طراحی سایت
جستجو:

عباس شاهپيري: اينکه در منطقه و شهري جشنوارهاي هنري با عناوين مختلف و با استفاده از نام و قدمت ديرينه يک شهر برگزار شود، اما هنرمندان، برگزارکنندگان و مديران فرهنگي آن ديار از اينکه شهرشان فاقد سينما، و مکاني مناسب براي اجراي برنامههاي مختلف هنري است، دغدغه و يا پيگيري جمعي براي راه اندازي مکانهاي هنري نداشته باشند، اين رخدادها در قاموس فرهنگ و هنر ميتواند فاقد اعتبار و ارزش هنري باشد...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

در کوچه فستيوال بوشهر چه ميگذرد؟

نرگس مهرداديان: اگر در کوچه پس کوچههاي چهار محله بوشهر قدم بزنيد، در محله شنبدي به يک کوچه ميرسيد، که يک طرفش حسين رومي سازهايش را کوک ميکند، روبرويش روي چهارپايههاي کوتاه چوبي ميتوانيد چاي دمي تازه در استکان کمر باريک بنوشيد. کمي آن طرفتر هم در چوبي کافه حاج رئيس را ميبينيد. در اين کوچه هفتهاي چند روز صداي ساز و آواز به گوش ميرسد. اما 6 روز از سال اينجا غوغا ميشد. هلهلهاي از آواهاي لري، خراساني، آذربايجاني و جنوبي! عمارت حاج رئيس اسفند مهمان گروههايي از جاي جاي­ ايران ميشود تا با همنوايي به استقبال عيد نوروز بروند.

احسان عبديپور از  ايده کوچه فستيوال ميگويد که از کافه لاله اسکندري در تهران، زماني که هنرمندان محلي هرمزگان در آن برنامه اجرا ميکردند، شکل گرفت. احسان به همراه ادريس برادرش که برگزار کننده اين رويداد هستند تصميم ميگيرند فراخواني دهند تا هنرمندان مختلف را از چهارگوشه ايران جمع کنند. تا در اسفندماه، آهنگهايي محلي از نواحي مختلف ايران در اين شهر نواخته شود.

سفر به بوشهر به خودي خود سفري کمنظير است. چه رسد به آنکه فستيوالي از موسيقيهاي محلي هم در يکي از بهترين ماههاي سال در آن اجرا شود. شايد نغمه نيانبان محسن شريفيان توي گوش مردم ميپيچد که اين چنين به تکاپو ميافتند. البته همچنان در مواقع مختلف سال، بهخصوص عيد نوروز هنرمندان بهنام موسيقي محلي جنوبي در عمارتهاي بوشهر ميزبان مردم هنردوست هستند.

احسان عبديپور مي­گويد: «پيام برگزاري جشنواره موسيقي کوچه فستيوال در کنار هم بودن و سازها را به نام مردم کوک کردن و با هم و براي هم نواختن است». قطعه­هايي از موسيقي محلي نقاط مختلف ايران توسط گروه­هاي بهنام موسيقي از خوزستان، هرمزگان، کردستان، لرستان، گيلان، آذربايجان و خود بوشهر اجرا مي­شود. پس از اجرا گپ و گفت دوستانه نوازندگان، خوانندگان و مردم تا پاسي از شب ادامه خواهد داشت.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1074)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

بشير علوي: گريز از جنگ و پيشآمدهاي آن، راه نجات زن، مشکلات و گرفتاريهاي زنان بهويژه در برابر مردان، و ذهن قوي و جستجوگر زنان از جمله مؤلفههايي هستند که در داستانهاي کوتاه اين مجموعه يافت ميشوند. نوع پردازش به متن و زبان، و شيوه برخورد با شخصيتها و نحوة بيان مشکلات و بروز دادنِ آنها نوعي نگاه زنانه را به متن نشان ميدهد؛ نگاهي که از ديد يک نويسندة زن نميتواند پنهان بماند...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

پاريس در بزم خيامخواني بوشهريها

نمايش فيلم «خيام در بوشهر» در پاريس


فيلم مستند «خيام در بوشهر» در جمع 9 فيلم انتخاب شده براي اکران در فستيوال «احترام به ايران » در شهر پاريس قرار دارد.

اين فيلم در 14 بهمن ماه 1402 به نمايش در خواهد آمد.

ياسين محمدي کارگردان فيلم مستند «خيام در بوشهر» اعلام کرد که اين فيلم در روز سوم فوريه (14 بهمن) در ساعت 16 در سينماL'Entrepôt  پاريس نمايش داده شد.

بولتن فستيوال، فيلم «خيام در بوشهر» را چنين معرفي کرده است:

«در فيلم خيام در بوشهر راوي مانند يک قصهگو با صدايش ما را در فضايي جادويي قرار داده تا هر کسي را به رويا ببرد. سخنوري گرم او همراه با مراسم گرم و شادي که زندگي را نشانهگذاري ميکند.

در اين فضا- زمان، ما با ساکنان محلي با کلمات اجدادي، زندگي معمايي و جذابي را ميخوانيم و ميرقصيم.

محيط اين فيلم که از نزديک، مجالس فرهنگي و موسيقايي بوشهر را به نمايش ميگذارد، پنجرهاي است در روح جشن و انرژي پايانناپذيري که شهر در خود دارد، گويي دائماً توسط امواج خليجفارس تغذيه ميشود و اين چهره «کم تصوير شده» مردم ايران است.»

اين مستند به تهيهکنندگي و کارگرداني ياسين محمدي در طي 8 سال فيلمبرداري و ساخته شده است.

عوامل فيلم:

تهيه کننده و کارگردان: ياسين محمدي. تدوين: مصطفي غضنفري، کسري کمايي. فيلمبرداران: امين محمدي، حسين حيدر پور، مهدي جهانافروزيان. صدابردار: ميثم قيصيزاده. متن گفتار فيلم: احسان عبديپور. صداي گفتار: عليرضا غفاري. اصلاح رنگ: فربد جلالي. صداگذاري: آرش قاسمي. تصاوير هوايي: حامد محمدي، امين گل افشان. عکاس: مريم شيخ سقا. مدير توليد: سجاد سليماني. تدارکات: کمال حسين پور، محسن خرمايي پور. هماهنگي: سيد احمدرضا هاشمي. گرافيک: محمد رحيمي زاده. روابط عمومي: حسين مظفري.

 

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

حسين حشمتي: و اما مسئله مهم تر وضعيت درمان اعم از بستري يا سرپايي است که اين يکي ديگر، آن قدر نازل و آبکي عرضه مي شود که 90 درصد از گروه هدف که تعداد آنان با احتساب افراد خانواده، به بيش از دو ميليون نفر تخمين زده مي شود مراتب نارضايتي و اعتراض خود را بارها به صورت کتبي و شفاهي به اطلاع مقامات عالي رتبه صندوق  رسانيده اند اما مشکلات نه تنها رفع نگرديده بلکه روز به روز بدتر شده است...


ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر نورالدين اميري: پس از چند هفته کلنجار رفتن با پيشنهادات و پيش دانستههاي ذهني خود، ناگهان زني که از جنس دريا  که سالها پيش در کنار جاده بذري در انديشه من کاشته بود روييد. لحظه، لحظهاي زيبا توام با هيجاني شيرين بود که جانم بيدار نموده بود. موضوع را با صادق سعيدي هنرمند خلاق  شهرداري بوشهر در ميان گذاشتم. پس از چندي استاد عطا صحرايي، يکي از تنديسسازان مطرح کشوري را به من معرفي نمود. پس طرح موضوع با استاد صحرايي و ...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

محمود حمزه ئيان: همان لحظهاي که بخاطر پارک دوبل يک نفر در ترافيک معطل شدهايد، آن ثانيهها ديگر هيچ وقت برنميگردند. آن لحظه هايي که در ادارات منتظر يک کارمند بيمبالات نشستيد تا صبحانه کاري بخورد يا در جلسات بي سر و ته و بينتيجه وقت بگذراند، ثانيههاي عمر شماست که ميگذرد. پس براي اينکه از عمر و سلامتي خودتان نکاهيد، جلوي پايمال شدن حقتان بايستيد...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

معماري بوشهر، برخلاف معماري کويري، ساختمان هم با بيرون کار ميکند هم با درون. معمار، کاملا رها و بيتکلف، فضاها را خلق ميکند و اصلا اسير تقارن و تصلب غيرضرور نيست. معمار ضرورتي نميبيند اثر خود را با رنگ و تزيين ولخرجانه بيارايد. اين خود بنا و اثر است که زيباست نه رنگ و لعاب آن. شايد کمي بيانصافي باشد که زيبايي معماري بوشهر را در حد شيشههاي رنگي هلاليها در و پنجرهها خلاصه کنيم..

ارسال شده 3 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

آلايندگيهاي زيست محيطي براي ما، درآمدهاي هنگفت و بيمارستان براي شما

آشکارا حق مردم مظلوم استان بوشهر پايمال شده است!

غلامحسين کروبي

اين روزها خيليها بايد پاسخگوي مردم باشند، اما به نظر ميرسد 4 نمايندهاي که 4 سال به وکالت از مردم استان بوشهر بر کرسيهاي خانه ملت تکيه زدند و استاندار بوشهر، بيشتر بايد به اين پرسشها پاسخ دهند:

1- چرا در برابر خبر «آغاز عمليات ساخت بيمارستان بزرگ 200 تختخوابي وزارت نفت در شيراز» سکوت نمودهايد؟

2- موضع صريح شما در خصوص انتخاب محل احداث بيمارستان وزارت نفت در شيراز و عدم اجراي آن در جم، کنگان، دير  يا عسلويه چيست؟

3- پاسخ شما و وزراي نفت و بهداشت و همچنين سازمان تأمين اجتماعي براي تأمين سلامت و درمان جمعيت يک ميليون و 200 هزار نفري استان بوشهر و 350 هزار نفري 4 شهرستان جنوبي و 120 هزار نفر از کارگران و کارکنان صنايع نفت، گاز و پتروشيمي در جنوب استان چيست؟

4- کدام منطق، عدالت و اصول اخلاقي اجازه ميدهد که محل استقرار 29 مجتمع پتروشيمي و 13 واحد پالايشگاهي در اين استان و آلايندگيهاي زيست محيطي و بيماريهاي مرگبار ناشي از آن، براي افراد ساکن و شاغل در اينجا باشد ولي در اوج شگفتي و بي انصافي درآمدهاي چند هزار ميلياردي حاصله در شيراز، تهران، اصفهان و ساير نقاط کشور براي ايجاد امکانات رفاهي و احداث بيمارستان هزينه شود و آشکارا حق مردم مظلوم اين استان پايمال گردد؟

5- چرا وقتي که 78 درصد جمعيت استان بوشهر، تحت پوشش بيمه تأمين اجتماعي و داراي رتبه اول کشور در اين زمينه هست و درآمد سالانه 15 هزار ميليارد توماني سازمان تأمين اجتماعي از همين استان است، عسلويه بيمارستان 32 تختخوابي دارد، آنگاه وزارت نفت بيمارستان بزرگ 200 تختخوابي و تأمين اجتماعي بيمارستان فوق مدرن 300 تختخوابي را در شيراز احداث مي نمايند؟

...و پرسشهاي بي شمار، قصه هاي پر غصه، ناگفتههاي بسيار و رنج هاي فراوان...!

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

شعري از محمّدعلي موّاجي

به مناسبت  سالروزتولدش 10  بهمن 1334

 

«زمين»

در آيندهاي نزديک

 که با ضربان قلب

قابل شمارش است

زمين

با فريادي پدرانه خواهد گفت :

اي جهانيان

گاه عزيمت فرا رسيده است

باروبنه بر بنديد!

دير زماني ست که تو، انسان

ديگر در من نميگنجي

تو را جهاني ديگر بايد

بگذار دمي    دور از هياهو

صداي امواج اقيانوس

و آواي حرکت مواّج رودهاي خروشان

صفير طوفانهاي قارهاي

را بشنوم

ساليان درازي است

که اين آواها را نشنيدهام

و اين مناظر را نديدهام

بگذار آبهاي سرد رودها

در تن خستهام نفوذ کنند

در اعصار و قرون

انديشه سرنوشت تو

لحظهاي مرا آسوده نگذاشت

دردي عظيم کشيدهاي انسان

جراحاتي عميق در روح توست

که با گذشت ساليان دراز

التيام ميپذيرد

و چقدر رنج ديدهاي

و پيش از تو، من

که تمام سرگذشتها را

از بر دارم

کنون وارهيدهاي

از رنج و درد کهنه اعصار

کنون دوران پيش

سيماي غريب و باور نکردني دارد

و از «جهنم درون»

بهشتي شگفتآور

آفريدهاي

اينک انساني نو،

جهان را   ميکاود

انساني نوين

و مسيري نو

از            جهالت به علم

*    *     *

بگذار           از دور

نظارهگر تو باشم

باروبنه بر بنديد!

