طراحی سایت
جستجو:

 مردم استان عزيزم بوشهر بينظيرند. مردم سخت ميخندند ولي بايد بدوني چطور بايد آنها را بخنداني. نگاه مردم به شونشيني شبکه استان خيلي خوبه، بي نظيرند و من همشان را دوست دارم بلاخص پيرمردها و پيرزنهايي که هر شب ميگن کي حسن و کوکاش شاهين ميان. مردم عجيب دوستم دارند و من بيشتر... دستانشون را ميبوسم... و امروز نياز جامعه به خنده خيلي زياده چون مردم خيلي تو فکرند و خيلي ها گرفتارند و جامعه نياز به شادي و خنده داره... من طنز را از درون اجتماع پيرامون خودم پيدا ميکنم...

ارسال شده 7 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

دختران، طلاق و زن زيادي

دکتر سعيد معدني

جلال آل احمد کتابي دارد به نام زن زيادي. اين  کتاب شامل  مجموعه قصه هاي کوتاهي است که يکي از قصه ها «زن زيادي» است.

آل احمد با همان نگاه تيزبين خود مشکلي را طرح ميکند که دختران ما در جامعه از آن رنج ميکشيدند و رنج ميکشند.

روايت قصه آل احمد سرنوست دختري است آبله رو و کچل که از کلاه گيس استفاده ميکند. مردي که پايش شَل است و ميلنگد و عينک ته استکاني ميزند و با عصا راه ميرود و هزار عيب دارد!،  به خواستگاري دختر ميآيد. به او ميگويند که دختر اين عيب را دارد و از کلاهگيس استفاده ميکند. اما مرد اصرار دارد که همه شرايط را ميپذيرد. عروسي سر ميگيرد، دختر نگونبخت به خانه شوهر ميرود. اما مورد بيمهري و آزار مادر شوهر و خواهر شوهر و در پي آن شوهر قرار ميگيرد. سرانجام پس از مدتي طلاق ميگيرد و به خانه پدر ميآيد... .

تلخي قصه همين جاست!

او در خانه پدر ديگر جايگاه ديروزي و قبل ازدواج را ندارد و حالا ديگر همه به او به عنوان يک غريبه و يک «زن زيادي» نگاه ميکنند. به عبارتي دختر تا زماني که خانهي پدر است حتي اگر چهل- پنجاه ساله هم باشد اطاقاش، کمد و وسايلاش و... مشخص است و احترام دارد. اما وقتي پس از ازدواج و مدتي زندگي متاهلي، طلاق ميگيرد و مجددا به خانه پدر برميگردد، انگار يک زن زيادي در خانه قدم ميزند. به خصوص اگر خواهر و برادر ديگري هم داشته باشد نگاهها آزاردهنده و سنگينتر است و رنج زنان مطلقه بيشتر ميشود.

آمارها نشان ميدهد در سالهاي اخير بيشترين طلاق در تاريخ ايران ثبت شده است. در مقابل هر سه ازدواج يک طلاق رخ ميدهد. افزايش اين آمارها نشان ميدهد زنان مطلقه جامعه ما و خانوادههايشان چه رنجهايي ميکشند. البته بي‌‌شک اين رنجها براي مردان جدا شده هم هست که مجال ديگري براي پرداختن به آن ميطلبد.

نکتهاي را هم بايد اضافه کنم اين است که؛  امروزه به واسطهي تحولات اجتماعي با پديدهي طلاق به عنوان يک انتخاب، معقولانهتر برخورد ميشود. ولي در گذشته - مثلا زمان جلال آلاحمد- اينگونه نبود. زن بايد با همه رنجها و ناملايمات و تحقيرها و آزارها در خانه شوهر و خانوادهي شوهر ميماند و ميساخت. حتي اگر به قيمت جاناش تمام ميشد.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1056)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

حسين شادکامي: هنو ترس تو دلوم بود ولي در حياط مدرسه پر از بچههاي قد و نيم قدي که ديدم آروم گرفتم و ديگر خوم تنها نبودم در آن سوي حياط مدرسه  بزرگترها با هم گرم گپ گفت بودند و ما بچههاي اوليها يک کناري براي خومون آنها را سيل (تماشا) ميکرديم. چيزي نگذشت که زنگ توسط ناظم آقاي سيفزاده که معلم ما اوليها هم بود، زده شد...


ارسال شده 7 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

يادي از زنده ياد کامفيروزي که به معناي واقعي معلم بود

شهرام شريف پور

در سال 1343 در آموزش و پرورش بوشهر تحولي بزرگ رخ داد. حدود 70 نفر معلم در رده دبستان، دبيرستان، مديريت از فارس بوشهر فرستاده شدند، سهم مدرسه ما دبستان گلستان چهار نفر بود، با توجه به اينکه آقاي مدير (خليل رهنمايي) بعد از بيش از چهار دهه خدمت از دبستان گلستان در سال 1342 بازنشسته شده بود، آقاي کاظمي معاون و هم معلم ورزش، آقاي استقامت معلم پنجم و آقاي کامفيروزي معلم ششم به دبستان گلستان آمدند، کلا در اين مقطع آموزش پرورش واقعا متحول شد.

