نسیم خاطره: معلمان دلسوز و دانش آموزان کوشا
نسیم جنوب، عبدالرحمن عباسي
سال 1356در روستاي «برمصاد» استان بوشهر، يک سال قبل آن سيد مصطفي حسينيزاده کلاس مکتب گذاشت، تعداد از بچهها که همسن بوديم وارد مکتب شديم مکتب خونه اتاق 3در5بود که از يک طرف بل خرما نهاده بود، از طرف ديگر ما مکتبيها نشسته بوديم. روز اول با خوشحالي تمام وارد مکتب شديم، سيد مصطفي حروفها را شروع کرد از الف تا ب، دوتا حروف. ما چيزي نميدانستيم با ديدن الف روزنه اي در وجود ما پديدار گشت به آن هجيوه مي گفتيم، کم کم سيد مصطفي به بقيه حروف ها را بترتيب درس ميداد تا رسيديم به سرهم بندي آنها، ابجد خوانديم، شروع سورها قل اعوذ، رفته رفته درسها روان مي شد برامان. شاگرد اول مکتب زاير غلامرضا خدادادي بود، بعد اردشير، غلامرضا عباسي و بنده رديف بعدي، حدود چند ماه گذشته که ما چهار نفر به ترتيب قرآن ختم کرديم، بقيه هم به رديف. بعد از قرآن کتاب عاق والدين سپس حافظ خوانديم، ديگه ما سواد داشتيم، خط مي نوشتيم.
سال 56خبر دادن معلم ميخواهد بيايد، ما هر روز منتظر قدوم معلم بوديم تا انتظار به سرا آمد، معلم آدمي قد بلند با ابهت خاص که وارد منزل منصور مستعان شد، فرداي آن روز دنبال جا مي گشتند، خونه محمد حسن حسيني پدر بزرگترين دانش آموز مدرسه موسي حسيني انتخاب گرديد.
نيمکت ما گوني بود، چند روز بعد معلم شروع کرد درس دادن، از خط شروع کرد اما ديد من دارم وسط کتاب ميخوانم. تعجب کرد و گفت چرا تو کتاب مي گردي؟ گفتم آقاي معلم ما داريم ميخوانيم. با تعجب گفت مگه سواد داري؟ يکماه گذشت، با تلاش ايشان و موافت رئيس آموزش و پرورش خورموج، من رفتم کلاس دوم، ديگه براي آقاي معلم راحت بود درس دادن براي ما، سال تحصيلي پشت سر گذاشتيم، معلم ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود که از همينجا دست او را ميبوسم.
سال تحصيلي 57 شروع شد، اول آبان اين استاد بزرگوار جايش را داد به معلم ديگر حاج محمد خضري از اهالي رود حله. کلاس سوم ما همزمان شد با پيروزي انقلاب اسلامي که آن سال پشت سر گذاشتيم. سال 58 معلم (شهيد) محمود حيدري پور بود که به تنهايي چهار کلاس اداره مي کرد تا اينکه خبر از آمدن معلم ديگر شد. استاد بزرگوار رضا ريشهري زاده معلمي جوان با اورکت سبز و عينک که نشانه معلمي آن ميداد، اولين روز همه دانش آموزان جذب آن معلم مهربان شدند، من دست اين استاد را مي بوسم. آمدن ايشان همراه شد با سيل 58 که با شهيد محمود حيدري با زحمت زياد رفتند کردوان تا خبر سيل را به فرمانداري دشتي بدهند. خلاصه ما با زحمات معلمين عزيز توانستيم کلاس پنجم را در روستا تمام کنيم و با تلاش استاد ريشهري زاده آمديم مدرسه سعدي بوشهر. جالب اينجا بودکه در مدرسه سعدي معلم کلاس اول ما استاد غلامرضا شريفي خواه بود.
روز معلم بر همه معلمين مبارک باشد درود بر روان پاک همه معلمان شهيد ومتوفي و آرزوي طول عمر براي معلمين عزيز.
(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)
بيخيالي نسبت به دردسرهاي مردم
قاسم محمدي: انسان تعجب ميکند از اين همه بيخيالي و بيتوجهي برخي از نهادهاي دولتي در بوشهر، که چگونه مشکلات مردم در اجراي يک طرح عمراني برايشان اهميتي ندارد و طرح عمراني را نيمه کاره رها کرده و به مردم را با مشکلات تنها ميگذارند.