 

(اسفند ماه 1358، در سن 24 سالگي)

 

افسروظيفه شهيد محمدعلي مواجي  در طي 26 سال زندگي پر بارش، اشعار، نوشتهها و ترجمههايي به يادگار گذاشته است. او پس از تحصيلات دانشگاهي در رشته علوم سياسي در دانشگاه تهران، در نبرد آزادسازي خرمشهر همراه با برادرش محمّدحسن مواجي در 10 ارديبهشت 1361 جانشان را فداي ميهن کردند.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

عالي بازدار:  پس از دريافت ديپلم و خدمت سربازي درخواست کار به اداره کل فرهنگ بنادر و جزاير خليج فارس در بوشهر داد تا به کسوت معلمي درآيد. از مدير مدرسه ماندگار سعادت استعلام شد تا نظرش را درباره ايشان اعلام کند. مرحوم سيد ضياء الدين بلادي مدير وقت مدرسه نامهاي به اداره کل فرهنگ نوشت و دانشآموز ديروزش را مورد تاييد قرار داد و معرف ايشان شد...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

برادر جمپولوي (دوقلو) من (ابراهيم هوشيار) / علاقه و دلبستگي‌اش به بوشهر را حفظ کرده بود (دکتر رسول هاشمي) / براي پرويز هوشيار عزيز ( دکتر رضا معتمد) / اسمي مترادف با فرهيختگيِ يک انسان و خادمِ امور فرهنگي، ادبي و هنري (حسين طالبي) / صحنه گردان جلسات بوشهري‌هاي مقيم مرکز (ابراهيم ميگلي‌نژاد) / و خزاني ديگر در بوستان علم و هنر و انديشه بوشهر (خورشيد فقيه) / پرویز هم پرید (عبدالمجید زنگویی)/ ماجراي آن دوربين هشت ميلي متري (هاشم هاشم‌زاده)، سال‌هاي سخت و سخت‌تر (فريده كاردانى)...

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

شهراد ميدري

 

بعد از اينها حق نداري باز در خوابم بيايي

حق نداري بارِ ديگر رويِ اعصابم بيايي

 

دست بردار از سرم، خسته نکن خود را که از نو

مثلِ تصويري سرِ خود گوشهيِ قابم بيايي

 

بيخودي زحمت نکش، لازم نکرده دلبرانه

سويِ تنهاييِ چينيوارِ سهرابم بيايي

 

کم بکش محصولِ خود را هي به رخ، اصلن که گفته؟

گونه سيب و چشم زيتون و لب عنابم بيايي

 

سهمِ شبهايم پس از اين هرچه تاريکي شود باز

صد شرف دارد به اينکه جايِ مهتابم بيايي

 

ماه و کوکب هيچ، اصلن شعلهيِ فانوس هم هيچ

خوش ندارم جايِ حتا کرمِ شبتابم بيايي

 

باز هم گفتي دلت کرده هوايم، چه غلطها!

تو غلط کردي بخواهي در تب و تابم بيايي

 

مهر تو خط خورده از دل، پس برو ديگر نبينم

بعد از اين تا نسخهيِ خطيِ نايابم بيايي

 

پر بکش مرغابيِ وحشي به هر سويي دلت خواست

نه! نميخواهم به جايِ قو به تالابم بيايي

 

هرچه بود از من گذشت و من گذشتم از خيالت

پس مبادا بعد از اين تا خلوتِ نابم بيايي

 

شاعر اين شعر را ديوانه کردي، دست بردار

گفته باشم حق نداري باز در خوابم بيايي

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

تحمل نه شنيدن

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

نقل است آلبرت اليس بنيانگذار رويكرد عقلاني هيجاني در روانشناسي در جواني براي اينكه تحمل نه شنيدن در شروع ارتباط با خانمها را در خود بالا ببرد چالشي براي خود طرح كرد كه به پارك مركزي نيويورك برود و به صد خانم پيشنهاد بدهد. او اين كار را انجام داد و با اينكه هدفش ايجاد ارتباط نبود باز هم هيچ خانمي به او پاسخ مثبت نداد. ولي توانست با اين چالش تحمل نه شنيدن خود در ايجاد ارتباط با جنس ديگر را بالا ببرد.

تحمل نه شنيدن در کليت زندگي ما و جنبههايي مانند كار، روابط، رضايت دروني و دستاوردهاي بيروني مهم است. اگر فقط يك ويژگي باشد كه بقاي ما روي كره زمين را تضمين كند همين تحمل نه شنيدن است. چون باعث ميشود هيچوقت گرسنه يا تنگدست نمانيم. هيچ ويژگياي مانند تحمل نه شنيدن ما را رشد نميدهد. با شنيدن هر نه مقداري از کمرويي و ضعف شخصيتي ما کم شده و به سرسختي، روحيه، اميدواري و مصممتر شدن ما اضافه ميشود.

نه شنيدن تجربهاي ناخوش است و كسي وجود ندارد كه از آن خوشحال شود. همين هم باعث ميشود ما كمتر خود را در موقعيتي قرار دهيم كه نه بشنويم. در نتيجه، فرار از نه شنيدن تحملمان را كمتر ميکند و در اين چرخه مرتب نزول كنيم. ولي براي كسب دستاوردهاي ارزشمند در زندگي لازم است آنقدر نه بشنويم تا به بله برسيم. متاسفانه راه ديگري وجود ندارد.

امروزه مهمترين كاربرد تحمل نه شنيدن در كار فروش است. بازاريابان، ويزيتورها و فروشندگان اگر در صد پيشنهاد يك بله بشنوند فكر ميكنند موفق بودهاند. توجه داشته باشيد 99 نفر به شما نه بگويند چه حالي خواهيد داشت؟ ولي همين نه شنيدنها فرد را رشد داده و بزرگ ميكند. متاسفانه در فرهنگ گذشته ما به اين خصلت پوستکلفتي ميگفتند که بار منفي داشت. شايد دليل آن اين بود كه اين نه را به خود ميگرفتند. در حاليكه شما در هر موردي كه نه ميشنويد جوابي است براي همان پيشنهاد نه هيچ چيز ديگر در وجود شما. حتي اگر پيشنهاد شما رابطه باشد فرد مقابل فقط به رابطه با شما پاسخ منفي داده است نه شخصيت شما. كسي كه توانايي نه شنيدنش پايين باشد در واقع به نوعي از نازکي رواني دچار است. ريشه آن هم به اين باور برميگردد كه انتظار دارد دنيا در مقابل خواستههاي او بله بگوييد. در حاليكه واقعيت دنيا چنين نيست. دنيا هيچ دين يا بدهي به ما ندارد و معمولا هم پاسخش منفي است. ولي اگر اين واقعيت را بپذيرد ميتواند آنقدر درخواست كند تا تا به پاسخ مثبت برسد. به قول استاد سخن سعدي: بلندي از آن يافت كو پست شد / در نيستي كوفت تا هست شد.

خوشبختانه بالا بردن تحمل نه شنيدن هيچ فرمول يا پيچيدگي خاصي براي يادگيري ندارد. فقط كافي است در زمينهاي كه برايتان سخت است آنقدر پيشنهاد دهيد و نه بشنويد تا تحملتان بالا برود. توصيه من اين است مدتي براي شركتي كار ويزيتوري انجام دهيد. ابتدا با شنيدن هر نه حالتان بد ميشود. ولي كم كم ناگيرايي پيدا ميكنيد و فكرتان صرفا متمركز بر پيشنهاد بعدي ميشود. بعد از آن ديگر از شنيدن هيچ نهاي ناراحت نميشويد.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1070)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر سعيد معدني : همهي ما به نوعي هر سال و هر ماه و هر روز فقيرتر و فقيرتر مي شويم و برخي از خرجکردها را کم ميکنيم وبه طبقهي پايينتر سقوط ميکنيم. براي مثال هر سال مطبهاي دندانپزشکي خلوتتر و خلوتتر مي شوند، چرا که جامعه توان پرداخت هزينههاي اينچنيني را ندارد. دوستي به خاطر هزينه بالا آنقدر رفتن به دندان پزشکي را عقب انداخت که ماه پيش...