کوتاه بگويم وقتي دبستان گلستان را تمام و ميرفتي دبيرستان به طعنه ورود به دانشگاه ميناميدند، چون اکثر دانشآموزاني که موفق ميشدند ششم ابتدايي را قبول شوند و به دبيرستان بروند انگشت شمار بودند و گاها به جاي شش سال، دوره دبستان را دوازده سال طي ميکردند و نادر بودند که در خرداد از ششم قبول شوند.

از سال 43 با آمدن معلمي به نام کامفيروزي که اصالتا از کامفيروز فارس آمده بود و ياد و نامش براي هميشه مانا باد، به تمام معني عشق معلمي داشت و آنچنان در آموزش و حتي پرورش دانشآموزان جدي بود که در دبستان گلستان انقلابي ايجاد کرد و در سال 1344 يعني اولين خروجي دانش آموزان او، رتبه اول امتحانات ششم دبستانهاي بوشهر از دبستان گلستان آقاي رادمنش شد، من در سال بعد وارد کلاس ششم شدم، درس من خوب بود، واقعا احساس ميکردم اين معلم چه قدر عاشق کارش هست، اولين کتابي که به معناي کتاب ايشان براي مطالعه داد (تا آن موقع ما بيشتر کيهان بچهها وکتابهاي قصههاي طلايي را مطالعه ميکرديم) کتاب بابا لنگدراز اثر جيناير بود و اين کتاب آنچنان تاثيري بر بينش و تفکر من از زندگي گذاشت که در حقيقت من را متحول کرد، طوري که چند روز بعدش در بهمن ماه شاه ميخواست بيايد بوشهر و ما دانش آموزان پيش آهنگ جزو کساني بوديم که بايستي به استقبال شاه ميرفتيم، با يکي از ديگر همکلاسي ها صحبت کردم و تصميم گرفتيم در مراسم استقبال شرکت نکنيم، که فرداي آن روز شنبه در يک هواي سرد و در حالي که باد شمال زوزه ميکشيد در سر صف مدير مدرسه ترکشهاي چوبش در جلو همه بچهها آنچنان بر کف دستهاي ما دو نفر ضربه ميزد که کف دست ما چون بادمجان سياه شده بود، و آنجا بيشتر پي برديم که معلم ما چه قدر بزرگ است، من هيچ وقت خدمات و ارزش زندهياد آقاي کامفيروزي را در آگاهي و رشد خود فراموش نميکنم، او انسان بزرگي بود، ياد و نامش براي هميشه مانا و در قلب ماست.

جا دارد از همه معلمان و کادر مديريت که در دهه چهل در دبستان گلستان در حق من معلمي کردند يادي کنم و بگويم زحمات آنان هرگز فراموش نخواهد شد، زندهيادان، خليل رهنمايي، احقاق، مدني، نجفزاده، بازويي، کردستانيان، باقر فرخ، کامفيروزي، و بزرگواران، آقايان استقامت، کاظمي، آبياري، نبوي، و به خصوص زنده ياد ماشاالله بوشهري باباي مدرسه، نام همه اين بزرگان مانا باد.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1056)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نگاهي به فيلم «تفريق» ساخته ماني حقيقي: گريه بيوقفه آسمان

مژده غضنفري

«تفريق» ساختهي ماني حقيقي هرچند در ايده نمونههاي خارجي زيادي دارد (فيلمهاي همزاد يا همشکل يا Double) اما در اجرا و کارگرداني با اينکه کار نسبتا دشواري نيز بوده است، قابل قبول است. فيلم جهاني نمايشي خلق ميکند تا کارگردان راههاي تفسير را باز نمايد. دو خانوادهي هم شکل (زن و شوهري مشابه) معرفي ميشوند که در واقع يک خانوادهاند اما از دو طبقهي اجتماعياند، تا فيلمساز اين امکان را داشته باشد که در دل روايتي نمايشي حرفش(مانيفيستاش) را بيان کند.

