طراحی سایت
جستجو:

دختران، طلاق و زن زيادي

دکتر سعيد معدني

جلال آل احمد کتابي دارد به نام زن زيادي. اين  کتاب شامل  مجموعه قصه هاي کوتاهي است که يکي از قصه ها «زن زيادي» است.

آل احمد با همان نگاه تيزبين خود مشکلي را طرح ميکند که دختران ما در جامعه از آن رنج ميکشيدند و رنج ميکشند.

روايت قصه آل احمد سرنوست دختري است آبله رو و کچل که از کلاه گيس استفاده ميکند. مردي که پايش شَل است و ميلنگد و عينک ته استکاني ميزند و با عصا راه ميرود و هزار عيب دارد!،  به خواستگاري دختر ميآيد. به او ميگويند که دختر اين عيب را دارد و از کلاهگيس استفاده ميکند. اما مرد اصرار دارد که همه شرايط را ميپذيرد. عروسي سر ميگيرد، دختر نگونبخت به خانه شوهر ميرود. اما مورد بيمهري و آزار مادر شوهر و خواهر شوهر و در پي آن شوهر قرار ميگيرد. سرانجام پس از مدتي طلاق ميگيرد و به خانه پدر ميآيد... .

تلخي قصه همين جاست!

او در خانه پدر ديگر جايگاه ديروزي و قبل ازدواج را ندارد و حالا ديگر همه به او به عنوان يک غريبه و يک «زن زيادي» نگاه ميکنند. به عبارتي دختر تا زماني که خانهي پدر است حتي اگر چهل- پنجاه ساله هم باشد اطاقاش، کمد و وسايلاش و... مشخص است و احترام دارد. اما وقتي پس از ازدواج و مدتي زندگي متاهلي، طلاق ميگيرد و مجددا به خانه پدر برميگردد، انگار يک زن زيادي در خانه قدم ميزند. به خصوص اگر خواهر و برادر ديگري هم داشته باشد نگاهها آزاردهنده و سنگينتر است و رنج زنان مطلقه بيشتر ميشود.

آمارها نشان ميدهد در سالهاي اخير بيشترين طلاق در تاريخ ايران ثبت شده است. در مقابل هر سه ازدواج يک طلاق رخ ميدهد. افزايش اين آمارها نشان ميدهد زنان مطلقه جامعه ما و خانوادههايشان چه رنجهايي ميکشند. البته بي‌‌شک اين رنجها براي مردان جدا شده هم هست که مجال ديگري براي پرداختن به آن ميطلبد.

نکتهاي را هم بايد اضافه کنم اين است که؛  امروزه به واسطهي تحولات اجتماعي با پديدهي طلاق به عنوان يک انتخاب، معقولانهتر برخورد ميشود. ولي در گذشته - مثلا زمان جلال آلاحمد- اينگونه نبود. زن بايد با همه رنجها و ناملايمات و تحقيرها و آزارها در خانه شوهر و خانوادهي شوهر ميماند و ميساخت. حتي اگر به قيمت جاناش تمام ميشد.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1056)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

زندگی آگاهانه: افزايش عمر

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي توسعه فردي

ما انسانها دوست داريم زندگي طولانياي داشته باشيم. ولي تنها ميتوانيم به انتهاي عمرمان اضافه کنيم نه در جاي ديگري از آن. مثلا شما نميتوانيد دهه بيست عمرتان را بيشتر کنيد. بلکه صرفا ميتوانيد به جاي 70 سال 80 يا 90 سال عمر كنيد. يا مثلا با ورزش، تغذيه و سبک زندگي سالم سالهاي بيشتري جوان و سرحال بمانيم. اين تلاشها در جهت افزايش طول زندگي است. ولي هر چه قدر كه عمر طولاني داشته باشيم  گذر زمان در طول عمر برايمان يكسان نيست. ما در سنين مختلف تجربههاي متفاوتي از گذر زمان داريم. ابتدا در سنين کودکي زمان برايمان بسيار کند ميگذرد ولي دهههاي بعدي به تدريج سريعتر ميشود. در ميانسالي و پيري اين روند سرعت بيشتري ميگيرد طوري که يک دهه برايمان به اندازه دو سال ميگذرد.

