یونس قیصی زاده : نیاز به عشق ورزیدن و احساس پیوند و تعلق داشتن، عاملی است که ما را به سمت ایجاد رابطه با دیگران و حفظ این روابط میکشاند. در فیلم «بهتر از این نمیشود»، «ملوین» شخصیت اصلی داستان که نقش آن را «جک نیکلسون» (بازیگر معروف فیلم دیوانه از قفس پرید) باز میکند، هیچ رابطه صمیمانه و رضایت بخشی با دیگران ندارد و همانند بقیه افراد برای برخورداری از یک زندگی مطلوب، نیاز دارد که حداقل با یک فرد رابطه رضایت بخشی داشته باشد اما وقتی در ارتباط با دیگران ناکام میشود، دچار رنج و ناراحتی شده و به رفتارهای وسواسی و اجباری دست میزند...
محمد لطفی: به آن ها که آفتاب، نامشان را عشق مي خواند بر گلهاي سرخ کاغذي در هر طلوع و غروب، آنها که حس افتخار مي دوانند در رگارگ هر ايراني وقتي همه تن ابر شدند و باريدند بر تاول زخم هاي مردمان و ما تمام پنجرههاي بوشهر را دهان ميشويم درکوبش بيامان قلبها...
علیرضا مشایخ: اسطوره بنيانگذاري شهر روم را ميشناسيم: دو برادر دو قلو، با نامهاي روموس و رومولوس که نسلشان به قهرمانان تروا ميرسيد در حالي که کودکاني تازه متولد شده بودند توسط عموي پدرشان به رود تيبر (رودي که از وسط شهر روم مي گذرد) انداخته مي شوند اما نجات يافته و در ساحل رود توسط گرگي تغذيه مي شوند و بعدها در بلنداي تپه پالاديوم، شهر روم را بنا مينهند.
ابراهیم بشکانی: با وجود لایروبی و شستن آب انبارها، آبی که در آن ذخیره می شد پس از مدتی جایگاه لار و حشرات و پشه ها می شد و کرم می زد. در بعضی مواقع در آب انبارهای خانه های بزرگ بچه قورباغه هم دیده میشدکه بهش جوجوک میگفتن، قبل از مصرف حتما آب را صاف می کردند..
من از كوچكترين دري كه امكانش وجود داشت، وارد سينما شدم؛ ساخت يك فيلم تلويزيوني در صداوسيماي مركز بوشهر. من حتي نگفتم دروازهاي بزرگ برايم بگشاييد. از يك در كوچك، حتي ميتوانم بگويم از يك شكاف كوچك وارد شدم. آن روزها جشنواره فيلم فجر بخش ويدئويي هم داشت؛ اثر من تقدير شد و جايزه گرفت و همين امر، باعث شد تا مسير هموار شود...
ابراهیم بشکانی: چند روزی به اول مهرماه سال ۱۳۳۸ مانده بود که یه روز صبح بعد ازخوردن ناشتا پدرم گفت: لباسات بر کن تا بریم بازار. لباس پوشیدم و با هم از خونه زدیم بیرون و بعد از گذشتن از کلیسا و مغازه های اول بازار قدیم بوشهر، از پله ها بالا رفتیم به طرف راسته آهنگرا، به خیاطی آقای شهرستانی که رسیدیم پدرم سلام و احوالپرسی با اون کرد و رفتیم به طرف لباس فروشی زار محمد که پیرمردی خوشرو و خندان بود و بعد...
هاشم هاشم زاده: هرسال دهه اول محرم، صبح ها مراسم روضه خوانی در بوشهر در منزل سید موسی احمدی -که در محله بهبهانی قرار داشت- آغاز می شد و قبل از ظهر روز عاشورا به پایان می رسید. هرچند حضار در طبقه بالا روی فرش می نشستند، در حیاط اما حاضرین ازکرسی های چوبی کوتاه استفاده می کردند...
رئیس جمهور در سفری که تازگی به استان بوشهر داشته از بی آبی سخن گفته است. "از صبح که وارد بوشهر شدیم؛ همه جا روضه آب و فریاد آب بوده است..."
یک معنی سخن رئیس جمهور اینست که مردم هنوز برای بقا و زنده ماندن خود در تقلای ابتدایی ترین نیاز یک زندگی معمولی هستند و آن را فریاد می زنند...
