ناصر عليخواه: انتشار ربع قرن هفته نامه «نسيم جنوب» از مهمترين اتفاقات فرهنگي، هنري، اجتماعي، ادبي و سياسي استان بوشهر در طي چند دهة اخير است.هفته نامه اي که توانست جمع زيادي از روشنفکران، نويسندگان، خبرنگاران و افراد دلسوز براي توسعه استان بوشهر را به دور خود جمع کند و نقش تأثيرگذار در توسعه استان بوشهر از خود داشته باشد...
محمد لطفي: درست ربع قرن پيش در هارموني و ريتم ماشين هاي صنعت چاپ افست چاپخانه، رويدادي ثبت لحظه هاي تاريخ ميشد. صداها و نگاه ها به اولين نسخه «نسيم جنوب»، خلوت خالي سکوت را به شکفتن گل لبخند نشاند و نسيم بر نيلي آبهاي باستاني بوشهر تولد يافت...
خليل موحد: نسيم اما فقط کارکرد مطبوعاتي نداشت؛ بلکه جاي گردهمايي و گفت و شنود دسته هايي از آفرينندگان و دلبستگان به فرهنگ و رهروان راه آزادي و دادگري و از آن ميان، دانشجويان بود. بسياري از کساني که پيش از اين با هم بيگانه و يا به رغم آشنايي پيشين، سال ها چشم به چشم نشده بودند...
دکتر سعيد معدني: خاطره خوبي که از «نسيم جنوب» در آن دوران، سال 86- 85 - دارم اين بود که نشريه «نسيم جنوب» با يک کارگر افغانستاني، که مسئول رسيدگي به فضا و چمن زمين ورزشي باشگاه شاهين بود، مصاحبه اي انجام داده بود. اين کارگر خارجي آن قدر تحت تاثير اخلاق خوب و بزرگ منشي بوشهريها قرار گرفته بود...
محمد سيدزاده: در ربع قرن انتشار اين نشريه، بي اغراق لحظه اي از اصول خود پا پس نکشيد و همچنان استوار به راه خود ادامه مىدهد؛ گرچه در اين مسير طولاني، گهگاهي دور گردون بر مراد نبود و رنج هاي بسياري بر اعضاي نشريه تحميل شد، اما آتش عشق کار خود ميکرد و هر بار با درايت و مديريت مجموعه و اضافه شدن نيروهاي خلاق و جوان، حرفه اي تر و پربارتر به مسير خود ادامه ميدهد...
دکتر جعفر حميدي: «نسيم جنوب» از بدو انتشار تا امروز هميشه خوشنام و حقيقت نويس بوده است. مطالب خوب، خبرهاي خوب، دانستني هاي با ارزش و مصاحبه هاي خوب هميشه در «نسيم جنوب» فراوانند.فکر نکنيد که اين هزار شماره آسان، راحت و بدون دغدغه انتشار يافته اند؟...
حسين حشمتي: همکاري من با نشريهي ««نسيم جنوب»» به ربع قرن برميگردد، به فروردين ماه 1377يعني همان سالي که نخستين پيش شمارههاي «نسيم جنوب» منتشر ميشد و اولين مقاله ام تحت عنوان «آقاي استاندار بوشهر را دريابيد» بود که در پنجمين پيش شمارهاش به چاپ رسيد و...
عليرضا مشايخ: بيست و پنج سال از آغاز به کار هفته نامه «نسيم جنوب» مي گذرد. اگر چه در جهان ايراني استمرار براي هدف، عادتي مرسوم نيست، استمرار در جهان مطبوعات ايراني امري نادرتر است! براي پاسخ به چرايي و چگونگي اين استمرار بيست و پنج ساله، به دو مطلب مهم بايد توجه کرد: نخستين مطلب در فهم ازمطبوعات نهفته است و دوم شخصيت پديد آورنده يا پديد آورندگان!...
خورشيد فقيه: روزي که جمعي از افراد انديشمند و همدل و هم راي درصدد برآمدند تا بنيان نشريه ديگري را در اين شهر و ديار، پي افکنند، هرگز گمان نميکرديم که عمر و عزت و تاثيرگذاريهاي فرهنگي و اجتماعي چنين پديده ي نوظهوري، به يک هزارمين بلوغ امروزياش برسد!...
