، پولت را هدر مي دهي.

سومي خنده اي کرد گفت: اگر پول زيادهات کرده مقداري را به ما بده.

من هم دستش را گرفتم و گفتم: فردا بيا تا تو را جايي ببرم و به تو بفهمانم که اگر قرار هست کار خيري انجام دهيم، کجا آن  کار را انجام دهيم.

فرداي آن روز بيمارستان نمازي کاري داشتم، در نتيجه  او را هم با خود بردم.

به بيمارستان که رسيديم روبروي تصوير بزرگ دکتر نمازي روي ديوار ايستادم و به او گفتم: اين دکتر محمد نمازيست، جزو خيّرين و نيکوکاران روزگارخودش به شمار مي آيد و منشأ پديد آمدن آثار خيريه و ابنيه عامالمنفعه بسياري هست، از جمله همين بيمارستان نمازي شيراز، بيمارستاني که روزانه هزاران نيازمند از آن بهره ميجويند و دست هاي دعا، همواره برايش به آسمان  بلند است.اگر شخصي قصد کمکي دارد بايد اينجا کمک کند... .

همراه با  لبخندي، دستي به شانه ام زد و گفت: اين آقاي دکتر نمازي در ابتدا دکتر نمازي خيّر نبوده، او را سيستم آموزشي قدرتمندي تربيت کرده است. سيستمي که همراه با آموزش، انسانيت را هم به او تعليم داده است... اگر در بحث آموزش و پرورش براي دانشآموزان، از هر جنبه اي قوي باشيم، مطمئن باش نمازيهاي زيادي  را به جامعه  تحويل خواهيم داد.

ميخواستم چيزي بگويم اما پاسخي برايم نگذاشته بود. وقتي خواستم دستش را بگيرم تا از آنجا  دور شويم، او را غرق در چشمان دکتر نمازي يافتم که نجواکنان به او ميگفت: دور نيست که از آن  مدرسه هم دکتر نمازيها بيرون آيد، ان شالله.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ابهام در پاداشها و پرداختيهاي نامتعارف در دانشگاه خليج فارس بوشهر


نسیم جنوب: چند روزي هست که بحث پاداشها و پرداختيهاي نامتعارف و خارج از روال در اواخر سال 1402 در دانشگاه مادر استان بوشهر يعني دانشگاه خليج فارس بر سر زبان ها هست و اسناد آنها در فضاي مجازي منتشر و در بين کارکنان و اعضاي هيات علمي دانشگاه رد و بدل ميگردد. فارغ از قانوني يا غيرقانوني بودن اين پرداختهاي کلان، اين موضوع حداقل به عنوان يک بيعدالتي در پرداخت پاداش در بين مجموعه دانشگاه تلقي ميگردد.  دانشگاه همواره به عنوان يک جامعه نخبگاني و روشنفکر در جامعه ديده ميشود که نه تنها خود الگوي مناسب براي اخلاق مداري و پاک دستي هست بلکه ميتواند به اين رويه درست و اخلاقي در جامعه جهت نيز بدهد. از اين رو شايسته هست که مديران دانشگاه خليج فارس به جهت حفظ صيانت از جايگاه علم و مقام و منزلت عالمان در جامعه، نسبت به اين مباحث و اسناد منتشره با واکنش مناسب و بجا، شفافسازي نمايند و اعتماد عمومي جامعه را بيش از پيش نسبت به دانشگاه تقويت نمايند.

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم خاطره: يکي از بهترين روزهاي معلمي

نسیم جنوب، کبري گچيزاده - معلم بازنشسته

روز اولي که در دي ماه وارد کلاس پنجم شدم، من سومين معلمي بودم که طي اين چند ماه به کلاس آمده بود و دو معلم قبلي بنا به دلايلي از مدرسه رفته بودند. پس از معرفي من توسط آقاي فتحاله زاده مدير مدرسه، با دانش آموزان سلام عليکي داشتم و زنگ اول با معرفي و آشنايي با آنها گذشت.

زنگ دوم درس تدريس شروع کردم درس فارسي بود. چند نفر هرکدام چند جمله خواندند، وقتي نوبت به عليرضا رسيد، گفتم «پسرم بخوان». همگي يک صدا گفتند «خانم، عليرضا هيچوقت نميخونه، نميتونه بخونه». عليرضاسرش را پايين انداخت. کنارش نشستم، گفتم «اين قسمت براي خودم يواش بخوان، من تو اين کلاس بجاي مادرت هستم.» او لکنت زبان داشت، وقتي برايم جملهاي خواند، با مکث کلمهها را ميخواند و سرش پايين بود. گفتم «شما که خوب ميخوانيد». همانطور که کنارش نشسته بودم گفتم «پسرم حالا براي دوستات بخون». کلاس ساکت شده بود. عليرضا شروع به خواندن کرد. با هر کلمه تشويق همکلاسيهايش بيشتر ميشد. عليرضا دو جمله با مکث خواند و اما با اعتماد به نفس. آنروز يکي از بهترين روزهاي زندگي و کاريم بود. روز ديگر نيز همينطور. در عرض مدت کوتاهي عليرضا خودش پيشقدم بود که بخواند. ديگر ساکت تو نيمکت نبود، بلکه کتاب به دست جلوي کلاس ميايستاد و ميخواند. او دانش آموز ديگري شده بود. ديگر منزوي نبود، با تک تک بچه ها دوست شده بود. تا پايان سال که ايشان به دوره راهنمايي رفت و من ديگر او را نديدم. ولي هنوز چهره معصومش را از ياد نبردهام.

انشاءالله هرکجا هست سالم وموفق باشد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

ارسال شده حدود 16 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

وقتي به پهنه نيلگون خليج فارس و غروب رويايياش نگاه ميکنم احساس غرور ميکنم، وقتي به حرکت کشتيها و لنج ها مينگرم احساس اميد، وقتي ميبينم که ميليونها نفر از هم وطنانمان از راههاي بسيار دور براي بازديد به سواحل جنوب مي‌‌آيند و با نگاه به آن احساس آرامش ميکنند، آدم احساس ميکند که خداوند چه نعمت بزرگي به ما داده که بعضاً قدر آن را نميدانيم...