ارسال شده 3 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

کتاب"کُنارتخته و ميراث تنگ جيز ساسانيان دشت خشت کازرون"  نوشته ي دکتر محمود دهقاني در گسترهي تاريخ معماري  و آثار باستاني به چاپ رسيد. در اين کتاب پيوند روزگار باستان تا زند و قاجار بررسي شده است. از ساختمان هاي آب انبار و کاروانسراهاي کُنارتخته و کمارج دوره صفوي و برجا مانده هاي دوره ساسانيان پرده بر مي دارد. نويسنده با قلمي شيوا و روان درباره استان فارس، شهر بيشاپور با طرح رومي- ايراني ساسانيان، جويبار و پله هاي سنگي تنگ جيز بُورِکي...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

 اول مهر به همان مدرسه رفتيم که نامش مهران بود. معلم کلاس دوم مرحوم آقاي گيتيزاده بود که مردي بلند قد و خوش تيپ بود. در همان سالها آقاي گيتيزاده با خانم محتشمي ازدواج کردند و يادم است که عروسي مفصلي گرفتند. در ميان دانش آموزان دولابي، حميدي ، فروزاني و خودم از بچه هاي زرنگ بوديم و رقابت داشتيم و خيلي درس خوان بوديم به طوري که آقاي گيتيزاده در کلاس دوم تعدادي از بچهها را در اختيار ما گذاشته بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

 

بيخيالي نسبت به دردسرهاي مردم


قاسم محمدي: انسان تعجب ميکند از اين همه بيخيالي و بيتوجهي برخي از نهادهاي دولتي در بوشهر، که چگونه مشکلات مردم در اجراي يک طرح عمراني برايشان اهميتي ندارد و طرح عمراني را نيمه کاره رها کرده و به مردم را با مشکلات تنها ميگذارند.

نمونه آن سنگفرش گذر محله کوتي است که مدتهاست در حال انجام است و نه تنها به اتمام نميرسد که نيمه کارها رها شده و به زودي همين کفسازي هم که انجام گرفته خراب ميشود و باز هزينه بايد کنند تا روز از نو و روزي از نو!

سنگفرش کردن مجدد يک گذر کوتاه همانند گذر محله کوتي مگر چه کار شاقي است که اينطور در اجراي آن ماندهاند؟! بقول قديميها مگر ميخواهند فيل هوا کنند که اينقدر اتمام آن برايشان سخت هست؟!

يعني در مأموريتهاي خود به شيراز هم نرفتهاند که ببينند چگونه طرحهاي بزرگ عمراني به سرعت انجام ميشود و مردم از مزاياي آن استفاده ميکنند.

به عنوان يک شهروند براي صدمين بار درخواست داريم تا هرچه زودتر سنگفرش کردن اين گذر کوتاه را تمام کنند و بيش از اين باعث زحمت ساکنين و سرافکندگي خود نشوند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1069)

 

 

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 با ورود اين دبيران باسواد به دبيرستان ها موج جديدي از سبک آموزشي جديد و مدرن، روح تازهاي درکالبد دبيرستانهاي بوشهر دميده شد. دبيران درآن زمان از هر نظر ممتاز و قابل احترام بودند و خود نيز سعي در حفظ جايگاه خود داشتند و جامعه نيز به خوبي پذيراي آنها بود. به عنوان مثال مرحوم دکترفقيهينژاد انساني با شخصيتي علمي، خوشمشرب، خوش سيما، فوقالعاده تميز و بسيار شيک پوش بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر کيوان آقاياني: در بوشهر ما کم نيستند کساني که در مستندسازي شهرت جهاني دارند و برندگان جوايز بينالمللي هستند، افرادي چون «رامتين بالف» و «داريوش غريبزاده» در کنار دهها چهره بزرگ و هنرمند همچون «رسول و رضا پولادي» مي توانند با ساختن مستندات و قطعههاي موسيقي و ترجمه آن به چند زبان زنده دنيا، تاثير بسزاي در شناساندن بوشهر و مناطق توريستخيز آن در سطح کلان کشوري و بينالمللي داشته باشند...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

مژده مواجي : اين روزها فضا تغيير کرده است؛ در واقع از هفتة دوم اکتبر. سوار مترو شدم که به سر کار بروم. به صفحة مانيتور در مترو نگاه ميکردم که اخبار و اطلاعرسانيها پشت سر هم روي آن اعلام ميشد. اعلام برنامههاي تئاتر شهر هانوفر، سيرک، تبليغات تجاري شهر، دماي هوا تا به اخبار جهان که رسيد، اخبار جنگ در خاورميانه در صدر خبرها بود. چند سطري خواندم...

ارسال شده 3 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

هلنا سعادتمند: اکنون که هفته نامه وزين نسيم جنوب در دلهاي مردم استان جايي دارد و چون نگيني بر تارک استان بوشهر ميدرخشد، باز هم ساز مخالف و تصميم به محو آن به گوش ميرسد! ولي مطابق معمول اين مردم آگاه و فهيم هستند که تصميم ميگيرند و سره را از ناسره تشخيص ميدهند.ساليانيست که هفته نامه نسيم جنوب صداي مردم استانيست که کمتر نماينده دلسوزي داشتند تا بتوانند از حقوقشان دفاع کنند و به جرات...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

به همت پژوهشگر جنوبي منتشر شد؛

سرگذشت جزيره مرجاني ايران

«تاريخ جزيرة خارگ؛ فراز و فرود خاندان زعابي، آلمذکور و حياتداودي» نوشتة سيد حسن رضوي، نويسنده و پژوهشگر جنوبي؛ سرگذشت خاندانهاي کهنزاد ساکن اين جزيرة مرجاني در خليجفارس است که به همت انتشارات «هليله» منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاري کتاب ايران (ايبنا) در بوشهر، اين کتاب در 736 صفحه مصور با شمارگان 500 نسخه راهي بازار کتاب شده که روايت مفصلي از فراز و فرود خاندان زعابي، آلمذکور و حياتداودي؛ نخستين خاندانهاي ساکن در اين جزيره مرجاني بعد از اخراج پرتقاليها به دست شاهعباس صفوي از خليج فارس است.

ناشر کتاب «تاريخ جزيرة خارگ» در پشت جلد اين اثر آورده است: «اين کتاب داستان جزيرهاي است باستاني در شماليترين آبهاي خليج فارس که مردم او را «خارگ» خوانند. جزيرهاي آرميده در مسير شاهراهي باستاني ميان بنادر بصره بوشهر، مسقط و هندوستان که گذر دريانوردان به ناگزير از اين جزيره بوده است.