آلن دوباتن در کتاب «ايجاد يک زندگي پرشور و هيجان انگيز» اين موضوع را ناشي از تعداد تجربيات روزانه ما ميداند. يک بچه در يک روز هزاران لحظه و تجربه متفاوت دارد و مرتب دارد از تجربهاي به تجربه ديگر ميرود.

در نتيجه زمان در چشم او گستردهتر شده و کندتر ميگذرد. برعکس آن يک نفر بزرگسال به نسبت تعداد تجربيات بسيار کمتري دارد. به همان نسبت براي يک فرد ميانسال يا پير تعداد اين تجربيات حتي ممکن است انگشت شمار باشد. يعني در طول يک روز به غير از خوردن و خوابيدن حتي با اطرافيان هم گفتگوي چنداني نداشته باشد. در اين حالت چون تعداد تجربيات روزانه کم است زمان در چشم او فشرده شده و سريعتر ميگذرد. دليل تفاوت تعداد تحربيات هم اين است که بچهها در حال شناخت دنيا هستند و همه چيز برايشان تازه و چالش برانگيز است ولي براي بزرگسالان چيز جديدي براي شناخت وجود ندارد و بيشتر کارها تکراري است.

براي حل اين موضوع برخي پيشنهاد ميكنند در بزرگسالي به دنبال تجربههاي جديد باشيد. مثلا سفر به نقاط جديد جهان، آشنايي با آدمهاي جديد يا فرهنگهاي ديگر، تجربه غذاهاي جديد، تفريحات و فعاليتهاي هيجانآور و نو. اين باور در حقيقت غير عملي و پرهزينه است. چون کمتر کسي از ما ميتواند چنين سبک زندگي مارکوپولوواري داشته باشد. از نظر اين باور تازگي ديدن چيزهاي نو است، درحالي که تازگي بايد ديدن چيزهاي آشنا با نگاهي جديد باشد.

به قول سهراب: چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. اين همان روشي است که هنرمندان با دنياي اطراف خود دارند. مثلا نقل است پل سازان هنرمند فرانسوي طوري به سيبها نگاه ميكرد كه انگار تا حالا سيب نديده است.

ما فکر ميکنيم طبيعت، شهر و آدمهاي دور و برمان را ميشناسيم درحاليکه شناختمان کاملا گذرا و سطحي است. اگر به دنياي اطرفمان مانند يك كودك دوساله نگاه كنيم چيزهاي جديد زيادي در آن ميبينيم. توجه دقيقتر به يک خوشه گندم، گوش دادن موثر به صحبتهاي يک دوست، حضور کامل در يک فعاليت بدني، انجام متفاوت کارهاي روزانه، در آغوش گرفتن عزيزان به روشي جديد، تماشاي ستارگان در شب ... همه ميتواند تجربيات جديد روزانه ما را افزايش داده و در نتيجه گذر زمان را برايمان کند نمايد.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1056)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

بازار ماهي فروشان، برازنده شهر بوشهر نيست

حسين شادکامي


بنادر در جهان يکي از نشانههاي الگوي توسعه کشورهاست که ديده ميشود. بنادر پل ارتباطي کشور با ساير ملل جهان از گذر آبي است و نقش بسزايي در توسعه و رشد کشورها دارد.