ارسال شده حدود 16 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

حسين زيرراهي : نظام آموزشي ما بر اساس نظام آموزشي اروپاي قرن بيستم بنا نهاده شده است كه آن هم بر اساس نيازهاي صنعتي قرن نوزدهم طراحي شده است. خروجي چنين سيستمي دو چيز است: كارگر كارخانه و معلم براي همين نظام. ضمن اينكه اگر سواد خواندن و نوشتن و حساب را از آن حذف كنيم تقريبا هيچ مهارتي كه در زندگي آينده به كار دانشآموز..

ارسال شده حدود 16 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

افراد منفي چه كمكي به ما ميكنند؟

نسیم چنوب، حسين زيرراهي- مدرس توسعه فردي

 

يکي از دوستان از رفتار رواني كارمند بانكي ميناليد كه قرار بود وامش را تاييد كند. ميگفت هر بار كه با او حرف ميزنم چنان خشمي سراپاي وجودم را فرا ميگيرد كه دلم ميخواهد به دو قسمت مساوي تقسيماش کنم. گفتم فلاني من كه دوست تو هستم و در كنار هم تفريح ميكنيم و لذت ميبريم كه نميتوانم چيزي از كنترل خشم به تو ياد دهم. اين وظيفه آن كارمند بانك است. ما به صورت طبيعي تمايلي به ارتباط با آدمهاي منفي نداريم. دوست داريم با انسانهاي بافرهنگ، فرهيخته، مودب، بخشنده، مهربان و خلاصه داراي هر نوع صفت مثبت در تعامل باشيم. درعوض از انسانهاي خشن، بيادب، خسيس، مكار، دروغگو و غيره تا جاي ممكن دوري ميكنيم. نخست برويم سراغ تاثير انسانهاي مثبت.

اولين تاثير آدمهاي مثبت اين است كه وقتي با آنها هستيم حال بهتري داريم. يا بقول معروف از همنشيني آنها لذت ميبريم. مثلا يك آدم مؤدب هيچوقت به شما توهين نميكند. انسان صادق به شما دروغ نميگويد. بخشنده اگر چيزي نياز داشته باشيم به ما ارزاني ميدارد. فرد مهربان و حامي دستمان را ميگيرد و ياريمان ميكند. وقتي به زندگي در ميان انسانهاي مثبت دقت ميكنيم درست مثل زمان كودكيمان است كه تحت پوشش حمايت خانواده قرار داشتهايم. اين شرايط براي بچه ايدآل است ولي براي بزرگسال سرتاسر مثبت نيست. فكر كنيد هيچوقت كسي به شما توهين نكرده باشد. يا هرچه خواستهايد به شما دادهاند. چه قدر براي بدست آوردن خواستههايتان توان داريد؟ حال ببينيم زندگي در ميان آدمهاي با صفات منفي چطور است.

اگر بخواهم زندگي در ميان انسانهاي با صفات منفي را به چيزي تشبيه كنم شايد به گذر از يك جنگل پرخطر يا صعود به قلهاي سخت بيشباهت نباشد. همه مسير پر از سختي و مشقت است ولي با هر گامي كه برميداريد مقداري بر توان ذهني و جسمي شما افزوده ميشود. به راستي اگر در تمام عمر كمتر از گل نشنيده باشيم روحيهمان چطور است؟ معلوم است سوسول. با اولين توهين، تحقير يا بياعتنايي دنيا روي سرمان خراب ميشود. چه كسي بهتر از آدم مكار و حيلهگر ميتواند پيچيدگي دنيا را به ما نشان دهد؟ آنكه چيزي به ما نميبخشد غيرمستقيم وادارمان ميكند خود براي رسيدن به خواستههايمان بجنگيم. همكاري كه دانستههايش را در اختيار ما نميگذارد يا مغازهدار همسايه كه سعي ميكند ما را از بازار خارج كند ناخواسته تلاش براي يادگيري و مقاومت در ماندن در آن شغل را به ما ياد ميدهد. همسايه فضولي كه ميخواهد از همه چيز ما سر در بياورد و مدام روي اعصاب ما راه ميرود در واقع دارد اعصاب ما را قويتر ميكند. كساني كه تجربه زندان را داشتهاند در جامعه خيلي از ديگران راحتتر زندگي ميكنند. چون تحمل انسانهاي منفي در آنها بسيار بالا است.  نتيجه اينكه هرگز در زندگي سعي نكنيم دور و برمان را فقط از آدمهاي خوب پر كنيم. چون به همان اندازه به آدمهاي بد هم نياز داريم. آنها ما را قويتر ميكنند.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1079)

ارسال شده حدود 24 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر يونس قيصي زاده :  اگر والدين مراقب سلامت روان خود نباشند و درگير بحرانهاي روحي و رواني شوند، يک رابطه قابل اعتماد نميتواند بين آنها با فرزندانشان ايجاد شود. ايجاد استرس، مشکلات مداوم يا درگيريهاي مکرر در زندگي زناشويي و يا بيرون از محيط خانواده، بر خلق و خوي ما و توانايي ما در توجه و پاسخگويي به فرزندانمان تأثير منفي ميگذارد. بنابراين مهم است که سعي کنيد اين مشکلات را مديريت کنيد

ارسال شده حدود 24 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 مجموعه امتيازها از خارگ چنان موقعيت ممتازي در خليجفارس ساخته بود که انگليسيها بارها آن را اشغال کرده و به عنوان اهرم فشار به ايران از آن استفاده کردند که در اين راه موفق نيز بودند. جالب توجه اينکه اولين باري که انگليسيها در سال 1838 خارگ را به بهانه محاصره هرات اشغال کردند، آن قدر مجذوب خارگ و امتيازهاي آن شدند که جرج اوکلند فرمانرواي کل هندوستان گفته بود بايد کاري کنيم که خارگ به عنوان ملک طلق انگليس اعلام گردد، اين جزيره بعدها ميتواند سنگاپور خليج فارس گردد...