عبدالخالق ماجدی: چند روز پیش یک کلیپ دیدم از یه گاوداری مدرن در اروپا که چه طور سالنی به مساحت چند هزار مترمربع فقط توسط یک خانم که در اتاق کنترل نشسته بود اداره می شد. تمام کارها را از دوشیدن شیر تا نظافت سالن به صورت مکانیزه توسط ماشین آلات پیشرفته انجام می شد...
ابراهیم بشکانی: درب کلیسای بوشهر (کلیسای گئورگ مقدس) باز بود و بر عکس همیشه شلوغ پلوغ، پاسبانی اونجا ایستاده بود و از رفتن افراد به داخل کلیسا جلوگیری می کرد. پدرم جلو رفت و با پاسبان که از هم قطارهای قدیمش بود (پدرم پاسبان بازنشسته بود) سلام علیک و احوالپرسی کرد و ماجرای شلوغی کلیسا ازش جویا شد. توضیح داد به خاطر این که میخوان از دروازه اول میدون مصدق تا محله بهبهونی، کنار دریا خیابون بکشند...
مهدی جهانبخشان : علاوه بر ساروج کوبها که در تابلو می بینید نحوه عمل آن توضیح داده خواهد شد، دیوارنوشته هایی پیداست که این دیوار نوشته ها پلاک بندی و تابلو راهنمای پیدا کردن آدرس در بوشهر بوده. نوشته ها عبارتند از : امیریه، محل حکمرانی دوران قاجار در بوشهر. چاپخانه اُخُوَّت که همزمان با چاپخانه عَلَوی در بوشهر فعال بوده. سیگارسازی کاووش که مانند مردم کشور کوبا، در منزل سیگار دستی می پیچیدند، البته نه سیگار برگ...
حسین آرامی: شادروان پوربهی به واقع مسئولیت پذیر بود و این ویژگی را در خود نهادینه کرده بود. مسئولیت پذیر در قبال خانواده و خویشان، در قبال دوستان و همکاران، در قبال همشهریان و هم وطنان. هیچ گاه از مسئولیت فرار نمیکرد بلکه به استقبال می رفت. نمونه یک شهروند ایده آل، شهروند آرمانی. اما مسئولیت پذیری همراه دیگری دارد: مدارا. نیکویی ورزیدن و مدارا کردن مسئولیت پذیری را تسهیل می کند..
آب بوشهر در آتش سوءمدیریت
اسکندر احمدنیا: توی فضای باز دبیرستانی از همان دهه توی بوشهر قدم می زنی، می خوانی: در چنین مسلخ خونینی که غم انگیز ترین قصه ی تاریخ است، درب اتاق مناقشه دوباره باز شده است، احمدرضا احمدی هم می خواند: اگر نیایی سرود سنگریزه را تکرار می کنم! خودت هم می خوانی، دلنوشته ای که سرکلاس خواندی و «بابا» آن را در «تکاپو» چاپ کرد..
سید قاسم یاحسینی: نخست علی باباچاهی یک شهروند بوشهری است. این تولد در استان بوشهر فقط یک اتفاق فیزیولوژیکی و جغرافیایی صِرف نبوده است. بوشهر، فضای جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوشهر، عمیقاً در ساختار افکار، ایماژ ذهنی، ساختار شعری و کنش فرهنگی و روشنفکری باباچاهی تأثیر همه جانبه ای داشته و گذاشته است...
دکترسیروس عباسی : من یک پزشک هستم، دو نیمه ام؛ دو نیمه شده ام! نیمه ای پنهان و نیمه ای آشکار. آن سوتر، در نیمه پنهان خود، رازدار پیوندی ناگسستنی با پرودگار جهانیان. این سو اما با آشکار خویش در پی رمزگشایی از دردها و بیماریها و ارزیابی ها و درمانها ... نیمه پنهان مرا نه کسی میبیند و نه درک میکند.
عبدالخالق ماجدی: دوستی داشت درباره مرتضی صحبت می کرد نمی دانست که من و مرتضی و یوسف و محمد، هم قصه هستیم.مرتضی آخر هفته ها بعضی اوقات می آمد خوابگاه ما ... نمی خواستم درباره مرتضی بنویسم ولی یک دفعه مثل همیشه چه نجیبانه وارد متن من شد. چه قدر مرتضی نجیب بود. خیلی ... .
عبدالرزاق ریشهری زاده : تو را چه بنامم؟ داریوش، برادر، همکار، همراه، همسفر، رفیق، رئیس که تو همه بودی اما بگذار بار دیگر هم بگوئیم «کوکای گتو». کی بی تو انجمن خرد را جمع می کند تا آوای شاهنامه خوانی طنین افکن گردد،کی افطاری رمضان را به پا می دارد و چگونه می توان پنداشت که در خانه ات بسته باشد و شب نشینان دلسوز شهر و آموزش پرورش به کجا تا نیمه شبان از دردها و کمبود ها به گفتمان نشینند...
