دکتر عبدالرحيم مهرور: يکي از تيرهترين سالهاي سياه جهان، کرونايي بود که جهان را در بهت و حيرت و ماتم به مدت چندين سال به تباهي و فلج رساند. روزهاي وحشتانگيزي که دنيا درگير بلاي خانمانسوز مرگ ناشي از کوويد 19 شد. از طرفي ديگر تاثير آن بر جبنههاي زندگي از جمله بيکاري، استرس و افسردگي، ياس از آينده و رکود چندين ساله اقتصاد و... همه کشورها را غافلگير کرد و هر چند که اسطورههاي بزرگي ...
اميد غضنفر: تاريخ «جايزهي نوبل» در دو بخش «ادبيات» و «صلح» را که مرور کنيم با نامهاي حذف شدگان و برگزيدگاني مواجه ميشويم که گاه اعتراضهايي نيز در پي داشته است. نگاهي به برخي نامهاي حذف شده و برگزيده در بخش «ادبيات» به ترديد در داوري منصفانه و به دور از علايق شخصي منجر ميشود. با ذهني سرشار از علامت سوال، پاسخي به چرايي بخشي از انتخابها نمييابيم. و حيرتزده خواهيم شد وقتي مرور کنيم نامهايي بزرگ را که با ...
جميل رزمي: گاهي وقت ها لازم است که آدم براي دل خودش دست به قلم شود و امروز اين فرصت براي من فراهم شد تا خودم را به ميهماني تاريخ ورزش شهرعمارت ها، بوشهر دعوت کنم. مدتي است که کتابي نخوانده ام به همين دليل در دنياي مجازي به دنبال مطلب قابلي براي خواندن مي گشتم که خيلي اتفاقي چشمم به مطلبي درکانال «دلنوشته هاي يک ورزشي نويس افتاد» موضوع خيلي برايم جالب و قابل اعتنا آمد وآن را بهانه اي کردم براي آن چه که به دنبالش ميگشتم...
مهدي غضنفري: آکادمي اسکار درنود و پنجمين دورهاش و در دور مقدماتي 15 فيلم را براي بخش اسکار بينالمللي(خارجي) معرفي کرد که در نهايت 5 فيلم را براي دور نهايي برگزيد. نزديک Close (لوکاس دونت) / بلژيک: «نزديک» پيش از کانديداي نهايي شدن براي اسکار بين المللي (يا خارجي) جايزه بزرگ جشنواره فيلم کن نيز در کارنامه داشت. فيلم درباره رابطه دوستانه دو پسر نوجوان است که هم کلاسي هايشان آنها را قضاوت مي کنند و رابطه دوستانه شان را عاشقانه مي پندارند...
حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي توسعه فردي: اگر شما به يك هتل پنج ستاره لوكس با بالاترين سطح امكانات رفاهي و تفريحي وارد شويد ولي در گوشهاي از لابي تكه پارچه كثيفي ببينيد که روي زمين افتاده است، تمام زرق و برق آن هتل را فراموش كرده و به همان نقطه منفي توجه خواهيد كرد. حتي بعدها كه از اقامت لاكچري خود در آنجا ياد ميكنيد همواره آن پارچه كهنه در ذهنتان خواهد بود. در حالي كه تقريبا تاثير چنداني بر لذت بردن شما از امكانات رويايي آن هتل نداشته است...
حسين ماهيني پس از سالها افتخارآفريني در ميادين فوتبال، کفشهاي خود را آويزان کرد تا فصل جديدي را در زندگي ورزشي خود در کسوت مربيگري، شروع نمايد. آن چه در اذهان عمومي از زندگي فوتبالي حسين ماهيني، نقش بسته، بازيکن سخت کوش، با اخلاق، جوانمرد و متعصبي است که با اينکه در سطح اول فوتبال کشور بازي کرد، دهها افتخار را کسب کرد، ولي با اين وجود عشق و وفاداري خود را به مردم از دست نداد و...