ارسال شده 2 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مژده مواجي : به طرف ايستگاه مترو که راه افتادم، تراکتورها دورتر شده بودند و صداي بوقشان بهطور مبهم شنيده ميشد. سوار مترو شدم و در گرمايِ مطبوع داخلِ آن، جايي براي نشستن پيدا کردم. در اين ساعت زود صبحگاهي اغلب افراد شاغل به سر کار ميروند. خيليها سرشان توي گوشيشان بود. بقيه هم بهندرت صدايي ازشان بيرون ميآمد و مثل من اينوآنور را نگاه ميکردند.

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

چالشهاي كوتاه مدت

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

بر اساس قانون پاركينسون مدت زمان انجام هر كاري همانقدر است كه ما براي آن در نظر ميگيريم. اگر براي كاري كه يك روز انجام ميشود يك هفته در نظر بگيريم دقيقا يك هفته به طول ميانجامد. حال اگر براي كاري زمان پايان در نظر نگيريم احتمال دارد هيچوقت تمام نشود. اين موضوع باعث ميشود خيلي از كارهايمان را نتوانيم تمام كنيم. يك روش خوب براي انجام ضربتي كارها و اتمام پروژههايمان در كوتاه مدت تعريف چالشهاي كوتاه مدت براي آنها است.

دليل موثر بودن چالشها اين است كه وقتي در يك دوره كوتاه خود را مجبور به انجام فقط يك كار ميكنيم كارهاي ديگر را كنار ميگذاريم و تمام تمركز و انرژي خود را بر همان كار ميگذاريم؛ خيلي از عادتهاي مضر مثل اتلاف وقت با گوشي، تلويزيون، همنشينيهاي تكراري و بيهدف را كنار ميگذاريم؛ هدفي كه از آن چالش داريم به ما انرژي و انگيزه ميدهد؛ ضمن اينكه بخاطر زمان كم وقتمان را براي انجام بينقص كارها به هدر نميدهيم. چند زمينه كه ميتوان براي آن چالش تعريف كرد:

چالشهاي آموزشي. شايد شما هم اين تجربه را داشته باشيد كه حافظه رايانه خود را پر از دورههاي آموزشي مانند يادگيري زبان انگليسي، آموزش نرمافزارهاي كاري و هنري كردهايد ولي هيچوقت سراغ آن نرفتهايد. براي اينكه بتوان يك دوره آموزشي بلندمدت را تمام كرد نياز به تبديل آن به عادتي روزانه يا حداكثر هفتگي است كه لازمه آن هم يادگيري ساخت عادت است. ولي راه آسانتر اين است كه شما همان دوره را بصورت حضوري يا آنلاين شركت كنيد. در اين صورت شما در چالشي قرار داريد كه مجبوريد جلسات را شركت كنيد و تمرينها را هم انجام دهيد. احتمالا هزينه آن بيشتر از آموزش آفلاين است ولي به نتايج و خروجي آن ميارزد.

چالش ورزشي و تندرستي. ورزش هم از مقولاتي است كه عادت آن خيلي دير ساخته ميشود. چون با خستگي و درد جسماني همراه است مغز با ما همراهي نميكند. ولي انداختن خود در يك چالش مقطعي ميتواند براي ورود شروع خوبي باشد. مثلا شركت در مسابقات ورزشهاي همگاني يا همراهي با يك گروه كوه نوردي براي صعود به يك قله محلي. همين چالشهاي كوتاه ميتواند شما را كمكم به ورزشكار تبديل كند. چالش كوتاهمدت به شدت مناسب رژيمهاي غذايي تندرستي است. مثلا چالش يك هفته نخوردن قند، چالش ده روزه نخوردن گوشت و پروتئين حيواني.

چالش كتابخواني. ميتوانيد چالشي تعريف كنيد كه به مدت يك هفته روزي يك كتاب بخوانيد. اگر كتاب قطوري داريد كه سالهاست دوست داريد بخوانيد براي خود چالشي چند روزه (بسته به حجم كتاب) تعريف كنيد و آنرا تمام كنيد. فقط بايد دوره چالش كوتاه باشد.مثلا اگر در حالت عادي فكر ميكنيد كتابي را در سه روز تمام ميكنيد اين زمان را به نصف كاهش دهيد.

خلاصه كلام اينكه اگر كاري را مدتهاست ميخواهيد انجام دهيد و قابل اتمام در يك دوره كوتاه است چالشي براي آن تعريف كنيد و در يك هفته يا ده روزه تمامش كنيد. بعدا كه به پشت سرتان نگاه ميكنيد هر كدام از اين چالشها مانند فتح يك قله است.

    (هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

شورا و شهرداري، بيگانه با موسيقي محلي در هفته بوشهر

 

رضا محمودي: هفته بوشهر هم همانند سالهاي پيش با برنامههاي اکثرا تکراري و غير جذاب تمام شد.

عملا بجز غرفههايي که شهرداري به هر مناسبت کنار ساحل برپا ميکند و بدليل محل رفت و آمد شهروندان در آن محل، مورد بازديد قرار ميگيرد، اکثر برنامههاي ديگر، محفلي و با تعداد محدودي برگزار شد، بطوريکه عملا نتوانست اهداف برگزارکنندگان هفته بوشهر که معرفي فرهنگ و هنر و تاريخ و... بوشهر و تبليغ آن در سطح عمومي بود، برآورده شود.

اما آنچه در اين برنامههاي هفته بوشهر بيشتر توي ذوق ميزد، تحريم موسيقي محلي بوشهر توسط برگزار کنندگان بود بطوري که گويا عامدانه و پس از اتفاقاتي که براي فستيوال کوچه افتاد، مديران شهرداري از ترس ايجاد حاشيه، قيد موسيقي محلي را در برنامههاي هفته بوشهر زدند و با اين تصميم خود، برنامههاي هفته بوشهر را از رونق انداختند.

اين تصميم عجيب مديران شهرداري و شوراي شهر بوشهر باعث شد تا ضمن بيتوجهي که به هنرمندان موسيقي محلي بوشهر شد، برنامههاي اين هفته نيز بيرونق و بدون شادي و نشاط برگزار شود.

بزرگداشت هفته بوشهر در بيتوجهي به موسيقي آن که به عنوان يک نشانه و سفير جهاني، مطرح شده است، نشان ميدهد که مديران شهرداري و شوراي شهر بوشهر، درک درستي از فرهنگ و هنر اين بندر کهن و قديمي ندارند و فکر ميکنند که با کنار گذاشتن موسيقي آن، چيز مهمي را از دست ندادهاند.