ماني حقيقي آشکارا نگاه مثبتي به شرايط جامعه و روابط و خانوادههاي امروزي ندارد. جامعهاي که در آن، طرفِ پرخاشگر، متوهم، عصبي، ناراحت، غمگين و افسرده، طرف ديگر که خيرخواه، مصلح، شوخ و شنگ، همراه، شاد و غيرمتوهم است را نابود کرده است، يا حتي به بيان ديگر جنبههاي مثبت آدمها در تاريکي و آتش در حال سوختن است تا آدمها به دليل وضعيت نابسامان جامعه با تمام جنبههاي منفيشان در حال زندگي در کنار همديگر باشند. با اينکه ابري در آسمان نيست اما هميشه باران ميآيد و صداي رعد و برق هم شنيده مي شود. آفتاب از زندگيها رخت بربسته، و وضعيتِ جامعه، زندگي و روابط فِيک و جعلي شده است.

کودکِ فيلم (نماينده نسل جديد) البته کماکان عاشق بازي، فوتبال و شادي است و صد البته متوجهي اين وضعيت نابسامان خانوادگي نيز هست (پسربچه ميداند که زن جديدِ همشکل ِمادرش، مادر واقعياش نيست) پس با همهي سياهي شايد اميدي وجود داشته باشد. سکانس پاياني و سوختن دو طرف مصلح و شاد در آتش و ديالوگي که رد و بدل ميشود کمي لوس به نظر ميرسد، اما اين هم ميتواند نقطهي اميدي براي تماشاگر باشد.

فيلم با اينکه درامي خانوادگي و در عين حال روانشناختي است و تلاش دارد دو طبقهي فرودست و متوسط را در کنار هم به تصوير بکشد اما برخلاف درامهاي خانوادگي اخير سينماي ايران وجهي مستندنما ندارد و فيلمساز کاملا جهاني غيررئال و نمايشي را ميسازد. در عين حال «تفريق» فيلمي به شدت انتقادي است و فاجعهي روابط امروزي را به فاجعهي شرايط سياسي، اجتماعي کشور مرتبط ميداند و تنها اميد باقي مانده اين است که جوانترها آگاهند و طبيعتاً دانستن پيششرطِ اول براي تغيير است.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1056)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

تصاوير را از نزديک ميديدم، بازيهاي متنوع ناخدا با محل قرارگيري خط افق در بردار تصويري، گوناگونيِ روايتهاي صامت و نقاشانه، واقعگرايي و همزمان پرداختن به موضوعات و داستانهاي غيرواقعي مثل افسانهي بوسلامه، کاربست رنگ در نسبتي خوشايند با معماري و حال و هواي بوشهر، آزاديِ نائيو و همزمان شکلي از وفاداريِ به نحوهي انگاردنِ موضوعات تصوير و زاويه ديدها و لنزهاي متنوع به روشني مشهود بود. در واقع من شيفتهي تمام اين تنوعهايي شدم...

ارسال شده 7 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

دکتر عباس حاتمي: 1- بحران ناشي از کمبود بودجه:آموزش و پرورش که کمترين رشد را دارد. 2- بحران عدم تربيت و عدم استخدام معلم حرفهاي متناسب با پرستيژ بچه هاي امروزي.لازمست سازمان غير دولتي و منتخب نظام معلمان تشکيل و در خصوص آموزش، صلاحيت و حقوق معلمان فعاليت نمايد. ايدئولوژيک شدن آموزش باعث ايجاد تعارض و تضاد ذهني در دانش آموز ميشود زيرا دانش آموز واقعيات امروزي را متفاوت از ايديولوژي مي بيند!...

ارسال شده 7 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

نارضايتي مردم از قطع مکرر آب آشاميدني در بوشهر


مهدي فقيه: در حاليکه رئيس دولت سيزدهم در سفر به استان بوشهر با افتخار اعلام نمود که مشکل قطع آب آشاميدني استان بوشهر با اقدامات انجام شده در دولت، رفع شده است، اما مردم بوشهر همچنان با لولههاي خالي از آب آشاميدني روبرو هستند و در اکثر ساعتهاي روز، آب قطع و همچنان سهميه بندي آب برقرار است.

اعتراض به قطع روزانه آب آشاميدني در استان بوشهر مورد اعتراض مردم واقع شده است، اما سکوت  مديران آب در اين خصوص همچنان ادامه دارد و معلوم نيست که چه اقداماتي براي رفع اين مشکل اساسي مردم استان بوشهر نمودهاند! يا شايد هم منتظر پايان تابستان و کاهش مصرف آب هستند تا با گذر زمان اين مشکل قدري کم شود.

هواي گرم تابستان بوشهر همراه با قطع مدام و دراز مدت آب آشاميدني، زندگي را در اين استان سختتر نموده است.

مديراني که با گزارش غلط به رئيس دولت، باعث شدند تا ايشان به اشتباه يک وعده بزرگ را به مردم استان بوشهر بدهند، الان در مقابل وضع پيش آمده، چه پاسخي دارند؟

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

سرهنگ علي رهبري: بعد از مدتي دادستان کل کشور به بوشهر آمد و دستور داد مرا و هفت افسر شهرباني دستگير کرده به زندان نيروي هوايي منتقل کنند. در آنجا براي سرگرد خلبان محمد حاجي پيام دادم که بيا که دوستت در بند است. او که به خوبي مرا ميشناخت از منزل برايمان غذا و لباس و تلويزيون آورد و در زندان برايمان امکانات فراهم کرد. بعدها سرگرد حاجي در جنگ عراق با ايران به شهادت رسيد...