نمونه آن سنگفرش گذر محله کوتي است که مدتهاست در حال انجام است و نه تنها به اتمام نميرسد که نيمه کارها رها شده و به زودي همين کفسازي هم که انجام گرفته خراب ميشود و باز هزينه بايد کنند تا روز از نو و روزي از نو!
سنگفرش کردن مجدد يک گذر کوتاه همانند گذر محله کوتي مگر چه کار شاقي است که اينطور در اجراي آن ماندهاند؟! بقول قديميها مگر ميخواهند فيل هوا کنند که اينقدر اتمام آن برايشان سخت هست؟!
يعني در مأموريتهاي خود به شيراز هم نرفتهاند که ببينند چگونه طرحهاي بزرگ عمراني به سرعت انجام ميشود و مردم از مزاياي آن استفاده ميکنند.
به عنوان يک شهروند براي صدمين بار درخواست داريم تا هرچه زودتر سنگفرش کردن اين گذر کوتاه را تمام کنند و بيش از اين باعث زحمت ساکنين و سرافکندگي خود نشوند.
(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1069)
هلنا سعادتمند: اکنون که هفته نامه وزين نسيم جنوب در دلهاي مردم استان جايي دارد و چون نگيني بر تارک استان بوشهر ميدرخشد، باز هم ساز مخالف و تصميم به محو آن به گوش ميرسد! ولي مطابق معمول اين مردم آگاه و فهيم هستند که تصميم ميگيرند و سره را از ناسره تشخيص ميدهند.ساليانيست که هفته نامه نسيم جنوب صداي مردم استانيست که کمتر نماينده دلسوزي داشتند تا بتوانند از حقوقشان دفاع کنند و به جرات...
اگر براساس قاعده اصلي روش جامعهشناسي دورکيمي يعني بستن دريچه ذهن و نگريستن محض به اشياء در تصوير و محيط پيراموني آن، موضوع را واکاوي کنيم، ميبينيم که مسجد شيخ سعدون در بوشهر با قدمتي چندصدساله در فاصله چند ده متري اين منزلگاه است. کنيسه يهوديان در همين کوچه قرار دارد و کليساي ارامنه گريگوري در چند صدمتري آن واقع شده است که حکايت از همزيستي اديان و مذاهب قديم و جديد است...
حميد آب آذر: پرويز گفت چهار _ پنج ساله بود که پدرش محدِ عبدوي جط در آن ماجراي معروف کشته مي شود. محد عبدوي جط از شورشيان و ناراضيان منطقه دشتي و بلوک بوشکان(بخش بوشکان فعلي) که عليه خوانين زمانه خود سر به شورش برداشته بود. روزي دشمنان وي را غافلگير کرده و در خانه کپري اش با شليک گلوله اي او را کشته بودند...
غلامرضا شريفيخواه: در دوران نوجواني اواسط دهه چهل شمسي تفريح برخي از بچه هاي بندر بوشهر، اين بود که با پاي برهنه (پتي) يا در کنار دريا ميگذراندم و يا رفتن به بازار قديم و دروازه شهر و بعضي اوقات هم با بچه هاي محل در ميداني جمع شده و مشغول به بازيهاي گروهي (دسته جمعي) ميشديم و خيلي خوش ميگذشت. تا اين که کم کم بزرگتر و به سينما علاقمند شدم. به قولي که در عامه مردم ميگفتند سينمارو، يعني عادت رفتن به سينما.
سرهنگ علي رهبري: بعد از مدتي دادستان کل کشور به بوشهر آمد و دستور داد مرا و هفت افسر شهرباني دستگير کرده به زندان نيروي هوايي منتقل کنند. در آنجا براي سرگرد خلبان محمد حاجي پيام دادم که بيا که دوستت در بند است. او که به خوبي مرا ميشناخت از منزل برايمان غذا و لباس و تلويزيون آورد و در زندان برايمان امکانات فراهم کرد. بعدها سرگرد حاجي در جنگ عراق با ايران به شهادت رسيد...