چهارصد سال پيش در زمان شاه عباس صفوي وقتي که پرتغاليهاي شکستخورده از خليجفارس تارانده شدند، قبايل چندي از سواحل عمان و نواحي داخلي ايران به سمت نوار ساحلي ايران مهاجرت کردند و در پهنه وسيعي از ساحل اسکان يافتند. خاندان زعابي، آلمذکور و حيات داودي از جمله اينان بودند که به ترتيب در بندر ريگ بندر بوشهر و بندر گناوه ساکن شدند؛ اين سه خاندان به سرعت قدرت يافته و حدود سيصد سال بر جزيره خارگ و نواحي ساحلي حکم راندند.

اين کتاب حکايت زندگاني و حکمراني اين سه خاندان است که آغاز نوشتنش شايد يک کنجکاوي کودکانه بود از راز مرگ کدخدا عبدالرسول احمدي در هشتاد سال قبل؛ اما رفت تا پنج هزار سال قبلتر و آن همه تاريخ عجيب و پرماجرا حالا کدخدايان اين سه خاندان به هيجده تن رسيدهاند هر کدام با فصلي جدا و روايت ايامي چند که بر آنها و بر جزيره گذشته است.»

در بخشي از «تاريخ جزيرة خارگ» به قلم سيدحسن رضوي ميخوانيم: «تاريخنگاران بر اين باورند که پنج هزار سال پيش، جزيره خارگ يکي از پايگاههاي دوردست امپراتوري ايلام بوده است. گيرشمن، باستانشناس فرانسوي مينويسد: «جزيره ميبايست از سه هزار سال پيش از ميلاد مسيح جزو قلمرو کشور عيلام بوده باشد؛ زيرا با کشتي بادي فقط سه يا چهار ساعت با بوشهر، بندر مهمي که در کرانة ايران است، فاصله دارد و قلمروي عيلام که شوش پايتخت آن بود تا به اين قسمت خليج فارس ميرسيد؛ زيرا نيمقرن پيش هيئت باستانشناسان فرانسوي در بوشهر خشتهايي يافتند که بر آنها نوشتههايي دربارة پادشاهي عيلام منقوش بود.»

به گزارش ايبنا، پژوهشگر و نويسنده جنوبي متولد سال 1351 است. وي که پيش از اين آثاري چون «چند ميگيري تا جزيرة ناخدا» و... را راهي بازار کرده بود.

 

 

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

سخني با فرماندار شهرستان بوشهر

به مشکلات و مسائل اجتماعي مردم بوشهر برسيد

غلامرضا کبابي زاده

برگزاري يادواره شهدا و زنده نگهداشتن ياد وخاطره شهدا بسيار خوب و ارزنده است و اجر آن کمتر از شهادت نيست. اخيرا مطلبي خواندم در مورد برگزاري يادواره شهداي شهرستان بوشهر که متولي اصلي اين يادواره فرمانداري بوشهر بوده و براي برگزاري اين يادواره بيش از 60 جلسه تشکيل داده است.

آقاي فرماندار آيا وظيفه جنابعالي برگزاري يادواره شهداست؟ پس وظيفه بنياد شهيد چيست؟

شما وظيفه حاکميتي و نظارتي داريد و مي بايست به مشکلات و مسائل اجتماعي مردم شهر بوشهر برسيد. شما اگر از پنجره اتاقتان به سمت دريا نگاه کنيد محل استقرار قايقهاي صيادان جبري که به گل نشستهاند را ميبينيد که اين کانال نياز مبرم به لايروبي دارد ولي متاسفانه شما آنها را نديديد!

وضعيت گراني و نابساماني در بازار، مردم را آزار داده به حدي که صداي امام جمعه بوشهر را درآورد و در نماز جمعه به متوليان امر تذکر شديد دادند، پس شما آقاي فرماندار کجاييد؟

آقاي فرماندار شما بر اساس وظايفي که بعهده داريد، براي ساماندهي سواحل چه کاري کرديد؟ براي بافت فرسوده چه اقدامي کرديد؟ براي اشتغال جوانان چه تدبيري انديشيديد؟ چگونه بر پروژههاي عمراني نظارت ميکنيد؟ چه تسهيلاتي براي مسکندار کردن جوانان فراهم کرديد؟

اينها بخشي از وظايف جنابعالي است که ميبايست براي هر کدام از آنها وقت گذاشت و سامان بخشيد، نه اينکه بيش از  120 ساعت وقت اداري خود را صرف کاري کنيد که جزو وظايف شما نيست! چرا به وظيفه ذاتي خود عمل نمي کنيد؟

اگر بدانيد کساني هستند که بهتر از شما ميتوانند کار کنند و شما جاي آنان را اشغال کرديد بايد فردا در محضر شهدا پاسخگو باشيد.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

قصه کوتاه

عزّتو

شاهرخ تنگسيري

غنو جُلَتي با زغال رو ديوار خونه ي خداکرم  يه قلب گُتي مي کشيد و با دستخطي  که چپي از  خط  احمدسياه  نبيد يه بُردش مي نوشت عزت يه بُرد ديگه ش مي نوشت غني.  هرروز صبح گه خداکرم قبل از اين که زن هاي همسايه قدم تو کيچه بذارن و قصد دروازه کنن مي اومد و با افتوه و جارو پَنگي  نقاشي  غنو رو  ديوار  ميشست و با خوش ميگفت: لعنت بر شيطون حرومزاده آخرش خين ايي تيله سگ تو گردن مو مي افته، بخدا اگه دسم بيافتي کل کلت ميکنم .

قصه خداکرم و زنش عزتو ديم درازن، عزتو سي ساله دختر آخري و بقولا ته تغاري ابرام قصاب اُبوداني بيد که تو لين هفت احمدآباد زندگي ميکرد، حاصل دو تا ازدواجش يه درزن دختر و يه پسرمعلول بيد که سالم صداش ميزدن.  يازده تا از دختراش فرستاده بيد خونه بخت، دستِ  ايي آخري هم نهاد تو دست  خداکرم  که همسن و سال خودِ ابرام قصاب بيد. عزتو  با دلالي ميشتي زهرا و ننهِ جاسم عربو  با  شپ و کل سوارِ سماچ حاج مالک از اُبودان اوردنش خوردي سيفو.  خداکرم  از چهار تا زن قبليش که دوتاش مرده بيدن و دوتاشون طلاق داده بيد بچه نساخته بيد و بقول ميشتي زهرا : «خداکرم  اجاقش کور بيد». عزتو قشنگ بيد ولي قلدر و با لهجه اُبوداني با همسايه ها حرف ميزد و هميشه موقع عرض اندام تکيه کلامش ميگفت «مو دختر ابرام قصابم»، يعني که حساب دستون بياد با کي طرفين.  غنو مث آدم شوپر زده صورتش قلپيده بيد، قدش کوتاه و تا بگي زورش زياد بيد. پشت سرش ايقد پهن بيد که از بچگي سيش ميگفتن غنو جُلّتي.