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)

شادروان امراله صفري از جمله اين وطندوستان عاشق بود که در طول عمر خود، گرچه سختيها ديد و ناملايمات چشيد، اما عشقش به وطن را نه تنها ازدست نداد که همانند شعلهاي فروزان، بر آن دميد و خانواده، دوستان و اطرافيان را نيز از نور آن بهرهمند نمود. ماندگاري وطن مديون وجود همين انسانهاي گمنام، اما عاشق، است...

ارسال شده 7 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

بعد از فارغ التحصيلي و اتمام دوره سربازي، براي خدمت به جوانان شهر و استانش، به سمت دبيري، در آموزش و پرورش بوشهر استخدام شد. آموزش به شاگردانش را با عشق و علاقه ي شديد، به عهده داشت. در نتيجه اين تعهد و تلاش، تقديم چهرههاي سرشناس به شهرمان شد. او زير فشار و تهديدهاي زيادي قرار داشت اما به کار خود ادامه مي داد. افراد بخيل و دشمنان آموزش، لحظهاي او را آرام نميگذاشتند تا اينکه اقدامات آنان به نتيجه رسيد و پرويز از آموزش و تدريس منع شد...

ارسال شده 7 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 ابراهيم بشکاني: مرداد ماه بوشهر تو جِنگ قلبالاسد و نم و رطوبت و گرمان، معمولاً تو اي مواقع صبح زود اُو دريا پرن(مد) و بعدازظهرها خالي ميشه (جذر). به کارخونه يخي حاج عبدالله وزيري نزديک شهرداري رسيديم، روبروش کنار بُلت دِريا يه پله دوطرفهاي بيد که سي دومن و بالا رفتن اَزِش...

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

دکتر محمود دهقاني: محبتهاي دکتر شهباز زارعي حس انساندوستي و هم نوعي را در ميان مردم دشت زنده و بيماران را قوت قلب مي دهد. برخورد اين دانشمند با مردم به گونهاي است که در کنار تلاش در برطرف کردن درد،  اميد را در دل بيمار روشن مي کند. برخورد صميمي يک پزشک با بيمار، خود به تنهايي نصف معالجه است. آنچه در درازناي تاريخ باعث شده ايران برپا بماند...

ارسال شده 7 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

بازار ماهي فروشان، برازنده شهر بوشهر نيست

حسين شادکامي


بنادر در جهان يکي از نشانههاي الگوي توسعه کشورهاست که ديده ميشود. بنادر پل ارتباطي کشور با ساير ملل جهان از گذر آبي است و نقش بسزايي در توسعه و رشد کشورها دارد.

استان بوشهر به خصوص شهر بوشهر که از دير باز بندر خوانده، با نام نشان شناخته شده با ساير بنادر جهان مثل مارسي، موناکو، فرانکفورت، بمبي، کراچي، شانگهاي، بارسلونا، جنووا، معروف است. يکي  ديگر از الگوهاي توسعه، دريا محوري در بخش صنعت شيلاتي است که از قديم ايام تا امروزه در شهر بوشهر با زير ساخت شش اسکله و بندر صيادي (جفره، جلالي و شغاب، هليله، بندرگاه، جبري، صلح آباد و جزيره شيف) که  بيشترين سهم ازماهيگيري در استان در اين شهرستان   مي باشد، فاقد هر گونه  بارانداز مناسب و مکان  بازارحراج و بازاريابي آبزيان  است (بيش از 65 درصد صيد استان) اين  بازار که کاملا سنتي و غيربهداشتي و بدون ارزش افزوده بر محصول  واقع در مرکز شهر با مساحتي کمتر از 2000 متر مربع که شامل بارانداز تخليه و بارگيري عمده فروشان و بين 40 تا 50 فروشگاه فعال عرضه ماهي که روزانه بيش از 50 تا 100 تن محصول  جابجا و عرضه مي شود که  هيچگونه امکانات عمل آوري بهداشتي و سردخانه اي و نگهداري و دفع  فاضلاب  مناسب و ضايعات، تهويه مطبوع  برخودار نيست. لذا اين مکان با بوي تند آمونياکي و زننده تا فاصله يکصد متري اطراف خود در بر مي گيرد و براي هر رهگذري غير قابل تحمل ميسازد و نيز به ساير کسبه و بازار ميوه فروشان و پوشاک (بازار صفا) را که تحت تاثير اين بوي نامطبوع و آزاردهنده اي روبرو ساخته و مکاني غيربهداشتي که ارتباط مستقيم با امنيت غذايي و کيفيت محصول عرضه شده دارد تاثير گذار است و تاکنون تصميمات جدي در اين خصوص گرفته نشده است. هر چند که طرح تفضيلي استاندارد اين بازار در پس کرانهاي اسکله صيادي جفره در حال تاسيس  که ميتواند مکان مناسبي که در طرح آمده به عرصه ظهور رساند و اين شهر از بلاتکليفي وضعيت موجود بيرون آيد. لذا مسئولين شهري ارتباط با اين مقوله که مي توان از سازمان جهاد کشاورزي، سازمان شيلات، سازمان صمت، بهداشت محيط زيست، فرمانداري، شوراي شهر، شهرداري، اتحاديهها و تعاونيهاي صيادي و اتحاديه اصناف و فروشندگان،  انتظار داشت تا جهت  نشان دادن توسعه  شهري الگوي خوبي براي کشور و رفع معضل بافت شهري که جلوهاي خوبي ندارد بر طرف سازند تا اين نابساماني مشمئز کننده که ساليان سال  اين شهر با آن گريبانگير است، رفع شده و بتوان  چهره زيبايي از بافت شهري را به رخ  بکشانيم و امنيت غذايي را به مردم اين ديار باز گردانيم.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم- شماره 1055)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