استان بوشهر به خصوص شهر بوشهر که از دير باز بندر خوانده، با نام نشان شناخته شده با ساير بنادر جهان مثل مارسي، موناکو، فرانکفورت، بمبي، کراچي، شانگهاي، بارسلونا، جنووا، معروف است. يکي  ديگر از الگوهاي توسعه، دريا محوري در بخش صنعت شيلاتي است که از قديم ايام تا امروزه در شهر بوشهر با زير ساخت شش اسکله و بندر صيادي (جفره، جلالي و شغاب، هليله، بندرگاه، جبري، صلح آباد و جزيره شيف) که  بيشترين سهم ازماهيگيري در استان در اين شهرستان   مي باشد، فاقد هر گونه  بارانداز مناسب و مکان  بازارحراج و بازاريابي آبزيان  است (بيش از 65 درصد صيد استان) اين  بازار که کاملا سنتي و غيربهداشتي و بدون ارزش افزوده بر محصول  واقع در مرکز شهر با مساحتي کمتر از 2000 متر مربع که شامل بارانداز تخليه و بارگيري عمده فروشان و بين 40 تا 50 فروشگاه فعال عرضه ماهي که روزانه بيش از 50 تا 100 تن محصول  جابجا و عرضه مي شود که  هيچگونه امکانات عمل آوري بهداشتي و سردخانه اي و نگهداري و دفع  فاضلاب  مناسب و ضايعات، تهويه مطبوع  برخودار نيست. لذا اين مکان با بوي تند آمونياکي و زننده تا فاصله يکصد متري اطراف خود در بر مي گيرد و براي هر رهگذري غير قابل تحمل ميسازد و نيز به ساير کسبه و بازار ميوه فروشان و پوشاک (بازار صفا) را که تحت تاثير اين بوي نامطبوع و آزاردهنده اي روبرو ساخته و مکاني غيربهداشتي که ارتباط مستقيم با امنيت غذايي و کيفيت محصول عرضه شده دارد تاثير گذار است و تاکنون تصميمات جدي در اين خصوص گرفته نشده است. هر چند که طرح تفضيلي استاندارد اين بازار در پس کرانهاي اسکله صيادي جفره در حال تاسيس  که ميتواند مکان مناسبي که در طرح آمده به عرصه ظهور رساند و اين شهر از بلاتکليفي وضعيت موجود بيرون آيد. لذا مسئولين شهري ارتباط با اين مقوله که مي توان از سازمان جهاد کشاورزي، سازمان شيلات، سازمان صمت، بهداشت محيط زيست، فرمانداري، شوراي شهر، شهرداري، اتحاديهها و تعاونيهاي صيادي و اتحاديه اصناف و فروشندگان،  انتظار داشت تا جهت  نشان دادن توسعه  شهري الگوي خوبي براي کشور و رفع معضل بافت شهري که جلوهاي خوبي ندارد بر طرف سازند تا اين نابساماني مشمئز کننده که ساليان سال  اين شهر با آن گريبانگير است، رفع شده و بتوان  چهره زيبايي از بافت شهري را به رخ  بکشانيم و امنيت غذايي را به مردم اين ديار باز گردانيم.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم- شماره 1055)

ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

داستان کوتاه: بهارو

شاهرخ تنگسيري


حرف و روات پشت سر بهارو کَل مکيه سلموني کم نبيد،  وقتي گِمپلو چيش تو چيشِ سوزِ  بهارو  جواب ِ نه از زبونش شنيد از تِشِ دلش از سر شو تا بُنگِ اذون صبح شيش مثقال ترياک شاهنشُهي پا به پُي قاري الفنجان عبدالحليم ديد کرد و بقول جهانشُو لولِ لول شد تا از ايي عالم دور بشه و خلاص.

 هرکي هلِ خوش هرچي تقلا ميکرد که يه جوري سيش برسونه که بوااا بهارو فرتنگيين  نه جومه قد برِ تونن، بخرجش نميرفت که نميرفت و با يه جمله: «يا بهارو يا قبرسون»، با دلش و حرف مردم روزگار مقابله ميکرد، تموم مصيبت بهارو سي خاطر قشنگيش بيد و همي شده بيد بلاي جون خوش و جوونا.

روزي که دم قهوه خونه عبدل قهوه چي غلو بمبک سي خاطر يه متلکي که پسر ِ آغي مهندس سُرخو بُگو نگو پِرخِ بهارو کرده بيد همه ديدن که غلو چطوري دک و پوزِ بچي مهندس ماله کشيد و خين فيرررره ميداد از دماغش، نه تنها گِمپلو و غلو و بچي مهندس که جووناي يه شهري مبتلاي طنازي بهارو بيدن.