در هر صورت بايد به دستاندرکاران و کساني که در برگزاري برنامههاي هفته بوشهر زحمت کشيدند، خسته نباشيد گفت و اي کاش، مديران شهرداري و شورا، برنامههاي مبتکرانه و نوآورانهاي را در اين هفته تدارک ديده بودند تا تاثيري در معرفي فرهنگ و هنر و تاريخ اين بندر باسابقه و مهم خليج فارس و ايران عزيز داشته باشد.

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

شعري از استاد علی باباچاهي ترجمه و در مجله دوسالانه Circumference در امريکا به چاپ رسيد. در اين مجله تعدادي از شاعران دنيا به زبان خودشان شعر دارند. اين شعر استاد باباچاهي توسط مرجان مدرس، ترجمه شده است...

ارسال شده 2 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

حماسه حقپرست: موسيقي بوشهر؛ خود به تنهايي ميتواند پنجره اي گشاده رو به درياي فرهنگ و هنر باشد تا با تابيدن نور و نوا و سازها و آوازهايش، ديرينگيِ يک تاريخ را واگويه کند! چه؛ بوشهر، به راستي شهرِ موسيقي است و چشم انداز ِ جهان موسيقي نيز هم توانست باشد! حضور بزرگان ملي و جهاني در موسيقي بوشهر و موسيقي بوشهر، تحقيقات و پژوهشها و جستار موسيقايي...

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

موفقيت نه به هر قيمتي

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

 

موفقيت خيلي خوب است ولي به هر قيمتي خوب نيست. يكي از مشكلات ما انسانها اين است كه هر کدام از يك طرف بام ميافتيم. عدهاي هيچ تلاشي براي موفقيت در زندگيشان نميکنند. برخي هم براي رسيدن به موفقيت زندگي خود را نابود ميكنند. در مورد روشهاي رسيدن به موفقيت همه جا صحبت ميشود. ولي تقريبا کسي در مورد آسيبهاي موفقيت غيرارگانيک صحبت نميکند. حال ببينيم چرا رسيدن به موفقيت با هر قيمتي ميتواند آسيبرسان باشد.

انسان تمايل زيادي دارد که در هر کاري زود به نتيجه برسد. فکر ميکند اگر به جاي پنج يا ده سال تلاش آرام و مستمر، آن تلاش را بصورت فشرده در يك سال انجام دهد همان نتيجه بدست ميآيد. نتيجه اينكه در آن يك سال قيد همه چيز را ميزند؛ تفريح، استراحت، خواب، خانواده، دوستان و كلا زندگي. فارغ از اينكه اين روش معمولا جواب نميدهد، آنچه در مقابل از دست ميدهد معمولا قابل جبران نيست. اگر موفقيت را رشد و تغيير مثبت دروني انسان تعريف كنيم، بنا بر ذات انسان و طبيعت حيات همه چيز در يك نظم آرام و تدريجي بدست ميآيد. مانند رشد و نمو موجودات كه با سرعتي مشخص رخ ميدهد و دستكاري در آن به نتايج غيرمنتظره ميرسد.

بنابراين حتي اگر بپذيريم كه ميتوان با كم كردن زمان به موفقيت رسيد، باز هم آسيبهاي ناشي از آن را نميتوان حذف كرد. تمام تلاش ما براي موفقيت در زندگي در اصل براي اين است كه زندگي بهتري داشته باشيم. اگر براي رسيدن به موفقيت به زندگي آسيب بزنيم نقض غرض است.

يكي از آسيبهاي ناشي از تلاش زياد و فشرده از بين بردن قابليت توليد خود است. مغز و بدن حد مشخصي از فشار را ميتواند تحمل كند. وقتي بيش از حد به آنها فشار ميآوريم يا نتيجه خوب نميدهد يا آسيبي ميبيند كه بعدا قابل جبران نباشد. آسيب ديگر موفقيت به هر قيمتي، به اطرافيان است. اگر وقت كافي براي خانواده خود نگذاريم بعدا قابل جايگزين شدن نيست. والدين ما هميشه كنارمان نيستند، فرزندان ما در كودكي بايد دستشان را بگيريم و همسرمان نميتواند دوري ما را به قيمت حضورمان درآينده تحمل كند.

در نتيجه اگر پروژهاي را شروع كردهايد كه نياز به تلاش زياد و پيوسته دارد سعي كنيد بيشتر از شش ماه زندگيتان را براي آن تعطيل نكنيد، چون آسيبزننده است.

مورد آخر هم موفقيت به قيمت بدبختي ديگران است. اين را ديگر همه ما ميدانيم. دنيا يك سيستم بسته است و هر عملي از ما سر بزند تاثير آن بالاخره جايي به خودمان ميرسد. نتيجه كارهاي ما بايد براي دنيا سودمند باشد تا دنيا جاي بهتري براي خود و ديگران باشد. شايد در كوتاهمدت آثار مثبت يا منفي كارهايمان به ما برنگردد ولي در بلندمدت حتما برميگردد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1076)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

فستيوال کوچه بوشهر، افتخاري براي استان و کشور بود

وليد صفري

 

اتفاقي همانند فستيوال کوچه را مي توان به عنوان يه اثر تاريخي و فرهنگي در ايران و دنيا دانست. از موسيقي اقوام محلي تا اتفاقات جبهه و جنگ و خاطرات شهدا در آن براي مخاطبان جوانان اجرا شد تا آنها بدانند اين موضوع تحت هيچ شرايطي به فراموشي نخواهد رفت. کوچه افتخاري براي استان و کشور بود که فرهنگ غني و قوي را به رخ هنر دنيا کشاند و نشان داد اگر عرصهاي براي اين پتانسيل داده شود، بدون شک مي تواند همه را غافلگير کند. بياييد حق و الانصاف با ديده مهربانانه و درست به اين داستان زيبا و دلنشين نگاه کنيم. تا کي و کجا با قضاوتهاي غير منطقي و ... بخواهيد جلو اين حرکتهاي اجتماعي که جز سازندگي و افتخار آفرين براي اجتماعمان به ارمغان آورده است، اينچنين رفتار کنيد.

نه ابتذالي در کار بود و نه بياحترامي به کسي و جايي شد. با اين اتفاقات خوب و اجتماعي با عقلانيت رفتار کنيد. شادي و نشاط را از مردم نگيريد.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور: بوشهر بندري تجاري، تاريخي، فرهنگي با هزاران راز و رمز  نهفته در سينه و چهره، داراي معماري فاخر و کهن، موسيقي محلي غني و زنده، با مردماني اصيل و مهمان نواز، از کوچه پس کوچههاي سنگ فرش، گلي، نمناک، سبخ زار و تنگ و باريکي که از يک طرفش بادهاي موسمي با نسيمي خنک و در مواردي همراه با گرمي و شرجيهايي که در بازار ماهي قديمش با يزلههاي...

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (1)

دکتر محمود دهقاني: با سرازير شدن گردشگران به «تنگ جيز» جاي خوشگذراني شاهزادههاي ساساني در دشت خشت کازرون  استان پارس، جا دارد ميراث فرهنگي، شهرداري کُنارتخته و شهرداري خشت نکته هايي را يادآور شوند و در رسانه ها بازتاب دهند تا اين برجا ماندههاي نياکاني آسيب نبينند. اکنون که با فرارسيدن بهار و نوروز گفتگو از گردشگري است...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواهدبستان در ابتدي روستا و با فاصلهاي از خانههاي مسکوني قرار داشت به همين جهت در فصل گرما تابستان روي زمين و يا زيرزمين اطراف، مارهايي از گونه «تيرمار، کُک مار» پديدار ميشدند. کُک مار اين منطقه خزندهاي با قد کوتاه و به رنگهاي زرد و خاکستري و کور و تنبل بودند ولي زهرشان کشنده و سريع انسان را به هلاکت ميرساند، ولي کشتن آنها راحت بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

پيمان زند: من به کوچه و نور انتهاي کوچه اميدوارم، کوچه آمد تا نگاه جهان را به بوشهر عوض کند و با صداي بلند اعتراف کند که اينجا بوشهر است؛ ابوشهر شهرهاي ايران. کوچه آمد تا بوشهر مقر موسيقي، ادبيات تاريخ و جامعهشناسي ايران شود و ما را از زير يوق و نگاه تجاري محض آن هم خريد چهار تا زير پيراهن و چند تا جوراب و اوجش دمپايي المتراژ به بهانه ارزانتر بودن، نجات دهد...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (1)

زماني که دور اول فستيوال برگزار شد، واقعيت اين بود که بوشهر آنچنان چهرهاي در گردشگري و ميان مقاصد سفر در بين مردم نداشت. اما بعد از اين رويداد و انتشار فيلمها و خاطرات افراد مختلف از آن، آنقدر چهره بوشهر تغيير پيدا کرد که بسياري از افراد منتظر فرارسيدن اسفند و برگزاري اين رويداد بودند که به هواي آن به بوشهر سفر کنند...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

از آنجايي که بخش مهمي از اين رويداد را موسيقي تشکيل ميداده، به نظر ميرسد بايد همه بخشهاي اداري هر استان، به مجوزهاي صادره پايبند باشند؛ همانطور که وزير ارشاد در اختتاميه سي و نهمين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر، تاکيد کرد که «در اين سند (سند موسيقي) همه بخشهاي کشور ملزم به رعايت و اجراي مجوزهاي وزارت فرهنگ ارشاد و دفتر موسيقي هستند؛ هر مجوزي را که دفتر موسيقي صادر کند، بايد بدون خدشه اجرا کنند.»...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

زمستون فصل منه

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

«زمستون فصل منه» جملهاي است از مربي اوج موفقيت توني رابينز. منظور رابينز اين است که من مرد شرايط سخت هستم. او معتقد است شرايط سخت او را قويتر ميکند و باعث تمايز او از ديگران شده و بعدا هم در شرايط سخت مشابه مشکلي نخواهد داشت. اين جمله فقط براي انسانها مصداق ندارد. كسب و كارها، موجودات زنده و خيلي از برساختههاي انساني هم از اين قائده پيروي ميكنند. هر پديدهاي كه بتواند زمستان سخت را پشت سر بگذارد در بهار بعد رشد بالايي را تجربه ميكند. ضمن اينكه در زمستانهاي بعدي هم مشكلي نخواهد داشت. ولي متاسفانه ما انسانها بنا به طبيعت خود هميشه دنبال راحتي هستيم تا سختي. حتي كساني كه زندگي و شرايط سخت آنها را تبديل به انسانهاي موفقي كرده است هم اين موهبت را از فرزندان خود دريغ كرده و آنچنان آنها را در ناز و نعمت غرق ميكنند كه بعدا در زندگي خود توان عبور از مشكلات را ندارند.

يك تجربه شخصي. من حدودا 23 سال پيش وارد بازار كار شدم. با يك مدرك ليسانس زبان انگليسي و تقريبا هيچ مهارت ديگري. آن زمان مصادف بود با شروع اولين پروژه در پارس جنوبي به نام فاز 2 و 3. در سومين باري كه به دروازه اصلي آن به نام «گيت هفت» با نامه اداره كار مراجعه كردم بعنوان افسر ايمني در شركت هيونداي استخدام شدم. حقوق آن روز من تقريبا دو برابر يك كارمند دولت بود. در پنج سال بعد از آن هم در شركتهاي ايراني و خارجي با حقوق بالايي كار ميكردم.

اين شرايط خوب باعث شد دنبال يادگيري بيشتر يا تلاش براي ورود به عرصه ديگري نباشم. تا اينكه دوره ركود و تحريم و خروج شركتهاي خارجي از ايران شروع شد. به يكباره  به يك كارمند معمولي تبديل شدم كه مهارت خاصي به غير از انگليسي و كارهاي اداري نداشتم. بيكار شدم و وقتي هم كار پيدا كردم نصف حقوق دو سال پيشم را بهم پيشنهاد دادند. حداقل ده سال تلاش و ممارست لازم شد تا شرايطي مشابه روز اول را دوباره بدست بياورم. اين تجربه شخصي نتيجه ورود به بازار كار در زمان رونق و راحتي بود. البته با چاشني اشتباهات شخصي و كمي هم بدشانسي.