داستان کوتاه: بهارو

شاهرخ تنگسيري


حرف و روات پشت سر بهارو کَل مکيه سلموني کم نبيد،  وقتي گِمپلو چيش تو چيشِ سوزِ  بهارو  جواب ِ نه از زبونش شنيد از تِشِ دلش از سر شو تا بُنگِ اذون صبح شيش مثقال ترياک شاهنشُهي پا به پُي قاري الفنجان عبدالحليم ديد کرد و بقول جهانشُو لولِ لول شد تا از ايي عالم دور بشه و خلاص.

 هرکي هلِ خوش هرچي تقلا ميکرد که يه جوري سيش برسونه که بوااا بهارو فرتنگيين  نه جومه قد برِ تونن، بخرجش نميرفت که نميرفت و با يه جمله: «يا بهارو يا قبرسون»، با دلش و حرف مردم روزگار مقابله ميکرد، تموم مصيبت بهارو سي خاطر قشنگيش بيد و همي شده بيد بلاي جون خوش و جوونا.

روزي که دم قهوه خونه عبدل قهوه چي غلو بمبک سي خاطر يه متلکي که پسر ِ آغي مهندس سُرخو بُگو نگو پِرخِ بهارو کرده بيد همه ديدن که غلو چطوري دک و پوزِ بچي مهندس ماله کشيد و خين فيرررره ميداد از دماغش، نه تنها گِمپلو و غلو و بچي مهندس که جووناي يه شهري مبتلاي طنازي بهارو بيدن.

دي مدينه ميگفت بهارو دسش تو تشت خينن و رو ميکونت، ولي خدا ميفهميد که بهارو نه خراب بيد و نه دسش تو دس کسي ديده بيدن، همونا که آرزو ميکردن بهارو جواب چيشک و بُرمکشون بده از سر تلافي سيش صفحه مينهادن. گِمپلو خوش هميطوري سرِ پنِگ بيد حالا هم که عاشق ورشکستهِ بهارو مکيه سلموني شده بيد ديگه تکميل ِ تکميل بيد.

او روز سر قبرسون  قيومت بر پا بيد،  اينهو روز عاشورا و تعزيه محله شيکري، نعش ورم کردهي گِمپلو نهادن تو قبر سنگ آخري که ممد قبر روف روش چيد و تلقينش کرد خاک روش دادن، از هِلِ گدا خونه ملاسي اووي دس جوادو بيد و شِلک شِلک ميومد برس  نِرسِ قبر پاش پسِ پاش رفت و يه ملاسيش حروم شد. جهانو ميگفت عمارت دلِ گِمپلو مث سقفِ گداخونه شيکري همو شو رمبيده بيد و خوشم زير آوارش دست و پا ميزد...

افتو بِي کرده بيد و قبرسون ديگه خالي از زندهها، دختر چيش سوزِ بالا بلند، تک و تنها اومده بيد سر قبر گِمپلو تا شاهد جوون مرگ ديگهاي باشه.


ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

زهرا هوشيار: پاريس - فرانسه دهه 1970، دو جوان ناشناس به نامهاي ريچارد راجرز و رنزو پيانو٫ 680 نفر را شکست دادند و معامله بزرگ معماري راديکال وآوانگارد را رقم زدند. چشم انداز مردي که از آن نام گرفت، بناي موزه ملي و فرهنگي جورج پمپيدو يا سفينه فضايي. اين بنا در مرکز شهري بنا شد که زماني پاريس در صحنه هنرهاي  معاصر جايگاه خود را به عنوان پيشرو به نيويورک داده بود و براي به دست آوردن ...

ارسال شده 7 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

دکتر محسن قيصي‌ زاده : زبان ديرپاي فارسي شناسنامهي ما ايرانيان است، تنهي اصلي هويت ماست، ريشه در فرهنگ و تمدن و زيست ما دارد و به عنوان نقطهي اشتراک بين قوميتهاي کشور و حتي فراتر از مرزها در حوزهي نفوذ تمدن فرهنگي ايران، همبستگي ميآفريند. اينچنين است که شخصيتهاي فرهنگي و ادبي از آذربايجان تا سيستان و از خوزستان تا خراسان و حتي از افغانستان تا تاجيکستان و... بر نقش بيبديل و غيرجايگزين اين زبان تأکيد دارند...

ارسال شده 7 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

اصل چهار ترومن سيل گونيهاي گندم را به شهر قحطيزده ما سرازير کرد، آثار جنگ جهاني، خشکساليهاي پي در پي، بيکاري و بيماريهاي واگيردار و غيرواگيردار همه جا را به فلاکت انداخته بود. بوشهر، شهر بندري ما با آن هواي گرم و مرطوب، مصيبتش دو چندان بود. روزگار به سختي ميگذشت، به دست آوردن لقمه ناني بسيار سخت بود، اغلب مردم توانائي خريد و سير کردن شکم خانواده خود را نداشتند..

ارسال شده 8 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

غلامرضا شريفي‌خواه: در زمانهاي بسيار قديم و قبل از احداث آب انبار قوام، ساکنان مردم بندر بوشهر براي تهيه آب آشاميدني از چاههاي منطقه اُندر بندر، باغ ملا، ريشهر، هليله، بندرگاه و... همچنين از قنات، به وسيله کساني که کارشان سقايي بود و با داشتن الاغ  و با حمل  دو الي سه مشک بزرگ پر از آب از راههاي خاکي و يا گلي و شُلي از چاههاي مناطق مذکور با فاصلههاي چندين کيلومتر آب را به داخل شهر ميبردند

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)

 بعد از دوندگيهاي بسيار زياد بالاخره سال 1400 زمين به ما تحويل داده شد و کار ساخت را شروع کرديم. فوندانسيون که تمام شد متاسفانه شهرداري پروژه را درست در حين بتن ريزي ستونها به بدترين وجه ممکن متوقف کرد و ما به اجبار چند ده ميليون بتن را توي بيابان تخليه کرديم. از آبان ماه سال 1400 تاکنون اين پروژه همچنان متوقف است و هر چه دويديم به بن بست رسيديم و به حال شهر و استانمان تاسف خورديم...

ارسال شده 8 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

دريغ از کارشکني در مقابل سرمايهگذاري شيرخوارگاه خيرين در بوشهر

نسیم جنوب- عليرضا غريبي

در حاليکه مسئولين از تلاش براي جذب سرمايهگذاري در بوشهر خبر ميدهند، اما گويا الان خود همين مديران مهمترين مانع در برابر سرمايهگذاري خيرين در بوشهر شدهاند!

خبر تلخ انصراف خيريه هانيه به مديريت خانم اميري که از خانوادهاي فرهنگ دوست و فرزندي پدري هنرمند، هستند از ساخت شيرخوارگاه در بوشهر، آن هم به خاطر مانع تراشي شهرداري بوشهر و عدم همراهي ديگر مديران استاني، را بايد فاجعهاي دانست که دود آن به چشم نوزادان بيسرپرستي ميرود که متاسفانه تاکنون حتي از داشتن يک شيرخوارگاه در بوشهر هم محروم ماندهاند، و حالا که خيري آستين همت بالا زده و قصد رفع اين مشکل را دارد، با انبوه مشکلات و موانع و کارشکنيها روبرو شده بطوريکه بعد از گذشت چند سال و صرف هزينه بسيار، عطاي اين کار را به لقايش ميبخشد و قيد ساخت شيرخوارگاه را با هزينه شخصي خود ميزند!

افسوس و صد افسوس به خاطر به وجود آمدن اين وضعيت توسط مديران بومي که بايد بيش از ديگران دلسوز مردم استان باشند.

خبر ورود رئيس غيربومي دادگستري به اين موضوع و دستور پيگيري آن، باعث اميدواري شد و اينکه خدا را شکر که يک مدير غير بومي، در اين زمينه دلسوزي ميکند و به جاي مديران بومي، بفکر رفع اين مشکل هست.

حالا که از مديران بومي براي رفع مشکل احداث شيرخوارگاه توسط خيرين نااميد شدهايم، اميدواريم که همين مدير غير بومي به داد نوزادان بيسرپرست استان برسد و باعث رفع موانع و ادامه بکار ساخت اين شيرخوارگاه شود.