هميچي از روزي شروع شد که خداکرم دم دروازه سفارش غنو کرده بيد بياد خونه شون بدنه و کف آب انبار و حوض بشوره تا زمستون اوو بارون ذخيره کنه، عزتو يه مجمعي صبحونه مفصل مياره جلو غنو و يه قيلون برازجوني چاق ميکنه و چندتا فرق قيلون  ميکشه و ديدش هُف ميکنه تو  صورت غنو که چيش تو چيشش نشسته، ني قيلون ميده دس غنو و ميگه بکش که چاقن،  او هم مث خر کيف ميکنه که بالاخره يه نفر حساب آدم اوردش،  حالا  غنو کجا مي بيني، ديگه شاهين تو آسمونم حريف پر و بالش نبيد و يکجا صد دل  عاشق و دلباختهي عزتِ خداکرم ِاز هميچي بي خبر ميشه. عزتو جذابيت خاصي داشت، حرف زدنش تو دل مي نشست و خيليا که دستشون ازش کوتاه بيد ديرا دير هلاکش بيدن.  يه سر شو تا صبح خداکرم  پشت در سرا کمين نشست که مچ غنو بگيره و حسابش بيله کف دسش ولي خبري از  غنو نشد، دم دماي صبح پيرمرد پلک چيشش دوام نيورد و همونجا پشت در  سرا رو  سکوني تنير کنار حبانه ي شکسته خسته و رسه خووش برده بيد. مطابق هر روز رفت در باز کرد، تا چيشش ري ديوار افتاد ديد تا قلب و دستخط غنو رو ديوارن. وا حسينم خداکرم کجا ميبيني،  کاردش ميزدي تُپِ خيني ازش چکه نميکرد، با صداي بلند که همه کيچه و محل بفهمن  داد ميزد: «اگه سر لش بگيرمت  مث مُشک تشت ميزنم که از استخونات  زغال بليط  عمل بياد». ولي خوشم ميفهميد رو در رو حريف  مچ سفت غنو نميشه.

شوي که خداکرم کمين آخر نهاد و عزمش سي خلاص کردن غنو جزم کرد پس در سرا قايم شد وسه تا سر قيلون پشت هم ديد کرد. به محض شنيدن صداي  خش خش زغال رو ديوار دستش دور تنگ قيلون حلقه کرد و در سرا هُمبار باز کرد و از پشت سر  شلال سر غنو  کرد که غرق عشق بازي با اسم عزتو بيد. به گمون خوش ديگه از شر  غنو  خلاص شد.  غنو مشکال خين و مث مرغ سر بريده تو خين خوش مي پلکيد و بوا بوا ميکرد. خداکرم بازداشت کردن. عزتو رفت زندان شهرباني ملاقات خداکرم و سي محض دلداريش با همو لهجه اُبوداني روش کرد طرف خداکرم و گفت : «دوتا قطره اشک نذر خواجه خضر کردم غنو چيش واز کنه و از بيمارستان مرخص بشه رو پاي خودش ويسه». خداکرم (با تشر) گفت: «اگه ده مرتبه ديگه رو پاش ويسه  ده تا تُنگ قيلون ديگه خرجش ميکنم  توهم ايقد از چيشات ولخرجي نکن زن، اشک حرمت داره سي هرچيز و هرکسي نبايد سرازيرش کني».

غنو سه ماه تموم مث ميت  رو تخت بيمارستان بيهوش و حواص افتاده بيد.  تا روزي که با بُنگِ  اذون سحر مسجد فيل چيش واز کرد، غنو هيچ کس و هيچ چيزي يادش نمياومد،  حتي راه خونه خوشونم نميفهميد کجان ولي پاش که از بيمارستان نهاد بيرون يه راست رفت سمت خونه خدا کرم،  تو روز روشن و جلو چيش تموم آدماي کيچه با زغال يه قلب گتي کشيد و وسطش يه تيري رد کرد، زيرش نوشت يا مرگ يا عزتو. غنو با ايي حرکتش سي همه ثابت کرد ديوونهوار دلبسته عزتوون با ايکه ميفهميد شوهرداره.

برخلاف تمام قوانين نوشته شده بشر عنصر عشق بي مرزترين و سقفش لايتناهي ترين عنصر پيدا و پنهان بشرن. کيمياي عشق غالب بر تمام عناصر طبيعتن. در واقع مغز انسانها با پيش فرض عشق قادر به فرمان دادن به  ديگر اندامهاشه. اگر هيچ معجزهاي در دنيا پايه عقلي و علمي نداشته باشه محاله کسي منکر  معجزه عشق بشه چون که همه موجودات زنده عالم شانس يکبار تجربهش دارن. شايد تنها رشته پيوند غنو به دنيا در عالم سکرات عشق و دلباختگي عميق و يک طرفه به عزّتو بيد. 

جنازه غنو سه روز بعد با يه مرگ مشکوک قبل از غروب افتو روبرو تل عاشقون از دل  دريا اومد بالا . رسوايي عشق نافرجام غنو به اينجا ختم شد که خداکرم از دست نيش و کنايه مردم شهر و محل  مجبور به طلاق عزتو  شد. يه روز صبح گه ساک و چمدون عزتو تو دستش گرفت و رفت سمت گاراژ  اتوميهن، عزتو با چيش اشکبار و يه عالمه حرف و حديث ناحقِ ساخته و پرداخته مردم رو صندلي اتوبوس نشست و بال چادرش رو تموم صورتش کشيد و سي هميشه از بوشهر و خداکرم خداحافظي کرد. هميطور که اتوبوس داشت از خيابوناي شهر خارج مي شد عزتو از  پشت شيشه اتوبوس با چشم خوش ميديد که رو تموم ديواراي شهر نقاشي يه قلب تير خورده و اختصار دوتا اسمه که بي صاحب بجا مونده.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

طلاق عاطفي

دکتر عباس حاتمي

عاطفه به معني حس دوست داشتن ديگران، احساس مهرباني، درک محبت ديگران، توجه محبتآميز به ديگران‌‌. طلاق عاطفي يا طلاق رواني حالتي است که 2 نفر مثل زن و شوهر يا کارکنان دريک مکان مشخص با اينکه زيريک سقف هسنند؛ ولي عواطف خود را از هم دريغ کرده و دو انسان بياحساس نسبت به هم شده و هرکدام بدون مشارکت ديگري به امور زندگي يا کاري خودمشغول مي شوند، زن و شوهر از با هم بودن وکارکنان از با هم کار کردن لذت نمي برند و هم قفسي جايگزين هم نفسي در زندگي مشترک مي شود. اگرچه آمار دقيقي از ميزان طلاق عاطفي درکشور در دست نيست ولي به گفته آقاي دکتراقليما استادآسيبشناسي اجتماعي حدود60 درصد زوجين ايراني دچار طلاق عاطفي شدهاندکه در قشرتحصيلکرده بيشتراست.

علل طلاق عاطفي: 1-کمرنگ شدن عشق و علاقه به مرور زمان. 2- بياعتمادي و بدگماني نسبت به هم. 3-چند پيشگي يا دوري فيزيکي زن ومرد از يکديگر. 4-پرخاشگري و توسل به خشونت براي پيشبرد اهداف. 5-غفلت زن ومرد از يکديگر به دليل توجه بيش از حد به فرزند يا خانواده يادوستان. 6-ازدواج تحميلي و زندگي از روي ناچاري. 7-اختلاف در هوش و استعداد طرفين. 8-مشکلات فرهنگي ناشي از عدم ترويج عشق و محبت.9-ناتواني در مهارتهاي زندگي.10- پايين بودن سواد جنسي.

طلاق عاطفي بيشتر در خانوادههايي است که به دليل مسائل سنتي و عرفي؛ نگرشهاي منفي جامعه نسبت به زنان مطلقه؛ نگراني از تنهايي؛ ترس ازدست دادن فرزندان يا ناتواني در تامين نيازهاي زندگي تصميم ميگيرند به اجبار زير يک سقف زندگي کنند.

اثرات طلاق عاطفي برخانواده ها:

در اين خانوادهها تشنج رواني حکمفرماست؛ سکوت و بي تفاوتي فضاي خانه را پر ميکند و هم اتاقي جاي همسري را مي گيرد؛ زندگي فاقد شور و لذت است. پدر و مادر نسبت به فرزندان بي محبت مي شوند و فرزندان عقده اي و مستعد به آسيبهاي اجتماعي نظير افت تحصيلي يا اعتياد ببار مي آيند.

علائم ظهور طلاق عاطفي: 1-کمبود ارتباط کلامي و غيرکلامي بين زوجين، 2-مشغوليت بيروني يا مجازي، 3-عدم حل تعارضات هر چند کوچک، 4 -بهانه جويي، 5-بياعتنايي، 6-لجبازي، 7-دروغگويي، 8-عدم مشارکت در تصميم گيريها.

تدابير براي پيشگيري و درمان طلاق عاطفي:

1-ابراز عشق و علائق هميشگي به همسر و پرهيز از خشونت يا تحقير و طعنه زدن به يکديگر. 2-شناسايي مستمر روحيات و توقعات همسر و رسيدن به توافق در مورد مسائل اخلاقي. 3-گير ندادن به يکديگر و انجام سفرهاي خانوادگي. 4-آموزش و بکارگيري فنون حل تعارض؛ تصور نکنيد زندگي ايده آل يعني اختلاف نداشتن، بلکه زندگي ايده آل يعني هنرحل اختلاف، شاد بودن از داشتن اختلاف سليقه با يکديگر. 6-عادت کردن به عذرخواهي از همسر بخصوص در جمع دوستان و اقوام. 7-چشم پوشي از رنجشهاي گذشته، صدا زدن همسر با بهترين الفاظ. 8-حل گسست فرهنگي مابين مادر شوهرها، خواهرها و نسل جديد عروسان، فراهم آوردن مفاهمه بين نسلي از طريق آموزش مهارتهاي زندگي.10-يادگيري سواد جنسي. جهل جنسي عامل مهم طلاق عاطفي است. 11-تسهيل طلاق فيزيکي مانع از بوجودآمدن طلاق عاطفي مزمن مي شود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 سه مؤلفه مهم تعريف گردشگري عبارتند از : هدف از سفر(تفريح، زيارت، ديدار فاميل و ...)، مدت سفر(کمتر ازيک سال متوالي ) و مکان سفر(مکاني خارج از محيط معمول). بنا بر اين گردشگري عبارت اند از مجموعه فعاليتهاي افرادي که به مکانهايي خارج از محل زندگي و کار خود به قصد تفريح، استراحت، زيارت و انجام امور ديگر مسافرت مي کنند وکمتر از يک سال متوالي در آن مکان باشند. در تعريف گردشگري بايد دقت شودکه هردو بعد  تقاضا ( گردشگر) و عرضه ( مقصد و ساکنان) موردتعريف قرار گيرند...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

امير طالبي در گذر زمان، با رشد جسمي و سني و تجربيات اندوخته اجتماعي و ورزشي، قدم هاي مؤثري در امر ورزش شهرستان بوشهر برداشت و با مشارکت و همکاري دوستان و بزرگاني همچون علي اکبر کبگاني در قالب مربي و با لقب «ژنرال» که به قولي «مراد دلو» بود در امور ورزشگاهها و باشگاهها منجمله ايرانجوان که تا هم اکنون هم تعصب و عشق زيادي نسبت به آن دارد، اقدامات شاياني کرد 

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

کنسرتي که بوي دريا ميداد

بهار بيگدلي - استراليا

 

کنسرت گروه ليان براي من شايد با خيليها فرق داشت و فقط يک کنسرت پرشور و حال نبود. کنسرت اين شب صرفا يادآور اين نبود که از موسيقي وطني فقط تو غربت ميشه آزادانه لذت برد. کنسرت ليان براي من فقط نيشتر به غم دوري از خانه و يادآور تلخي مهاجرت نمود. کنسرت گروه ليان فقط احساس غرور از داشتن موسيقي فولك و اصيل مردم جنوب نبود، کنسرت و گروه ليان فقط افتخار به وجود دختران جسور و با استعدادي مثل ليانا نبود. يادآور راستي و درستي مردم جنوب بودن و براي من يادآور خوبيها و شيرينيهاي گذشته.

کنسرت گروه ليان با موسيقي محلي نواي دلچسب ني انبان و حال و هواي جنوب براي من يادآور کودکي و نوجواني بود. يادآور همان خاطراتي که گرد گذر زمان و پستي بلنديهاي زندگي رويشان نشسته است. کنسرت ليان براي من يادآور بابا بود بابايي که خيلي وقت نيست، رفته، اما با رفتنش خيلي چيزها رفته، ليان يادآور عطر فلفل و ادويه غذاهاي عمه ماه نسا بود. ليان يادآور طنين صداي مهربون آقاي دهباشي بود. ليان روزاي خوشي که با عديله گذراندم بود و يادآور زير زيرکي خنديدن و ريسه رفتن بود، کنسرت ليان براي من فشرده شدن قلبم از ديدن شکستن آقاي کنين مرد نازنين روزگار از رفتن بابا بود، صداي غرغر مامان از آنهمه صداي اخبار تو خونه آقاي کنين بود و عطر مرباي بالنگي که از درخت باغچهشون چيده شده بود.

اون شب توي سالن بوي جنوب ميآمد بوي همان گوش ماهيايي که جمع ميکرديم، بوي دريا.

انگار دوباره با بچهها توي قايق نشسته بوديم و باد داشت موهامو ميبرد. خيس شده بوديم  و صداي قهقهمون ميومد. همه اون شب همه توي سالن بلند ميخنديدن و منو ياد خونه ميانداختن، خونهاي که دوره و گرماشو هميشه کم دارم.