با کمال تاسف سال جديد را با حكم ٢٠ سال زندان براي معلم رزمنده، روزنامه نگار صادق و از فعالان دلسوز اجتماعي استان بوشهر جناب آقاي «حسين روئين تن» شروع نموديم. معلمي كه عمر خود را براي درس دادن قانون و قانونمداري به دانش آموزانش گذاشته، اكنون براي تشويق به تجمعات غير قانوني محكوم شده است!...
یونس قیصی زاده: سالي دگر هم بر ما گذشت و برگ ديگري از سالهاي عمرمان ورق خورد تا به سوي سال جديد گام برداريم. همه اين سالهاي سخت گرچه به تلخي در خاطرمان خواهد ماند، اما از اينكه هنوز اميدوارانه در حال جنگيدن با ناملايمات روزگار، از پا در نيامده و تسليم سختيها نشدهايم، به خود ميباليم و با اينكه زخمها بر روانمان وارد آمده، اما سربلند و هنوز ايستاده به قرن جديد قدم ميگذاريم...
غلامرضا شريفي خواه : مردم بوشهر در قديم طي آداب و رسومي که از ديرباز براي آمادگي عيد سال جديد معمول بود، کارهايي را انجام مي دادند. در دهه هاي سي و چهل ابتدا خانه تکاني که دو هفته قبل از عيد، خانه هاي خود را بعد از يک سال با شرايط سخت آن زمان، تميز مي کردند. ابتدا وسايل هر اتاق در حياط گذاشته...
دکتر محمود دهقاني: در روزگار کودکي که با آواز گنجشک هاي قبه ي نخل ها و بلبلان مست غزل خوان شاخسار سرسبز و شاداب ليمو و انار باغ هاي بُورِکي در دشت خشت کازرون از خواب برمي خاستيم، پيراهن نو هديه ي نوروزي خانواده، شيريني زندگي را به کام من و هم سن و سالان مي چشاند. چه زود و به گونه رد يک شهاب گذشت. نوروز که فرا مي رسيد باغ و بوستان دهستان بُورِکي به گونه ي بخشي از باغ عدن بهشت آسا، سر سبز و چشم نواز بود...
هادي اخلاقي: اين سال نيست نيز چون سالهاي پيش تر مثل باد آمد و مثل باد گذشت. باد زشتي که چشمها را پر از خاک کرد و اشک آورد. اين سال که بگذرد و تمام شود قرن تمام مي شود. يک قرن، و اينک ماييم در آستانه سال نو، قرني نو با آرزوهاي مانده، کهنه در خاک کاشته و قد نيافراشته و اين آرزوها مانده است...
دکتر جعفر حميدي : به هستن مي انديشي؟ پس هستي. به بودن مي نگري پس خواهي بود. به گذران زمان مينديش، که زمان ناپايدار است و تو مي خواهي که پايدار ماني. تسلط تو بر جهان است يا تو بر جهان مسلطي؟ عشق را مي شناسي يا نه؟ اگر مي شناسي بر جهاني و اگر نمي شناسي جهان بر تُست، مي داني که بايد هر روز به نوروز بينديشي، نه تنها بر يک روز که يک روز تنها نوروز نيست و همه روز براي انسانِ فکر انديش نوروز است...
نسیم جنوب- محمد لطفي: در رئاليسمترين شکل، سالي که گذشت باز هم زمين مانند ديگر سالها بروفق مراد ما نچرخيد و ما مثل گل ابريشمهاي بوشهر پيرتر شديم، آيينهها هيچ گاه دروغگوي خوبي نبودهاند.سالي که گذشت، بغضها بيشتر خود را تکاندند بر شانههاي زخمي شهر و شناشيرها و مردمان...
نسیم جنوب- حسين شادکامي: اومدن موسم عيد يه حس خوشي بيد. تو خونه ها، محله ها و شهر همه در تکاپو و جنب و جوش عجيبي مي افتادند. هرکسي از دل، ديده و بنيه خود عيد را تعريف و تعبير مي کرد. عيد هم سي ما تو خونه و محله يه شور و حالي ديگه داشت. محله ما اکثراً دريانورد (جاشو و ناخدا) بودند که در رفت و آمد با ساير کشورهاي حوزه ...