(نسیم جنوب – سال بیست و ششم، شماره 1054)

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

مهرباني با خود

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي توسعه فردي

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

اکنون خبر ميرسد در دولت ابراهيم رئيسي دوباره ميخواهند به آن سالها برگردند، در کنار تصفيه و برکناري استادان منتقد و ناموافق،  دانشجويان را هم چک کنند و محدوديتهاي دهههاي نخست انقلاب را دوباره احيا کنند. نمي دانم چرا ميخواهند تجربه شکست خورده دهه 60 - 70 را دوباره تکرار کنند...

ارسال شده 8 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

جنگ دلوار تلخ ترين فراز تاريخ جنگ جهاني اول براي انگليسي هاست. آنها که در اکثر جبهه هاي جنگ فائق شده بودند و نيروهاي دلواري را به چشم نمي آوردند، در يک تهاجم اوليه و بمباران اين روستا با گلوله هاي توپ که وزن آنها قريب به 96 کيلوگرم بود موفق شدند دلوار را تسخير کرده و از اين بابت خود را آسوده يافتند که بالاخره دشمن ديرين خود را نابود نمودند...

ارسال شده 8 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

محله بهبهاني يکي از محلات بوشهر بود که محل زندگي خيلي از اين سياهپوستان بود و حضور آنها باعث زيبائي و رونق بخشيدن اين مراسم شد. در ابتدا چهار محله اصلي بوشهر مراسم دمام زني داشتند. در کل بوشهر محلههايي که مراسم دمام زني در آن برگزار مي شد از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي کرد...

ارسال شده 8 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

طنين صداي گرم و دلنشين نوحه هاي محرّم و صفر و رمضان محمد شريفيان، نابغة نوحه و موسيقي در بوشهر، هنوز پس از سال ها در خاطره و ذهن مردم بوشهر، برقرار و پايدار است. او از نوحهخوانان سرشناس و موسيقيدانان زبردست روزگار خود بود که ايام محرّم عاشورا، اربعين، بيست و هشت صفر و ساير مراسم حسيني، در مسجد نو در محله شنبدي، صلح آباد، سنگي و چند محلة ديگر نوحه مي خواند...

ارسال شده 8 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

فشار افروغ مديرکل اصولگراي ارشاد بوشهر بر همين دو سه نشريه منتقد و مستقل بوشهر که تاکنون باقي ماندهاند و تلاش براي بستن محل درآمدهاي آنها، گرچه در تناقض با گفتههاي رئيس دولت است، اما از آنجا که با سکوت سردار محمدزاده استاندار بوشهر همراه شده هست، اين شائبه را بوجود ميآورد که مورد رضايت و تاييد ايشان و مجموعه دولت سيزدهم در بوشهر هست!...

ارسال شده 8 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

مطبوعات بوشهر را چه شده است؟

عبدالرحمن برزگر

مطبوعات قديم بوشهر رو که ورق ميزني مملو از مقالات و تحليل هاي عملکرد مديران آن زمان است، فارغ از فشارهاي دولت و حکومت شاهنشاهي، از کمبود ارزاق عمومي، تا تامين آب، ناکارمدي گمرک، يا اينکه چرا بايد فرهنگ و هنر زير نظر شيراز اداره شود؟ زير سوال بردن شهردار و فرماندار و يا در جايي ديگر حتا نخست وزير را به باد انتقاد ميگرفتند که پس قطار و بندر آزاد چه شد؟

در زمان دوم خرداد و فضاي باز سياسي و پس از آن نيز چنين بود؛ از دوشنبههاي شعر تا چهارشنبههاي سياسي و يک شنبههاي هفت اقليم، تا نشستهاي مختلف ورزشي، هيجان و انگيزه براي اصلاحات موج ميزد. اما مطبوعات بوشهر در سال 1402 و 1401چه شده است؟ صرفا مشغول گزارشهاي تبليغاتي و رپرتاژ، خبرهاي فيک و سوخته و کپيبرداري، عدم توليد محتواي مطبوعاتي هستند. قطع و ابعاد کوچکتر، تيراژ اندک تا جايي که به چند تيتر اکتفا کردهاند. بطور کلي کارکرد نيز تغيير کرده، آنچه که روابط عموميها مينويسند درج ميگردد. «شايان ذکر است. گفت. افزود» واژه هاي پر تکرار اين روزهاي مسئولان است. گاهي گروه واتساپي با تغيير ادبيات و تدوين خبر، انتشار اخبار به روز و بجا، گوي سبقت رو ميربايد. چه بر سرتان آمده؟ گروه فشار نميگذارد؟ يا خودسانسوري امانتان را بريده؟