محمد محبوبی : به دنبال موج تعرض ها و خواستگاههای تصرف بخشی از منطقه تاریخی شغاب، گورستانی از قوم ایلامیان، که مربوط است به انتهای دوره اشکانیان و دوران ساسانیان، به منظور احداث خانه امید بازنشستگان در مکان مزبور، پس ازبحث و گفتگوها و تنش های به کثرت متواتر از جمله: درج مقالاتی چند از نگارنده در هفته نامه وزین نسیم جنوب با عناوین: "پارک شغاب یا خانه امید به شماره 954 سی و یکم فروردین 1400 " و "خانه امید مأمن بازنشستگان...
خلیل موحد: بهلولی مانند همه ی کنشگران اجتماعی دلبسته ی آزادی، دادگری و حقوق بشر، مرزهای خودمحوری را در هم نوردیده و در کادر داشنه های روانی، ذهنی، عاطفی و پیکری خود دغدغه ی میهنی و مردمی داشت و برای نمایش آرمان های بلند پایه ی خود در میدان پرسنگلاخ کنشگری مدنی و اجتماعی کوششی سترگ به خرج داد. بهلولی نویسنده و کارشناسی ژرف اندیش در حوزه ی آموزش و پرورش بود و دیدگاه های پر مایه ی او در بسیاری از رسانه های نوشتاری...
عالي بازدار : از طرف جمال عارف زاده مدير مجتمع فرهنگي تاريخي سعادت دعوتنامه اي به دستم رسيد که در سالروز آزادسازي خرمشهر يک رويداد تاريخي با حضور جواني بنام هدايت چاهشوري رکورد دار قبلي گينس، در شکستن قالب هاي بتني و ثبت احتمالي رکورد جديد اين رويداد را در مدرسه تاريخي سعادت شاهد باشيم.
120 قالب بتني را در 40 رديف 3 تايي به زحمت و بدون اندکي ياري از دستگاههاي اجرايي که بايد کمک ميکردند. اين جوان توانمند براي اينکه بتواند بعضي مسئولان را متوجه نقش شان نمايد، شخصا به جاهايي مراجعه، اما جز بي توجهي چيزي نصيبش نشده بود. عارف زاده و فره وشي و گيتي زاده و...همت کردند و به ياري ايشان شتافتند تا اين رويداد به خوبي به انجام برسد...
دکتر عباس علوی نژاد: اکنون که سالهای اخر دهه 50 از عمرم را سپری می کنم، وقتی به گذشته برمی گردم وخاطراتم را مرور می کنم خوشحالم که بیشتر سعی وتلاشم در کنارخدمت به جامعه و مردم، کسب علم و دانش مرتبط با مسؤولیت هایم بود. از سال 1348که از روستایمان با فاصله چند کیلومتر پیاده به دبستان عنصری کاکی رفتم تا کلاس اول را شروع کنم تا تمام دوره ابتدایی همین مسیر را هر روز و...
غلامحسین دریانورد: صبح روز عملیات کربلای چهار بود؛ با دوربینم منتظر بودم که با قایقی به آن طرف اروند بروم؛ جایی که یکی دو گردان از ناوتیپ، در حال کارزار با دشمن بعثی بودند. گاهی خمپارهای و گاهی ویراژ هواپیمایی نیز چاشنی این انتظار میشد. هنوز دقایقی نگذشته بود که دوستانی آمدند. هر کدام مسئولیتی در ناوتیپ داشتند ظهراب هم در میانشان بود و مثل همیشه با قامتی که افراشته بود
عالی بازدار: پس از پایان تحصیل در دانشسرای تربیت معلم شیراز اعلام کردند که میتوانید تا قبل از خدمت سربازی به عنوان معلم پیمانی معرفی شوید. با ابلاغ اداره کل آموزش و پرورش استان به اتفاق دوستان و همکاران عازم بندر دیلم شدیم. از ساعت ۷ صبح با اتوبوس آبادان حرکت کردیم راه بسیار ناهموار بود. حدود ۶ ساعت در...