یونس قیصی زاده: روز بوشهر گرچه ميتواند يادآور گذشته پرافتخار بوشهر باشد، اما بيش از همه فرصتي است براي نگاه رو به جلو و آسيب شناسي محروميتي كه زمان طولاني است گريبان اين بندر كهن را رها نميكند. طبيعي است كه همواره پس زمينهاي از روزهاي باشكوه اين بندر در ذهن شهروندانش حضور داشته و هميشه انتظار بازگشت به آن سالهاي خوش را دارند و از اين رو درجا زدن اين بندر براي آنها سختتر و آزار دهندهتر است...
عبدالرحمن برزگر: تنها حوزه اي که مي توان برابر آمايش سرزميني برنامه اي چند ساله را برايش مدون کنيم حوزه فرهنگ است، چرا که فرهنگ و هنر بر هويت اجتماع استوار و بر پايه روشنگري جامعه و تاريخ قابل پيش بيني است. ناتواني در تشکيل چارت فرهنگي اين گمان را تقويت مي کند که فرهنگ و هنر صرفا يک دغدغه تلقي مي شود،...
محمد لطفي: بوشهر، شهر افسانهها خويشاوندان همه درياها، نامش شراع کشيدن بر درياي دلدادگي است براي تک تک ما. بوشهر، ترکيب بيمثال رنگ و نور و باد با معماري جادوئي درون و برون گرا هر رهگذري را با سحرانگيزي خود با جادوي مغناطيسياش به تماشاي شاهکار معماراني فرا ميخواند که خانه را تنها براي تن فرسايي نساختهاند، بلکه انتظاري روحاني از آن داشتهاند.معماري ما مانند موسيقيامان آن گونه زيباشناسانه است که در کلام نميگنجد، هارموني بيبديلي از نقش انسان و طبيعت در کنار هم. معماري ما مانند تبار ما بر آمده از تاريخي آکنده از رنج و تلاش است...
دکتر جعفر حميدي: روز بوشهر يعني چه؟ روز منشاء روشنايي است، روشنايي مي دهد، خوشحالي مي دهد. دلِ انسان پيوسته به روشنايي متمايل است، به شادي متمايل است، روز خورشيد را مي بيني، چهره عزيزان را مي بيني، زيبايي ها را مي بيني. به همين جهت است که گفته اند روز بوشهر و نگفته اند شب بوشهر. بوشهر که معروف همه هست. سرزميني رويايي، آفتابي و دريايي. روز بوشهر، روز هرگونه توجه و احترام به اين شهر است...
جميل رزمي: سال هاست که با خود مي انديشم که ما را چه شده است و به دنبال چرايي عقب ماندگي و کمتر توسعه يافتگي شهرم بوشهرهستم به زمين و زمان مشکوک شدم، من بر اين باور هستم که من و شما چه بخواهيم و چه نخواهيم چه باشيم و چه نباشيم، اين شهر از ايني که هست بهتر خواهد شد و شکل يک شهر مدرن را با قابليت زندگي بهتر و با امکانات خوب خواهد يافت. اگر بخواهم از منظرآسيب شناسي تحليلي بر چرايي عقب ماندگي آن نگاه کنيم شايد مفيد فايده افتد....
بوشهر شهري از تضادها است. از يک سو تمام مشکلات چنگ و دندان ميشکنند و از سوي ديگر درياي پهناور و زيبا خودنمايي ميکند. در کنار دريا بودنِ بوشهر با اشتياق، دلتنگي، تجارت، مردم، طنز، غم، داستان، بيوگرافي، پيوند خورده است.بوشهريها پتانسيل و توانايي در خيلي از زمينهها را دارند که ميشود بر اساس نيازها و دادههاي شهر با همکاري و دعوت همگاني، نظرخواهي جمعي مشکلات را موشکافي و با توانمندي راه حليهايي پيدا کرد....
مردم مقصرند. البته مردمي که آش ديگ سياسي به هم مي زنند چون مردم عادي زبان بسته ها خسته و کوفته زير بار گراني و کرونا دست و پا مي زنند و نمي شود گفت مقصرند. آش سياسي بهم زنان بوشهري بد جور مقصرند، چون قدر رأي مردم نجيب بوشهر را نمي دانند و الکي آن را به هدر مي دهند. چند تا نماينده بوشهري در پارلمان اين کشور براي بوشهر سنگ به سينه زده و فرياد کرده؟ يا اگر فرياد زده اند پس چرا هنوز آب از آب تکان نخورده و استان انرژي جهان بچه هايش در سطل زباله دنبال خورد و خوراک مي گردند؟!...