دي مدينه ميگفت بهارو دسش تو تشت خينن و رو ميکونت، ولي خدا ميفهميد که بهارو نه خراب بيد و نه دسش تو دس کسي ديده بيدن، همونا که آرزو ميکردن بهارو جواب چيشک و بُرمکشون بده از سر تلافي سيش صفحه مينهادن. گِمپلو خوش هميطوري سرِ پنِگ بيد حالا هم که عاشق ورشکستهِ بهارو مکيه سلموني شده بيد ديگه تکميل ِ تکميل بيد.

او روز سر قبرسون  قيومت بر پا بيد،  اينهو روز عاشورا و تعزيه محله شيکري، نعش ورم کردهي گِمپلو نهادن تو قبر سنگ آخري که ممد قبر روف روش چيد و تلقينش کرد خاک روش دادن، از هِلِ گدا خونه ملاسي اووي دس جوادو بيد و شِلک شِلک ميومد برس  نِرسِ قبر پاش پسِ پاش رفت و يه ملاسيش حروم شد. جهانو ميگفت عمارت دلِ گِمپلو مث سقفِ گداخونه شيکري همو شو رمبيده بيد و خوشم زير آوارش دست و پا ميزد...

افتو بِي کرده بيد و قبرسون ديگه خالي از زندهها، دختر چيش سوزِ بالا بلند، تک و تنها اومده بيد سر قبر گِمپلو تا شاهد جوون مرگ ديگهاي باشه.


ارسال شده 7 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 بعد از دوندگيهاي بسيار زياد بالاخره سال 1400 زمين به ما تحويل داده شد و کار ساخت را شروع کرديم. فوندانسيون که تمام شد متاسفانه شهرداري پروژه را درست در حين بتن ريزي ستونها به بدترين وجه ممکن متوقف کرد و ما به اجبار چند ده ميليون بتن را توي بيابان تخليه کرديم. از آبان ماه سال 1400 تاکنون اين پروژه همچنان متوقف است و هر چه دويديم به بن بست رسيديم و به حال شهر و استانمان تاسف خورديم...

ارسال شده 8 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

جنگ دلوار تلخ ترين فراز تاريخ جنگ جهاني اول براي انگليسي هاست. آنها که در اکثر جبهه هاي جنگ فائق شده بودند و نيروهاي دلواري را به چشم نمي آوردند، در يک تهاجم اوليه و بمباران اين روستا با گلوله هاي توپ که وزن آنها قريب به 96 کيلوگرم بود موفق شدند دلوار را تسخير کرده و از اين بابت خود را آسوده يافتند که بالاخره دشمن ديرين خود را نابود نمودند...

ارسال شده 8 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

من در ليگ برتر اکثرا سعي کردم يکي از بهترين گلزنهاي تيمم باشم و به تيم کمک کنم. دوسال پيش با 16 گل با اختلاف يک گل نفر دوم گلزنهاي ليگ شدم، پارسال با 20 گل آقاي گل ليگ شدم، امسال هم با 13 گل آقاي گل ليگ هستم و 8 بازي ديگر در پيش روي من هست و اميدوارم بتوانم آقاي گل بازيها بشوم. من در تورنمنت بينالمللي خليج فارس در گناوه آقاي گل شدم در تورنمنت دهه فجر با حضور کل بازيکنان تيم ملي آقاي گل شدم...

ارسال شده 8 ماه پيش در ورزش ، نظر (0)

محمود آرامش سرمربي گسار جبري: در گسار به دنبال استفاده از بازيکنان بومي هستيم

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر عبدالرحيم مهرور: يکي از تيرهترين سالهاي سياه جهان، کرونايي بود که جهان را در بهت و  حيرت و ماتم به مدت چندين سال به  تباهي و فلج رساند.  روزهاي وحشتانگيزي که دنيا درگير بلاي خانمانسوز مرگ ناشي از کوويد 19 شد. از طرفي ديگر تاثير آن بر جبنههاي زندگي از جمله بيکاري، استرس و افسردگي، ياس از آينده و رکود چندين ساله اقتصاد و... همه کشورها را غافلگير کرد و هر چند که اسطورههاي بزرگي ...

ارسال شده 8 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حاج حميد فقيه هم آسماني شد

بدرود شاهيني وفادار

 رضا سياهوشي

انساني شريف ، دلسوز و زحمتکشي که معلم زندگي بسياري در درس، مشق، ادب، معرفت و انسانيت بود.

واقعا شغل شريف، مقام والاي معلمي و مديريت مدرسه هم برازنده افراد متشخص و با اخلاقي همچون زنده ياد «فقيه» بود.

«حاج حميد» از هواداران فهيم فوتبال بود که به باشگاه و تيم مورد علاقهاش(شاهين) بسيار تعصب داشت و وفادار ماند.هميشه درکنار تيم بود، حتي در زمان تمرين و نشسته بر موتور و يا هنگام مسابقه روي سکوها.

بسيار آرام، ساکت، متين و هيچ وقت کسي را بخاطر فوتبال از خود نرنجاند. اما چه بايد کرد و گفت که بقول شاعر زيبا سخن سهراب سپهري:

مرگ در آب و هواي خوش انديشه نشيمن دارد.

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن مي گويد.

و چنين شد که دست اجل، گرماي وجود و حضور «حاج حميد فقيه» را در گرماي داغ تابستان و در آخرين روز مردادماه، از دنيا کوتاه نمود تا فقط ياد، خاطرات و تجربه خوب زيستن آن مرد دوستداشتني را باقي گذارد!

روانش شاد و يادش مانا.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم- شماره 1052)

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 نادر اقدام:  صبحها بعد از اتمام بازي به خصوص در روزهاي گرم تابستان بستگي به بازيهاي رايجي از قبيل چوکيلي، هاکي، هفت سنگ، جزبازي، گل بگيرشده، تنگسه، فرفره و کاغذ هوا که دستساز خود بچهها بود، تيرمايه بازي، دوچرخه سواري، گاري بازي، و تشتک بازي به دريا ميرفتيم. معمولاً روبروي تجارتخانه مرحوم محمد ملکمي (پدر مرحوم هوشنگ) و کنار کارخانه يخسازي مرحوم وزيري (پدر محمد) از پلههاي سنگي...

ارسال شده 8 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

 رسول نوروزي: در آن قتلگاه تنها مانده بوديم و بقول بوشهريها نه راه پيش داشتيم و نه راه برگشت، آتش عراقيها هم شديدتر شده بود و گويا در زميني به آن بزرگي تنها متوجه ما شده بودند، دمدماي سحر شده بود و از محورهاي چپ و راست خودمان صداي فرياد عراقي را ميشنيديم و براي تضعيف...

ارسال شده 9 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)

شاهرخ تنگسيري: روزي که دست سرنوشت گسلِ ناکو پاکستاني گرفت و  بندر به بندر کشوندش تا  تابُکِ  اسکلة جبري کرد  جمو مينووي  هم مث همه ي جاشوا لنگوته ش دور قِدش بيد و پيچانه ش تو دسش تو خور دي سيفو از جهاز پياده شد و پاش نهاد رو خشکي تا يه کارکتر ديگه به قصه و آدماي بندر اضافه بشه، يه راست رفت پاسگاه و خوش به استوار بکتاش معرفي کرد و فهميد که حدش تا برج مقومن...

ارسال شده 10 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

دکتر سعيد معدني : کتاب خواندن در دوره نوجواني ما (دههي 50) براي هرکس جوري شروع ميشد.  برخي با ذبيح الله منصوري و امثالهم با کتاب آشنا ميشدند. بسياري هم مثل ما نوجواني را با آثار ر.اعتمادي، ميرسعيد قاضي، کوروس بابايي با رمان «امشب اشکي ميريزد» و... شروع کردند. در آن سالها کتابهاي «دختر خوشگل دانشکده من» و «شب ايراني» ر. اعتمادي بيشتر خوانده مي شد...

ارسال شده 10 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي توسعه فردي: اگر شما به يك هتل پنج ستاره لوكس با بالاترين سطح امكانات رفاهي و تفريحي وارد شويد ولي در گوشهاي از لابي تكه پارچه كثيفي ببينيد که روي زمين افتاده است، تمام زرق و برق آن هتل را فراموش كرده و به همان نقطه منفي توجه خواهيد كرد. حتي بعدها كه از اقامت لاكچري خود در آنجا ياد ميكنيد همواره آن پارچه كهنه در ذهنتان خواهد بود. در حالي كه تقريبا تاثير چنداني بر لذت بردن شما از امكانات رويايي آن هتل نداشته است...

ارسال شده 10 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر سجاد بهزادي: برنامه توسعه اي که ما را بين المللي نکند مبناي پايداري نخواهد داشت. به قول دکتر سريع القلم "اصول توسعهيافتگي جهاني و جهانشمولاند." برنامه توسعه اي که نتواند طبقه متوسط جامعه را نجات دهد، هرگز سالهاي روشني را به ما نشان نخواهد داد. توسعه يعني اينکه طبقه متوسط جامعه ميدان دار حوزه عمومي باشد و دغدغه نيازهاي معيشتي نداشته باشد...

ارسال شده 10 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

در اين شماره نسيم جنوب با توجه به نقش و جايگاه شادروان رضا ماهيني که از نسل دوران طلائي فوتبال بوشهر بود،  به طور ويژه  و از زواياي مختلف، پذيراي مطالب و سوگنامه دوستان و همبازيها و ورزشنويسان بويم، تا اداي احترامي کرده باشيم به ورزشکاراني که با وجود محروميت وکمبودها، خاطرات زيبا و به ياد ماندني را براي مردم بوشهر رقم زدند...

ارسال شده 12 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

عليرضا مشايخ: مدرنيته در همه عرصه ها در فلورانس متولد گرديده است!؟ اغراق آميز است؟! شهري که جيوواني ويلاني( 1276-1348) مورخ، روزنگار وقايع و مرد سياست فلورانسي، جمعيت آن  را ( در سال 1338) ميلادي نود هزار نفر مي داند. اقتصاد شکوفا، مديريت شهري و آزادي شهروندان رونق اين شهر را که در سده دوازدهم استقلال يافته، فراهم نموده بود. «آزادي» مهمترين عامل پيشرفت در اين شهر قلمداد مي شد! 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مهدی جهانبخشان پیشکسوت رسانه‌ای استان بوشهر در یادداشتی و تهیه کلیپی که در پیج اینستاگرامش نیز منشتر شده به "ناگفته‌هایی از زندگی شیر محمد تنگسیر که فیلم و کتابی نیز به همین نام تولبد و منتشر شده " پرداخته است...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

نجف آهوچهر هم آسماني شد (عبدالمجيد زنگوييکي رفتهاي زدل که تمنا کنم تو را (عبدالحسين کنينگنجينه اي از فرهنگ و ادب (علي دباشبه شاگردان خود آيين مهرورزي آموخت (حسين رنجبربدرود رفیق شفیق ما (خلیل موحدبه ياد دوست که چه با وفا بود (محمدرضا دباش) ، در رثاي استاد نجف آهوچهر؛ عزيز و با يادماندني (اسماعيل منصورنژادمعلم، روزنامه نگار و نويسندهاي با لبخند هميشگي (عالي بازدار)

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (1)

 دوست هم دانشگاهي ام مدام اين را تکرار مي کرد که ادبيات زندگي است. من تا همين چند ماه پيش فکر مي کردم اين فقط سخني انتزاعي است. اما حالا دريافته ام که راستي خود زندگي است. من با ادبيات از انزواي خودخواسته ام بيرون آمدم و با مردم به راه افتادم. حس کردم با شعر مي توانم حرف هاي ناگفته بخشي از مردم  را به تصوير بکشم...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)
مرتضی زندپور: سخن گفتن در باره ي آتشي کار ساده اي نيست. زيرا اين شاعر ارزشمند و نامدار هنرمندي بود که علاوه بر شعر در عرصه هاي مختلف هنري/ ادبي تلاش مي کرد. او از اعضاي قديمي کانون نويسندگان ايران و از نخستين پيشگامان نسل سوم شعر نيمايي بود که در غناي شعر معاصر ايران جايگاهي ويژه داشت. هر چند جنوب ايران شاعران ارزشمند زيادي داشته و دارد ولي شعر جنوب را با نام "منوچهر آتشي" مي شناسند...
ارسال شده حدود 1 سال پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

تا آنجا که به ياد دارم، فضاي فرهنگي و ادبي در بوشهر و همچنين در دبيرستان سعادت، خوب بود. هفته نامه ديواري، بحث ها و رد و بدل شدن کتاب هاي خواندني بين دانش آموزان (البته نه همه دانش آموزان، تعداد اندکي)، مطالعه کتاب هاي شعر. ناگفته نگذارم که، وجود شخصيت هاي ادبي و هنري نظير منوچهر آتشي و محمدرضا نعمتي زاده در آن سال ها، در ايجاد علاقه و انگيزه ي روي آوري به ادبيات، فرصت بسيار خوبي بود براي اين کار...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

ابراهيم مهدي زاده سالهاي آغازين دهه چهل و پنجاه شمسي، سالهاي شعر و قصه و تئاتر و موسيقي و رشد ورزش و به ويژه فوتبال و آمدن تيم هاي مرکز و شروع مسابقات باشگاهي در بوشهر بود. شناخت و شکوفايي استعدادهاي جوان، بازگشت بوشهر به جمع بنادر کشور و لنگر اندازي کشتي ها با ظرفيت بالا براي صادرات - واردات صنايع و توليدات داخلي، باعث رونق اقتصادي بوشهر شد...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

ابراهيم مهدي زاده: يکي از مهم ترين سوال ما اين بود نظر هدايت در اشعار نيما چه بود؟ نظر نيما را در مورد کارهاي هدايت خوانده بوديم. نقد نيما در مورد " داش اکل " هدايت، هنوز هم خواندني و آموزنده است. همه چيز را مي خواستيم بدانيم. عدم حمايت دکترخانلري از نيما، پسر خاله اش را بي دليل مي دانستيم تا بعد فني و نظريه هاي ادبي و شکستن ارکان عروضي و حذف وزن و قافيه  همه گفتار استاد برايمان زيبا و جالب بود حتي حاشيه رفتن هايش....

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

دکتر محمود دهقاني: عباس معروفي خالق سمفوني مردگان که نزديکان او را «باسي» صدا مي کردند؛ نويسنده، شاعر و روزنامه نگاري پر تلاش و ايران دوست بود. از خانواده اي تبارمند و با فرهنگ که از سنگسر به تهران آمده بودند و از ديرباز در ياري رساندن به تهي دستان آوازه داشتند. معروفي در کار نويسندگي و حتا سياسي اجتماعي تا آنجا که به مردم و کشورش مربوط مي شد، آرام نمي نشست و استراحت نمي شناخت...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

ابراهيم مهدي زاده: سال هاي تحصيلي 48 - 49 شمسي  دبيرستان سعادت که تعطيل مي شد، مي زديم بيرون و مي آمديم کتابفروشي «مهرداد» خيابان شاهپور يا دفتر هواپيمائي سهامي يا نوشت افزار فروشي اميرکبير با مديريت جناب مهدي درزي که اين دو آخري مطبوعاتي هم بودند. کريم سينا، طاهر ايراني، باقي دشتي،  جمشيد افروز ...  کتابفروشي «مهرداد» پاتوق استاد باباچاهي بود و دوستان اهل ادبيات داستاني و شعر و عکاسي و سينما...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

من در سال 1365 با رتبه 9 کنکور سراسري وارد رشته پزشکي دانشگاه شيراز شدم و سال 72 فارغ التحصيل پزشکي عمومي شدم و به مدت سه سال در مقطع عمومي در شهر خورموج طبابت کردم و سال 75 رشته تحصيلي تخصصي بيماريهاي داخلي در دانشگاه شيراز را براي ادامه تحصيل انتخاب کردم و پس از اتمام اين مقطع در دانشکده پزشکي بوشهر به عنوان هيئت علمي شروع به کار کردم و مجددا در سال 1385 رشته فوق تخصصي بيماريهاي روماتولوژي را در دانشگاه مشهد انتخاب کردم و در سال 1385 با اتمام دوره به بوشهر برگشتم و تاکنون هم در خدمت مردم استانم و دانشجويان عزيز هستم...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در گفتگو ، نظر (0)

ابراهيم مهديزاده: در سايه روشن شيشه هاي رنگي و هلالي کلاس، هنوز صداي مردانه آتشي از توي راهروهاي دبيرستان قديمي و کهنسال سعادت به گوش مي رسد. سالهاي اول دبيرستان و هجوم ناشناخته‌ ها...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

ابراهيم دانش: آيا نگهداري اشيا و  و آثار عتيقه باستاني  در  چند اتاق معمولي با حداقل حفاظت فيزيکي و شرايط قرنطينه اي (در مبحث آب و هوايي و شرايط نور و انبساط و انقباض) در فضاي بدون کولر وجاهت عقلي و قانوني دارد؟به عنوان يک ايراني که به هويت تاريخي خودم افتخار و احترام مي گذارم هشدار  مي دهم که خطرات جدي...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

اگر خودم را نمونه اي از جوانان آن روزها فرض کنم، بيشتر شايق به خواندن رمانهاي عاطفي عاشقانه و يا هيجاني پليسي بوده اند، مگر تک و توکي از بچه ها که متاثر از توصيه و تفکرات برخي از معلمانشان، جذب کتابهاي سياسي و اجتماعي و بيشتر در زمينه شعر و شاعري و هنري بوده اند...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در گفتگو ، نظر (0)

فرزان اسدي: اوائل دهه 80 به واسطه شرايط کاري در اهواز زندگي ميکردم اما به بوشهر رفت و آمد داشتم.

هفته نامه نسيم جنوب به همراه ساير نشريات استان، از طريق خانه مطبوعات آن زمان که دکتر يونس قيصي زاده رئيس آن بود و به جرأت مي توان گفت دوره طلايي مطبوعات بوشهر بود، به دستم ميرسيد...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

فرخ روزبهي: نسيم جنوب با اگاهي رساني، فرهنگ سازي عمومي در موضوعات گوناگون، تقويت اعتماد متقابل اجتماعي، کمک به همبستگي و وحدت ملي، تلاش براي ارتقا اميد اجتماعي، توجه به هنر و ورزش ها و... در ايفاي رسالت خود موفق بوده است. اين همه را با رعايت اصول اخلاقي در مطبوعات...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر حميد اسدپور: «نسيم حنوب در استان بوشهر وزيدن خواهد گرفت»، با اين جمله بود که فصلي نو در تاريخ مطبوعات بوشهر آغاز شد و اينک از آن روزي که اين آگهي منتشر شد بيست و پنج سال مي گذرد. بيست و پنج بهار و هزار شماره. «نسيم جنوب» حاصل تلاشهاي يونس قيصي زاده و همسر گرامياشان نسيم فقيه (گويا نام هفته نامه نيز از ايشان گرفته شده) و البته همکاران محترم و همراهان ايشان...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

هادي اخلاقي: اين سال نيست نيز چون سالهاي پيش تر مثل باد آمد و مثل باد گذشت. باد زشتي که چشمها را پر از خاک کرد و اشک آورد. اين سال که بگذرد و تمام شود قرن تمام مي شود. يک قرن، و اينک ماييم در آستانه سال نو، قرني نو با آرزوهاي مانده، کهنه در خاک کاشته و قد نيافراشته و اين آرزوها مانده است...

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15

آخرین اخبار

پربیننده ترین