شبيه اين حالت ميتواند براي كسب و كارها هم رخ دهد. مخصوصا استارتآپها يا كسبهاي نوپا. اگر در دوره رونق اقتصادي شروع كنند خيلي زود و راحت به سود ميرسند. نياز به بازاريابي آنچناني ندارند و تا زماني كه شرايط خوب وجود دارد آنها هم مشكلي ندارند. ولي به محض اينكه شرايط ركود اقتصادي و دوران سختي فرا ميرسد خيلي از آنها توان مقاومت ندارند و از بين ميروند. در مقابل آنهايي كه در شرايط سخت شروع كردهاند چون با مشكلات بيشماري جنگيدهاند تا بقاي خود را تضمين كنند بعدا در شرايط خوب از بقيه سبقت بلندي ميگيرند. ضمن اينكه در دورههاي ركود بعدي هم مشكلي نخواهند داشت.

نكته نهايي اينكه فرصت استفاده از شرايط سخت را از دست ندهيد و از آن فرار نكنيد. اگر اولين حقوقتان آنقدر پايين است که رويتان نميشود به کسي بگوييد، يا کسب و کار نوپايتان مشتري ندارد، اين نشانه خوبي است که براي رسيدن به شرايط بهتر بحنگيد و رشد کنيد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1074)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 

کتک زدن دانشآموزان مدرسه ابتدايي در خورموج توسط مدير

 

ناتواني آموزش و پرورش در جلوگيري از کتک زدن دانشآموزان

تنبيه دانشآموز خورموجي در مدرسه ابتدايي، باعث اعتراض گسترده گرديد. يکي از تلويزيونهاي فارسي خارج از کشور تصاوير دوربين مدار بسته مدرسهاي را نشان داد که در آن دانش آموزان ابتدايي از دست مدير مدرسه در حضور معلمان و ساير دانشآموزان به شدت کتک ميخوردند. بنا به  گزارش پخش شده، اين اتفاق آبان ماه رخ داده است.

 

عزل مدير مدرسه غيرانتفاعي البرز در خورموج

اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر از عزل مدير مدرسه غيرانتفاعي البرز در خورموج پس از انتشار ويدئويي از برخورد خشونت آميز با دانشآموزان خبر داد.

اداره اطلاع رساني و روابط عمومي اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر اعلام کرد: به اطلاع ميرساند در پي پخش کليپ تنبيه بدني  دانش‌‌آموزان در يکي از دبستانهاي غيردولتي در شهرستان دشتي در روز سه شنبه بلافاصله اتاق وضعيت در کل آموزش و پرورش استان بوشهر تشکيل و پس از بررسيها و تحقيقات لازم و احراز صحت آن کليپ، بلافاصله در کمترين زمان ممکن دستور لغو ابلاغ مدير مدرسه مذکور صادر شد.

پرونده خاطي براي رسيدگي خارج از نوبت به هيئت بدوي رسيدگي به تخلفات اداري اداره کل و شوراي نظارت بر مدارس و مراکز غير دولتي جهت طي مراحل قانوني ارسال خواهد شد.

 

بازداشت مدير اين مدرسه به     دليل کتک زدن دانشآموز

مدير موسسه مدرسه ابتدايي غيرانتفاعي البرز شهرستان خورموج استان بوشهر به دليل خشونت فيزيکي عليه دانش آموزان دستگير شد.

مهدي مهرانگير گفت: در همين راستا دستور دستگيري فردي که خشونت فيزيکي عليه دانشآموزان انجام داده بود صادر شد و در حال حاضر مدير موسسه دستگير شده است.

مهدي مهرانگير رئيس کل دادگستري استان بوشهر در گفتوگو با ميزان، درباره تصاوير خشونت فيزيکي عليه دانش آموزان يک مدرسه در شهرستان خورموج استان بوشهر، اظهار کرد: در شبکههاي مجازي متاسفانه تصاويري از خشونت فيزيکي عليه دانشآموزان مدرسه ابتدايي غيرانتفاعي البرز شهرستان خورموج استان بوشهر توسط مدير موسسه منتشر شده است.

رئيس کل دادگستري استان بوشهر بيان کرد: در همين راستا دستور دستگيري فردي که خشونت فيزيکي عليه دانش آموزان انجام داده بود صادر شد و در حال حاضر مدير موسسه دستگير شده است.

مهرانگيز اظهار کرد: دستور انجام تحقيقات اوليه و بازجويي صادر شد و با قاطعيت و شدت با اين فرد برخورد ميشود تا براي ديگران درس عبرت باشد.

 

ناتواني آموزش و پرورش در جلوگيري از کتک زدن دانشآموزان

گرچه در آييننامه انضباطي مدارس، به صراحت هرگونه تنبيه دانشآموزان قدغن شده است، اما بنظر ميرسد که اين آيين نامه تنها بر روي کاغذ مانده و آموزش و پرورش در حفاظت از دانشآموزان در مقابل تنبيه معلمان و مديران، ناتوان است. يکي از وظايف مهم مدير مدرسه که در آييننامه انضباطي مدارس نيز به آن اشاره شده، توجيه همکاران مدرسه درباره قدغن بودن تنبيه دانشآموزان است. براساس ماده 82 آييننامه، مدير مدرسه موظف است ممنوعيت تنبيه بدني را يادآور شود و درصورت مشاهده تخلف، مراتب را با هدف اطلاع و اقدام لازم به اداره آموزش و پرورش منطقه گزارش دهد. درصورتي که يکي از معلمان، مربيان يا يکي از اولياي مدرسه اقدام به تنبيه بدني يا تحقير و توهين به دانشآموزان کند، مدير مدرسه موظف است گزارش اين اقدام را به آموزش و پرورش همان منطقه اطلاع دهد آموزش و پرورش نيز موظف است با احضار فرد خاطي به تخلف وي رسيدگي و حکم مقتضي را در اين زمينه صادر کند. در قانون مجازات اسلامي هر نوع اهانت و هتک حرمت و حيثيت  افراد، جرم محسوب ميشود و مجازات کيفري دارد. منظور از توهين در اينجا استفاده از الفاظي است که باعث تحقير فرد شود. همچنين تنبيهي که باعث کبودي، شکستگي و يا صدمات ديگري به دانشآموز شود، شامل ديه ميشود و معلم متخلف بايد بر اساس تشخيص مراجع ذيصلاح پرداخت کند.