اکنون خبر ميرسد در دولت ابراهيم رئيسي دوباره ميخواهند به آن سالها برگردند، در کنار تصفيه و برکناري استادان منتقد و ناموافق، دانشجويان را هم چک کنند و محدوديتهاي دهههاي نخست انقلاب را دوباره احيا کنند. نمي دانم چرا ميخواهند تجربه شکست خورده دهه 60 - 70 را دوباره تکرار کنند...
جنگ دلوار تلخ ترين فراز تاريخ جنگ جهاني اول براي انگليسي هاست. آنها که در اکثر جبهه هاي جنگ فائق شده بودند و نيروهاي دلواري را به چشم نمي آوردند، در يک تهاجم اوليه و بمباران اين روستا با گلوله هاي توپ که وزن آنها قريب به 96 کيلوگرم بود موفق شدند دلوار را تسخير کرده و از اين بابت خود را آسوده يافتند که بالاخره دشمن ديرين خود را نابود نمودند...
جميل رزمي: گاهي وقت ها لازم است که آدم براي دل خودش دست به قلم شود و امروز اين فرصت براي من فراهم شد تا خودم را به ميهماني تاريخ ورزش شهرعمارت ها، بوشهر دعوت کنم. مدتي است که کتابي نخوانده ام به همين دليل در دنياي مجازي به دنبال مطلب قابلي براي خواندن مي گشتم که خيلي اتفاقي چشمم به مطلبي درکانال «دلنوشته هاي يک ورزشي نويس افتاد» موضوع خيلي برايم جالب و قابل اعتنا آمد وآن را بهانه اي کردم براي آن چه که به دنبالش ميگشتم...
دردسرهاي استاديوم رفتن در بوشهر
عليرضا مشايخ: مدرنيته در همه عرصه ها در فلورانس متولد گرديده است!؟ اغراق آميز است؟! شهري که جيوواني ويلاني( 1276-1348) مورخ، روزنگار وقايع و مرد سياست فلورانسي، جمعيت آن را ( در سال 1338) ميلادي نود هزار نفر مي داند. اقتصاد شکوفا، مديريت شهري و آزادي شهروندان رونق اين شهر را که در سده دوازدهم استقلال يافته، فراهم نموده بود. «آزادي» مهمترين عامل پيشرفت در اين شهر قلمداد مي شد!
از کودکي عاشق شعر و ادبيات بودم و هميشه کتاب هاي شعر مي خواندم تا اين که در سن 15سالگي از طرف مدرسه در مسابقه اي که مربوط به شاهنامه خواني بود شرکت کردم و مقام اول رابه دست آوردم و اين شد که راه شاهنامه خواني و شاهنامه پژوهي من آغاز شد و تقريبا در همان سال با آموزشگاه هم آشنا شدم و در حيطه ي شاهنامه خواني خردسال فعاليت کردم...
ابراهيم مهدي زاده: سال هاي تحصيلي 48 - 49 شمسي دبيرستان سعادت که تعطيل مي شد، مي زديم بيرون و مي آمديم کتابفروشي «مهرداد» خيابان شاهپور يا دفتر هواپيمائي سهامي يا نوشت افزار فروشي اميرکبير با مديريت جناب مهدي درزي که اين دو آخري مطبوعاتي هم بودند. کريم سينا، طاهر ايراني، باقي دشتي، جمشيد افروز ... کتابفروشي «مهرداد» پاتوق استاد باباچاهي بود و دوستان اهل ادبيات داستاني و شعر و عکاسي و سينما...
فرزان اسدي: اوائل دهه 80 به واسطه شرايط کاري در اهواز زندگي ميکردم اما به بوشهر رفت و آمد داشتم.
هفته نامه نسيم جنوب به همراه ساير نشريات استان، از طريق خانه مطبوعات آن زمان که دکتر يونس قيصي زاده رئيس آن بود و به جرأت مي توان گفت دوره طلايي مطبوعات بوشهر بود، به دستم ميرسيد...
غلامرضا شريفي خواه : مردم بوشهر در قديم طي آداب و رسومي که از ديرباز براي آمادگي عيد سال جديد معمول بود، کارهايي را انجام مي دادند. در دهه هاي سي و چهل ابتدا خانه تکاني که دو هفته قبل از عيد، خانه هاي خود را بعد از يک سال با شرايط سخت آن زمان، تميز مي کردند. ابتدا وسايل هر اتاق در حياط گذاشته...