اداره فرهنگ و ارشاد با عملکرد ضعيف چنان ميتازد که حتا آگهي هم به ندرت به مطبوعات منتقد ميدهد. آگهيها از جاهاي همسويشان سر در ميآورد. براي گرفتن آگهي مديران کل قبل از افروغ را به باد انتقاد ميگرفتيد و حتا فرياد هم برآورديد و عملکردشان را در بوته نقد قرار ميداديد. کاملا مشخص است که مطبوعات بوشهر خالي از نويسنده شده است. ارشاد خالي از هنرمند، سينما، موسيقي و نمايش شده است. شايد هم هنوز خالص سازي به اتمام نرسيد؟

(هفته نامه نسیم جنوب  سال بیست و ششم- شماره 1052)


ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

من در ليگ برتر اکثرا سعي کردم يکي از بهترين گلزنهاي تيمم باشم و به تيم کمک کنم. دوسال پيش با 16 گل با اختلاف يک گل نفر دوم گلزنهاي ليگ شدم، پارسال با 20 گل آقاي گل ليگ شدم، امسال هم با 13 گل آقاي گل ليگ هستم و 8 بازي ديگر در پيش روي من هست و اميدوارم بتوانم آقاي گل بازيها بشوم. من در تورنمنت بينالمللي خليج فارس در گناوه آقاي گل شدم در تورنمنت دهه فجر با حضور کل بازيکنان تيم ملي آقاي گل شدم...

ارسال شده 8 ماه پيش در ورزش ، نظر (0)

حسين زيرراهي- مدرس مهارتهاي توسعه فردي

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

بعد از بروز بيماري نکروز عفوني حاد هپاتوپانکراس (AHPND) طي سالجاري در مزارع پرورش ميگوي کشور، پرورش دهندگان دچار خسارت و آسيب فراوان شده اند و تصميمات کميسيون محترم ميتواند در احيا و بازگشت دوباره ميگوي پرورشي بر مسير توليد بسيار موثر واقع شود لذا اينجانبان پرورشدهندگان عضو اتحاديه پرورش ميگو در خواستهاي خود را به شرح ذيل تقديم ميداريم...

ارسال شده 8 ماه پيش در اقتصادی ، نظر (0)

 نادر اقدام:  صبحها بعد از اتمام بازي به خصوص در روزهاي گرم تابستان بستگي به بازيهاي رايجي از قبيل چوکيلي، هاکي، هفت سنگ، جزبازي، گل بگيرشده، تنگسه، فرفره و کاغذ هوا که دستساز خود بچهها بود، تيرمايه بازي، دوچرخه سواري، گاري بازي، و تشتک بازي به دريا ميرفتيم. معمولاً روبروي تجارتخانه مرحوم محمد ملکمي (پدر مرحوم هوشنگ) و کنار کارخانه يخسازي مرحوم وزيري (پدر محمد) از پلههاي سنگي...

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

مرکز نگهداری کودکان معلول نیلوفر آبی بوشهر پلمب شد

رئیس کل دادگستری استان بوشهر گفت: مرکز نگهداری کودکان معلول نیلوفر آبی پلمب و از ادامه فعالیت آن جلوگیری شد.

مهدی مهرانگیز رئیس کل دادگستری استان بوشهر اظهار کرد: جلسه با حضور خانم عباسی معاون توانبخشی سازمان بهزیستی کل کشور در مرکز نگهداری کودکان معلول نیلوفر آبی برگزار شد. این مرکز پلمب و از ادامه فعالیت آن جلوگیری شد و مقرر شد کودکان به مراکز دیگر منتقل شوند. ۳۰ نفر از کودکان معلول مرکز کودکان معلول نیلوفر آبی به یک مرکز مجهز در شهرستان کنگان منتقل شدند. برنامه ریزی در مورد انتقال مابقی کودکان به مراکز جدید در حال انجام است. فردا از محل نگهداری جدید کودکان در شهرستان کنگان بازدید به عمل می‌آید تا وضعیت نگهداری آن‌ها بررسی شود.

ارسال شده 9 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ضرب‌وجرح و اذیت‌ و آزار معلولان ذهنی 

اتفاق دردناک در مرکز نگهداری و توانبخشی معلولان ذهنی در بوشهر

ارسال شده 9 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور: بوشهر زادگاه ما و اجداد ما، بوشهر مجموعه و گنجينهاي طلايي از: شيلات و دريايش، نيروگاه اتمي و برقش، نفت و جزيره خارگش، گاز و بندر عسلويهاش، حافظان قرآن دشتياش، بندر دلوار و رئيسعلياش، گناوه، ديلم و مردمان با صفايش، نخلستان و خرماي...

ارسال شده 9 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | 51 | 52 | 53 | 54 | 55

آخرین اخبار

پربیننده ترین