 

 

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

خيام در زندگي شخصي اونجوري که در تاريخ آمده، خلق تنگي داشته و کم حوصله بوده و جواب سوالش نميشد کرد. اما اگر در اين زمانه ما ميبود، حتمن ميگفت تنها گروهي که بعد از چند صد سال مرا درک کردهاند، همين شما بوشهريها بوديد که به آواز طرب، خوش هستيد و بي دغدغه ديروز و فردا، امروز را خوش داشتهايد...

ارسال شده 3 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

 حضور در بيش از  ده نمايشگاه انفرادي و گروهي در سطح استان و خارج از استان و برگزاري بيش از 50 ورکشاپ نقاشيخط در سطح استان، ارسال چندين اثر نقاشيخط در گالريهاي کشور ابوظبي و در حال حاضر در آموزشگاه هنري مشغول به تدريس اين هنر هستم.تازگي هم نمايشگاه گروهي بنده به همراه 15 نفر از هنرجوهايم در عمارت تاريخي دهدشتي برگزار شد که با استقبال کمنظيري روبرو شد...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

بشير علوي: گريز از جنگ و پيشآمدهاي آن، راه نجات زن، مشکلات و گرفتاريهاي زنان بهويژه در برابر مردان، و ذهن قوي و جستجوگر زنان از جمله مؤلفههايي هستند که در داستانهاي کوتاه اين مجموعه يافت ميشوند. نوع پردازش به متن و زبان، و شيوه برخورد با شخصيتها و نحوة بيان مشکلات و بروز دادنِ آنها نوعي نگاه زنانه را به متن نشان ميدهد؛ نگاهي که از ديد يک نويسندة زن نميتواند پنهان بماند...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

دکتر نورالدين اميري: پس از چند هفته کلنجار رفتن با پيشنهادات و پيش دانستههاي ذهني خود، ناگهان زني که از جنس دريا  که سالها پيش در کنار جاده بذري در انديشه من کاشته بود روييد. لحظه، لحظهاي زيبا توام با هيجاني شيرين بود که جانم بيدار نموده بود. موضوع را با صادق سعيدي هنرمند خلاق  شهرداري بوشهر در ميان گذاشتم. پس از چندي استاد عطا صحرايي، يکي از تنديسسازان مطرح کشوري را به من معرفي نمود. پس طرح موضوع با استاد صحرايي و ...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غمگينترين بخش آموزش فردي

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

غمگينترين بخش آموزش رشد و توسعه فردي اين است که آنهايي که بيشترين نياز به آموزش را دارند کمترين ميل به يادگيري و رشد را نشان ميدهند. دقيقا برعکس در جبهه مقابل آنها که رشد بالايي داشته و زندگي موفق و شادي دارند بيشترين نياز به آموزش را حس ميکنند. سقراط اين موضوع را جهل فرهيخته ناميده است. او ميگويد من از بقيه داناترم چون به ناداني خود پي بردهام ولي ديگران همينقدر هم نميدانند.

وقتي در اواخر سال 1398 تصميم گرفتم وارد عرصه آموزش موفقيت و توسعه فردي شوم سه دليل داشتم: ابتدا بخاطر خودم بود که دهها سوال بيپاسخ در زندگي داشتم. دوم بخاطر خانواده، دوستان و نزديکانم كه ميتوانستم آنچه ياد گرفتهام را با آنها به اشتراك بگذارم، سوم كمك به مردم جامعه و کشورم. به هر حال در اين چند سال به اندازه يک کتابخانه کتاب جديد مطالعه کردم، آموزشهاي زيادي خريداري کردم، در دورههاي مختلفي شركت كردم و تا جاي ممکن که وقتم اجازه ميداد براي نشر آموزشها تلاش کردم. مانند همين ستون «زندگي آگاهانه» که با مساعدت نسيم جنوب عزيز تا الان بصورت مرتب مقالات کوتاه در آن منتشر ميشود.

در اين مدت بيشترين مراجعه را افراد رشد يافته و موفق به من داشتند. برعکس آنهاييکه فکر ميکردم نياز به آموزش بيشتري دارند با وجود مشاوره رايگان من مراجعهاي نداشتند. همزباناني با هزار کيلومتر فاصله از کشور افغانستان وبسايت «بهبود من» را در گوگل پيدا كرده و بعد از استفاده از مطالب رايگان آموزشي پيام تشکر ارسال ميکنند، ولي براي برخي از افراد دور و برم حتي يکبار هم سوالي پيش نيامده که از من بپرسد. به نظر من اين موضوع فقط يك دليل دارد. افراد رشديافته آنقدر براي يادگيري تجربي سختي كشيدهاند كه قدر آموزش را ميدانند. ولي آدمهاي عادي يا از آموزش فردي خبر ندارند يا اعتقادي به آن ندارند. متاسفانه بيشتر مردم فكر ميكنند آموزش فقط آموزش فني است براي يافتن كار و پيشرفت شغلي.

درحاليکه آموزشهاي روانشناسي فردي علاوه بر اينكه بطور غيرمستقيم بر شغل و درآمد فرد تاثير ميگذارد، كيفيت زندگي او را هم بالا ميبرد. آموزشهايي مانند هدفگذاري، برنامهريزي و مديريت زمان، افزايش انگيزه، افزايش اراده و انرژي، اعتماد به نفس، عزت نفس، خودباوري، ساخت عادت، غلبه بر کاملگرايي و اهمالکاري، سرسختي، تابآوري، حل مسأله و تصميمگيري، تفکر انتقادي، تفکر سيستمي، ارتباط موثر و دهها موضوع ديگر نه فقط جيب شما را پرپولتر ميکند که لذت شما از زندگي را هم بيشتر ميكند. اين آموزشها بر زندگي، روابط، کار و درآمد شما اثر مثبت ميگذارد.