خلیل موحد: پیش از آغاز کارم در آموزش و پرورش در مهر سال 1364 و برای این که سرزده وارد کلاس خاطرات نشوم، گفتنی است کنکور سراسری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور در تیرماه سال 1358 در بوشهر و در سالن فرهنگ برگزار شد. این نخستین کنکور سراسری پس از انقلاب بود. دفترچه ی آن از طریق پست توزیع...
جعفر درایی : پنجم مهرماه ۵۸ به کنگان رفتم تا مکان تدریسم را مشخص کنند. در ابلاغ نوشته بود مدیر و دبیر علوم و ریاضی مدرسه سلمان فارسی بندرعسلویه؟! گفتم چرا هم مدیر و هم دبیر؟! گفته شد مدرسه تازه تاسیس است و فقط یک کلاس دایر می شود. دو روز بعد رفتم و سوال کردم چگونه باید به عسلویه رفت. گفتند از گاراژ اتومیهن بلیط بگیر. با خوشحالی رفتم و تقاضای بلیط نمودم..
علی ابن رومی : شهریور ۵۹ بود و جنگ آغاز شده بود در اداره بندر کشتی آریا تاج در بندر بوشهر پهلو گرفت نمایندگی آریا فراخوان جذب نیروی جایگزین نمود حقیر به اتفاق تعداد زیادی از چهار گوشه شهر به استخدام کشتیرانی در آمده و فوری مشغول به کار شدیم و چون اولین مقصد کشتی بندر هامبورگ بود همگی در رویای هامبورگ و حرکت روز شماری می کردیم، روز موعود فرا رسید و قرار بود...
محمد حیاتی: افتخار کسوت معلمی را درمهرماه 1371در رشته آموزش ابتدائی با مدرک کاردانی از مرکز تربیت معلم شهید رجایی برازجان را کسب نمودم. به توجه به این که سهمیه قبولی شهرستان گناوه بودم به آن اداره مراجعه نمودم. براساس امتیازبندی در پست بندی شرکت کردم و یادمه امتیاز من 14/44 بود و ابلاغ آموزگار دبستان شهید موسایی گناوه ...
حافظ موسوي : آتشي در بوشهر محبوب خاص و عام بود. من پيش از آنكه آتشي را ببينم از محبوبيت او در زادگاهش آگاه بودم. سال ٥٤ با دو نفر از دوستانم رفته بوديم بوشهر. پاسي از شب گذشته بود كه به بوشهر رسيديم. از بخت بد ما، از ساعتي پيش باراني سيل آسا باريدن گرفته بود و شهر يكسره تعطيل بود...
سیاوش گرمسیری: قلم را که در دست می گیری و می خواهی از درد کارگران این خطه کشور سخن بگویی نمی دانی از کجایش بگویی، از دردش بگویی یا راه حل های ساده درمانش که به ذهن هر کسی جز مسئولین ذیربط می رسد. اغلب اوقات که به این مسائل فکر ...
دكترشهناز عرش: عبدی پور در تیک آف به زوایای تاریک زندگی فردی و اجتماعی می پردازد و به وضعیت اجتماعی موجود انتقاد می کند. او رخدادهای عینی را دستمایه قرار می دهد و پلشتی های جامعه را با قمارخانه و میز رولت نمادین کریم الکل به تصویر می کشد. گویی که مسبب همه مشکلات فایز و خانواده اش کریم الکل است...
آخرین اخبار
- جايگاه معلم در جامعه خدشهدار شده است
- سپاس از کساني که آموختند و آموختن را ياد دادند
- خليج فارس و الگوي حکمراني خوب
- ماندگاري نام خليج فارس، در گرو نگاه توسعه محور به آن مي باشد
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
پربیننده ترین
- پشت پرده انتخاب شهردار بوشهر از زبان یونس خسروانی کاندیدای اصلاح طلب شهرداری
- تدبیری بیندیشید برای نجات معلمان از قعر جدول حقوق بگیران کشور
- سه عامل سقوط حکومتها در نگاه فردوسی
- به احترام بیست و پنج سرباز، ایست خبردار!!!
- موضوع انشا: جوانی
- عشق ننه معصومه، بوشهر هست
- اروینگ گافمن و نظریه نمایشی
- مو اهرم نمی شم، می شم بنه گز
- ساروج کوبان در بوشهر
- آماده شدن برای رفتن به مدرسه
- نوجوانان و چالش انتخاب آينده
- قصه ننه معصومه و معجزه رنگها
- خاطره تصديق دوچرخه در بوشهر
- از نسيم شمال تا نسيم پرفروغ جنوب
- تلخيهايي که بايد از آنها گذشت