علیرضا مشایخ: مقصدم شهر «سی ین» در هفتاد و هشت کیلومتری فلورانس است و مسافرت تقریبا یک ساعت و نیم طول خواهد کشید. وقتی می رسم نم نم باران شروع شده و چه بهتر! ایستگاه در درهای نزدیک شهر قرار دارد. از یکی از دروازههای شهر که هنوز ساختار قرون وسطایی خود را با دیواری بلند حفظ کرده وارد شهر می شوم...
يه روز اومدم محصولاتي که درست کرد بيدم بسته بندي کنم که آماده بشن ببرم سره ميدون ساعت بفروشم، بسته بنديهام کرده بودم که اومدم يکم استراحت کنم که ناخواسته رفتم طرف گيتارم. خلاصه گيتارم برداشتم همينطور سي خوم خوندم «افتو زده تو کلم کلم ديد راس وايده» بعد گوشيم دادم دست خانمم و گفتم فيلمم بگير..
علیرضا مشایخ - پاریس
حسین آرامی: شادروان پوربهی به واقع مسئولیت پذیر بود و این ویژگی را در خود نهادینه کرده بود. مسئولیت پذیر در قبال خانواده و خویشان، در قبال دوستان و همکاران، در قبال همشهریان و هم وطنان. هیچ گاه از مسئولیت فرار نمیکرد بلکه به استقبال می رفت. نمونه یک شهروند ایده آل، شهروند آرمانی. اما مسئولیت پذیری همراه دیگری دارد: مدارا. نیکویی ورزیدن و مدارا کردن مسئولیت پذیری را تسهیل می کند..
حسین نوری فیروزی: وقتی داشتم یزله های بوشهری را بررسی و بازسازی میکردم در یکی از روستاها یکی از ضرب المثل های بوشهری به صورت عملی به چشم دیدم " اسیر مختک و پا بست لوله ". بله در زمان دور تعداد بچه را در هر خانواده ثروت آن خانواده محسوب می کردند، لذا بعضی ها پشت سرهم بچه می ساختند تا ثروت زندگیشان بیشتر شود...
علیرضا مشایخ : دیدار از هر شهری که نشانه ای از رنسانس را در خود داشته باشد میتواند لذت بخش باشد. ناپل هم بخشی از میراث رنسانس ایتالیا را در خود دارد گرچه غنای آثار به جای مانده در این شهر به پای فلورانس نمیرسد ولی آن گونه که پتر بورک ( ۱۹۳۷) مورخ انگلیسی در کتاب پر جاذبه اش یعنی "رنسانس ایتالیا" می نویسد «ناپل به همراه فلورانس، پادوا، روم و بولوین گهواره های رنسانس یا جنبشی هستند که ما بعدها رنسانسش می خوانیم»...
سعید درگی: با باز شدن درب کلاس یکباره سکوت شد، آقای ناظم بود و شخصی ناشناس، ناظم که آشنا بود پس همه سرها به سوی ناشناس چرخید و بر چهرهاش خیره ماند. ایشان آقای آتشی هستند دبیر زبان شما! ناظم این را گفت وکلاس را ترک کرد. بعدها فهمیدم که خودش هم نمیدانست چه کس را معرفی نموده است!..
محمد محبوبی : به دنبال موج تعرض ها و خواستگاههای تصرف بخشی از منطقه تاریخی شغاب، گورستانی از قوم ایلامیان، که مربوط است به انتهای دوره اشکانیان و دوران ساسانیان، به منظور احداث خانه امید بازنشستگان در مکان مزبور، پس ازبحث و گفتگوها و تنش های به کثرت متواتر از جمله: درج مقالاتی چند از نگارنده در هفته نامه وزین نسیم جنوب با عناوین: "پارک شغاب یا خانه امید به شماره 954 سی و یکم فروردین 1400 " و "خانه امید مأمن بازنشستگان...