دکتر پرستا حيدري: يکي از اساتيدم در دانشگاه هميشه مي گفت از عادت کردن بترسيد. چون عادت تا زماني که ترک شود موجب صد نوع «مرض» غيرکشنده ولي شکنجه دهنده مي شود. براي همين حتي سعي کنيد مسير رسيدن به خانه يا پيادهروي بعدازظهرتان را هم گاهي عوض کنيد. ولي اعتياد نه! به يک موتور محرکه تشکيل شده از اراده و انگيزه پشت ماشينِ عادت مي ماند که مي برد ما را هرجا که خاطرخواه اوست....
شهرام شريفپور: بوشهر، شهر دوستي ها و آفتاب درخشان، شهر هفت رنگ تنيده درهم با درياي زلال و آرام بخش و خروشان خليج فارس با سواحل زيبا، شهر فرهنگهاي مختلف، هنرمندان، شاعران، نويسندگان، فيلمسازان، عکاسان با تاريخ و فرهنگ غني، شهر کوچههاي پيچ در پيچ که از هر سو بروي باز هم در تقاطعي بهم خواهي رسيد، شهر خيام خوانيهاي با شور و شعور، شهري که چه بخواهي و چه نخواهي...
اميد زاهد: بندر بوشهر در يک قرن بيشتر به واقع دروازه ورود فرهنگ هاي جديد به ايران بوده است اين جمله را «مستر چيک» سياستمدار و کنسول انگليس در بوشهر در يادداشت هايش در بيش از صد سال پيش به آن اشاره کرده و حتي شيخ «محمد حسين سعادت» از بانيان مدرسه سعادت مظفري در کتاب تاريخ خود، بندر بوشهر را دروازه اقتصادي ايران عصر قاجار برشمرده است. اين که بوشهر دروازه و يا به عبارتي باب الابواب خليج فارس بوده مورد نظر و تاکيد مورخان ديگر هم هست. به بايد دانست که اين لقب به بوشهر دوره قاجار در همان زمان...
دکتر يداله عبدالهي: از آنجايي که دوست داشتن ريشه در احساس و کودک آدمها دارد، پس خيلي معطل عقل و منطق و محاسبه نميشود. مالزي شهري دارد بنام «ملاکا» که در فاصله صد و پنجاه کيلومتري جنوب کوآلالامپور قرارداد. اين شهر شباهت عجيبي به شهر بوشهر دارد و آب و هواي بهاري بوشهر را تداعي ميکند، بازار ماهي فروشان، ساحل زيبا، محلههاي قديمي، شرجي و حال و هواي صميمي خاصي که داشت، ما (بوشهريها) را به عالمي ميبرد و در يک حالت احساساتي قوي و عجيبي قرار ميداد که گويا واقعا در بوشهر هستي. ما در «کوآلالامپور» زندگي ميکرديم...
دکتر عبدالرحيم مهرور: بوشهر شهر آباء و اجداديم، با شروه و شرجىهاى سوزناکش، هم آوا و هم آواز با نىانبان بىمثالش و نوحههاى حماسى زنده ياد جهانبخش كردىزادهاش و دريايى از محبت و صبورى مردمانش، همراه با امواجى خروشان از رشادتهاى دليران تنگسيرش از جمله رئيسعلى و ... و نويسندگان و شاعران نامى چوبك، آتشى، پرويزى، نعمتى، باباچاهى، حميدى، و اسكندر احمدنيا، خورشيد فقيه و... .طبيبانى از جمله خاندان طبيب، نبىپور، عصفورى، اميرى، سنگ آرا، پوربهى، فرزانه، رئيسى، رضايى و...
زيبا هوشيار: بوشهر را دوست دارم چون زادگاهم هست، چون ذره ذره سلولهاي بدنم، در گرماي طاقت فرسا، ولي دلنشين آن، در اتاقهاي پنج دري با سقف هاي بلند، در زير چرخش بالهاي پنکه، در انعکاس پرتو شيشههاي رنگين پنجرههاي مشبک، در کوچههاي تنگ و باريک و خاکي، در ساحل زيباي درياي نيلگون، و در باران سيلآسا با آن رعدهاي سنگين، رشد نمود.بوشهر را دوست دارم...