دکتر سجاد بهزادي: برنامه توسعه اي که ما را بين المللي نکند مبناي پايداري نخواهد داشت. به قول دکتر سريع القلم "اصول توسعهيافتگي جهاني و جهانشمولاند." برنامه توسعه اي که نتواند طبقه متوسط جامعه را نجات دهد، هرگز سالهاي روشني را به ما نشان نخواهد داد. توسعه يعني اينکه طبقه متوسط جامعه ميدان دار حوزه عمومي باشد و دغدغه نيازهاي معيشتي نداشته باشد...
عليرضا مشايخ: مدرنيته در همه عرصه ها در فلورانس متولد گرديده است!؟ اغراق آميز است؟! شهري که جيوواني ويلاني( 1276-1348) مورخ، روزنگار وقايع و مرد سياست فلورانسي، جمعيت آن را ( در سال 1338) ميلادي نود هزار نفر مي داند. اقتصاد شکوفا، مديريت شهري و آزادي شهروندان رونق اين شهر را که در سده دوازدهم استقلال يافته، فراهم نموده بود. «آزادي» مهمترين عامل پيشرفت در اين شهر قلمداد مي شد!
کارگاه خبر نويسي مخصوص دانشجويان نشريات دانشجويي استان بوشهر، در دانشگاه پيام نور مرکز بوشهر برگزار شد
علي رغم اين که زنان هنرمند سعي دارند به اندازه مردان نقشي محوري در غني سازي هنر داشته باشند اما کمتر ديده شدهاند. و به طرز عجيبي، وقتي صحبت از نحوه پوشش رسانههاي اصلي دنياي هنر به ميان ميآيد، مشارکتهاي آنها هميشه نقش اصلي را ايفا ميکند. اکنون زنان هنرمند با خلاقيت و هنر خود، آثاري معنادار و بديع، خلق مي کنند. زنان يا هر هنرمند ديگري با استمرار و کار مداوم، در سطح بين المللي ديده ميشود...
زيبا هوشيار: اگر بگوييم که زنان در طول تاريخ بشريت، تا کنون مورد ظلم و ستم جامعه و مردان، قرار داشتند، گزاف نگفتيم. مثلا در زمان برده داري بعنوان کنيز در مالکيت اربابان قرار مي گرفت و در دوران دنياي مدرن، آنان بعنوان کالاي لوکس مورد سوءاستفاده قرار مي گيرند.روز جهاني زن نقطه ي عطفي در تاريخ مبارزات زنان در دنيا مي باشد، زيرا در اين روز، زنان فرياد خود را در جهت احقاق حقوق خود، به گوش جهانيان رساندند...
دکتر زهره عالي نسب: چه بسا زنان شجاعي كه الان به نيكي از آن ها ياد مي شوند در زمان خود به عنوان زني هنجار شكن و ناسازگار شمرده شده و او را سزاوار مرگ مي دانستند، اين قوانين و هنجارهاي مرد ساخته بيش از بيش زن را به بردگي كشاند. مدرنيته را مي توان آغاز رهايي زن از قيمويت و تسلط مرد دانست، مهمترين ثمره عصرمدرن رفع محدوديتها و رسيدن به حقوقي برابر با مردان بود..
دکتر سعيد معدني: اواسط دهه 1380 شمسي بود که يکي از دانشجويان دختر دانشگاه ما پس از اخذ ليسانس مددکاري اجتماعي جهت ادامه تحصيل به يکي از دانشگاههاي استراليا رفت. وي در يکي از ايميلهايش نوشته بود نميدانم اينجا برخي چه تصوري از ما دارند. از من مي پرسند مگر در ايران رشتهي مددکاري اجتماعي وجود دارد؟ من هم در جواب گفتم نه تنها داريم بلکه 50 سالي است که اين رشته در کشور ما تاسيس شده است. وقتي تعجبشان بيشتر مي شود که ميفهمند بنيانگذار اين رشته در ايران يک زن بوده است...
محمد لطفي: بوشهر شهر زاد و زندگي، ديار ناخدا و جاشو و گلاف، خويشاوندان همه درياها، تو را شراع کشيده ايم بر گستره درياي بيکران عشق در هم آوايي ني مه ها و زخمهاي تاريخي ات که از همه بوي افتخار مي آيد، بوشهر شهر من، سمفوني بي مثال رنگ و نور باد و معماري جادوئي درون گرا و برون گرا که هر رهگذري را با سحر انگيزي جاودان مغناطيسي ات به تماشاي راز غريب خود فرا مي خواني..
به نظر من شعر غايت چيزهاست، وقتي که برزيل خيلي خوب فوتبال بازي مي کند مي گويند اين ديگر فوتبال نبود و شعر بود يا اگر قليه ماهي خيلي خوب در بيايد از غذا بودن فراتر مي رود و تنه مي زند به شعر بودن... با اين اوصاف طبعا دلم مي خواهد شاعر باشم، بهترين فيلمسازان هم در نهايت شاعر بوده اند... خود فلافل مطرح ترين غذاي خاورميانه است و احتمالا تنها الماني از خاورميانه که در هر کوي و برزن نشانه اي از آن مي بينيد. فلافلي ها ناظران دائمي حوادث شعري خاورميانه اند...
نجف آهوچهر هم آسماني شد (عبدالمجيد زنگويي)، کي رفتهاي زدل که تمنا کنم تو را (عبدالحسين کنين)، گنجينه اي از فرهنگ و ادب (علي دباش)، به شاگردان خود آيين مهرورزي آموخت (حسين رنجبر)، بدرود رفیق شفیق ما (خلیل موحد)، به ياد دوست که چه با وفا بود (محمدرضا دباش) ، در رثاي استاد نجف آهوچهر؛ عزيز و با يادماندني (اسماعيل منصورنژاد)، معلم، روزنامه نگار و نويسندهاي با لبخند هميشگي (عالي بازدار)
دوست هم دانشگاهي ام مدام اين را تکرار مي کرد که ادبيات زندگي است. من تا همين چند ماه پيش فکر مي کردم اين فقط سخني انتزاعي است. اما حالا دريافته ام که راستي خود زندگي است. من با ادبيات از انزواي خودخواسته ام بيرون آمدم و با مردم به راه افتادم. حس کردم با شعر مي توانم حرف هاي ناگفته بخشي از مردم را به تصوير بکشم...
جميل رزمي: بي شک براي فوتبال پرفرازونشيب ايران طارمي بايد يک جورايي مثل يک اقيانوس عميق باشد، مادامي که او انديشه اي عميق و دريايي داشته باشد مي تواند در مستطيل سبز باگل زدن، پاس گل، خلق موقعيت هاي گلزني، بازي هاي زيبا هيجان و شادي را به سکونشيان استاديوم دراگائو هديه کند و قطعا او اين توانايي را دارد که همچون اسطوره هاي اين باشگاه سال ها درخاطرات تماشاگران بي شمار فوتبال پرتغال محبوب باقي بماند...
غلامرضا شريفي خواه: در سال 1329 خورشيدي بود که پدرم مرا براي کلاس اول در مدرسه بوذرجمهري که برگرفته از نام بزرگمهر که وزير و حکيم دوره ساساني بود، اسم نويسي کرد و اين مدرسه قديم در آخر خيابان شاپور (ليان) امروز واقع بود که سر در آن ضلع غربي شهر بوشهر در کنار خيابان پهلوي (معلم کنوني) و بچه ها تا کلاس نهم در اين مکان تحصيل مي کردند و سه کلاس ديگر هم براي اخذ مدرک ديپلم وارد مدرسه سعادت مي شدند.
ابراهيم مهدي زاده : سالهاي آغازين دهه چهل و پنجاه شمسي، سالهاي شعر و قصه و تئاتر و موسيقي و رشد ورزش و به ويژه فوتبال و آمدن تيم هاي مرکز و شروع مسابقات باشگاهي در بوشهر بود. شناخت و شکوفايي استعدادهاي جوان، بازگشت بوشهر به جمع بنادر کشور و لنگر اندازي کشتي ها با ظرفيت بالا براي صادرات - واردات صنايع و توليدات داخلي، باعث رونق اقتصادي بوشهر شد...
استاد باباچاهي مرد خوش قلبي بود که به درسش خيلي اهميت مي داد و کلاسش لااقل براي من که شيفته ادبيات بودم خيلي سرگرم کننده و درس آموز بود. يک شانس بزرگي که همزمان با شاگردي استاد جعفر حميدي در دبيرستان سعادت، درِ خانه من را زد آشنايي من با استاد نعمتي زاده بود. طوري که کم کم جزو معدود افرادي شدم که مي توانستند به خانه استاد رفت و آمد داشته باشند. کم تر کسي اين نعمت نصيبشان مي شد. چون استاد نعمتي زاده انسان گوشه گيري بود و با هر کسي نشست و برخاست نمي کرد و راحت نمي شد او را ديد و يا به خانه اش رفت...
دکتر محمود دهقاني: عباس معروفي خالق سمفوني مردگان که نزديکان او را «باسي» صدا مي کردند؛ نويسنده، شاعر و روزنامه نگاري پر تلاش و ايران دوست بود. از خانواده اي تبارمند و با فرهنگ که از سنگسر به تهران آمده بودند و از ديرباز در ياري رساندن به تهي دستان آوازه داشتند. معروفي در کار نويسندگي و حتا سياسي اجتماعي تا آنجا که به مردم و کشورش مربوط مي شد، آرام نمي نشست و استراحت نمي شناخت...
ابراهيم مهدي زاده: سال هاي تحصيلي 48 - 49 شمسي دبيرستان سعادت که تعطيل مي شد، مي زديم بيرون و مي آمديم کتابفروشي «مهرداد» خيابان شاهپور يا دفتر هواپيمائي سهامي يا نوشت افزار فروشي اميرکبير با مديريت جناب مهدي درزي که اين دو آخري مطبوعاتي هم بودند. کريم سينا، طاهر ايراني، باقي دشتي، جمشيد افروز ... کتابفروشي «مهرداد» پاتوق استاد باباچاهي بود و دوستان اهل ادبيات داستاني و شعر و عکاسي و سينما...
مهمترين مشكلات تحريم هاست زيرا باعث شده تا قيمت تجهيزات پزشكى به دهها برابر افزايش يابد و بعد از آن آموزش و سوء مديريتهاست كه در بعضى از رشته ها به خصوص بيهوشى در تمام نقاط محروم كشور كمبود داريم و تا دو سال ديگر بايد مجددا دستانمان را بسوى پزشكان هندى و بنگلادشى و يا پاكستانى دراز كنيم كه اين يكى از شاهكارهاى قاضى زاده هاشمى بوده كه اجحاف بزرگى به اين قشر از متخصصين مخلص كرد...
من در سال 1365 با رتبه 9 کنکور سراسري وارد رشته پزشکي دانشگاه شيراز شدم و سال 72 فارغ التحصيل پزشکي عمومي شدم و به مدت سه سال در مقطع عمومي در شهر خورموج طبابت کردم و سال 75 رشته تحصيلي تخصصي بيماريهاي داخلي در دانشگاه شيراز را براي ادامه تحصيل انتخاب کردم و پس از اتمام اين مقطع در دانشکده پزشکي بوشهر به عنوان هيئت علمي شروع به کار کردم و مجددا در سال 1385 رشته فوق تخصصي بيماريهاي روماتولوژي را در دانشگاه مشهد انتخاب کردم و در سال 1385 با اتمام دوره به بوشهر برگشتم و تاکنون هم در خدمت مردم استانم و دانشجويان عزيز هستم...
ابراهيم مهديزاده: در سايه روشن شيشه هاي رنگي و هلالي کلاس، هنوز صداي مردانه آتشي از توي راهروهاي دبيرستان قديمي و کهنسال سعادت به گوش مي رسد. سالهاي اول دبيرستان و هجوم ناشناخته ها...
من از کودکي به نقاشي کشيدن علاقه داشتم و ظهرهاي تابستان که فارغ از درس و مدرسه بودم با نقاشي خودم را سرگرم مي کردم. بعد از ازدواج بنا به شرايط (کوچک بودن فرزندانم) فرصت آموزش ديدن رو نداشتم تا اين که تابستان 98 فرزند سومم که 4 سال داشت را به کلاس خلاقيت بردم و در همان آموزشگاه با استادم (علي نازکسرايي) آشنا شدم و چون خيلي به نقاشي علاقمند بودم آموزشم را با ايشان شروع کردم...
اگر خودم را نمونه اي از جوانان آن روزها فرض کنم، بيشتر شايق به خواندن رمانهاي عاطفي عاشقانه و يا هيجاني پليسي بوده اند، مگر تک و توکي از بچه ها که متاثر از توصيه و تفکرات برخي از معلمانشان، جذب کتابهاي سياسي و اجتماعي و بيشتر در زمينه شعر و شاعري و هنري بوده اند...
فرزان اسدي: اوائل دهه 80 به واسطه شرايط کاري در اهواز زندگي ميکردم اما به بوشهر رفت و آمد داشتم.
هفته نامه نسيم جنوب به همراه ساير نشريات استان، از طريق خانه مطبوعات آن زمان که دکتر يونس قيصي زاده رئيس آن بود و به جرأت مي توان گفت دوره طلايي مطبوعات بوشهر بود، به دستم ميرسيد...
دکتر محمود دهقاني: با عينک نيک انديشي به آساني مي توان تلاش دلسوزانه را در لابلاي صفحه هاي اين رسانه بومي ديد. «نسيم جنوب» نه تنها فضاي ورزشي، ادبي و هنري را نيرومند کرده بلکه شاعران و نويسندگان بسيار خوبي را نيز در سطح استان و کشور پرورش داده که اين خود آلام اجتماعي را کم مي کند...
محمد لطفي: درست ربع قرن پيش در هارموني و ريتم ماشين هاي صنعت چاپ افست چاپخانه، رويدادي ثبت لحظه هاي تاريخ ميشد. صداها و نگاه ها به اولين نسخه «نسيم جنوب»، خلوت خالي سکوت را به شکفتن گل لبخند نشاند و نسيم بر نيلي آبهاي باستاني بوشهر تولد يافت...
دکتر محمود جمهيري: تا آن جا که بياد دارم و به لحاظ شرايط کاري در ارتباط با نشريه و مدير آن بوده ام همواره آگاهي بخشي، رسالت فراموش نشده نسيمي بوده است که گاه گاهي تبديل به طوفان ميشده است. هر چند که به رسالت نسيم بودن خود همواره پايبند بوده، و کمتر با گرد و خاک هاي متداول همراه بوده است...
خليل موحد: نسيم اما فقط کارکرد مطبوعاتي نداشت؛ بلکه جاي گردهمايي و گفت و شنود دسته هايي از آفرينندگان و دلبستگان به فرهنگ و رهروان راه آزادي و دادگري و از آن ميان، دانشجويان بود. بسياري از کساني که پيش از اين با هم بيگانه و يا به رغم آشنايي پيشين، سال ها چشم به چشم نشده بودند...
دکتر جعفر حميدي: «نسيم جنوب» از بدو انتشار تا امروز هميشه خوشنام و حقيقت نويس بوده است. مطالب خوب، خبرهاي خوب، دانستني هاي با ارزش و مصاحبه هاي خوب هميشه در «نسيم جنوب» فراوانند.فکر نکنيد که اين هزار شماره آسان، راحت و بدون دغدغه انتشار يافته اند؟...
آخرین اخبار
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
- به کوچههاي بوشهر گوش دهيد
- امثال جشنواره کوچه، بهانهاي است براي زيستن
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
پربیننده ترین
- آگوجيکا يا باغ ملي در بوشهر
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
- بوشهر؛ پايتخت موسيقي فاخر ايران / دکتر عباس حاتمي
- خرفت خانه یا خانه سالمندان در بوشهر قدیم
- بازيکني که سوت پايان بازي را دوست نداشت
- ربع قرن انتشار نسیم جنوب؛ عليرغم کارشکني ها و سنگ اندازي ها
- شهروند صياد نمونه بوشهر
- شادياي که در کوچه ماندگار شد
- بوشهر، شهر موسيقي است / اوکلو فرامرزي
- کوچه به انتها نرسيد
- چگونه دلیران تنگستان ساخته شد + تصاویر
- تصاوير نكوداشت فرج كمالي شاعر بومي سرا در گناوه
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- بانگ آمد که علی را کشتند
- انتظار صدای واحد اصلاح طلبان واعتدالیون در انتخابات آینده