۱۳هزار معتاد متجاهر رانده شده در تهران
حافظ موسوي : آتشي در بوشهر محبوب خاص و عام بود. من پيش از آنكه آتشي را ببينم از محبوبيت او در زادگاهش آگاه بودم. سال ٥٤ با دو نفر از دوستانم رفته بوديم بوشهر. پاسي از شب گذشته بود كه به بوشهر رسيديم. از بخت بد ما، از ساعتي پيش باراني سيل آسا باريدن گرفته بود و شهر يكسره تعطيل بود...
بابك شاكر : نقدهای سازنده من روزنامه نگار و فعال اجتماعی و امثال بنده راهی جز تقویت ارتباط فضای سیاسی و فضای فرهنگی را نمی جوید. حفظ امنیت و ایجاد صلح اجتماعی و گسترده کردن مردم سالاری مشارکتی، ایجاد بستر حقوق اولیه شهروندی و... در کنار وظایف حرفه ای از نکاتی است که شهردار محترم با...
شرق - فرزانه آئینی : محمدعلی ابطحی چهره نامآشنایی است. او سالهاست که همراه و حامی رئیس دولت اصلاحات بوده و هست. ابطحی بیشتر از اینکه بهواسطه اقدامات اصلاحطلبانه و حضورش در کابینه اصلاحات شناخته شده باشد، نامش با حواشی و شایعات کوچک و بزرگی نقل محافل غیررسمی است؛ چه ایامی که ریاست دفتر رئيسجمهور را در دولت هفتم برعهده داشت و چه زمانی که در حوادث انتخابات سال ٨٨ پس از ٤٠ روز حبس انفرادی مصاحبه و اعترافات تلویزیونی ميكند؛ شایعاتی که بیشتر از اینکه رزومه سیاسی او را تهدید کنند، جایگاه خانوادگی و زندگی شخصیاش را هدف قرار دادهاند. او پس از قریب به سه دهه از دستبهدستشدن این شایعات، گفتوگو با «شرق» را مجالی برای پاسخگویی به این شایعات دانست. مصاحبه «شرق» با ابطحی دو بخش دارد که در تمام طول مصاحبه تفکیکناپذیر بود؛ بخشی که به اهمیت جایگاه ریاست دفتر رؤسای جمهور و چگونگی نقشآفرینی او در این سمت در چهار سال اول دولت اصلاحات و چرایی برکناریاش از این سمت در دولت هشتم میپردازد و بخش دیگر بررسی شخصیت و سبک زندگی او بهعنوان یک روحانی است که در قالب معمول حوزه نمیگنجد.
چرا حرفهای دلتان را به جوانان نمیگویید و چرا حرفهایی را که در جلسه خصوصی میگویید، بلند نمیگویید که جوانان فرصت نیستند؛ تهدیدند. میخواهید ایران در حصر و محاصره باقی بماند و ارتباط جوان ایرانی با دنیا قطع شود. روحانی در این چهار سال در مقابل شما ایستاد و من با کمک شما (مردم) آمادهام چهار سال دیگر...
آخرین اخبار
- جايگاه معلم در جامعه خدشهدار شده است
- سپاس از کساني که آموختند و آموختن را ياد دادند
- خليج فارس و الگوي حکمراني خوب
- ماندگاري نام خليج فارس، در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
پربیننده ترین
- دکتر جعفر حميدي؛ محبوب و ممتاز
- قصۀ پرغصۀ افغانستان و آیندۀ این کشور
- تحول نگاه محمد بیابانی در ادبیات مارکسیستی
- پشت پرده الحاق استان فارس به خلیج فارس از زبان یک نماینده مجلس + اسناد
- وظيفه اصلاحطلبان جلوگيري از درگيري است
- شهر باستانی توج و روستای "زیرراه" بوشهر
- خليج فارس؛ نام هزارهاي و کهنسال
- ۶۰۰ چادرگروهی و کانکس برای اسکان گردشگران نوروزی در بوشهر ایجاد شد
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 716
- «فكر تاريخي» درك عميقي از پرسشهاي تاريخي
- در ادبيات جنوب زندگي و زباني خاص جريان دارد
- مو اهرم نمی شم، می شم بنه گز
- آغاز طرح نخبهپروری امید اجتماعی در روستاهای محروم استان بوشهر
- گزارش تصویری یازدهمین سالکوچ منوچهر آتشی در بوشهر (2)
- خنداندن و خوشحال کردن مردم در اين شرايط اقتصادي، سخت شده