اون شب وسط اون همه هياهوي سالن رفتم به گذشته و خاطراتي که ديگه خيلي دور به نظر ميان، دلم از نداشتنها و نبودنها گرفت و اشکم سرازير شد، اما با تمام وجود لذت بردم. ممنون از گروه ليان که با وجود کاستيهايي که هماهنگ کنندههاي ملبورن از پسش بر نيومده بودن، اجراي بسيار زيبا و دلنشيني داشتند.

ممنون از ليانا شريفيان براي به نمايش گذاشتن جسارت و مهارت و تاثير حمايت خانواده، ممنون از محمد بحراني هنرمند که وجودش گرمي کنسرت رو بيشتر کرد و صداش خاطرات نه چندان دور «جناب خان» شخصيت مورد علاقه بابا رو واسم زنده کرد.

ته همه چي ميرسه به ايکاش، ايکاش ميشد زمانو برگردوند. ايکاش دوباره ميشد دوباره دورهم جمع شد، ايکاش دوباره ميشد از ته دل خنديد، اي کاش روزگار خوبي تو راه بود.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم جنوب، بهناز  بيات : چندين سال هست که دانش آموزان را براي بازديد علمي به رصد خانه در روستاي گورک ميبريم ولي هر سال دريغ از پارسال، بجاي رسيدگي و افزودن وسايل  جديد جهت ارتقاء سطح علمي بازديدکنندگان، متاسفانه با ازبين رفتن و خرابي وسايل آنجا روبرو ميشويم و جوانان علاقمند به نجوم که آنجا هستند و وقت ميگذارند را بيانگيزه ميکنند، بطوري که مطلع شدم به اداره آموزش پرورش و دانشگاه خليج  فارس جهت رسيدگي و تعمير تلسکوپ آنجا ا طلاع داده شده و مسئول دانشگاه خليج فارس وعده داده که اقدام ميکنند   ولي تا پايان آذرماه، هيچ اقدامي جهت رسيدگي و تعمير تنها تلسکوپ آسماننما انجام نشده است. ناگفته نماند که تعدادي از جوانان علاقمند که در آنجا به آموزش مراجعه کنندگان  مشغول هستند، به اميد استخدام چندين سال هست با رصد خانه همکاري ميکنند  که يکي از جوانان توانمند در حيطه جهاني نجوم ساکن بوشهر  که سالهاي قبل در رصدخانه فعاليت ميکرد  بدليل بي توجهي  و عدم درآمد کافي، به کار آزاد روي آورده  است. واقعا حيف از اين همه استعداد که ناديده گرفته شود. از طرفي بدليل اينکه رصدخانه درآمد کافي ندارد و بدهکار اداره برق ميباشد، چندين بار تهديد به قطع برق شده که در حال حاضر با قسطبندي هزينه برق را ميپردازد.

وظيفه خود دانستم به اميد رسيدگي به امور رصد خانه اين چند خط  را بنويسم که با تعمير تلسکوپ در گورک بجاي بلااستفاده ماندن، مورد استفاده قرار گيرد و باشد که مسئولين مربوطه با کمک به در پر داخت هزينههاي   جانبي رصد خانه، جان تازهاي به اين مکان بدهند تا رصد خانه همچنان پا برجا بماند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه : کسبههاي بازار انسانهايي از جنس آرامش و صداقت و شرف و مهرباني بودند و نام شان جاويد و يادشان گرامي باد. در هنگام صبح لنج هاي صيادي موتوري از جزيره شيف با ماهيهاي تازه و درجه يک در کنار ساحل که قهوهخانه کاکي در آن جا قرار داشت «تابوک» پهلو ميگرفتند. اين قهوهخانه مرکز معاملات و داد و ستدها و رفع اختلافات بين لنج داران بود که به کمک «مهدي و ماندني کاکي» اداره مي شد و محلي بود...

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

استان بوشهر با سابقه تمدني، موقعيت ساحلي، فرهنگ غني و مهمان پذيري و آب و هواي مناسب و بي نظير، حداقل در 6ماه سال از اواسط آبان ماه تا اواسط ارديبهشت، مقصد مناسبي براي جذب گردشگران داخلي و خارجي است. طبيعت زيبا، بافت مسکوني و معماري قديمي، سواحل زيبا و پيشينه مذهبي،  فرهنگي، تاريخي و هنري باعث شده تا بوشهر...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

نسيم آزادي، عقلانيت و مدارا

دکتر زهره عالينسب

نسيمجنوب، نسيم روحنواز قلم  آزادي خواهي و مدنيت است، نسيم جنوب صداي آواها و هنرها و خواستههاي مردم بوشهر است كه از ديرباز يعني از سالي كه نسيم اصلاحات وزيد، صداي مردم بوشهر بوده است و در قلب مردم خطه جنوب نشسته است. در اين دو سه دهه، بين نشريات و رسانهها چون نگيني ميدرخشد و عرصه قلم بدستان و نويسندگان حرفهاي و فرهيخته بوده است. رسانهاي است كه  هميشه هم براي ترويج مطالعه و اعتلاي جامعه تلاش كرده و هم  ماواي مطمئن براي نويسندگان بوشهري و ملي بوده است.

نسيم جنوب، هميشه نسيم آزادي، عقلانيت و مدارا بوده است و خواهد ماند.

 نسيم جنوب، نسيم پايندگي و پويندگيست و با همت دست اندرکاران و حمايت مردم، از دشنه دشنام بدخواهان و گزند تماميت خواهان در امان خواهد ماند.

ارسال شده 5 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر حميد اسدپور :  هفته نامه نسيمجنوب متشکل  ازافراد گوناگوني است که براي خدمت به جامعه گرد هم جمع شدهاند واين افراد فقط شامل  مديران نشريه نميباشند. آقاي مديرکل آگاهانه يا ناآگاهانه اتهام جمعي به يک گروه بزرگ از شهروندان وارد ساخته و باعث خسران و زيان آنها شده و به موجب قاعده لااضرار، بايستي از اين اتهامزني دسته جمعي بپرهيزد و پوزش  بخواهد زيرا در نشريه نسيم جنوب سه گروه دخيل هستند که به هرسه گروه اتهام زده شده است...

ارسال شده 5 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دکتر سعيد معدني : هفته نامه نسيم جنوب قديميترين نشريه بوشهر است که بطور مداوم چاپ شده است.  بيش از 25 سال است که افراد فرهيخته و بيشماري از اهل قلم اين استان از ابتداي چاپ نشريه تا به حال در آن قلم زده و مطالب و نوشتههايشان چاپ مي شود. از چهره ماندگار ادبيات، منوچهر آتشي گرفته تا ديگران و ديگران. در متن نامه مسئول تأمين اجتماعي آمده است که نشريه «زاويهدار با دولت» است.  اگر زاويهدار است، بايد به فال نيک بگيرند که...

ارسال شده 5 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46 | 47 | 48 | 49 | 50

آخرین اخبار

پربیننده ترین