اسماعيل بهبهاني: در دوران دبيرستان دوست و همکلاسي داشتيم که اهل يکي از روستاهاي ساحلي اطراف بود و براي ادامه تحصيل به همراه خانواده به بوشهر آمده بود. پدرش در همان منطقه لنج تجاري داشت و خانوادهاش از نظر مالي شرايط خوبي داشتند, اين دوست ما پسري بسيار محجوب و خوش اخلاق و البته بسيار کم رو وخجالتي بود به نحوي که بعضي ار دوستان و همکلاسيها از اين ويژگي او سوءاستفاده کرده و کارهاي شخصي خودشان را هم به او ميسپردند...
دکتر حسين آرامي: براي اين که قدر بوشهري بودن را بيشتر بداني و مزهاش را بيشتر بچشي بايد از بوشهر بيرون بروي، برج مقام را پشت سر بگذاري، بروي به شهرهاي ديگر، به استانهاي ديگر، خودت را در روابط با انواع آدمها محک بزني، خودت را در آيينه نگاه ديگران ببيني، در نگاه کويريها، در نگاه کوهستانيها، در نگاه جنگليها....
خليل موحد: ويژگي و خاص بودن يک پديده در کادرآموزههاي دانش و يا فن منطق، بيانگر اين است که آن پديده افزون بر همانندي با ديگر پديدهها، داراي ويژگي و خاصههايي است که در هيچ يک از پديدههاي ديگر يافت نميشود. بر بنياد اين اصل، پرسش اين است که آيا ميتوان در جغرافياي بينش، گفتار، کردار و آداب مردمان بوشهر، نگرش، روش و رفتاري را برجسته کردکه فقط بوشهريها به آن آراستهاند و در هيچ جاي ديگر جاري و ساري نبوده و نيست؟..
مردم گناهي ندارند؛ اين هم نشانه خوبي و بزرگ منشي بوشهريها است. بوشهريها در گذشته باندبازي نداشتند، هرچند نشانه هايي از آن کم کم شاهد هستيم! بدون باند و عضويت در مافياي قدرت نمي توان رشد کرد و يک بوشهري هرگز سرسپرده نيست! شايد اگر دنبال گناه بوشهري مي گرديد همين نداشتن سرسپردگي و آزادمنشي بوشهري است! بوشهري هرگز زير بار زور نمي رود و حرفش را رک و روشن مي گويد. هرگز براي رسيدن به جايگاهي چاپلوسي نمي کند. مال و دارايي و دنياپرستي و ... هرگز يک بوشهري را اسير خود نمي سازد....
این مَشکی که نفس برآمده از شُشها در آن دمیده میشود و نوایش بر جان مینشیند امروزه دیگر یک ساز نیست؛ بلکه یک نمادست که بیانگر بخشی از فرهنگ و تاریخ و آداب رسوم ما است، از آیینهای سُرور تا نغمهی جانسوز حاجیونی و هدف اصلی هم نمود و ترویج آن است که با آن میسر میشود....
آخرین اخبار
- جايگاه معلم در جامعه خدشهدار شده است
- سپاس از کساني که آموختند و آموختن را ياد دادند
- خليج فارس و الگوي حکمراني خوب
- ماندگاري نام خليج فارس، در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
پربیننده ترین
- هر ایرانی باید خارگ را ببیند
- آن معلم آمد
- موضوع انشا: جوانی
- نيهمبون؛ سازي که هيچوقت در هيچ جنگي نواخته نشد
- خليج فارس؛ نام هزارهاي و کهنسال
- تصاویری از تفریح شبانه بوشهری ها
- چگونه دلیران تنگستان ساخته شد + تصاویر
- عکس هائی دیدنی از سریال به یاد ماندنی دلیران تنگستان
- تصاویر مراسم شروه خوانی در عمارت حاج رئیس بوشهر
- باران نشاط با موسيقي بوشهري شريفيان در تهران + تصاویر
- خاطره اي از شب هاي کانون نويسندگان
- ايام کارمندي سازمان برنامه و بودجه بوشهر
- تصاویر کنونی دانش آموختگان دبیرستان سعادت بوشهر در سال (1349 - 1346)
- فستيوال موسيقي کوچه؛ سوغات عيدانه اين بندر تبدار بيقرار
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش