این روزها در مارکت موسیقی و شرایط فعلی موسیقی برای گروههای جوان مثل گروه ما همه چیز هموار نیست و مطمئنا چالش های زیادی خواهیم داشت اما لیو به دنبال موسیقی به سبک و سیاق خودش است که شباهت به هیچ گروه دیگری ندارد. ما میخواهیم مخاطبانی پیدا کنیم که مثل خودمان شیفته جنوب و آفتاب و دریا باشند. ..
دکتر پرستا حیدری: من فکر میکنم جمع عمر حاصل جمع دو مفهوم است؛ خاطرهها و آرزوها. در نیمه اول زندگی آرزوها سنگینی میکنیم. امیدها، رویاهای دور و دراز، تلاشها در جهت رسیدن… نیم دیگر هم خاطرات. وقتی تعداد و وزن خاطرههایت از آرزوها سبقت میگیرد، یعنی تو رفته رفته در حال پیرشدنی… در دنیای ما آرزوها ناگزیر به مختصات تاریخ و جغرافیا زنجیر شدهاند...
راستش تجربه را آدم فقط در مهاجرت به دست نمی آورد؛ هر روزِ زندگیِ ما خودش یک تجربه ی جدید است. با این حال، مهمترین چیزهایی که در این لحظه به ذهنم می آید زرق و برقِ محیطِ جدید بود؛ چیزی که اگر چه همیشه برای آدم می ماند، اما به هرحال آن هم روزی عادی می شود. مثلا وقت هایی که می خواستم جاهای جدید را کشف کنم...
دکتر طالب موذنی: در زندگی ام، این کتابها بیشترین تأثیر را برایم داشتهاند: «عصبیت و رشد آدمی» از کارن هورنای، «برنامهریزی عصبی،کلامی» از جوزف اکونور و جوزف سیمون، «انسان» از علی شریعتی، «قبض و بسط تئوریک شریعت» و «حدیث بندگی و دلبردگی» از عبدالکریم سروش و کتب انگلیسی «جادوی بلند فکر کردن» از دیوید شوارتز، «قلمرو اشتباهات شما» از وین دایر...
در دنیای جدید، به موازات پیشرفت علم و تکنولوژی شاهد پیدایش شاخه هایی از علم موسوم به علوم بین رشته ای هستیم. مثل این که شاخه های درختان علم آن قدر بزرگ شده اند که نه تنها به هم رسیده اند، بلکه با هم پیوند خورده اند و با این پیوند، شاخه های جدید سر بر آورده اند. سر در آوردن دانشجو از این شاخه های جدید می تواند یکی از عوامل موفقیت آن ها باشد. با این واقعیت، دانشجویی موفق تر و ماهرتر است که اشرافی حداقلی بر اصول و مبانی یک یا دو رشته..
در شعر محلی تجملات جایگاهی ندارد. اینجا حکایت یک نوستالوژی است، حرفها همه مستند هستند. شاعر از فرهنگ و ادبیات کهن یک دیار سخن می گوید. از خاطرات و چیزهایی که شاید دیگر وجود فیزیکی نداشته باشد. طبیعت، پرندگان، لوازم زندگی و سایر چیزهایی که یا دیگه وجود ندارند و یا اینکه نسل جدید با نام علمی آن آشنایی دارند. دیگه چغول نیست، خیش نیست، خرمن نیست و... ولی در خاطرات ما، در ادبیات ما و در آثار گذشتگان ما هنوز وجود دارند...
اسکندر احمدنیا: توی فضای باز دبیرستانی از همان دهه توی بوشهر قدم می زنی، می خوانی: در چنین مسلخ خونینی که غم انگیز ترین قصه ی تاریخ است، درب اتاق مناقشه دوباره باز شده است، احمدرضا احمدی هم می خواند: اگر نیایی سرود سنگریزه را تکرار می کنم! خودت هم می خوانی، دلنوشته ای که سرکلاس خواندی و «بابا» آن را در «تکاپو» چاپ کرد..
سید قاسم یاحسینی: نخست علی باباچاهی یک شهروند بوشهری است. این تولد در استان بوشهر فقط یک اتفاق فیزیولوژیکی و جغرافیایی صِرف نبوده است. بوشهر، فضای جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوشهر، عمیقاً در ساختار افکار، ایماژ ذهنی، ساختار شعری و کنش فرهنگی و روشنفکری باباچاهی تأثیر همه جانبه ای داشته و گذاشته است...
محمد محبوبی: عدالت از نظر افلاطون چیست؟ عدالت عبارت است از: نوعی استعداد و تمایل درونی در انسان که جلوی احساسات و انگیزه های شدید وی را که طالب منافع خصوصی هستند می گیرد و بشر را از انجام کارهایی که ظاهراً به نفعش تمام می شوند ولی مورد نهی وجدانش هستند باز می دارد. از عقاید بنیانی افلاطون...
اسماعیل منصورنژاد: کار شورای نگهبان از این نظر مهم است که حاکمیت یکدست و یکپارچه میشود و از فردای پیروزی یک اصولگرا، تمام مسئولیتها بر دوش همان کسانی میافتد که همه را جز خودشان مقصر میدانند. وقتی یک اصولگرا رییسجمهور شود، توپخانه رسانههای رسمی و غیررسمی اصولگرایان از جمله تلویزیون برای متهم کردن دیگران خاموش میشود و از آن پس کسی جز خودشان در مقابل خودشان قرار نخواهد گرفت...
علی بهی پور: سال 1364 کوچه های میدان تجریش را گشتیم تا مدرسه را پيدا کردیم. من و دوستم که اهل فسا بود هر دو در دانشکده هنر شهید مطهری تجريش تحصیل میکردیم. هر دو را برای تدریس به "مدرسه راهنمایی یاسر" فرستادند. تجربه مان، درسهای معلمی بود که خوانده بودیم وکمی خاطرات معلمان دوران مدرسه مان، اندکی هنر که در دستانمان مخفی کرده بودیم...
دکتر محمود دهقانی - سیدنی استرالیا: نوروز امسال با ورود به سده پانزدهم هجری خورشیدی، موزه "پاورهوس" سیدنی استرالیا از روز بیستم ماه مارس سال ۲۰۲١ میلادی همزمان با جشن باستانی نوروز و سر رسیدن سال نو در ایران و برگزاری این جشن کهن در سراسر کشورهای پارسی زبان و به جز پارسی نمایشگاهی در کنار کارهای فرهنگی، صنعتی..
محمدرضا تاجیک:
پاشنه آشیل اصلاحطلبی را اصلاحطلبان کاذب و دروغین میدانم
تنها الهه مرگ میتواند برخی را از صحنه قدرت و سیاست حذف کند تا مجالی برای نقشآفرینی جوانان فراهم شود
روحانی بیش از هر کسی مدیون دشمنانش است؛ دشمنانی که با حملات خود چهرهای متفاوت از او ساختند. از این رهگذر محبوبیتی عاید روحانی شد که انتظارش را نداشت، همانگونه که در سال ٩٢ او را بر کرسی ریاستجمهوری نشاندند. اگر روحانی بخواهد با شیوه سقراطی با مخالفانش عادلانه...
با کمال تأسف دادههایی که در این زمینه از مدیریت شهری تهران منتشر شده به صورت جستهوگریخته و از سوي برخی از کارشناسان و مطلعان و برخی اعضای شورای شهر، نشان میدهد اوضاع و احوال تهران از این نظر هم بسیار نابسامان است و این مسئله نشاندهنده آن است که خلافکاری و خلاف اخلاق...
بوشهر همیشه ما را به یاد نیروگاه اتمی، متطقهی صنعتی و گرمای شدید میاندازد، غافل از اینکه رفتن به ساحل خلیج فارس در بوشهر و عمارتهای این شهر نظر ما را نسبت به این بندر زیبا و تاریخی تغییر خواهد داد. از کنار بافت قدیمی بوشهر به سادگی عبور نکنید، وارد شهر قدیمی بوشهر شوید...
فاطمه زیرراهی: در گذشته در قبال آرد کردن گندم یا جو پول می گرفتند و یا آنکه آسیابان از همان آرد تهیه شده سهمی را به عنوان کارمزد برمی داشت. گفتنی است که در هر محلی که آسیاب آبی وجود داشت هر روز درآمد آسیاب را بدین ترتیب تقسیم می نمودند.