در نتيجه يكي از وظايف مدرسان و مربيان رشد فردي اين است که آنقدر آموزشهاي رايگان را همه جا پخش كنند تا بالاخره به دست افراد عادي هم برسد، از آن استفاده كنند، تاثير آن را بر زندگي خود ببينند و نظرشان در مورد آموزش عوض شود. ما چه ميدانيم، شايد يك ويديو كوتاه، يك فايل صوتي يا مقالهاي كوتاه به دست كسي برسد كه همان مشكل را دارد و به اين وسيله وارد دنياي آموزش شود و راهحلي براي مشكلش پيدا كند.

بنابراين از شما دوست عزيز خواهش ميکنم هرگاه مطلبي آموزشي را مفيد تشخيص دادي براي کساني که ميشناسي هم ارسال کن. شايد کسي فقط به همين تلنگر نياز داشته باشد تا دنياي جديدي بر روي او باز شود.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

معماري بوشهر، برخلاف معماري کويري، ساختمان هم با بيرون کار ميکند هم با درون. معمار، کاملا رها و بيتکلف، فضاها را خلق ميکند و اصلا اسير تقارن و تصلب غيرضرور نيست. معمار ضرورتي نميبيند اثر خود را با رنگ و تزيين ولخرجانه بيارايد. اين خود بنا و اثر است که زيباست نه رنگ و لعاب آن. شايد کمي بيانصافي باشد که زيبايي معماري بوشهر را در حد شيشههاي رنگي هلاليها در و پنجرهها خلاصه کنيم..

ارسال شده 3 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

عالي بازدار:  پس از دريافت ديپلم و خدمت سربازي درخواست کار به اداره کل فرهنگ بنادر و جزاير خليج فارس در بوشهر داد تا به کسوت معلمي درآيد. از مدير مدرسه ماندگار سعادت استعلام شد تا نظرش را درباره ايشان اعلام کند. مرحوم سيد ضياء الدين بلادي مدير وقت مدرسه نامهاي به اداره کل فرهنگ نوشت و دانشآموز ديروزش را مورد تاييد قرار داد و معرف ايشان شد...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 

شهرت اجتماعي ما 

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي زندگي

نظر ديگران بصورت تک تک در مورد ما مهم نيست ولي نظر جمع ميتواند مهم باشد. حضور طولاني مدت ما در يک اجتماع (محله، محل کار، محيط آموزشي ...) باعث ميشود ناخودآگاه جمعي آن جامعه شهرتي براي ما انتخاب کند. ممکن است ما را منفيبين، شکاک، مهربان، منظم، پرکار، دقيق، بدقلق، بداخلاق، حسابگر و غيره بنامند. نکته مهم اين است که احتمال دارد همه ما را به اين صفت بشناسند و از آن خبر داشته باشند جز خودمان. دوم اينکه معمولا خرد جمعي کمتر اشتباه ميکند و شناختي که از ما به دست مي دهد از شناختي که خود از خود داريم دقيقتر است. به همين دليل اين شهرت يا لقب ميتواند عامل تاثيرگذاري در روابط و نهايتا زندگي ما باشد.

اگر شهرت داده شده مثبت يا خنثي باشد خبر خوبي است. چون نشان ميدهد پنچري بزرگي که قابل ديدن توسط ديگران باشد نداريم. در اين صورت اگر خودمان هم خبر داشته باشيم کمک ميکند در آن زمينه بهتر هم شويم. ولي اگر صفت منفي باشد ميتواند عواقبي برايمان داشته باشد. اين صفات در محيطهاي کاري و حرفهاي در زمان تشويق و ترفيع يا تعديل و اخراج نيرو تاثير گذار است. معمولا تصيمات مديران در مورد کارمندان يکباره و آني نيست. مانند ليواني است که قطره قطره پر ميشود. در نتيجه شهرت مثبت فرد، ليوان تصميمگيري مدير در زمان ترفيع و تشويق را پرتر ميکند و شهرت منفي هم ليوان تصميمگيري در زمان اخراج را. اگر واقعا دوست داريم در سازماني بمانيم و رشد کنيم بايد مواظب شهرت جمعي خود باشيم. البته يک استثنا هم وجود دارد. گاهي فرد به چيزي مشهور است که خود به آن واقف است و يا قابل درک براي آن اجتماع نيست. مثلا کسي که به خاطر تمرکز روي اهداف و آرمانهاي خود به عجيب و غريب يا منزوي بودن مشهور است. يا اصلا برايش مهم نيست کل آن جمع در موردش چه فکر ميکنند.

چرا ما به مشهورترين ويژگي خود آگاه نيستيم؟ ما بصورت طبيعي تاييدگر رفتار خود هستيم و خيلي مشکلاتمان را نميبينيم. برعکس، ديگران راحتتر ميتوانند عيبهاي ما را ببينند. اين موضوع براي همه وجود دارد. ديگر اينکه معمولا مشکل فرد به به او گفته نميشود. افراد ترجيح ميدهند عيب شما را پيش ديگران بگويند تا خودتان. چون احتمال ميدهند ناراحت شده و قبول نکنيد. سوم اينکه ديگران مسئوليتي در اين موضوع ندارند و اغلب گفتن آن هم تاثيري در اصلاح فرد ندارد.

چطور بفهميم به چه چيزي مشهور هستيم؟ بهترين روش براي آگاهي از شهرت جمعي خود اين است که از اطرافيان خود بپرسيم. کساني که با ما راحتاند و چيزي را از ما مخفي نميکنند. ضمن اينکه نزديکان بدخواه ما نيستند و وقتي آنها هم نظر جمع را تاييد کنند نشاندهنده اين است که مشکل واقعي است.

روش ديگر توجه به جاهايي است که جمع با ما مخالفت ميکند. وقتي نظر ما با جمع متفاوت است بايد به آن توجه کنيم. اگر به اين نتيجه رسيديم که حق با خودمان است و ميخواهيم اينطور رفتار کنيم که ديگر مشکلي وجود ندارد. در غير اين صورت بايد ببينيم چه مشکلي در ما وجود دارد که جمع را به اين نتيجه رسانده است. 

 

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33

آخرین اخبار

پربیننده ترین