شرق گروه اندیشه: نشست «زوال اسطورهها و تاریخها» با استقبال علاقهمندان در محل مؤسسه پرسش برگزار شد. در این جلسه ابتدا صالح نجفی با عنوان «باور کن دروغ میگویم: درباره امکان تاریخ زوال» و سپس مراد فرهادپور با موضوع «شاهنامه و اسطورهزدایی» سخنرانی کردند. در این نشست احسان شریعتی نیز بهعنوان میهمان حضور داشت. آنچه در ادامه میخوانید، گزیده سخنرانیهای این جلسه است. گفتني است صرفا بخشهايي از سخنراني مراد فرهادپور منتشر شده است.
حسين دهباشي با فائزه هاشمی براي مجموعه تاریخ شفاهی «خشتِ خام» گفتوگويي انجام داده و متن آن را در اختيار «شرق» قرار داده است. گزيدهاي از اين گفتوگو در ادامه ميآيد.
با توجه معضلاتی که این پارک دارد که یکی از امیدهای بوشهر برای توسعه و پیشرفت است و همه چشم به راه اجرایی شدن فاز های دیگر پروژه دهکده گردشگری بوشهر و ایجاد ظرفیت های تازه برای اشتغال و توسعه و جذب سرمایه و گردشگران غیر بومی هستند، انتظار است...
علیرضا غلامی: قطعا طی کردن این هفت خوان رستم، مرد سالاری از جنس همین مردم میطلبیده و اکنون که این امر محقق شده باید نقش خود را در این عرصه ایفا نماییم. پس قبل از هر چیز و حتی مهم تر از منطقه آزاد تغییر در باورهایمان هست که بله مدیران و مسئولین ما هم میتوانند موفق...
پردههای کرکرهای دفتر اینبار باز هستند و آفتاب داغ عصر تابستان از لابهلای آنها فضای اتاق را روشن کرده است. در اتاق چشمم به کتابی میافتد که روی میز مقابل محمدرضا تاجیک قرار دارد و برگهای را هم میان آن گذاشته است و به یاد ندارم که علامتگذاری بود یا اینکه مطالبی را هم در آن یادداشت کرده بود. عنوان کتاب «یک روز دیگر از زندگی» اثر «ریشارد کاپوشینسکی»، خبرنگار و عکاس و نویسنده لهستانی، است که به روایت مترجم کتاب، بهرنگ رجبی در لحظه وقوع ۲۷ انقلاب در قرن ۲۱ در کشورهای محل این رویدادها حضور داشته و از طرف خبرگزاری رسمی کشور لهستان گزارش تهیه کرده است. به گفته بهرنگ رجبی، «کتاب یک روز دیگر از زندگی» از لحظه پیروزی چپها در پرتغال و اعلام آزادی تمامی مستعمرات این کشور شروع میشود. در یک لحظه ناگهان کشور آنگولا که تا صدسال قبل هیچ فرد بومیای در مناسباتش حضور نداشته با خلأ قدرت مواجه میشود و ناگهان صدها گروه از میان مردم برآمده و مدعی قدرت و دولت و حکومت میشوند و البته فصل مشترک همه آنها کشتن اروپاییهاست. در تمام طول گفتوگو همانطور که پای خود را روی پایش انداخته بود، از شکایت تلویحیاش سخن میگفت که در جایجای این مصاحبه به آن پرداخته است. گفتوگو که تمام میشود، با لبخند کمرنگی که بر لبش نقش میبندد، رو به من میکند و میگوید که میدانم بعد از این مصاحبه، نقدهای مختلفی را، هم از جریان رقیب و هم از جریان اصلاحطلبی میشنوم، اما اشکالی ندارد! حرفها را باید گفت. موقع خداحافظی چشمم به تابلو خطی میخورد که بالای میز کارش به دیوار نصب کرده، بیتی از کلیم کاشانی البته با اندکی تغییر از اصل آن: چو محرم شدی، حافظ خویش باش/ که محرم به یک نقطه مجرم شود! با تاجیک درباره آنچه در جریان انتخابات هفتم اسفند گذشت و نیز وقایع بعد از آن گفتوگو کردیم که ماحصل آن در پی میآید.
«چه باید کرد؟» این پرسش همیشگی یک نیروی سیاسی است اما بیشک برای سیاستورزان داخل و خارج از ساختار و نهادهای رسمی قدرت، پژواک و البته پاسخی متفاوت دارد. اصلاحطلبان در سال ٩٤ از منظر یک نیروی سیاسی خارج از نهادهای رسمی قدرت در برابر این پرسش قرار داشتند و اکنون و در پی رخداد شگفتآور هفتم اسفند- پس از قریب به یکدهه - از منظر دیگری در برابر آن قرار گرفتهاند. با عباس عبدی در اینباره به گفتوگو نشستیم.
در یکی از خیابانهای خوب تهران توقف کردم. وارد آپارتمانی شدم که چیدمان بخش اعظم آن کتاب و تابلوهای نقاشی بود. تا چشم کار میکرد، کتاب دیده میشد. یک تابلوی بزرگ نقاشی هم از یک خانواده بالای شومینه نصب شده بود و میز کاری که کنار یک پنجره دلباز قرار داشت. گفتوگو را با مراد ثقفی، مدیرمسئول نشریه «گفتوگو» آغاز کردیم؛ نشریهای که به تبع تفکرات مدیرمسئول خود، تهمایههای چپی دارد و به مباحث روشنفکری دراینباره میپردازد. اما بحث ما درباره تبیین هویت اصلاحطلبی بود. در میانههای مصاحبه، بحثمان تقریبا به چالش کشیده شد، از آنجا که او معتقد بود اصلاحطلبان هنوز مبانی تفکری چپ را یدک میکشند. این چالش بر سر تحقق مبانی سوسیالیسم یا تفکرات راست در ایران ادامه یافت. اگرچه همه این مباحث را به اجبار نیمهکاره رها کردم؛ چون زمان لازم برای هرکدام از مباحث در آن مجال فراهم نبود. جانمایه سخنان او تعریف عدالت بود، بهمثابه یکی از راهکارهای تدقیق هویت اصلاحطلبی. بااینحال صحبت از کلیگویی و نقد آنچه حاکم است؛ فراتر نرفت. مصاحبه که تمام شد من را دعوت کرد تا به «پیج» خرید از دستفروشان در اینستاگرام بپیوندم. یاد چپهایی افتادم که از طبقه بورژوازی برخاستند: مانند سلف صالحشان انگلس؛ آنها که داعیه طرفداری از پرولتاریا را داشتند.
ماحصل این گفتوگو را در پی میخوانید.
کافی است پیامی در تلگرام دستبهدست شود تا خیلی سریع تبدیل شود به خبر. گاهیاوقات حجم تأثیرگذاری برخی پیامها تا حدی است که حتی رسانههای حرفهای نیز تحتتأثیر آن قرار میگیرند. نمونه چنین موردی ماجرای کشیدن بخیه چانه پسربچه اصفهانی بود. داستان از یک پیام تلگرامی آغاز و آنقدر دامنهدار شد که رسانهها هم بیآنکه به اندازه کافی در مورد واقعیت ماجرا تحقیق کنند اقدام به انتشار آن کردند و البته بعد معلوم شد ماجرا به شیوهای که روایت شده، نبوده است. با «محمدمهدی فرقانی»، رئیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، در مورد ابزارهای ارتباطی نوین و تأثیر آن بر فعالیت حرفهای روزنامهنگاران گفتوگو کردهایم:
بحران پشت بحران؛ دنیا یک روز با بحران اقتصادی روبهروست، یک روز با بحران مهاجران و امروز با بحران رویآوردن جوانان به افراطگرایی دینی و بنیادگرایی مذهبی. بهتازگی کنفرانسی در اتحادیه اروپا و با شرکت اعضای این اتحادیه تشکیل شد تا ابعاد افراطگرایی دینی بررسی و ریشههای پیوستن جوانان به گروههای افراطی کنکاش شود؛ گروههای افراطیای که خطرناکترینشان در خاورمیانه قد علم کرده و ازقضا مقصد بسیاری از جوانان هم همین گروه افراطی موسوم به داعش است. در گفتوگویی با دکتر «مقصود فراستخواه»، جامعهشناس، علل این بحران جهانی را بررسی کردهایم. او معتقد است افراطگرایی دینی پدیدهای پیچیده است که یکی از عوامل مهم در شکلگیری آن طردشدگی اجتماعی است.
موسیقی بوشهر، موسیقی ای است که از تمام موسیقی های هند، آفریقا، ترکی، لری، ردپایی وجود دارد و تاثیر خودشان را به واسطه مدت کوتاهی که در بوشهر بوده اند باقی بگذارند و این پتانسیل دست ما را باز گذاشته است که موسیقی بوشهری را جهانی کنیم و خیلی هم جواب داده است موسیقی ایرانی پتانسیلی برای جهانی شدن را دارد ولی باید افرادی باشند و بیایند و این را تجربه کنند و کار کنند...
ناشادترین مردم دنیا و رتبه ایران
ابوشهر و تنگستان با رئیسعلی دلواری گره خورده است. مردی که در زمان حیاتاش مبارزی جسور بوده و مقطعی از تاریخ این سرزمین را از آن خودش کرده است. اما بوشهر مرد دیگری را در حافظه خود نیز ثبت کرده است. همایون شهنواز کارگردان «دلیران تنگستان» و راوی زندگی رئیسعلی دلواری ...
شرق: اول کتاب «گفتهها»ی ابراهیم گلستان سه جمله هست، یکی «سخن بیار زبانآوری مکن» از سعدی، دومی «بدان چهجور ببینی» از لئوناردو و سومی «هیچ باشم اگر نکتهسنج نباشم» از نمایشنامه «اتللو»ی شکسپیر. این سه جمله را بر پیشانی کتاب «گفتهها» شاید بتوان عصاره حیات فکری و ادبی و هنری گلستان تا به امروز دانست. این سه جمله، همچنین کلیدی میتواند باشد برای ورود همراه با نکتهسنجی و نگاه انتقادی به نوشتهها و آثار سینمایی گلستان تا حتیالمقدور مصون بمانیم از دوقطبی معروف «لعن» و «ستایش» که غالبا گلستان را از یکی از این دو حد افراطی دیدهاند و سنجیدهاند. یا او را ستایش کردهاند و از او اسطوره ساختهاند و میراث او را به «زبانآوری» و «تکنیک» تقلیل دادهاند و یا او را دشنام دادهاند صرفا به این دلیل که به راههای متعارف نرفته است. خواندن گلستان با آن عقلانیت انتقادی توأم با نکتهسنجی که شیوه خود اوست در خواندن دیگران، هنوز آنطور که باید آغاز نشده است. خواندن هیچکس شاید هنوز آنطور که باید آغاز نشده است و از اینروست که سنت انتقادی ما هنوز بر مدار «لعن» و «ستایش» میگردد و بر مدار تکرار آنچه پیشترها در رد و انکار و یا تأیید کسی گفتهاند. اینجا مقصود از الگوقراردادن شیوه مواجهه گلستان با اتفاقها و آدمها و آثار هنری، شیوهای مبتنی بر نپذیرفتن آنچه همه میگویند و تنندادن به تکرار گفتههای دیگران، پذیرش بیچونوچرای دیدگاههای او نیست. اتفاقا برعکس، گلستان را جا دارد به همان عیاری بسنجیم که او خود دیگران را با آن سنجیده است و او را در قامت «آدم»ی ببینیم در قدوقامت طبیعی که در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ ایران زیسته و کوشیده است بهجای پاگذاشتن بر راههای رفته، راه تازهای بگشاید و با ذخیرهای پربار از ادبیات و هنر ایران و جهان، چیزی را ایجاد کند که پیش از آن موجود نبوده است. حاصل کار قطعا میتواند مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد، نه به این معنا که بگوییم عالی است و فقط چندجایش اشکال دارد و یا برعکس، مردود است و فقط چند نکته قابل توجه در اینجا و آنجایش میتوان یافت، نه، خواندن جدی گلستان مستلزم کشف ایده مرکزی او در آثارش، کشف سبک، نه در معنای زبانآوری و اینکه نثرش فلان است و بهمان، و مواجههای دقیق با این سبک و آن ایده مرکزی است و این همان کاری است که میگویم هنوز نهفقط درباره گلستان که درباره هیچ نویسنده دیگری آنطور که باید انجام نشده است.
چندی پیش نشر کلاغ سه کتاب ابراهیم گلستان را تجدید چاپ کرد. یکی کتاب «گفتهها» که مجموعهای است از مقالهها، گفتارهای گلستان بر چند فیلم مستند به کارگردانی خودش، سخنرانی مفصل او در دانشگاه شیراز و گفتوگوی بلند قاسم هاشمینژاد با او درباره داستانهایش.
دو کتاب دیگری که از گلستان تجدیدچاپشده ترجمههای اوست از «هکلبری فین» مارک تواین و کتاب «کشتیشکستهها» که ترجمههای گلستان است از چند قصه کوتاه استفن کرین، ویلیام فاکنر، استفن وینسنت بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی. گفتوگویی که میخوانید بهمناسبت همین تجدیدچاپها انجام شده است. گلستان کمی پیش از انجام این گفتوگو به دعوت آکادمی فرانسه در رم، به این شهر رفته بود تا در نشستی که این آکادمی برای او و آثارش برگزار کرده بود شرکت کند. گفتوگوی پیشِ رو، پس از بازگشت گلستان از رم انجام شد. گلستان چنانکه در این گفتوگو میگوید سالهاست که قصه ننوشته و در عوض دو کتاب چاپ نشده دارد که هر دو نوشتههایی مستند هستند از آدمهایی که واقعا وجود داشتهاند و وقایعی که واقعا اتفاق افتادهاند و این عجیب نیست وقتی به یاد آوریم که گلستان روزگاری در سینما مستندهایی ساخته است که برخی از آنها هنوز هم جزء بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران بهحساب میآیند. مستندهایی که صرفا نشاندادن واقعه نبودهاند بلکه «دیدِ» سازنده و «چهجوردیدن» در تار و پود آنها تنیده شده و از طریق سبک، خود را به نمایش گذاشته. گلستان در جایی از گفتوگوی پیشِ رو میگوید: «واقعیتهایی که اتفاق افتاده آنقدر فوقالعاده و انترسان است که قصهنوشتن ضرورتی ندارد.» گفتوگو با ابراهیم گلستان را میخوانید.
دچار ناامنی شغلیاند؛ دنبال مدرک بالاتر میروند
اساسا هرروز کار حزبی، برنامهریزی است، اما حتی اگر بر اساس مدل ایران هم بحث کنیم، آغاز کار برای انتخابات مجلس دهم نهتنها زود نیست، بلکه دیر هم شده است. فردی که درباره زودهنگامبودن فعالیت سخن میگوید، اساسا یا از فضا دور است که بعید به نظر میرسد، یا اینکه میخواهد فضا را برای رقیب محدود کند. اگر...
آخرین اخبار
- جايگاه معلم در جامعه خدشهدار شده است
- سپاس از کساني که آموختند و آموختن را ياد دادند
- خليج فارس و الگوي حکمراني خوب
- ماندگاري نام خليج فارس، در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
پربیننده ترین
- هر ایرانی باید خارگ را ببیند
- خليج فارس؛ نام هزارهاي و کهنسال
- پشت پرده الحاق استان فارس به خلیج فارس از زبان یک نماینده مجلس + اسناد
- قصۀ پرغصۀ افغانستان و آیندۀ این کشور
- حکایت سنج و دمامزني در بوشهر
- تصاویری از تفریح شبانه بوشهری ها
- جامعه تجاری بوشهر در عصر قاجاریه
- وظيفه اصلاحطلبان جلوگيري از درگيري است
- باران نشاط با موسيقي بوشهري شريفيان در تهران + تصاویر
- كتابي ماندگار و ارجمند
- فستيوال موسيقي کوچه؛ سوغات عيدانه اين بندر تبدار بيقرار
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- چرا مقاومت در برابر کنسرت موسيقي در بوشهر؟
- واقعيتي ماندگار از زندگي معلمي در بندر بوالخير
- سپاس از کساني که آموختند و آموختن را ياد دادند